به گزارش ایکنا؛ حج نمايشى پرشكوه، از اوج رهايى انسان موحد از همه چيز جز او و عرصه پيكارى فرا راه توسن نفس و جلوه بى مانندى از عشق، ايثار، آگاهى و مسئوليت، در گستره حيات فردى و اجتماعى است. پس حج تبلور تمام عيار حقايق و ارزش هاى مكتب اسلام است. اما حج عارفان در ميقات عشق با احرام و ندای لبیک گرده خورده است.
احرام
احرام، نشانه تسليم و صلح است. لباس تقوا و خاكسارى است. بيانگر راه درست و مستقيم است. شكوه بندگى و رقيت است. جامه تواضع و فروتنى است و ... حال كه مى خواهى اين لباس را بخرى چه بايد بكنى؟
حال كه به ميقات عاشقان رسيده اى، با نهايت توجه و دلدادگى، لباس هاى دنيوى را از تن درمى آورى و لباس عشق و صفا را مى پوشى.
متوجه شو كه ديگر «من گذشته» نيستى؛ بلكه تو ميهمان مخصوص حضرت رب الارباب هستى. بنگر كه چه خواهى كرد و چگونه خواهى بود. خودت را درياب و به ارزش خود پى ببر. اينكه لباس دوخته را از تن بيرون مى آورى؛ يعنى آن لباس گناه و عصيان را كه تاكنون، تار و پود آن را بافتيد و دوختيد و در بر كرديد، بيرون آوريد و گرنه چه فرقى است بين لباس دوخته و نادوخته.
عارف نامدار ملكى تبريزى نيز لباس احرام را به لباس تقوا، تشبيه كرده و فرموده است: «در بيرون كردن لباس خويش، بيرون شدن از آنچه مخالف اراده خداست، قصد كند و پوشيدن لباس احرام، پوشيدن لباس تقواست و لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ و كفن خود را كه شبيه آن است، به ياد آورد و بداند كه به آن پيچيده خواهد شد».
نداى لبيک
حضرت امام صادق(ع) فرموده اند: «آن گاه به عنوان يك اجابت صادقانه، خالص، بى پيرايه و صاف از دعوت خدا، لبيك گويان به دستگيره محكم الهى چنگ بزن».
امام سجاد(ع) نيز فرموده اند: «هنگامى كه لبيك [مى گويى]، نيت و انديشه ات اين [باشد] كه زبانت را تنها به طاعات خداوند بگشايى و از همه گناهان فرو بندى».
بايد توجه كرد كه در حال احرام كه لبيك گفته مى شود، بزرگترين نعمت و مهمترين حالت روحانى براى انسان رو آورده است؛ زيرا اين موقعيتى است كه انسان به ميهمانى پروردگار متعال دعوت شده و مطالبق دستور و شرايط و مقدمات براى اين دعوت پذيرفته شده و قدم به اولين مرحله برنامه ميهمانى گذاشته است و در مقابل توجه ميزبانى كه آفريننده و مالك و سلطان جهان است لبيك مى گويد. در طول مدت زندگى كمتر، نظير آن حالت را مى شود به دست آورد و چون اين توفيق و سعادت براى يك فرد پيدا شده است، مى بايد از اين توفيق قدردانى و تجليل كند و با تمام توجه و احترام، اين برنامه را به بهترين نحوى انجام دهد.
هر كس به راز و رمز و معناى «لبّيك اللهُمَّ لبّيك» پى ببرد، حلاوتى مى يابد كه بيش از تصور و انديشه است. مولانا جلال الدين بلخى در اين زمينه مى گويد:
حج گزار، نبايد به گفتن چند ذكر خشك و خالى اكتفا كرده و به معنا و باطن آنها توجه نداشته باشد. همچنين حال او نبايد در اين زمان، با اوقات ديگر يكسان باشد. بلكه او همواره بايد متوجه آفريدگار خود باشد و خود را در محضر او مشاهده كند و هنگامى كه تلبيه مى گويد، به خود بباوراند كه در حال گفت و گو و مناجات با خداست و دارد به دعوت ميهمانى او پاسخ مى دهد. بنابراين اگر خشوع و خضوع و حضور قلب را رعايت نكند و از موقعيت خود، غافل بماند، ممكن است حضرت سبحان، از او روى برگردانده و به نداى او، جواب ندهد و يا پاسخ رد بدهد.
روايت است كه: «حضرت على بن الحسين(ع) چون احرام بست و بر مركب سوار شد، رخسارش زرد گشت و لرزه بر وى افتاد و نتوانست، تلبيه گويد. پرسيدند: چرا لبيك نمى گويى؟ فرمود: مى ترسم كه پروردگارم گويد: «لالبيك ولاسعديک»! پس چون تلبيه گفت، بيهوش شد و از مركب درافتاد و پيوسته اين حال وى را فرا مى گرفت تا از حج فارغ شد».
انتهای پیام