به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، حدود 6 سال است که به ایران آمده است اما آنقدر خوب به زبان فارسی صحبت میکند که اگر از زبان خودش نشنوی، باور نمیکنی که متولد کشور انگلستان است؛ علاوه بر این، ظاهر و پوشش او هم کاملاً شبیه یک بانوی مسلمان است.
این اصالتِ ایرانی در وجود او، ماحصل تلاشهای مادرش است که به رعایت قانون خانه، به طور کامل نظارت داشت و فاطمه و علیرضا، اجازه نداشتن در خانه انگلیسی صحبت کنند؛ عصرها هم که از مدرسه به خانه میآمدند، کامشان با اشعار و داستانهای کتابهای فارسی شیرین میشد و کتب درسی مدارس ایران را هم میخواندند.
اما از دوران کودکی، فقط خاطراتش مانده است و سه سال است که خانهشان از عطر نفسهای بابا خالی است ولی فاطمه، هنوز هم شبها با یاد بابای شهیدش میخوابد؛ به یاد آن روزهایی که با صوت تلاوت بابا بیدار میشد و شبهایی که اگر سورهای از قرآن را با بابا تکرار نمیکرد، خواب به چشمانش نمیآمد؛ حالا دیگر خانه فقط نورانیت صوتِ بابا را کم دارد.
شهادت دانشمند فضایی و موشکی کشور در حج
فاطمه حاتمی، دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه شهید بهشتی تهران است و میگوید که میخواهد در رشته ژنتیک ادامه تحصیل بدهد.
در ابتدای سخن، از مهندس شهید، حاج احمد حاتمی یاد میکند و میگوید: پدرم دانشمند فضایی کشور بودند و در بحثهای هستهای و موشکی فعالیت میکردند؛ در بحث هستهای با شهید شهریاری و در بحث موشکی با شهید طهرانیمقدم همکاری میکردند. ایشان در ماجرای سقوط جرثقیل در مسجد الحرام در حج سال 94، در روز بیستم شهریورماه به شهادت رسیدند.
فاطمه حاتمی میگوید: پدرم در رشته مکانیک تحصیل میکردند و مادرم الکترونیک میخواندند. ایشان در انگلیس بورسیه تحصیلی بودند و من و برادرم هم همانجا متولد شدیم. پدرم دو مدرک فوق دکتری گرفتند؛ یکی در رشتههای هوافضا و مکانیک و دیگری در رشته مکاترونیک. ایشان قبل از اینکه به ایران بازگردند، سرتیفیکیت پروفسوری هم گرفته بودند.
شخصیت پدرم تکبعدی نبود
دختر شهید دانشمند احمد حاتمی اظهار میکند: بابا انسان دغدغهمندی بودند و اینطور نبود که به فضای درسی خودشان محدود باشند. با گروههای دانشجویی مقیم انگلیس، انجمنهایی داشتند و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی انجام میدادند.
وی با بیان اینکه پدرم شخصیت فعالی داشت و تکبعدی نبودند، میافزاید: بابا در کنار پروژههای علمی پژوهشی و...، فعالیتهای فرهنگی و مذهبی هم داشتند؛ ایشان زمانی که دانشجو بودند، در منچستر گروههای مختلفی تشکیل داده بودند و کارهایی با محوریت بیداری اسلامی انجام میدادند مانند بحث و گفتوگو با مسیحیها و دعوت ایشان به تشیع؛ یا برگزاری مراسم جشن پیروزی انقلاب اسلامی و سالروز ارتحال امام و... در دانشگاه.
از فعالیتهای پدرش اینچنین یاد میکند: مامان و بابا در مرکز اسلامی منچستر کلاسهای قرآن برگزار میکردند؛ با اهل تسنن و مسیحیان مباحثه داشتند؛ جلسات قرآنی برگزار میکردند و کلاس قرآن برای جوانان و نوجوانان داشتند و حفظ و ترتیل را کار میکردند و خاطرات شیرینی از آن دوران و جلسات هفتگی قرآن در ذهنمان به یادگار گذاشتند.
طعمی از جنس شیرینیهای مادرانه و تلاوتهای پدرانه
چشمانش را میبندد و انگار به سالهای دور کودکیاش در انگلیس، سفر میکند؛ روزهایی که با بچههای جلسه قرآن، بازی میکردند و بعد در کنار مادرهایشان شیرینیهای ایرانی میپختند و کامشان با خوردن شیرینیهای مادرانه و تلاوتهای پدرانه شیرین میشد.
فاطمه حاتمی میگوید: جلسه قرآن محبانالمهدی(عج) برای آقایان و محبانالزهرا(س) برای خانمها بود؛ این جلسه را مادر تأسیس کرد و مسئول خواهران، مادرم بود. خانمها و آقایان مشارکتی وقت میگذاشتند و بابا این جریان را ادامه داد.
مرکز اسلامی، پاتوق خانوادههای جوان ساکن انگلیس
وی عنوان میکند: حضور افراد در این جلسه به نحوی بود که خانمها و آقایان جلسه، همگی یک روز از آخر هفتهشان، پاتوقشان مرکز اسلامی بود. در آنجا کلاسهای مختلفی مثل درست کردن عروسک، آشپزی، قرآن و... برگزار میشد.
ایرانیان مقیم انگلیس مخاطب جلسه بودند و اکثراً خانوادههای جوان بودند و برای بچهها هم کلاس داشتند. همچنین یک روزهایی در هفته چند خانواده با هم قرار میگذاشتیم و به منزل روحانی مرکز اسلامی میرفتیم و نمازجماعت میخواندیم و کارهای اینچنینی داشتیم.
از جلسه محبان الزهرا(س) و محبان المهدی(عج) یاد میکند و میگوید: جلسات قرآن مان ثابت بود و به صورت هفتگی با حضور شیعیان ساکنان منچستر اعم از ایرانی و پاکستانی و... برگزار میشد. مادرها قبل از جلسه برای پذیرایی جلسه شیرینی میپختند؛ ما بچهها هم در طبقه بالای خانه بازی میکردیم و میدانستیم که زمان برگزاری جلسه قرآن باید به جمع بزرگترها بیایم؛ یعنی هم به ما خوش میگذشت که کنار مادرهایمان شیرینی میپختیم و هم کنار پدرهامایمان از فضای قرآنی استفاده میکردیم.
برگزاری جلسه قرآن در منچستر انگلستان
نگاهش به گوشهای خیره میشود و لبخندی با طعم کودکانههایش، بر چهرهاش مینشیند و با شور ادامه میدهد: در جلسه قرآنمان ابتدا آقایان شروع به تلاوت میکردند و برای تفسیر آیات، روال چنین بود که همه افراد جلسه در خصوص بخشی که قرار بود تلاوت شود مطالعه میکردند؛ البته روحانی مرکز اسلامی هم درکنار افرادی که به مباحث حوزوی مسلط بوودند، مباحثی را مطرح میکردند و در خصوص مباحث روز هم صحبت میشد.
حاتمی ادامه می دهد: بارز ترینِ ویژگیهای بابا در زندگی شخصیاش، ارتباط تنگاتنگ با قرآن بود. حتی رادیوی خودرو وی هم فقط قرآن و تلاوت بود؛ در خانه هم هیچوقت بابا را بیکار نمیدیدیم و وقتهای اضافهشان، حتی در حد 5 دقیقه را صرف قرآن میکرد.
وی در ادامه عنوان میکند: بابا وقتی قرآن میخواندند، درخصوص مباحث مختلف یادداشتبرداری میکردند. ایشان تفسیرهای مختلف را خوانده و مسلط بود و این مباحثی که یادداشت میکرد، فقط تفسیر نبود. گاهی مباحثی از قرآن استخراج می کردند که نکاتی راجع به آلودگی هوا و محیط زیست، ریاضیات در قرآن و... داشت و نگاه دینی علمی داشتند.
دختر شهید حاتمی اضافه میکند: ما حدود 50 60 تا تقویم سالنامه از بابا داریم که در آن یادداشتهای قرآنیشان است. برداشتهای علمیشان تکبُعدی نبود و میانرشتهای بود. مسایل مرتبط با مهندسی و ریاضی و مسائل اجتماعی و... در قرآن را با مباحث سیاسی روز مقایسه میکردند.
حضور پررنگ قرآن در برنامه روزانه پدرم
فاطمه حاتمی اظهار میکند: ما هر روزمان را با قرآن آغاز میکردیم؛ یعنی برنامه منظمِ روزانه پدر اینطور بود که نماز شبشان را میخواندند و بعد از نماز صبح، ورزش روزانه داشتند و البته ما را هم تشویق میکردند؛ بعد از آن در بینالطلوعین سورهای یا بخشی از قرآن را بلند تلاوت میکردند و ما اگر برای نماز بیدار نشده بودیم، با صدای تلاوت بابا دیگر بلند میشدیم.
وی میافزاید: بعد از نیم ساعتی، تفسیر آقای جوادی آملی گوش میکردند و مینوشتند و آن زمان ساعت 7 یا 8 صبح بود. روزی که با قرآن آغاز شده بود، شبها هم با قرآنِ بابا به پایان میرسید و معمولاً سورهای مثل واقعه تلاوت میکردیم.
خانهای که عطر یاسینهای بابا را کم دارد
به حدیثی از امام صادق(ع) اشاره میکند؛ حدیثی که او با تمام وجود آن را احساس کرده است؛ میگوید: امام صادق(ع) حدیثی با این مضمون میفرمایند «خانههایی که در آنها قرآن با صدای بلند تلاوت میشود، از آن نوری از زمین به آسمان متصل میشود». بعد از شهادت بابا که خلاء تلاوتهایشان احساس میشد، این را با همه وجودم فهمیدم. حالا دیگر خانه عطر تلاوتها و یاسینهای بابا را کم دارد و احساس میکنم آن فضای معنوی و نورانیتش، مثل سابق نیست.
حاتمی بیان میکند: در خانهای که اینطور باشد، اعضای خانواده هم به معنویت راغب میشوند و سراغ خیلی از ناهنجاریها نمیروند؛ همچنین دعواها و مشکلاتی که در خانههای دیگر مرسوم است، درخانه ما نبود یعنی من براساس تجربه میگویم که این جنس مشکلات با این مدل انس و ارتباط با قرآن به راحتی حل میشود و واقعا اینطور است؛ الان حس میکنم به برکت همان نورانیت قرآن مشکلات خیلی راحت حل میشد.
تشویق والدین به فراگیری قرآن
نفسی تازه میکند و از دیگر فعالیتهای قرآنی پدرش و انس این خانواده با کتاب آسمانی خداوند میگوید: از زمانی که انگلیس بودیم، پدر و مادرم در مرکز اسلامی مسابقات قرآن برگزار میکردند و این باعث شده بود که ما زیاد با فضای قرآنی بیگانه نباشیم، همچنین من از 2 یا 3 سالگیام حفظ قرآن را با مادرم آغاز کردم و جزء 30 و سورههای دیگر را حفظ کردم و این کار در کنار تشویقهای پدر و مادرم انجام شد.
وی ادامه می دهد: خاطرم هست وقتی کوچکتر بودیم و نماز میخواندیم، مامان و بابا زیر جانمازمان شکلاتهایی که دوست داشتیم یا هدیههای کوچک میگذاشتند و میگفتند اینها را فرشتهها برایتان آوردند؛ یا مثلا وقتی با حفظ کردن سوره نباء، حفظ جزء 30 به پایان رسید، صبح روز بعد عروسک و لیوانی را پیدا کردم که به گفته مامان و بابا، شب قبلش فرشتهها برایم آورده بودند.
لبخندی میزند و میگوید: من هنوز آن لیوان را به یادگار دارم و تا مدتها میگفتم کاش مرا بیدار میکردید تا فرشتهها را ببینم.
هر شب با خواندن یک سوره میخوابیدیم
فاطمه حاتمی، آنچنان که گویی از سفر به سرزمین کودکیهایش سیر نمیشود، ادامه میدهد: در دوران کودکی، قصههایِ شب ما قصه قرآنی بود. روزهایمان هم بعد از دورهمی و حضور در جو صمیمی خانواده، به قرآن ختم میشد؛ حتی در این حد که بابا به اتاق ما میآمد و همانطور ایستاده، یک آیه الکرسی یا سوره کوثر را میخواندند و ما تکرار میکردیم و بعد خوابمان میبرد.
وی با بیان اینکه خوابیدن و بیدار شدن با قرآن خیلی لذت بخش و شیرین بود، بیان میکند: قرآن، در شخصیت بابا ظهور و بروز داشت؛ مثلا قرآن جیبی شان که تا لحظه آخر همراهشان بود.
فاطمه حاتمی میگوید: الان که پس از شهادت پدرم، خصوصیات اخلاقیشان را با دیگران مقایسه میکنم و در شرایط مختلف میسنجم، متوجه میشوم که بابا به چه نکات جزئی دقت میکردند. در شخصیت بابا، ادب خیلی بارز و شاخص بود. ایشان حتی وقتی در خانه تنها بودند، مودب مینشستند یا در نمازخواندنشان خضوع خاصی داشتند.
وی ادامه میدهد: بابا همیشه مرا فاطمه خانم صدا میکردند و اگر مرا «تو» خطاب میکردند، مثلاً میگفتند «فاطمه تو این کار را کردی...؟» متوجه میشدم که از دست من عصبانی هستند. بابا هیچ وقت برای کاری دستور نمیدادند و کارهایشان را خودشان انجام میدادند.
ماجرای جلسه با وزیر و تاکید پدر بر راستگویی
حاتمی با بیان اینکه پدرم روی راستگویی خیلی حساس بود، گفت: مامان و بابا داشتند روی یک پروژه مهمی در سطح کشوری کار میکردند؛ یک روز که به جلسه با وزیر رفته بودند و افراد در جلسه نمیدانستند که مامان و بابا؛ زن و شوهر هستند، از ایشان میپرسند طرحتان آماده است؟ مامان میگویند بله، ولی بابا میگویند نه آماده نیست.
وی با اشاره به اینکه این خاطره را از زبان مادرم شنیدم، ادامه میدهد: اگر در آن جلسه کار تمام نمیشد، وقفهای در کار میافتاد و مامان بعد از جلسه از بابا پرسیدند که چرا اینطور گفتید و بابا گفت «مگر پاراگراف نهایی جمعبندی را نوشته بودی؟ النجاه فی الصدق».
بابا ما را عاشق نماز جماعت و جمعه کرد
با بیان اینکه نمازجمعه بابا اصلاً ترک نمیشد و عشق به مسجد رفتن نماز جمعه در خانواده ما وجود داشت، اظهار میکند: بابا هیچوقت ما را مجبور نمیکرد که به مسجد برویم اما مواقعی که خانه بود، همیشه به مسجد و نماز جمعه میرفتند؛ ما هم همراهیشان میکردیم.
دختر شهید دانشمند حاتمی میگوید: پدرم با وجود همه مشغلههایشان به این مسائل توجه داشتند و به واسطه محبتِ پدر، محبت به این فضاهای معنوی در ما شکل گرفته بود؛ مثل هیئت رفتن با بابا یا پیاده روی اربعین که سه سال منتهی به شهادت بابا با هم به کربلا رفتیم.
سکوتی به بلندای دلتنگیهای یک دخترِبابایی
نفسی تازه میکند و لحظاتی سکوت حکمفرما میشود، اما چشمانش هنوز هم خیلی حرف برای گفتن دارند؛ حرفهایی به اندازه سالها زندگی در کنار مردی از جنس خدا و ناگفتههایی به وسعت دلتنگیهای شبانه یک دخترِبابایی... و نیازی به گفتن نیست که او چقدر دلتنگ پدر است؛ پدری که شیرینی قرآن و همنشینی با خدا را به کام فرزندانش ریخت و حال، مصداق عند ربهم یرزقون است...
قرآن، تا قیامت برای بشر حرف دارد و میتواند همنشین انسان در همه حال و همه جا باشد و شاید دیگر نیازی به تاکید بر نقش مؤثر خانواده در تربیت اسلامی و قرآنی فرزندان و ایجاد شور و نشاط معنوی در کودکان، به واسطه روشهای مختلف و با بازی و تفریح و تشویق نباشد...
و العاقبه للمتقین...
انتهای پیام