به گزارش ایکنا از اصفهان، آیتالله سیدمحمود طالقانی(1289-1358) از پیشگامان و بنیانگذاران جریان نواندیشی دینی در ایران معاصر و از مفسران قرآن کریم است که در تاریخ معاصر ایران و به خصوص در پیروزی انقلاب اسلامی از او به عنوان یک شخصیت تأثیرگذار یاد میشود. طالقانی به سبب ذهنیت و اندیشه نوگرایانهای که داشت درصدد احیاء اندیشه دینی و بازخوانی و قرائتی نو از دین بود. تفسیر پرتوی از قرآن وی بیانگربخشی از دغدغههای فکری او است. احیا و اصلاحاندیشه دینی، مبارزه با استبداد، آزادیخواهی، عدالتطلبی و حفظ حقوق و کرامت انسان، حاکمیت مردم و مبارزه با جهل و خرافات از دغدغههای مهم مرحوم طالقانی بود که از همان دوران جوانی و تا پایان عمر برای تحقق این آرمانها، جهد و کوشش فراوانی کرد و در این راه پرفرازونشیب، سختیها و مشقتهای طاقتفرسایی را در تبعید و زندانهای رژیم شاه متحمل شد. آیتالله طالقانی، راه تحقق آرمانهای مورد نظر خود را «بازگشت به قرآن» میدانست. از منظر وی، قرآن بهعنوان کتاب «هدایت» و «حرکت»؛ تنها منبع هویتبخش، حیاتبخش و آگاهیبخشی است که با تمسک به آن میتوان راه تکامل را پیمود و از مشکلات، انحطاط و انزوا رهایی جست. وی بر همین اساس، قرآن را مبنای اندیشههای خود قرار داد و درصدد ارائه تفسیری سیاسی و اجتماعی از قرآن برآمد. طالقانی اندیشه قرآنگرایی که پیشتر از سوی شخصیتهایی همچون سیدجمال، شریعت سنگلجی و خرقانی مطرح و آغاز شده بود را در جامعه و بین روشنفکران و دانشگاهیان بسط داد و در این راه توانست قرآن را به صحنه اجتماع بیاورد. خبرنگار ایکنا در سالروز وفات آیتالله سیدمحمود طالقانی، گفتوگویی با محسن آرمین، محقق و پژوهشگر قرآن و نویسنده کتاب «جریانهای تفسیری معاصر و مسئله آزادی » داشته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
در این مصاحبه میخوانید:
آیتالله طالقانی حلقه وصل جریان نوپای روشنفکری دینی با قرآن شد
بازگشت به قرآن، جنبشی برای احیاء و بازسازی جایگاه قرآن بود
المیزان و پرتوی از قرآن، تفاسیری ناظر به پرسشها و مسائل دوران خویش هستند
پرتوی از قرآن را نه میتوان صرفاً تفسیر قرآن به قرآن دانست، نه صرفاً تفسیر علمی
آیتالله طالقانی رویکردی عقلانی در تفسیر قرآن داشت
پرتوی از قرآن تفسیری بافت محور یا کانتکسچوال نیست
پرتویی از قرآن، تفسیری مؤسس و ابتکاری است
توحید از نظر طالقانی صرفاً یک مفهوم انتزاعی اعتقادی نیست
توحید از نظر طالقانی نفی استبداد و خودکامگی و عبودیت انسان در برابر انسان است
طالقانی شورا را یکی از مبانی و پایههای نظام سیاسی اسلامی میدانست
طالقانی به میزان زیادی تحت تأثیر آراء تفسیری محمد عبده و میرزای نائینی بود
طالقانی تحتتاثیر سه جریان آموزشهای حوزوی، اندیشههای جریان اصلاحی اعتدالی دینی و جریان احیای رادیکال دینی بود
شورا در اندیشه سیاسی شیعی مورد بیمهری تاریخی قرار گرفته است
میراث طالقانی خارج کردن قرآن از انزوا و احیای آن در سطح اندیشه دینی معاصر است
ایکنا: آیتالله طالقانی چه فهم و قرائتی از قرآن و سنت داشت و اصولا مراد ایشان از بازگشت به قرآن چه بود؟
آرمین: برای پاسخ گفتن به این سؤال که مقصود مرحوم طالقانی از بازگشت به قرآن چه بود، باید زمانه طالقانی را خوب درک کنیم، زیرا نظریهها و راهبردها در خلأ شکل نمیگیرند، بلکه در زمینه و متن فکری و فرهنگی خاصی و در پاسخ به نیازها و ضرورتهای معینی پدید میآیند. نظریهها و رویکردهایی که در حوزه معرفت دینی مطرح میشوند نیز از این قاعده مستثنی نیستند. چنین فهمی را فهم «کانتکسچوال» مینامند. فهم کانتکسچوال از نظریات موجب درک همهجانبهتر، همدلانهتر و عمیقتر آنها میشود، لذا باید دید نظریه بازگشت به قرآن در چه شرایط فرهنگی و اجتماعی شکل گرفته است. اندیشه اسلامی از دورهای به بعد مشخصا از قرن هشتم هجری به بعد پس از یک دوره رکود رو به افول نهاد. از زمانی به بعد دانش حدیث و فقه بر اندیشه دینی حاکم شد و جا را برای دیگر معارف دینی تنگ کرد؛ فقه و حدیث معیار و محور دانشهای دینی و بلکه جایگزین برخی دیگر از دانشها شدند. از این رو میبینیم که از دورهای به بعد تفسیر، اخلاق و کلام از رونق افتادند و اما دانش فقه و حدیث پر نشاط بر صدر نشستند. به تعبیری میتوان گفت که هرم معرفت دینی وارونه بر زمین نهاده شد. به جای آنکه قرآن مصدر استنباط احکام فقهی باشد، احکام فقهی ملاک و معیار درستی و نادرستی نظرات تفسیری تلقی شدند. به جای آنکه قرآن ملاک داوری درباره روایت باشد و روایات مغایر با قرآن به دیوار کوبیده شود، معیار فهم آیات تلقی شد. در ادامه قرآن قطعی الصدور و ظنی الدلاله و حدیث قطعی الدلاله تصور شد. به تدریج ناتوانی قرآن در دلالت بر مقاصد خود به صورت یک اصل بدیهی درآمد. این مسیر تا آنجا ادامه یافت که فهم قرآن برای غیر معصوم ناممکن اعلام و ادعا شد به موجب «انما یعرف القرآن من خوطب به» قرآن را فقط مخاطبان حقیقی آن میفهمند و این مخاطبان همان معصومان است. نتیجه آنکه به قول دکتر شریعتی قرآن که اساس دین و محور تمدن اسلامی بود، به تدریج از زندگی مسلمانان رخت بر بست و به تاقچهها منتقل شد و به جای زندگان، برسر قبرها و بر مردگان تلاوت شد، فقه و روایت بر صدر نشستند و تفسیر و اخلاق و کلام در ذیل این دو قرار گرفتند و فلسفه و عرفان هم از حوزههای علوم دینی بیرون رانده شدند و این وضعیت سالیانی ادامه یافت.
اکنون درباره دورهای سخن میگوییم که تمدن اسلامی کاملاً فروپاشیده و مسلمانان از حیث اندیشه دینی همچون حوزه علوم و دانشهای بشری و نیز رفاه و پیشرفت اجتماعی در حضیض قرار دارند. در واکنش به این وضعیت افراطی که نتیجه انحطاط معرفت و تمدن اسلامی بود و به نوبه خود به عمق و ژرفای این انحطاط میافزود، جریان بازگشت به قرآن و یا دعوت بازگشت به قرآن در جوامع اسلامی شکل گرفت. پیشگامان این جریان اصلاح گرانی چون سید جمال اسدآبادی و شیخ محمد عبده بودند. شیخ محمد عبده پایهگذار بازگشت به قرآن و تفسیر اجتماعی و عقلی در دوران جدید شد، او خود به کمک شاگردش رشید رضا، تفسیر المنار را نگاشت که تحولی در سنت تفسیری بود. دوره نهضت بیداری اسلامی با شعار بازگشت به قرآن آغاز شد. چهرههای این جریان در جوامع اسلامی که بعدها به قرآنیون معروف شدند در صدد بازسازی جایگاه قرآن در حوزه اندیشه دینی برآمدند. در ایران مرحوم آیتالله طالقانی با نوشتن «پرتویی از قرآن»، مرحوم محمد تقی شریعتی با نوشتن «تفسیر نوین» و مرحوم علامه طباطبایی با نوشتن تفسیر «المیزان» جزو پیشگامان این حرکت به شمار میروند. آنان زمانی این حرکت را آغاز کردند که قرآن نه تنها در جامعه که در حوزههای علمیه نیز کاملاً غریب بود. در حوزهها تفسیر قرآن تدریس نمیشد و اگر عالمی به جای تدریس فقه و اصول به تفسیر قرآن میپرداخت، عملاً شانس مرجعیت را از دست میداد. در واقع پرداختن به تفسیر قرآن یک از خود گذشتگی به شمار میآمد که هر کسی حاضر به انجام آن نبود. غیبت قرآن در نظام درسی حوزههای علمیه چنان بود که به قول علامه طباطبایی یک طلبه میتوانست تمام مدارج حوزوی تا مرجعیت را طی کند، بدون آنکه نیاز به خواندن یک آیه قرآن داشته باشد. در چنین شرایطی علامه طباطبایی با تدریس تفسیر و نوشتن المیزان تحولی عظیم در سنت تفسیری شیعی ایجاد کرد و مرحوم طالقانی با برپا کردن حلقه درس تفسیر قرآن در مسجد هدایت و آشنا کردن جوانان و دانشگاهیان با قرآن و در آوردن قرآن به متن جامعه، نقشی ویژه و بیبدیل ایفا کرد و به حلقه وصل جریان نوپای روشنفکر دینی با قرآن بدل شد.
ایکنا: آیتالله طالقانی بر اساس چه متد و روشی به تفسیر قرآن روی آورد و تفسیر ایشان تحت عنوان پرتوی از قرآن که مبتنی بر رویکرد سیاسی-اجتماعی است، چه وجه تمایز و ویژگیهای منحصر به فردی در مقایسه با سایر تفاسیر دارد؟
آرمین: اگر دو مفهوم روش تفسیر و گرایش تفسیری را از یکدیگر تفکیک کنیم، گرایش تفسیری مرحوم طالقانی چنان که اشاره کردید گرایش سیاسی و اجتماعی بود. اساساً منطق و پیام جریان بازگشت به قرآن این بود که قرآن کتاب هدایت انسان است. از نظر ایشان این بارزترین مشخصه قرآن در تفاسیر سنتی مغفول واقع شده و مسائل حاشیهای نظیر جنبههای فقهی، کلامی، ادبی، داستانهای قرآن در تفسیر جای متن را گرفته است و کتابهای تفسیر حاوی مسائل و موضوعاتی تکراری و کهنه و بیگانه با مسائل و دغدغههای انسان امروز هستند. در حالی که تفسیر قرآن باید مسئله محور باشد و به مسائل و پرسشهای جامعه و انسان امروز پاسخ دهد. این رویکرد را قدمای ما داشتهاند، آنان با رجوع به قرآن کوشیدهاند به مسائل و نیازهای زمان خود پاسخ دهند. مشکل این است که پس از آنان مفسران همان مسائل و پاسخها را در تفاسیر تکرار کردهاند، در حالیکه جامعه تحول یافته و با دغدغهها و نیازهای جدید روبرو است. از این رو تفسیر المیزان و پرتویی از قرآن را تفاسیری مییابید که ناظر به پرسشها و مسائل دوران خویش هستند. البته پرتویی از قرآن در این ویژگی و وانهادن مسائل تکراری کلامی کهن شاخصتر است. نکته دیگری که در این باره باید عرض کنم این است که وجه اجتماعی سیاسی گرایش تفسیری مرحوم طالقانی به تناسب دوران و فضایی که وی میزیسته و نیز متناسب با تجربه زیست آن مرحوم، ظلم ستیز و به تعبیر دیگر متناسب با حال و هوای مبارزات انقلابی است در حالی که تفسیرالمیزان چنین نیست.
درباره روش یا متدولوژی تفسیری مرحوم طالقانی باید عرض کنم که من نتوانستم از میان روشهای تفسیری شناخته شده، روش مشخصی را از تفسیر پرتویی از قرآن استنباط کنم. مرحوم طالقانی در شرح و تبیین آیات قرآن از آیات دیگر، دستاوردهای معرفتی بشری از جمله دستاوردهای علم جدید بهره میگیرد، لذا پرتوی از قرآن را نه میتوان صرفاً تفسیر قرآن به قران دانست، نه صرفاً تفسیر علمی. در عین حال دو چیز میتوان گفت؛ اول اینکه در تفسیر پرتوی از قرآن چندان از حدیث استفاده نشده و این هم طبیعی است، زیرا چنان که گفتیم طالقانی یکی از پرچمداران جریان قرآنیون است. دوم آن که وجه عقلی، البته عقل خود مفسر در تفسیر پرتوی از قران خیلی بارز است. طالقانی در برداشتهای تفسیری خود به فضای نزول توجه ویژهای ندارد در واقع تفسیر او بافت محور یا کانتکسچوال نیست. بلکه برداشتهای او بیشتر متناسب با درک عقلانی او از خود متن است و غالباً بدون توجه به شرایط و فضای نزول. در سطح معانی واژهها یا اتیمولوژی، طالقانی اصراری ندارد معنایی را برای واژه در نظر بگیرد که در عرف زبان عصر نزول کاربرد داشته است. شاید به دلیل همین ویژگیهاست که مرحوم طالقانی نام اثر خود را پرتوی از قرآن نهاده است و نه تفسیر قرآن. بدین معنا که او در این اثر مدعی تفسیر نیست، بلکه قصد دارد تأملات و افکاری را که در پرتو روشنایی بخش و هدایت آفرین قرآن بدانها دست یافته بیان کند. من میخواهم در اینجا علاوه بر گرایش و روش تفسیر از مفهومی به نام سبک تفسیر سخن بگویم. البته میدانم این مفهوم یا ویژگی در مباحث علوم قرآن مفهومی جا افتاده و مصطلح نیست، اما شاید قابل توجه باشد. مقصود من از سبک، اسلوب و نحوه دقت اندیشیها و تبیین معنای آیات است که یک مفسر در تفسیر خود پی میگیرد.
تفسیر پرتوی از قرآن اگر چه تفسیری اجتماعی و سیاسی است، اما سبک تفسیری مرحوم طالقانی با مفسران دیگر متفاوت است. به عنوان مثال شما در تفاسیر جدید تا پیش از پرتوی از قرآن نشانی از توجه به نظم آهنگ و هارمونی آیات و نقش آن در معنای آیات نمیبینید، طالقانی به ویژه در تفسیر جزء سیام قرآن که آیات نظم آهنگین کوبنده و مطنطنی دارند، به این ويژگی توجه کرده و از آن در استنباط معنای آیات بهره برده است. به عنوان نمونهای دیگر دقت اندیشیهای طالقانی در نقش و معنای ویژه حروف «باء» و «علی» و «فی» در معنای آیات و استفادههای تفسیری او از این موارد است که در کمتر تفسیری مشاهده میشود یا به وسعتی که در پرتوی از قرآن میتوان دید در تفاسیر دیگر مشاهده نمیشود. بنابراین از حیث سبک و اسلوب میتوانم بگویم تفسیر پرتویی از قرآن یک تفسیر مؤسس و ابتکاری است. ویژگی دیگر تفسیر پرتویی از قرآن این است که این تفسیر جزو معدود تفاسیر قرآن به زبان فارسی در دورهٔ معاصر است که ادبیات ویژه و مخصوص به خود و در خور فهم مخاطب دارد.
ایکنا: در اندیشه آیتالله طالقانی، مقولاتی نظیر «توحید»، «طاغوت» و «استبداد» چگونه معنا و تفسیر میشود و ایشان از این مقولات، چه استنباط و فهمی در حوزه نظری و عملی ارائه میدهند؟
آرمین: ویژگی تفسیر هدایتی بهطور کلی و تفسیر سیاسی و اجتماعی به نحو خاص این است که مفسر در آن میکوشد مفاهیم انتزاعی- اعتقادی را در متن جامعه و زندگی انسان ترجمه کند و به آن مفاهیم تعین بخشد و یا به عبارت دیگر از آن مفاهیم انتزاعی، تبیینی انضمامی به دست دهد. تفسیر پرتویی از قرآن از این قاعده مستثنی نیست و شاید بتوان گفت در این زمینه برجستگی خاصی دارد. توحید از نظر طالقانی صرفاً یک مفهوم انتزاعی اعتقادی نیست، بلکه ترجمه عملی آن در متن جامعه و زندگی انسان نفی استبداد و خودکامگی و عبودیت انسان در برابر انسان و نفی استثمار و بهرهکشی است. از این حیث توحید نسبت به استبداد و ستم لااقتضا نیست. ایدهٔ تضاد ماهوی توحید و استبداد و خودکامگی البته ابتکار طالقانی نیست. در اندیشههای عبده، سید قطب و بهویژه در کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» اثر ماندگار میرزای نائینی این ایده به نحو پر رنگی به چشم میخورد و میدانیم مرحوم طالقانی به میزان زیادی متأثر از اندیشههای این بزرگان بوده است.
ایکنا: آیتالله طالقانی چه تعریف و برداشتی از آزادی ارائه داده و برای تحقق آن چه راهکارهایی پیشنهاد میکند؟
آرمین: در بررسی دیدگاه مفسران راجع به مقولات مختلف باید به زمانه و پارادایم حاکم بر فضای زیسته آنان توجه کرد. طالقانی هم به لحاظ شخصی و خانوادگی و هم به لحاظ نوع فعالیتهای اجتماعی خود، در فضایی انقلابی زندگی میکرد. دغدغههای او دغدغههای متناسب با این فضا بود. او آن گونه که خود نیز میگوید از کودکی طعم تلخ ستم استبداد را در یورشهای شبانه مأموران رضاخانی به خانه و دستگیری و زندان پدر را چشیده بود در جوانی نیز در متن مبارزات سیاسی حضور داشت، لذا بیش از آزادی و دموکراسی، عدالت و ستم ستیزی و مبارزه با نظام خودکامه پهلوی ذهن و فکر او را به خود مشغول داشته بود. این ویژگیها را در تفسیر پرتویی از قرآن میتوان مشاهده کرد. از این رو نمیتوان از تفسیر پرتویی از قرآن به تصویری بسامان و سازوار از آزادی و دموکراسی دست یافت. بلکه شاید بتوان به مواردی استناد کرد که با معیارهای آزادی و دموکراسی آن گونه که ما به تناسب یافتههای معرفتی و تجربه زیسته خود میفهمیم در تعارض باشد. میتوان در تفسیر پرتویی از قرآن مواردی را سراغ کرد که حتی با آزادی عقیده و مذهب به معنایی که ما امروز میپسندیم تعارض داشته باشد. توجه داشته باشید ما داریم در باره تفسیر پرتویی از قرآن صحبت میکنیم. نه در باره سخنرانیها و مواضع مرحوم طالقانی در دوران پس از انقلاب.
البته این بدان معنا نیست که در اندیشه طالقانی عناصر سازگار با آزادی و دموکراسی یافت نمیشود بر عکس شاید بتوان گفت طالقانی در مقایسه با دیگر روحانیون هم طراز خود به مقوله آزادی و مشارکت اجتماعی توجه بیشتری داشت. به عنوان مثال او به آموزه شورا در نظام سیاسی مطلوب و آرمانی خود توجه ویژهای داشت و شورا را یکی از مبانی و پایههای نظام سیاسی اسلامی میدانست. البته طالقانی مبتکر ایده شورا و اولین کسی نیست که بر این ایده تأکید میکند، زیرا پیش از او عبده در تفسیر المنار و میرزای نائینی در کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله بر ایده شورا به عنوان یک اصل قرآنی در نظام سیاسی اسلام تأکید کردهاند و چنان که گفتیم طالقانی متأثر از این بزرگان بوده است.
ایکنا: منابع و سرچشمههای فکری مرحوم طالقانی به ویژه در حوزه تفسیر کجاها بوده است. به تعبیر دیگر مرحوم طالقانی از چه اندیشهها و افکاری تأثیر پذیرفته است؟
آرمین: در آراء تفسیری مرحوم طالقانی به وضوح میتوان تأثیرات سه جریان فکری را مشاهده کرد. اول: آموزشهای کلاسیک حوزوی. طالقانی دانش آموخته حوزههای علمیه دینی بود. مدتی را در قم سپری کرده و درس خوانده بود. از خانوادهای روحانی بود. پدر او از روحانیون به نام زمان خودش بود. بنابراین آموزشهای کلاسیک حوزوی بخشی از ساختار فکری مرحوم طالقانی را شکل میداد و اثر این آموزهها را در برخی از برداشتهای تفسیری او به وضوح میتوان مشاهده کرد.
دوم: اندیشههای جریان اصلاحی اعتدالی دینی که در امثال افکار امثال شیخ محمد عبده و مرحوم میرزای نائینی تبلور یافته بود. طالقانی به میزان زیادی تحت تأثیر آراء تفسیری عبده و تفسیر المنار بود. دریافتهای او از برخی از آیات عیناً مانند برداشتهای ابتکاری عبده است. همچنین طالقانی به شدت تحت تأثیر اندیشهای میرزای نائینی بود. او چنان که خود میگوید تصادفاً رساله تنبیه الامه و تنزیه المله را که سالیانی نایاب و فراموش شده بود، مییابد و با مطالعه آن تحت تأثیر محتوای آن قرار میگیرد و با شرح و توضیحات خود مجددا این کتاب را منتشر میکند. تا سالیانی دراز تنبیه الامه و تنزیه المله نائینی با شرح و مقدمه مرحوم طالقانی تنها وسیله آشنایی ما با اندیشه سیاسی میرزای نائینی بود. در سالهای پس از انقلاب البته این کتاب با شرحی دیگر منتشر شد و در سال گذشته نیز دوست گرامی جناب دکتر فیرحی این کتاب را با تحقیقی گسترده و شرحی مفصل و بسیار مفید منتشر کردهاند.
سوم؛ اندیشههای جریان احیای رادیکال دینی است که چهرههایی نظیر ابوالاعلی مودودی در شبه قاره هند و سید قطب در مصر پرچمدار آن بودند. آثار این جریان فکری را نیز حتی در سطح مصطلحات مخصوص این جریان مانند «جاهلیت مدرن»، «حاکمیت الله» و ... میتوان در پرتویی از قرآن مرحوم طالقانی مشاهده کرد. این سه جریان البته درمواردی تعارضهای بنیادین با یکدیگر دارند. به گمان من تهافتها و ناسازگاریهایی که در اندیشه تفسیری و سیاسی مرحوم طالقانی گهگاه به چشم میخورد، ریشه در ناسازگاری این سه بنیاد فکری دارد.
ایکنا: در نظام فکری آیتالله طالقانی که متأثر از نگاه قرآنی به موضوعات است، مردم چه نقش و جایگاهی دارند و ادلهای که ایشان برای نظریه شورا مطرح کردند، ناشی از چه قرائتی است و این موضوع را چگونه تفسیر و تبیین میکردند؟
آرمین: پیش از این درباره شورا و نقش این ایده محوری در اندیشه طالقانی صحبت کردم. ایده شوری به رغم ان که در قرآن به صراحت مورد تأکید قرار گرفته و به عنوان یک اصل در زندگی اجتماعی جامعه اسلامی مطرح شده است، متأسفانه در اندیشه سیاسی شیعی مورد بی مهری تاریخی قرار گرفته است، شاید حوادث صدر اسلام و شورای سقیفه عاملی باشد که اندیشه شیعه را به طور کلی نسبت به این آموزه قرآنی کم لطف کرده است. البته ساختار قدرت مطلقه فردی نیز که از بنیامیه به این سو واقعیت حاکم بر جامعه اسلامی بوده در این بی توجهی نقش داشته است. چنان که در اندیشه سیاسی کلاسیک اهل سنت نیز تحت تأثیر همین ساخت قدرت مطلقه فردی شورا به آموزهای بیخاصیت و تشریفاتی تبدیل شد. این عوامل موجب گشت که شورا در اندیشه شیعه و سنی به مفهوم مشورت تقلیل یابد. بدین معنا که حاکم در صورتی که تشخیص داد در مسئلهای ابهام دارد با اهل فن به مشورت بپردازد و سپس خود تصمیم بگیرد. فقط همین. از این رو مفسران کلاسیک شیعی و سنی در تفسیر آیاتی نظیر «امرهم شوری بینهم» به ذکر چند روایت نظیر «من استبد برأیه فقد هلک» اکتفا کردهاند. تا آن جا که من میدانم شیخ محمد عبده اولین کسی است که با استناد به آیات قرآن شورا را به عنوان یک اصل در نظریه سیاسی و حکومتی اسلامی مطرح و به مثابه بستری برای مشارکت مردم در اداره امور صورتبندی کرد. مرحوم نائینی از این اصل در تبیین مشروعیت مجلس شورا استفاده کرد. مرحوم طالقانی نیز چنان که مشهور است پس از انقلاب این اصل را به عنوان مبنایی برای یک نظام شورایی و تضمین کننده مشارکت مردم در سطوح مختلف برای اداره امور خویش مطرح کرد و در مجلس خبرگان بران پای فشرد.
ایکنا: با توجه به اینکه آیتالله طالقانی از پیشگامان نواندیشی دینی بودند، اگر بخواهیم برای ایشان از نظر فکری و معنوی میراثی قائل شویم، این میراث چیست و چقدر در جامعه ما تحقق یافته است؟
آرمین: طالقانی از جمله مواریث ارزشمند فکری ایران و جریان نواندیشی دینی معاصر ماست. اگر بخواهیم از میراث فکری طالقانی بگوییم میتوانیم به ایدهها و آرائی که او در تفسیر آیات قرآن و برداشتهای بکر و ظریف او از آیات اشاره کرد. اما بزرگترین میراث طالقانی و امثال او خارج کردن قرآن از انزوا و احیای آن در سطح اندیشه دینی معاصر ایران است. و این خدمت بزرگی است و به تعبیر قرآن شجره طیبهای است که همواره میوههای نو و تازهای میدهد. به گمان من این توفیق بزرگی است که خداوند به سبب پاکی و صداقت و مجاهدت خالصانه نصیب این مرد بزرگ کرد.
انتهای پیام