به گزارش ایکنا؛ چندی قبل فراخوان جذب هیئت علمی از سوی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری منتشر شد. نکته قابل توجه در این فراخوان حذف دانشآموختگان علوم قرآن و حدیث از امکان جذب در گروههای مدرسی معارفی دانشگاهها بود که این امر موجب به وجود آمدن واکنشهای تند دانشجویان این رشته شد و خبرگزاری ایکنا نیز طی گزارشی ابعاد این مسئله را پیگیری کرد.
به منظور بررسی بیشتر ابعاد این فراخوان با مریم قیدر، دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، به گفتوگو پرداختیم. وی در ابتدا با اشاره به اشتغال دانشجویان الهیات بیان کرد: فکر میکنم دانشجویان علوم قرآنی که در عرصههای دینی تحصیل میکنند، به نوعی سرمایههای دولت هستند. برای تربیت این افراد هزینههای زیادی هم از سوی خود دانشجویان و هم از سوی دولت صرف شده است، چنانکه بسیاری از آنها در دانشگاههای دولتی تحصیل کردهاند.
وی در ادامه افزود: ظرفیتهایی که در دانشگاه برای این افراد تعیینشده نشان میدهد افرادی که در رأس بودهاند چشمانداز و هدفی از تربیت این دانشجویان داشتهاند و قطعاً از پیش برنامهریزیهایی بدین منظور انجام دادهاند. همچنین با توجه به اینکه امکان اشتغال برای افرادی که در حوزههای نظری تحصیل میکنند محدود است، اگر اوضاع به همین منوال پیش رود، حضور این افراد برای تحصیل در این رشتهها نیز کاسته خواهد شد.
این دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث تصریح کرد: شالوده هر مملکت بر پایه علوم انسانی است و اگر به این موضوع و رشتههایی از این دست بها داده نشود پایههای دین متزلزل خواهد شد و طبعاً در پی آن جامعه نیز آسیب خواهد دید. در اینجا این بحث مطرح میشود که مجرای ورود به فضای کار برای دانشجویان قرآن و حدیث چیست؟ به طور کلی شاید بیش از دو راه وجود نداشته باشد؛ یا این افراد باید به تدریس مشغول شوند و به عضویت هیئت علمی درآیند یا به حوزه پژوهش وارد شوند که به نظر میرسد با توجه به محدویت ظرفیت هیئت علمی تا حدی دولت باید بیشتر بر حوزه پژوهش متمرکز باشد اما عملاً در کشور ما چنین اتفاقی رخ نمیدهد و مشکل اشتغال افراد از هیچ یک از دو طریق حل نمیشود.
قیدر بیان کرد: سرمایهگذاری اصلی دولت در رشتههای الهیاتی باید بر حیطه پژوهش باشد تا افرادی که تحصیلات آکادمیک دارند از طریقی بتوانند دستاوردهای خود را ارائه کنند. به دلیل ضعفی که در جذب این افراد در بخش پژوهش وجود دارد، دانشآموختگان گریز و گزیری جز روی آوردن به تدریس ندارند؛ در تدریس نیز امکان جذب محدود است. به همین دلیل مواجه هستیم با تعداد زیادی از افراد که با صرف هزینههای شخصی و دولتی مسیر تحصیلات عالی را طی کردند و تلاش میکنند که از طریق جذب در هیئت علمی دانشگاهها وارد حیطه کاری شوند و از آنجا که امکان جذب روزبهروز کمتر میشود، این دانشآموختگان با درهای بسته مواجهه میشوند. تا جایی که من مطلعم کار به جایی رسیده که امسال امکان جذب دانشجویان علوم قرآن و حدیث در گروه معارف اسلامی تقریباً نزدیک به صفر رسیده است.
وی در ادامه بیان کرد: این نیز خوشایند نیست که تصور کنیم دولت از ابتدا برنامهای برای جذب این گروهها نداشته و فقط میخواسته عمرشان را تلف کند؛ البته این گزاره به هیچ وجه منطقی هم به نظر نمیرسد. دستاندرکاران این امور قطعاً برنامهای داشتهاند و باید دید چرا اوضاع و احوال به اینجا کشیده شده است؟ در جامعه اسلامی به طور قطع برنامههای کلان برای تحصیلکردههای عرصههای دینی وجود داشته، دارد و خواهد داشت. در واقع دولت با برنامههای از پیش تعیین شده حرکت میکند اما در حال حاضر تنها بحث مهم یادآوری به دستاندرکاران است که احتمالاً اقدامات امروزشان در طولانی مدت میتواند اثرات مخربی را به دنبال داشته باشد.
قیدر تصریح کرد: دانشجویان کشور در تمام رشتهها باید دروس عمومی را سپری کنند و اگر خوب تعلیم داده شوند، با پشتوانه دینی و اخلاقی قویتری وارد جامعه میشوند. آیا هدف جز این است که دانشجویان این مرز و بوم دیندار تربیت شوند. لذا دولت باید روند تأثیرپذیری دانشجویان را عمیقتر مورد ارزیابی قرار دهد. این واقعیت است که در جامعه امروز کسانی که در دانشگاه تحصیل میکنند بیشتر تمایل دارند که این تعالیم دینی را از افراد دانشگاهی دریافت کنند.
وی در ادامه افزود: بنده هم در حوزه و هم در دانشگاه تحصیل کردهام، اما هنگام صحبت با افراد درباره علوم دینی بیشتر مایلم به عنوان فرد دانشگاهی نگریسته شوم، چون به وضوح میبینم وقتی طرف مقابل اطلاع پیدا میکند که بنده حوزوی هم هستم در مقابل من جبهه میگیرد و حرفم را نمیپذیرد و زمانی که آن فرد احساس کند من هم شبیه او هستم، با من همدل میشود و بهتر میتوانم با او ارتباط برقرار کنم. لذا اغلب این مسئله را پنهان میکنم. نکته مهمتر اینکه، اغلب دانشجویان علوم قرآن و حدیث تحت تربیت اساتید بزرگ و مطرح امروز بودهاند، چه اساتیدی که ملبس به لباس روحانیت هستند، از جمله دکتر حجتی، دکتر مهدویراد، دکتر مهریزی، دکتر ایازی و... و چه اساتیدی که تحصیلات آکادمیک داشتهاند، مانند دکتر فقهیزاده، دکتر معارف، دکتر پاکتچی و...؛ خدمات و تألیفات ارزنده این بزرگواران در جامعه امروز قابل تأمل است و باید به دانشجویانشان فرصتهایی برای خدمت به دین داده شود.
این دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث بیان کرد: یک موضوع مهمتر اینکه وظیفه ما در این بخش نیز خلاصه نمیشود و باید به جهان خارج از خود نیز فکر کنیم. اگر بخواهیم تشیع شناسانده شود، باید به افرادی که تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی دارند، بهای بیشتری دهیم. دانشگاهیان میتوانند کاری کنند که صدای اسلام و تشیع به جهان غرب برسد. اگر بخواهیم نظر شیعه در جهان مطرح شود، باید به این افراد توجه بیشتری کنیم. دانشگاهیان میتوانند با کمک حوزویان صدای شیعه را به گوش جهان غرب برسانند.
وی بیان کرد: دروس معارفی عمومی هستند و همه آنها را خواندهایم. در جهان فضای آکادمیک وجود دارد و برای اینکه از فضای آکادمیک جهان عقب نمانیم، باید اساتید معارف که با دانشجویان آگاه امروز در ارتباطاند، مسلط به زبان انگلیسی باشند تا بتوانند از پژوهشهای جهانی مطلع شوند و دانشجویان را از آنها باخبر کنند و از همین روست که دانشجویان دکتری در آزمون تافل زبان انگلیسی شرکت میکنند. اساتید دانشگاهها باید خود کاملاً از اوضاع باخبر باشند تا بتوانند دانشجویان مطلع و آگاه امروز را در مسیر درست هدایت کنند.
قیدر در ادامه تصریح کرد: در حوزه مطالعات اسلامی غرب اصلاً به شیعه بهایی نمیدهد، چون ما چندان رشدی در این باره نکردهایم و این حقیقت غیر قابل انکار است. تلاش نیز باید طوری باشد که عرصههایی ایجاد شود تا دانشآموختگان این رشتهها مجالی برای عرض اندام داشته باشند. وقتی این افراد به محض دانشآموختگی با درهای بسته مواجهاند، چطور میتوانند به پای محققان غربی برسند و در برابر شبهات و حملات آنها به اسلام و شیعه پاسخگو باشند.
وی بیان کرد: ما دانشجویان همین مملکت هستیم و به نیت خدمت به دین و جامعه در رشتههای دینی وارد شدهایم و به برنامههای دولت نیز اعتماد کردهایم. وقتی ظرفیت ورود برای ما گذاشتهاند، قطعاً برنامهای از پیش تعریف کردهاند و انتظار داریم که توجه بیشتری به ما شود، به این دلیل که پایههای این ممکلت بر دین استوار است، اما این در حالی است که امروز صدای این دانشآموختگان از پشت درهای بسته به گوش میرسد و محدودیتهایی که برای جذب وجود دارد روزبهروز بیشتر میشود.
قیدر در ادامه تصریح کرد: هیئت علمی شدن نیز تقریباً برای دانشآموختگان تبدیل به رؤیا شده است، چنانکه امسال ظرفیتی برای جذب دانشآموختگان علوم قرآنی در گروههای معارفی وجود ندارد. در واقع همه ظرفیتها به دانشآموختگان حوزوی اختصاص پیدا کرده است. ظرفیت محدود دانشجویان علوم قرآنی نیز منوط به شروط مختلف است؛ از جمله اخذ مجوز نهاد و فارغالتحصیلی از تنها چند دانشگاه خاص. مجوز نهاد نه تنها برای هیئت علمی لازم و ضروری است، بلکه کسی هم که بخواهد به صورت حقالتدریسی تدریس کند، باید مجوز نهاد را اخذ کند که البته برای خود بنده این مسئله و علت آن هنوز مبهم است.
این دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث بیان کرد: به نظر میرسد که هر سال این درها بستهتر میشوند. یک دانشجوی دکتری بیش از 10 سال در دانشگاه تحصیل میکند، آیا صحیح است که این همه تلاش یک دانشجو از جمله شرکت چند باره او در کنکور، مصاحبه دکتری، گذراندن امتحان جامع و ... نادیده گرفته شود؟ آیا مراحل مذکور نوعی غربال محسوب نمیشوند؟ آیا کسی که این مراحل را پشت سر گذاشته، نمیتواند از پس تدریس چند کتاب عمومی که پیشتر در دوره لیسانس هم خود گذرانده است، برآید؟ آیا اینها ملاک درستی برای انتخاب مدرس است؟ نباید عملکرد او در طول سالهای تحصیل مورد قبول باشد؟ تحصیلاتش در دوره ارشد و دکتری باید نادیده گرفته شود؟ آیا موفقیتهای او در امور آموزشی و پژوهشی در دورههای تحصیلات تکمیلی مؤید باکفایتی او نیست؟ مهمترین مطلب اینکه آیا مدرک دکتری او حتی برای تدریس دروس عمومی هم اعتبار ندارد؟
وی در ادامه افزود: از همه اینها گذشته، برخی از دانشجویان مجبور میشوند این مجوز را بگیرند، اما باز میبینند که به دلایلی این امکان برایشان فراهم نیست. شروط اخذ مجوز هر سال سنگینتر میشوند؛ برای مثال یکی از شروطی که امسال برای اخذ مجوز افزوده شده این است که دانشجو قبل از اخذ مجوز، باید از دانشگاهی اعلام نیاز آورد؛ یعنی اول کار را پیدا کند و بعد به سراغ اخذ مجوز برود که این نیز بسیار زمانبر و عملاً نشدنی است. چه بسا فردی موفق به دریافت اعلام نیاز از دانشگاهی شود، ولی دانشگاه مزبور با توجه به پروسه طولانی آزمون نهاد و مراحل قبولی او، نیازش را از طریق استاد دیگر برطرف کند. مطلب دیگر اینکه واقعاً چه لزومی دارد برای هر درس مجوز جداگانه اخذ کنیم؟ با توجه به اینکه این دروس همگی در یک دسته قرار دارند، قطعاً استادی که توانایی تدریس در یک درس عمومی را دارد. در درس دیگر هم مشکل نخواهد داشت؛ مهم توانمندی او در تدریس دروس دینی است. چنانکه وقتی میتواند تفسیر قرآن بگوید، قطعا تفسیر نهج البلاغه نیز از او برمیآید.
قیدر در ادامه به بحث محدودیت سنی اشاره و بیان کرد: یکی از مباحث محدودیت سنی است، به طوری که افراد بالای 40 سال نمیتوانند اقدام به اخذ این مجوز کنند و این در حالی است که یک فرد در این سنین تازه به مرز پختگی رسیده است و نباید او را از تدریس محروم کرد. برای خانمها یا حتی آقایان در جامعه مشکلاتی وجود دارد که ممکن است آنها را از تحصیل در مقاطع ارشد و دکتری بازدارد، به نحوی که این افراد بعد از چند سال که از اخذ کارشناسی آنها میگذرد وارد تحصیلات تکمیلی میشوند و به محض فارغالتحصیلی به سن حدود 40 میرسند، آیا رواست که این افراد تنها به دلیل محدویت سنی از تدریس محروم شوند؟
وی در پایان گفت: بسیار امیدوارم که مسؤلان محترم درباره مشکلات دانشآموختگان علوم قرآن و حدیث تدبیری جدی بیندیشند و به سادگی از کنار موضوع عبور نکنند؛ ما دانشآموختگان این رشتهها برای خدمت به جامعه آمادهایم و آینده خود را به دستان توانمند شما گره زدهایم. امید است با یاری هم فردایی بهتر بسازیم.
انتهای پیام
وقت بخير
ضمن تشكر از خانم مريم قيدر و اساتيد.بزركوار
من كاملا با نظرات ايشان موافق هستم ، ان شالله كه اساتيد و مسولان مربوطه ، در اين راستا جاره اي انديشيده و ما را از دغدغه هاي بعد از فارغ التحصيلي دكتري ، برهانند.
ضمن تشکر از خانم قیدر به جهت کلام حق و درستی که گفتند و ابعادی از این تصمیم نامبارک رو روشن کردند، از کلیه کسانی که دستی بر آتش دارند و در نصمیم گیری های کلان حضور دارند خواهش میکنم در جهت رفع این چنین ظلم هایی تا دیر نشده اقدامات لازم را مبذول نمایند چون اگر سکوت کنند در این ظلم شریک خواهند بود. صدای من و امثال من تا همین اندازه میرسد بیش از این دست کسانی است که حضور و کلامشان نافذ و اثرگذار است. امیدوارم با بی تفاوتی از این نظرات نگذرید و به ابعاد آن بیندیشید و راهی ببابید و عداات را رعایت کنید که دیر با زود همه ما در محضر الهی پاسخگو خواهیم بود........
کاملا درست و واقعی بیان شده است. وموافق هستم. امیدوارم مسولان مربوطه چاره ای بیندیشند.
ضمن تأیید صحبتهای خانم قیدر، به عرض میرساند که بنده به عنوان یک فارغ التحصیل دکتری قرآن و حدیث، با این وضعیتی که اولویت جذب اساتید معارف در دانشگاه ها، فارغ التحصیلان حوزوی که بعضا بی سواد و نگاه سنتی و غیر دانشگاهی دارند و اکثرا حتی توان نگارش یک صفحه متن علمی را ندارند، احساس پشیمانی شدید از انتخاب این رشته و به عبارتی سرکار بودن طی حدود 16 سال گذشته تا کنون را میکنم.
چرا باید دانشگاه را حوزه مالی کنیم؟ خود حوزه در شرایط فعلی دچار فقر سواد و کارایی است، چگونه از حوزه ای انتظار آموزش عالی دارید در حالی که همین حوزه در آموزش عمومی معارف دینی مردم درمانده است؟ الان وضعیت سواد دینی مردم چگونه است؟ مگر نه این است که وظیفه اصلی حوزه تبلیغ عمومی دین است؟ چرا نمیخواهید حوزه را از مراکز پژوهشی و اداری و نظامی به سمت مردم سوق بدهید؟ علمای گذشته و مراجع دینی چقدر با مردم ارتباط داشتند؟ و الان طرف چهار سال درس حوزوی میخواند، ادعای مرجعیت دینی و علمی میکند.
اساسا کار حوزه، تربیت مبلغ و تبلیغ معارف دینی در سطح جامعه است. الان وضعیت دینی جامعه چگونه است؟ حوزه با دین مردم چه کرده که حال میخواهید دانشگاه را هم به آن بسپارید؟
آیا فارغ التحصیلان حوزوی، چه در حوزه و چه نهادهای دینی، پژوهشی، تبلیغی و نظامی و ... کم امکان تبلیغ معارف دین را دارند؟
نظام آموزش عالی کی میخواهد دست از حوزه مالی دانشگاه بردارد؟ بنده مخالف حضور اساتید حوزه در دانشگاه نیستم همانطور که الان اکثریت اساتید علوم قرآن و حدیث حوزوی اند، ولی واقعا چرا اکنون که حجم انبوهی از خروجی های تحصیلات تکمیلی دانشگاهی وجود دارند و اکثرا از نظر سطح سواد قرآنی و دینی قابل مقایسه با حوزوی ها نیستند، جذب حوزوی ها در اولویت است؟
ما فارغ التحصیلان قرآنی دانشگاهها، سراغ هر مرکز دینی، پژوهشی و تبلیغی و آموزشی برای کار برویم با سد عظیمی به نام حوزه مواجهیم، انتظارمان از وزارت علوم این است که حداقل ما را از خانه خودمان یعنی دانشگاه خارج نکنید.
ولی گوش شنوا کو؟؟؟
کم کم هم همه دروس دانشگاهی اعم از دینی و غیر دینی را به حوزه بسپارند...الان که ماشاالله توی حوزه، خیلی ها مدعی همه علومند مثل طب، روان شناسی، جامعه شناسی و ... وقتی این همه صاحبنظر حوزوی توی همه رشته ها وجود دارد، چه دلیلی داره از اساتید دانشگاهی استفاده شود؟؟؟
من که این همه مشکلات، بخصوص دوری از خانواده رو تحمل کردم چرا باید آخرش اینطوری بشه.
فقط خدا جواب این مسئولین بی لیاقت رو بده.
جاناسخن از زبان ما میگوبی ولی افسوس که هیچکس گوشی مانند ما ندارد!!!!!!
ولی بازهم تلاش در راستای گفتن حرف حق دست مریزاد دارد.
ممنون از قبول زحمتتان