به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از کهگیلویه و بویراحمد، سیدمجید بایگانی، پژوهشگر حوزه فرهنگ و دانشگاه های کهگیلویه و بویراحمد در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده، نوشته است: انقلاب مکتوب(اختراع خط) نخستین انقلاب فرهنگی بشر بوده است که در طول قرنها توانست در میان جوامع نهادینه شود و با اشاعه فرهنگها، ادب و رسوم و قوانین جوامع مختلف از جنوب آفریقا تا شمال آمریکا و از شرق آسیا تا غرب اروپا را زیر خط جغرافیای خود قرار دهد.
انقلاب مکتوب، اختراع خط و پیدایش چاپ، دانش و اطلاعاتی را که تا قبل از پیدایش خط در اختیار تعداد معدودی بود در میان عموم مردم جوامع گسترش دهد و باعث بهرهمندی و گسترش دانش و اندیشهها با سرعت بسیار برای همه انسانها شود.
این انقلاب از شروع شکلگیری به گونهای بود که متفکرین، نخبگان و اندیشمندان دنیا با نوشتههای خود مردم دنیا را تحت تأثیر نوشتههای خود قرار میدادند و راه روشنی را برای آنها مشخص کرده و پیشرفت جوامع تقریباً بر مبنای همین تفکرات بنا شده بود.
در این میان کشور ایران از این قافله عقب نیفتاد و توانست هم در اشاعه و ترویج اندیشههای اندیشمندان بزرگ ایران زمین در زمینههای مختلف به جامعه جهانی و اتخاذ و بکارگیری اندیشههای مورد نیاز جامعه ایرانی در برهههای زمانی مختلف از فیلسوفان و دانشمندان دنیا قدمی رو به جلو در توسعه و پیشرفت جامعه برداشته باشند.
حال این قضیه را از زاویه دیگری بنگریم!!!!!!تا حدود دو دهه قبل در ایران یعنی سال ۱۳۷۰ نوشتههای مکتوب(کتاب، مقاله و….) اندیشههای متفکران، اندیشمندان و جوانان نخبه ایران باعث ایجاد تغییر، توسعه و پیشرفت در تفکرات افراد، مدیران و مسئولین تا حدود زیادی میشد. بدین صورت که مدیران با خواندن کتابی در زمینههای ساختاری، مدیریتی، فرهنگی، اقتصادی و…. شیوههای مناسب در این زمینهها را تا حد امکان در سازمانها و حوزههای مدیریتی خود استفاده میکردند و سبب حرکت رو به جلو سازمان خود میشدند.
و دوباره...عصر انقلاب مکتوب منقرض شده است. شاید منقرض کلمه مناسبی برای انقلاب مکتوب نباشد اما به علت اهمیت موضوع باید گفت که عصر انقلاب مکتوب منقرض شده است.
چرا؟این روزها اگر مطلب، مقاله و کتاب مناسبی در حوزههای ساختاری، مدیریتی، فرهنگی، اقتصادی و…. نوشته شود دیگر خوانندهای وجود ندارد که آنها را مشی کار خود قرار دهد و اگر مدیری هم پیدا شود که به آن توجه کند آن را به کار نمیبندد.
خب چرا؟چون در جامعه ما بیشتر به دنبال مدیر هستیم تا رهبر در سازمانها
تفاوت رهبر و مدیر در سازمان: مدیر کسی هست که از تغییر ساختار و کیفیت در سازمان نگران هست و به دنبال حفظ وضع موجود هستند تا بتواند جایگاه خود را حفظ کند. اما رهبر کسی است که از تغییر در ساختار و عملکرد و کیفیت سازمان خود نگران نیست و به فکر توسعه و پیشرفت و حرکت به جلو است.
تغییر در این مقوله منظور تغییر افراد و جایگاههای آنها در سازمانها نیست بلکه تغییر ساختاری، راهبردی، عملکردی، کیفی و استراتژیک است که با مشی نظام جمهوری اسلامی ایران هماهنگ باشد و نظام جمهوری اسلامی ایران را بهصورت حقیقی در عرصه جهانی به حرکت درآورد.
حال اصل مطلب:اگر در این مطلب انقلاب مکتوب را در حال انقراض و شاید منقرض نشان دادهایم به دنبال این هستیم که نشان دهیم که این روزها دیگر نوشتن دردی را از جامعه ما دوا نخواهد کرد.
پس چکار کنیم؟جامعه ما دیگر با نوشتن جلو نخواهد رفت؛ مدیران ما باید کردار و رفتار خود را در عمل با توجه به این که کشور ما کشوری اسلامی است تغییر دهند و سمت و سوی قوانین اسلامی واقعی و به دور از بی عدالتیها را در کارهای خود پیاده کنند. بله مدیران باید در جلسات، سخنرانیها، سمینارها و… با صدای بلند همدیگر را نقد کنند تا تهدیدها و فرصتهای سازمانها آشکار شود و نقاط قوت و ضعف را مشخص و در بهینهسازی و پیشرفت در سازمان تلاشی مضاعف داشته باشیم.
مشکل اصلی+ راهکار:دیگر با نوشتن و خاک خوردن کلمات در کتابخانههای عمومی، دانشگاهها و کتابخانههای شخصی دردی از جامعه ما دوا نخواهد شد. باید بگوییم، باید با صدای بلند بگوییم.
بله مشکل اصلی بدین گونه هست که در جامعه ما گروه موافق گروه مخالف یا حزب الف، حزب ب را فقط نقد میکند. همکاری و همیاری مثبتی میان این دو گروه در ایران بسیار کم هستند. این شیوه در کشور ما سالهای سال است که وجود دارد روشی که متداول، کلیشهای و تقریباً بدون نتیجه است و دولتهای زیادی آن را پشت سرگذاشتند و میبینیم که کشورهای دیگر با سرعت مثال زدنی از ایران پیشی میگیرند و فاصله ایجاد میکنند.
امروزه زمان آن فرا رسیده که در هر مرتبه، مقام و هر سازمانی هستیم با صدای رسا دوستان خود را به نقد منصفانه بکشیم، هم جناحیهای خود را با گفتمان مناسب به نقد بکشیم. مدیران هم حزبی همدیگر را نقد نمیکنند، شکایتی از شیوه کارشان ندارند؛ به تعریف و تمجید از هم میپردازند. هیچ مدیری توان آن را ندارد که مدیر بالادستی خود را به نقد منصفانه بکشد چون به دنبال مدیریت و حفظ جایگاه خود هست و به دنبال رهبری در سازمان خود نیست.
نتیجه:از نوشتنهای بدون خواننده دست بکشیم و دوستان خود را با گفتمان نادیان حقیقت در عرصه نقد بگذاریم چون عصر انقلاب مکتوب به پایان رسیده است.