به گزارش ایکنا از استان مرکزی، پانزدهم رمضان المبارک سالروز میلاد مسعود امام مجتبی(ع) است. لذا در این نوشتار به بیان مطالب اندکی از اقیانوس فضائل آن امام همام میپردازیم. امام حسن مجتبی(ع) اولین فرزند امام اول شیعیان علیبنابیطالب(ع) و حضرت زهرا(س) دختر نبی اکرم(ص) است. بنا بر نقل تاریخی در پانزدهم رمضان سال سوم هجرت متولد شد(1). امام حسن به عنوان امام دوم شیعیان و صحابی بزرگ پیامبر همواره مورد عنایت زیاد پیامبر(ص) بودند. پیامبرخدا در موارد متعدد به مقام ایشان اشاره میفرمودند. پیامبر(ص) از خدا میخواست که دوست بدارد آن کسی که او را دوست میدارد(2). مقامات آن حضرت بیش از آن است که در این مقال بگنجد اما در کرم آنجناب کلماتی از صحابه نقل شده است که نظیر آن را درباره کمتر شخصی از شخصیتهای اول اسلام میبینیم.
ابنعباس در شدت جود حضرتش بیان میدارد که ایشان سه مرتبه اموالش را با خدا تقسیم کرد(3). فضل آن حضرت چنان بود که دشمنانش بدان معترف بودند، شدت صبر و بردباری او به حدی رسید که مروان بر بالای جنازهاش میگریست، امام حسین(ع) به او گفت: تو بر او گریانی در حالی که بر او غصهها خوراندی؟! مروان به کوه اشاره کرد و گفت: این کار را با کسی کردم که از این بردبارتر بود(4) و چه فضیلتی بالاتر از فضلی که دشمنان بر آن اعتراف کنند؟ روزی از کوچههای مدینه میگذشت و بردهای را دید که غذایش را با سگی تقسیم میکند، حضرت آن برده را از صاحبش خرید و در راه خدا آزاد کرد(5). همچنین ابنعباس پشیمان بود که چرا در جوانی به زیارت خانهخدا با پای پیاده نرفته است و میگفت حسنبنعلی بیستوپنج مرتبه با پای پیاده به حج رفت(6).
از خصایص درسآموز آن امام(ع)، برای تمام مردم و مخصوصا شیعیانش رفتار محبتآمیز او با دشمنان و اشخاصی بود که به عللی غیر از عناد، با او بد رفتاری میکردند، مرد شامی او و پدرش را سب میکرد، اما امام به او لطف کرد و گرامیش داشت تا جایی که مرد شامی از مریدان وی گشت(7). چه بسا شخصی به علت تبلیغات منفی و بد جلوهدادن امری با آن امر دشمنی ورزد، در اینجا بر تمام شیعیان است که با تبیین درست آن امر تبلیغات مسموم را خنثی کنند و به پاسخهای متقابل نپردازند، همانگونه که امام مجتبی (ع) به عنوان الگوی شیعیانش به این امر میپرداخت.
آنچه که اهمیت رفتار امام حسن(ع) را دوچندان میکند و بزرگواری آن امام را بیشتر جلوه میدهد شرایط سختی بود که آن امام همام در آن میزیست. بعد از آنکه آن حضرت به علت شرایطی با معاویه صلح کرد، از طرف اطرافیانش که به مقام او پی نبرده بودند مورد آزار واقع شد. شخصی بر او وارد شد و با جسارت او را«مذل المومنین» خطاب کرد(8). این در حالی بود که امام برای خردهگیران و اهانتکنندگان دلایل صلح را بیان میکرد و دلیل آن را حفظ بقای آنان میدانست(9).
دشمنان آن حضرت نیز با پخش شبهات در مورد حضرتش او را به ترسیدن از جنگ با معاویه متهم کردهاند(10) این در حالی است که اگر کسی به کتب تاریخ نگاهی بیندازد شجاعت امام مجتبی(ع) را از زمان جوانی و حتی کودکیش میبیند. هنگامی که خلیفه اول بر روی منبر در حال سخنرانی بود، در حالی که سن امام(ع) کمتر از ده سال بود با شجاعت خلیفه را خطاب قرار داد و او را از منبر به پایین کشید به شکلی که وحشت بر خلیفه غالب شد(11) حضور آن ریحانه پیامبر(ص) در جنگ جمل و جنگ صفین این شبهه را میزداید که آن حضرت از جنگ ترسی داشته است.
از دیگر شبهات مطرحشده حول امام حسن(ع) این بود که آن حضرت زنان زیادی را به عقد خود در آورد و آنها را طلاق میداد لذا آن حضرت را به «مطلاق» توصیف کردهاند. این در صورتی است که نگاهی اجمالی به تاریخ اسلام و علم حدیث ما را به این رهنمون میسازد که این مسئله چیزی جز شایعه نیست و فقط برای کاستن از مقام آن امام جعل و وضع شده است. اگر طلاقدادن برای آن جناب کاری راحت بوده، چرا جعده بنت اشعث را که دارای اخلاق خوبی نبود و بنابر نقل تاریخی حضرتش را مسموم کرد را طلاق نداد؟(12) و چگونه هیچ نامی از آن زنان نیست؟ آن امام مظلوم بعد از عمری سختی و مصائب بعد از چندینبار که مسموم شد در دفعه آخر به شدت مسموم شد و بر اثر شدت مسمومیت به شهادت رسید(13). نحوه شهادت آن جناب که دلالت بر غربت آن حضرت حتی در خانهاش دارد نیز سندی دیگر بر مظلومیت ایشان است، بنا بر نقل تاریخ معاویه عدهای از خادمانش را تحریک کرد تا به او سم بخورانند و او را مسموم کنند(14). در بعضی از نقلها نیز که مشهورتر است عامل قتل آن امام(ع) را جعده بنت اشعث که همسر ایشان بوده معرفی کردهاند(15).
آری! برجستگی آن خصایص اخلاقی در این حالت بیشتر جلوهنمایی میکند که آن حضرت در چنان شرایطی به آن خصایص آراسته شده بودند و دارای چنان لطافتی بودند که حتی با دشمنان خود با آن کرامت برخورد میکردند. امید است که شیعیان و پیروان آن امام و اهلبیت(ع) نیز با الگو قرار دادن ایشان به آن اخلاق نیکو متلبس شوند.
پانوشت:
(1)اسدالغابة، ج1، ص488
(2) صحیح مسلم،ج7،ص129
(3) البدایة و النهایة، ج8،ص37
(4) تاریخ الخلفا، ص191
(5) البدایة و النهایة،ج8،ص38
(6) سنن بیهقی ،ج4،ص331
(7) وفیات الاعیان، ج2،ص68
(8) الاختصاص، ص82
(9) دلایل الانمه، ص166
(10) سیر اعلام النبلاء، ج3، ص265
(11) تاریخ بعداد، ج1،ص152
(12) الشائعات المشهورة ضد الامام الحسن،ص59
(13) مستدرک حاکم ،ج3،ص173
(14) البدایة و النهایة،ج8،ص43
(15) ترجمة الامام الحسن من تاریخ ابن عساکر،ص210
انتهای پیام