به گزارش ایکنا از اصفهان، در یادداشتی به قلم داریوش اسماعیلی آمده است: امروز، روز مبعث و آغاز رسالت محمد (ص) است. بعث و برانگیختگی و انتخاب فردی به رسالت و پیامبری؛ تبدیل شدن یک انسان به پیامآور خدا، تبدیل محمد (ص) به رسول؛ و من از خود میپرسم که چه پیامی در دل این روز و در متن این حادثه شگرف برای امروز من وجود دارد؟ و من چه نسبتی بهجز جشن و شادمانیِ یک روزه مرسوم، یک تماشاچیِ معتقد نسبت به یک رویداد تاریخیِ هویتبخش که قرنها پیش اتفاق افتاده است، میتوانم با آن برقرار کنم؟
گفتم تبدیل محمد به رسول (ص)؛ آری این همان پیام است، همه همان پیامی که بهدنبالش بودم، هرچند که این روز بزرگداشت یک واقعه در دل یک تاریخ است و هر چند که نقطه آغاز اسلام و مسلمانی ماست و همه هویت ما از این نقطه آغاز میشود، اما چیزی فراتر از آن است؛ ساکن نیست، در همان نقطه باقی نمیماند و حاوی مفهومی زنده و الهام بخش میباشد که همین امروز هم برای ما زنده و روشنگری میکند و ما را جریان میدهد و از یک تماشاچی شادمان صرف به یک کنشگر فعال مسئول تبدیل میکند؛ پذیرش رسالت... . در این جستجوی ذهنی برای یافتن این پیام، نقطه اصلی را در محمد (ص) مییابم که در کانون این حادثه عظیم قرار گرفته است و نزدیکترین و روشن کنندهترین وسیله را نیز قرآن، که او و خدا و قرآن هر سه در این واقعه حضور دارند و شناخت این روز و پیام موجود در دل آن هرچند در دل تاریک آن غار اما از همین مسیر، روشن و میسر خواهد شد.
«لقد کان فی رسول الله اسوه حسنه، لمن کان یرجوالله و الیوم الاخر و ذکرالله کثیرا» (احزاب-21)؛ این آیهای است که در روزهایی که نام محمد (ص) بر زبانها و یادهایمان جاری میشود، در ولادت و رحلتش و یا در مبعث و رسالتش و یا در هنگام مواعظ اخلاقی، بسیار آن را شنیدهایم و هربار از حسن خلق و کرامتها و فضایل بیمانندش، شور و شعفهای وصفناپذیر در دلمان بهوجود آورده است. در برداشت از این آیه من اما از خود میپرسم که این پیشوایی و اسوه بودن او که درود خداوند بر او باد، آیا ریشهای در رسالتش ندارد؟ اگر نداشت چرا او را مانند دفعات قبل در همین قرآن به نامش نخوانده است؟ و با عنوان رسولالله خطاب کرده؟ آیا نمیشود این احتمال را داد که ما نیز باید در ادامه رسالتی که او بر دوش گرفته است به او تاسی کنیم؟ و تاسیمان در ادامه همان مسئولیت و رسالت او باشد؟ و امروزیتر بگویم، تاسی به مسئولیت و رسالت؟
امروز محمد (ص)، رسول میشود، یعنی بار سنگین مسئولیت و رسالت را بر دوش میگیرد و شنیدهایم که این بار با او چه کرد و چقدر تحملش سنگین بود و شانههای او چه سرفراز و سربلنداند در زیر این بار؛ اینها را همه شنیدهایم و میدانیم و بر آن شهادت میدهیم، اینک این آیه در ادامه ما را نیز به همین راه میخواند! رسالت محمد (ص) گذارده شده است اینک نوبت رسالت امت اوست! اگر او واسطه آسمان و زمین میشود و پیام خدای را میگیرد تا به مردمان برساند و در این راه همه گونه سختی و مرارت را به جان میخرد اکنون ما نیز باید در مرتبهای دیگر مسئولیت ابلاغ پیامی را که او آورده است بر دوش بگیریم. او رسالتش را به نیکویی به انجام رسانده، ما چه؟ آیا اساسا برای خود مسئولیتی در این حوزه قائلیم؟ مفهوم رسالت داشتن در معنای عام و امروزیش همان احساس و پذیرش مسئولیت است. پیامبر مسئولیت رساندن پیام خدا را بر عهده گرفت و رسول شد. مبنا و زیربنا و موضوع و اهمیتِ مسئولیت و تعهد در نزد ما چیست؟ شاید اینها مهمترین سوالاتی باشد که امروز باید از خود بپرسیم و جای آن درست در همین روز است و سوال مقدر این روز از ما.
گروهی وجود انسان را مقدم بر ماهیتش شمردهاند و با همین تفسیر او را مسئول ساختن ماهیت خود میدانند و او را نه تنها مسئول خود که مسئول همه بشر یافتهاند (آنچنان که سارتر خود را در وقوع جنگ جهانی سهیم میدید) و اینها همه را در غیاب ناظری قادر و بیرونی، و انسان را نیز آزادِ مطلق و پرتاب شده در این جهان (هایدگر) و دستخوش تصادف و مرگ و تناهی و درگیر اضطرابهای عمیق و محتوم در انتخابهایش. از این دید او مسئول است، چون آزاد و مختار میباشد و چون ماهیتش را خود به آزادی مطلق میسازد و هر چیزی هم که بسازد، همان بهترین است و هیچ ارزش اخلاقی دیگری خارج از خواست و اراده و انتخاب او وجود ندارد. این نگاه اما ملاکی برای پذیرش مسئولیت بهدست نمیدهد و معیار خوب و بدی تعیین نمیکند و با کنار گذاردن ناظر آگاه و قادر و ارزیاب و پاداش دهنده بیرونی دلیلی برای قبول مسئولیت و تلاش برای بهتر ساختن خود و جامعه و ارتقا کیفیتِ عمل باقی نمیگذارد. من آزاد و مختارم، اما چرا باید مسئولیت بپذیرم؟ وجودم پیش از ماهیتم قرار دارد، اما چرا باید رنج ساختن آن را به دوش بکشم؟ برخی نیز آگاهی را مبنای مسئولیت دانستهاند و انسان هرچه آگاهتر، مسئولتر. آیا صرف آگاهی میتواند مبنای مسئولیت و وظیفه و معیار پاداش و اجر و جزای او قلمداد شود؟ چه بسا توانایی متناسب با آن آگاهی وجود نداشته باشد.
شاید درستتر آن باشد که بگوییم توانایی انسان مبنای کاملتری برای مسئولیت است. ما مسئولیم چون توانایی داریم. ممکن است پرسیده شود که شاید شما توانایی حل مسئلهای را داشته باشید، اما به وجود آن مسئله و مشکل آگاهی ندارید. پاسخ آن است که آیا ما امکان و توانایی آگاه شدن را داشتهایم یا نه؟ و این قصور به تقصیر بوده است یا نه؟ به هر حال باز مبنای توانایی پاسخگوست و آگاهی خود بخشی از این مفهوم گسترده توانایی به شمار میرود که «لا یکلف الل نفسا الا وسعها». ادامه آیه نیز حاوی نکات ارزشمند و روشنگر دیگری است. آنجا که میگوید این تاسی به اسوه حسنه رسول برای کسانی است که به خدا و قیامت امید دارند و خداوند را فراوان یاد میکنند. این پاسخ میتواند جواب آن دلهره و اضطراب عمیق و جانکاهی باشد که بهدنبال بنای لرزان مسئولیت در زمین رها شده و بدون پروردگار و پس از انتخابهای بدون معیارو ترجیح، آوارش را بر سر انسان فرو میریزد و چه بسا او را در ادای مسئولیتش مردد و او را از آن منصرف میسازد. آری او اسوه حسنه است و همین یعنی قطعا (لقد) ارزشهایی نیک (حسنه) ورای فعل و خواست ما حضور دارند. و ایمان و امید به خدا و قیامت و پذیرش و ذکر مستمر و یادآوری آن ناظر مطلق قادر بیرونی، تضمین نگاهداری تعهد و مسئولیت و رسالت ما میشود.
امروز روز مبعث است و قطعا (لقد) این تاسی و الگوگیری دائمی است(کان) ما نیز باید بر انگیخته شویم و رسالت خویش را در ادامه رسالت پیامبر (فی رسولالله) بر دوش بگیریم، این رسالت بر دوش ما نیز است (لکم)؛ و به آنها که بحث حق و تکلیف را میان میکشند باید گفت این رسالت معیار انسان بودن ماست و بزرگترین حق ما بهعنوان یک انسان است، البته حق داریم که آن را نپذیریم (لمن کان یرجوا....)
یادداشت از داریوش اسماعیلی/ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان
انتهای پیام