«محمود صدری»، روزنامهنگار و تحلیلگر مسایل خاورمیانه و مدیر انتشارات «دنیای اقتصاد» در گفتوگو با
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، به مهمترین راهبردهای جمهوری اسلامی برای حفظ امنیت و ثبات جایگاه ایران در غرب آسیا اشاره کرد و گفت: غرب آسیا مفهومی عام و بسیار گسترده است که پاکستان، افغانستان، ایران و خلیج فارس و به تعبیری ترکیه و عراق را در برمیگیرد. تعریف محدودتر از غرب آسیا، خلیج فارس، ترکیه و عراق را حذف میکند و میماند ایران، افغانستان و پاکستان و پیوند آنها با هندوستان. طبق این تعریف، اساس استراتژی جمهوری اسلامی، حفظ رابطه دوستانه با این کشورها، جلوگیری از افزایش تخاصم میان هند و پاکستان با تأکید بر حقوق مسلمانان کشمیر، تعادل در روابط خارجی ایران با هند و پاکستان، مهار مداخله پاکستان در افغانستان، و همکاری متوازن با هند و پاکستان برای حل بحران افغانستان بوده است و هست.
صدری همچنین به نقش تقویت ابزارهای دفاعی یک کشور در مقابله با تهدیدات دشمن و تأثیر آن در اقتدار جایگاه آن کشور اشاره و تصریح کرد: هر کشوری در هر گوشهای از جهان همواره در معرض تهدید قرار دارد. حال ممکن است این تهدید، حالت نهفته و غیر فعال داشته باشد یا فعال باشد. هر تهدید غیرفعالی ممکن است روزی فعال شود. مثلا عراق قبل از انقلاب اسلامی، تهدید بالقوه بود و پس از انقلاب به تهدید بالفعل تبدیل شد. اسرائیل در سالهای پس از انقلاب همواره تهدید بالقوه ایران بوده است و لاجرم باید همیشه مراقب آن باشد. تهدیدهای دیگری مانند عربستان هم وجود دارد. در چنین فضایی طبعا ایران به تقویت بنیه دفاعی و تهاجمی(هر دو) نیاز دارد و اگر توازن قوا علیه ایران به هم بخورد، هر تهدید بالقوهای به تهدید بالفعل تبدیل خواهد شد.
قدرت بسیج اعتقادی و بسیج رزمی؛ مهمترین نقطه قوت جمهوری اسلامی ایرانصدری در ادامه درباره تعبیر رهبر معظم انقلاب از جمهوری اسلامی ایران بهعنوان قدرتی اثرگذار در منطقه و نیز سطح جهان گفت: ایران به اقتضای مختصات ژئواستراتژیک و ژئوپلتیک خود، کشوری بسیار مهم است. مهمترین نقطه قوت جمهوری اسلامی ایران، قدرت بسیج اعتقادی و بسیج رزمی آن است و مهمترین چالش در این راه، ناکارآمدی مدیریتی و اقتصادی در داخل و فقدان پیوندهای محکم میان اقتصاد ایران و اقتصاد جهانی است. آن نقطه قوت باعث اقتدار شده اما این نقطه ضعف، مانع استفاده بهینه از آن نقطه قوت است. مثلا اگر مراودات تجاری ایران با جهان در نفت و مشتقات آن خلاصه نمیشد و ایران در بازارهای اقتصادی و مالی جهان حضور گسترده داشت، هزینه تحریم آن برای بنگاهها و دولتهای آمریکایی و اروپایی بالا میرفت و به راحتی نمیتوانستند ایران را تحریم کنند.
وی در پاسخ به این سؤال که «جمهوری اسلامی پیام استقلال و آزادی را به جهانیان منتقل کرده و الگوی مقاومت را به مردم جهان ارائه داده است. کشورهای غرب آسیا تا چه اندازه از این مهم الگوبرداری کردهاند؟» گفت: تاثیر اعتقادی جمهوری اسلامی در غرب آسیا و دیگر کشورهای اسلامی(به استثنای لبنان و عراق و تا حدودی افغانستان)، تاثیر متمرکز نبوده است؛ بلکه نوعی سرایت گفتمان بوده که برخی به آن پیوستهاند و برخی در برابرش صفآرایی کردهاند. این تأثیر نامتمرکز و منتشر، برخی را به حامیان اسلام انقلابی و سیاسی و جمهوری اسلامی متمایل کرده و برخی را به سوی سلفیگری و وهابیت کشانده است. در واقع با وقوع انقلاب اسلامی بسیاری از گسلهای نهفته در جهان اسلام، فعال شده است و فرجام آن بستگی دارد به میزان کارآمدی مدیریتی و اقتصادی ایران در آینده. اما تأثیر بر لبنان و عراق، کاملا مشهود و به اصطلاح، عینیتیافته است. امروزه تصمیمگیری درباره ترتیبات داخلی و منطقهای عراق و لبنان و رابطه آنها با جامعه جهانی، تا حدود زیادی به اراده دولت ایران گره خورده است. افغانستان هم به درجات کمتر، همین وضع را دارد.
این تحلیلگر مسائل خاورمیانه به نقش حمایتی ایران از جنبشها و انقلابهای استقلالطلبانه و آزادیخواهانه دیگر کشورها اشاره و تصریح کرد: در سالهای پس از شکلگیری جمهوری اسلامی، جنبش استقلالطلبانه در معنای مصطلح آن وجود نداشته است. یعنی کشوری نبوده که در چهار دهه اخیر استقلالش را بازیافته باشد. تنها جنبشِ موجود، جنبش بازپسگیری سرزمین در فلسطین و جبهه پایداری در برابر اسرائیل بوده که از ارکان سیاست خارجی ایران هم بهشمار میرفته و ایران هرگونه که میتوانسته به آن کمک کرده است. غیر از این، پارهای جنبشهای خودمختار، طالب اعاده حقوق بودهاند مانند جنبشهای کشمیر، فیلیپین و سریلانکا که ایران در آنها محتاطانه و مطابق مصالح ملی عمل کرده است.
وی در ادامه درباره تدابیر داهیانه مقام معظم رهبی در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی گفت: اگر هدف انقلاب اسلامی را نشر اندیشههای انقلابی آن بدانیم، این هدف در زمان رهبری امام خمینی(ره) آغاز شده و در زمان رهبری حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای(مدظلهالعالی) ادامه یافته و این پیام به کسانی که باید میرسید، رسیده است. این پیامرسانی در دوره اول آسانتر بود و سریعتر رخ میداد. اما در دو دهه اخیر به علت فعال شدن گسلهای فراوان در جهان اسلام و بهویژه چندپارگی در فلسطین و همچنین افزایش اختلاف در سازمان همکاریهای اسلامی، دشوارتر شده است.
صدری در پاسخ به این سؤال که «آیا اگر جمهوری اسلامی ایران نبود هیچگاه محور مقاومت شکل و جان نمیگرفت؟» اظهار گرد: این احاله به محال است. اگر جمهوری اسلامی شکل نمیگرفت، مفهوم مقاومت به معنایی که امروزه بهکار میرود، سالبه به انتفاء موضوع بود و ما الان دربارهاش حرف نمیزدیم. مثلا قبل از انقلاب ایران هم مقاومت فلسطینیها در برابر اسرائیل وجود داشت، اما محوریت آن با جنبش فتح بود و نامش مقاومت مردم فلسطین بود نه مقاومت اسلامی. طبیعتا میتوان گفت اگر در ایران انقلاب نمیشد، شاید جنبشهایی مثل حماس و جهاد اسلامی شکل نمیگرفت. یا اگر جنگ ایران و عراق رخ نمیداد، شاید رابطه سوریه با اعراب وضع دیگری داشت. اما اینها حدس و گمان است.
نقش مؤثر ایران بر ترتیبات منطقهای خاورمیانهوی همچنین در این باره که رهبر معظم انقلاب تقویت روحیه مقاومت را یکی از شاخصههای مهم انقلاب ایران میدانند، گفت: ایران در سالهای اخیر تأثیر مهمی بر ترتیبات منطقهای خاورمیانه گذاشته که مهمترینِ آنها جلوگیری از تغییر دولت در سوریه بوده است. سوریه از نظر ایران خط مقدم لجستیک مقاومت فلسطین است و حفظ آن، به تقویت روحیه مقاومت فلسطین میانجامد.
این تحلیلگر مسائل خاورمیانه همچنین به پروژه ایرانهراسی غرب که در برهه کنونی به برجسته کردن نقش تروریستها در برهم زدن امنیت کشورها منجر شده است، اشاره کرد و گفت: نقش تروریسم در جهان امروز خودش برجسته هست و همه کشورها را (از جمله ایران و غرب را) تهدید میکند. اما این هم درست است که کشورها از این واقعیت به عنوان اهرم پیگیری منافع خود استفاده میکنند. مثلا آمریکا برای پیش بردن برنامههای خود در مسئله فلسطین و لبنان، ایران را به حمایت از تروریسم متهم میکند اما این موضوع را برجسته نمیکند که جنبش حماس با عربستان و ترکیه هم همکاری دارد و حتی قرابت فکریاش با آن کشورها بیشتر است تا با ایران. یا پس از انفجارهای 11 سپتامبر برای فشار آوردن بر عربستان سعودی مدام بر نقش سعودی در انفجارها تأکید میکرد اما پس از تیره شدن روابط عربستان با ایران، این امر کمرنگ شد. ایران هرگز متهم به حمایت از تروریسم کنونی خاورمیانه یعنی طالبان، القاعده و داعش نشده است، بلکه بخشی از غرب، حمایت ایران از فلسطینیها و حزبالله لبنان را از مصادیق تروریسم میداند.
صدری در پاسخ به این سؤال که «در حال حاضر ایران به عنوان مهمترین وزنه در رویارویی با گروههای تروریستی منطقه مطرح است. چرا غرب تلاش میکند ایران را مولد جریانهای تروریستی قلمداد کند؟» گفت: موضع غرب در این زمینه یکپارچه نیست. آمریکا و چند کشور اروپای غربی، سیاست خارجی خود را در خاورمیانه بر سه پایه استوار کردهاند. اول مهار قدرت روسیه، دوم توازن فرساینده میان ایران، عربستان و ترکیه و سوم دور کردن عراق و افغانستان از امواج عقیدتی و نفوذ سیاسی ایران و عربستان و ترکیه. طبق این استراتژی ایران میتواند برای مبارزه با تروریسم به غرب کمک کند اما کانون مقاومت در برابر تروریسم بهشمار نمیرود. نگاه آمریکا و بخشی از اروپا، به ترکیه و عربستان هم همینگونه است. از نظر آنها، این سه کشور هریک با حمایت یکی از طرفین منازعه در سوریه، مانع صلح شدهاند. یعنی از این جهت سه کشور منطقه در برابر غرب قرار میگیرند.
این تحلیلگر سیاسی درباره همگامی کشورهای مرتجع عربی در پروژه ایرانهراسی غرب گفت: اگر منظورتان از کشورهای مرتجع عربی، عربستان و متحدانش باشد، باید عرض کنم عربستان سعودی از پیش از انقلاب اسلامی هم با ایران بر سر رهبری منطقهای کشاکش داشته و این کشاکش هنوز ادامه دارد. بر این اساس، طبیعی است که سعودیها از هر گفتار یا کرداری که به تضعیف ایران بینجامد استقبال میکنند. در سالهای اخیر که روابط ایران و غرب تیرهتر از گذشته شده بود، سعودیها بسیار کوشیدند که فشار غرب بر ایران افزایش یابد و در جریان مذاکرات هستهای هم موافق پیش رفتن کارها و حصول توافق نبودند. حجم کمابیش ثابتی از قدرت در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس وجود دارد که همه کشورها در پی کسب سهم بیشتر برای خود هستند. در رأس این رقابت، ایران، ترکیه و عربستان و از برخی جهات پاکستان قرار دارد. هر چه فشار غرب بر ایران افزایش یابد، برنده آن، سه کشور دیگر بهویژه عربستان خواهد بود.
آمریکا نظم خاورمیانه را در گرو تأمین امنیت اسرائیل میداندصدری در پاسخ به این سؤال که «چرا سیاستمداران آمریکایی مهمترین برنامههای تبلیغاتی خود را در راستای سیاستهای ضد ایرانی قرار داده و به تعبیر مقام معظم رهبری مسابقه بدگویی از ایران گذاشتهاند؟» گفت: تعارض و تزاحم منافع ایران و آمریکا چندان گسترده و متعدد نیست. این تعارض و تزاحم عمدتا در مسئله فلسطین و لبنان و به درجاتی بسیار کمتر، عراق و افغانستان است. اما همان حوزه محدود فلسطین و لبنان و پژواکهای آن در سوریه، برای آمریکا و ایران بسیار مهم است. تنها نقطهای در روابط ایران و آمریکا که احتمالا هرگز برایش راه حلی پیدا نشود؛ این است که ایران موجودیت اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد و آمریکا خاورمیانه بدون اسرائیل را ناممکن میداند. در واقع سیاست خارجی آمریکا در جهان سه شاخه اصلی دارد؛ اول نظم آتلانتیک، یعنی رابطه آمریکا و اروپا و نسبت آن با روسیه؛ دوم نظم آسیا ـ پاسیفیک، یعنی رابطه آمریکا و اروپا با شرق آسیا، بهویژه ژاپن و چین؛ و سوم نظم خاورمیانه، خلیج فارس و شمال آفریقا. از نظر آمریکاییها نظم و امنیت این مناطق، موکول به تضمین امنیت اسرائیل است و از نظر ایران، علت اصلی همه مناقشههای کنونی موجودیت نامشروع اسرائیل است. در چنین رابطهای طبیعی است که ایران، آمریکا را شیطان بزرگ بخواند و آمریکا ایران را بزرگترین حامی تروریسم.