نگاهی دوباره به تفسیر «البیان»؛ اثری ناشناخته از علامه طباطبایی
کد خبر: 3737958
تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۵۸

نگاهی دوباره به تفسیر «البیان»؛ اثری ناشناخته از علامه طباطبایی

گروه اندیشه ــ علامه طباطبایی در تفسیر «البیان» که پیش از نگارش تفسیر «المیزان» تألیف کرده و کمتر مورد توجه قرار گرفته است از روش تفسیر اجتهادی بهره برده است. علامه از این روش در سه شیوه تفسیر لغوی، ادبی و عقلی استفاده کرده است.

به گزارش ایکنا؛ «المیزان فی تفسیر القرآن» تألیف علامه طباطبایی از مشهورترین تفاسیر معاصر است. علامه پیش از به سامان رساندن آن، «تفسیر البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن» را سامان داد که پایه‌ها و چارچوب اولیه تفسیر المیزان را شکل می‌دهد. از این روی معرفی این تفسیر امری ضروری می‌نماید.

حسین محققی و رسول محمدجعفری در مقاله «تفسیری ناشناخته از علامه طباطبایی: تفسیر البیان فی الموافقة بین الحدیث و القرآن» که در فصلنامه تخصّصی مطالعات قرآن و حديث سفينه شماره 58 منتشر شده است به معرفی این اثر پرداخته‌اند.

در چکیده این مقاله می‌خوانیم: «یکی از بن‌مایه‌های اصلی تفسیر المیزان، در «تفسیر البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن» است که علامه طباطبایی سالها پیش از نگارش المیزان در شهر تبریز اقدام به تألیف آن کرده بود. او با دو شیوه نقلی و اجتهادی، در صدد تفسیر آیات قرآن برآمده است. تفسیر نقلی در دو شیوه تفسیر قرآن به قرآن و قرآن به روایت تجلّی یافته است. روش تفسیر قرآن به قرآن خود در ابعاد تبیین مبهمات، تخصیص عمومات، تقیید مطلقات و ... نمود پیدا کرده و روش تفسیر قرآن به روایت نیز در محورهای تبیین آیه با روایت، بیان جری و تطبیق آیه با روایت و ... تحقّق یافته است. روش تفسیر اجتهادی در البیان نیز در سه شیوه تفسیر لغوی، ادبی و عقلی بوده است. به طور کلی ساختار این تفسیر این گونه بوده که علامه پس از مختصر تبیینی که از آیه با استفاده از لغت، قواعد ادبی، عقل و آیات ارائه کرده، به نقل و تحلیل روایات مرتبط با آیه پرداخته است.

چنان‎که گذشت این تفسیر پس از بازگشت علامه طباطبایی از نجف به زادگاهش تبریز و قبل از المیزان نگارش یافته است و در آن آیات قرآن از ابتدای مصحف تا آیه 56 سوره یوسف، تفسیر شده‌اند. به اعتقاد نویسنده مقاله، تألیف این کتاب بنابر موقعیت‌شناسی علامه و درک نیازهای روز بوده است. علامه طباطبایی هجمه شدید دشمنان برای نشان دادن مخالفت احادیث با قرآن را دیده است، لذا برای پاسخگویی به این مدّعا تفسیر البیان را تألیف کرده است.
از دیدگاه مولف، علامه طباطبایی شیوه تفسیر قرآن به قرآن و تفسیر روایی را در نگارش این اثر به کار بست؛ رویکرد روایی این تفسیر برخلاف برخی از تفسیرهای روایی پیشین است، که صاحبان آنها روایات مرتبط با آیات را ذیل آنها می¬نگاشتند، بی¬آنکه ارتباط آیه با روایت را تبیین کنند؛ اما علامه طباطبایی در «تفسیر البیان» پیش از ذکر روایات، تفسیری نسبتاً مجمل از آیات با محوریت روش تفسیر قرآن به قرآن آورده، آن گاه روایات مرتبط را ذکر کرده و سپس کوشیده است توافق و هماهنگی میان آیات و روایات ایجاد کند.
به باور نویسنده مقاله، تفاسیر به دو گونه کلی نقلی و اجتهادی قابل تقسیم هستند و هر یک از آنها به اقسام ذیل طبقه¬بندی می¬شوند: تفسیر نقلی شامل تفسير قرآن به قرآن، تفسير قرآن به سنت، تفسير قرآن به قول صحابى و تفسير قرآن به قول تابعى‏؛ تفسیر اجتهادی شامل تفسير ادبى، تفسير فقهى، تفسير كلامى، تفسير فلسفى، تفسير عرفانى‌، تفسير رمزى، تفسير اشارى، تفسير اجتماعى، تفسير علمى و تفسير جامع‏.
مولف مقاله تصریح دارد علامه طباطبایی در تفسیر المیزان روش تفسیر قرآن به قرآن را در تفسیر آیات به کار گرفت. وی اساس تفسير خود را بر پايه آيات كليدي و غرر آيات بنا نهاد. ایشان پیش از المیزان، از این روش در تفسیرالبیان بهره جسته و در محورهای ذیل به تفسیر قرآن به قرآن پرداخته است: تبیین مبهمات؛ تخصیص عمومات؛ تقیید مطلقات؛ رفع اختلاف ظاهری آیات؛ ارجاع به محکمات؛ تبیین حکمت تقدیم و تاخیر؛ تبیین مفردات.
علامه طباطبایی در تفسیر البیان از تفسیر قرآن به قرآن برای رفع اختلاف ظاهری آیات بهره می¬برد. برای نمونه ذیل آیه «وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا فِی طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُون» (یونس: 11) می¬نویسد: «فَنَذَرُ الَّذِينَ‏» یعنی: در رساندن شرّ به آنان تعجیل نمی‌کنیم، بلکه مهلت می¬دهیم تا به نهایت گمراهی و سرگردانی برسند و نهایت فساد و تباهی را مرتکب شوند.
حال اگر اشکال شود این سخن در تنافی با آیاتی است که بر سریع الحساب بودن خداوند دلالت دارد، در پاسخ می¬گوییم: هیچ منافاتی وجود ندارد زیرا شرّی که مردم آن را شرّ می¬پندارند که همان نابودی دنیا و یا آتش جهنم است نهایت شری است که در سلوک این راه مهلک، بدان دچار می¬شوند، در حالی که تمام منازل این راه، شرّ و هلاکت است و از هلاکتی به هلاکت دیگر و از نابودیی به نابودی دیگر منتقل می¬شوند، خداوند می¬فرماید: «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ كَيْدِی مَتِين» (الأعراف: 182-183) و «إِنْ يُهْلِكُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُون.» (الأنعام: 26)
از نظر علامه، این دو آیه منافاتی با هم ندارند، زیرا آنان در استدراج قرار گرفته‌اند و استدراج نیز عذابی از عذاب¬های خداوند می¬باشد؛ به طوری که آرام آرام خود را در ورطه هلاک و نابودی می¬بینند.

تفسیر قرآن با حدیث گونه¬ای از تفسیر قرآن است که با استمداد از احادیث پیامبر و روایات امامان معصوم صورت می¬گیرد. به تعبیر دیگر، مفسر با استناد به روایات رسیده از معصومان به تفسیر قرآن کریم می¬پردازد. مؤلف در عین اینکه به مسائل عقلی در تفسیر البیان توجه ویژه داشته است، از پرداختن به روایات نیز غافل نبود و معتقد بود که اساس روش او در تفسیر، همان روشی است که ائمه در روایات ما را به آن رهنمون شده¬اند.
از این جهت می¬توان گفت که دغدغه اصلی علامه در زمان تألیف دو اثر البیان و المیزان، موجب تفاوت¬های شکلی و ساختاری میان آنان شده است. مؤلف در تفسیر البیان همان رویکردهای روایی خود در المیزان را داشته است، با این تفاوت که در تفسیر البیان بلافاصله پس از تفسیر اجمالی از آیه روایات مربوط به آن را ذکر و ارتباط آن¬ها با آیات را تبیین می¬کرده است. اما از گونه¬های مختلف روایی برای شرح و توضیح آیات قرآنی استفاده می¬کند که مهم¬ترین آن¬ها به ترتیب فراوانی عبارتند از: تبیین آیه با روایت؛ بیان جری و تطبیق آیه با روایت؛ تبیین شأن نزول آیه با روایت؛ تبیین مفردات آیه با روایت؛ تبیین نسخ آیه با روایت.
به باور نویسنده مقاله، از گونه¬های روایی که در تفسیر البیان مکرر گزارش شده، روایات جری و تطبیق است. این گونه روایات در تفسیر البیان در حدود هشتاد مورد به دو صورت مصرّح و غیر مصرّح به کار رفته است؛ مصرح یعنی آن که پس از نقل روایت، به جری و تطبیق بودن آن تصریح شده که غالب موارد چنین است غیر مصرح یعنی پس از نقل روایت به جری و تطبیق بودن آن اشاره نرفته است.
ایشان در ذیل آیه «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّين» (الفاتحة: 7) به نقل از تفسیر قمی از امام صادق می¬آورد که: «أنّ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ النُّصَّابُ وَ الضَّالِّينَ هُم أهلُ الشُّكوكُ الَّذِينَ‏ لَا يَعْرِفُونَ‏ الْإِمَامَ‏» سپس می¬نویسد: این روایت جری می¬باشد.
در ميان آيات احكام كه در قرآن است، آياتى هست كه پس از نزول جاى حكم آياتى را كه قبلًا نازل شده و مورد عمل بوده‏اند گرفته، به زمان اعتبار حكم قبلى خاتمه مى‏دهد، آيات قبلى منسوخ و آيات بعدى كه در حكم خود حكومت بر آنها دارند ناسخ ناميده مى‏شوند. علامه طباطبایی به این مبحث در «تفسیر البیان» عنایت داشته است. از نظر او ناسخ و منسوخِ به کار رفته در روایات، اعم از ناسخ و منسوخ مصطلح می¬باشد. مجموع روایات ناسخ و منسوخ در تفسیر البیان 12 روایت است که به نظر می¬آید 9 روایت آن در معنای مصطلح باشد.
در این مقاله تصریح شده است برخی البیان را تفسیر روایی محض علامه طباطبایی دانسته¬اند اما این سخن صحیح نیست. اگر چه استفاده از روایت و حدیث در این تفسیر چشم¬گیر است، مع ذلک مؤلف از عقل، قواعد ادبی و غیره برای تفسیر آیات سود برده است. او در این تفسیر همان شیوه معهود مفسران را در تفسیر ترتیبی دنبال کرده است، شیوه¬ای که به تعبیر آقای معرفت بر دو روش استوار بوده است: روش تفسير به مأثور كه مفسر، آيات را تنها با آراء و اقوال سلف تفسير مى‏نمود؛ روش تفسير اجتهادى و استوار بر اساس رأى و نظر و استدلال. شیوه اجتهادی البیان را می¬توان در روش تفسیر لغوی، ادبی و عقلی تبیین نمود.
از مطالبی که گذشت نتایج ذیل اجمالا به دست می¬آید: یکم. «تفسیر البیان فی الموافقة بین الحدیث و القرآن» قبل از تفسیر المیزان و در شهر تبریز تا پایان آیه 56 سوره یوسف نگاشته شده است. طباطبایی در این تفسیر همان شیوه المیزان را تحت عنوانی دیگر تعقیب می¬کرده است، با این تفاوت که در تفسیر البیان بلافاصله پس از تفسیر اجمالی از آیه روایات مربوط به آن را ذکر و ارتباط آن¬ها با آیات را تبیین می¬کرده است در حالی که در المیزان روایات و تحلیل¬های مربوط به آن¬ها را تحت عنوان مستقل «بحث روایی» آورده است.
دوم اینکه در تفسیر البیان دو شیوه کلی تفسیر نقلی و تفسیر اجتهادی وجود دارد. تفسیر نقلی دست کم در دو شیوه تفسیر قرآن به قرآن و تفسیر قرآن به روایت تجلّی یافته است. روش تفسیر قرآن به قرآن در ابعاد ذیل نمود داشته است: تبیین مبهمات؛ تخصیص عمومات؛ تقیید مطلقات؛ رفع اختلاف ظاهری آیات؛ ارجاع به محکمات؛ تبیین حکمت تقدیم و تاخیر؛ تبیین مفردات.
روش تفسیر قرآن به روایت نیز در محورهای ذیل صورت یافته است: تبیین آیه با روایت؛ بیان جری و تطبیق آیه با روایت؛ تبیین شأن نزول آیه با روایت؛ تبیین مفردات آیه با روایت؛ تبیین نسخ آیه با روایت.
انتهای پیام

captcha