صحبت دیروز و امروز نیست؛ از چندماه پیش برخی دوستان که به یمن فضای مجازی صاحب قلم شدند، چنان در تحلیلهای خود علاقهمند به گستراندن سایه جنگ بر کشور هستند که مشخص نیست این شوق و علاقه ریشه در چه دارد. از روز چهارشنبه که جمهوری اسلامی بحق و براساس استناد به مفاد برجام اعلان نموده دوباره برخی فعالیتهای هستهای متوقفشده خود را آغاز خواهد کرد، شاهد رشد تحلیلهای مبتنی بر جنگ و ایجاد رعب و وحشت هستیم.
خیلی نیاز نیست دور برویم، تاریخ 8 ساله دفاع مقدس را مروری کنیم کافی است. چه از جمهوری اسلامی خوشمان بیاید چه نیاید، ایران 98 قابل قیاس با ایران 59 در حوزه نظامی نیست. جنگ آمریکا با ایران چند روزه، چند ماهه و چند ساله نخواهد بود. چه برای جمهوری اسلامی کف بزنیم، چه نزنیم زیرساختهای ایران 98 با 59 قابل قیاس نیست. در یک جنگ طولانی هیچ آثاری از این زیرساختها نخواهد ماند. مثال زدن وضعیت عراق، سوریه و افغانستان برای ترساندن مردم نیست بلکه یادآوری واقعیتهای منطقه است. در فردای جمهوری اسلامی هیچ گروهی دارای اکثریت نخواهد بود که بخواهد سرمذاکره با قدرتهای خارجی بنشیند. هیچ آسایش و راحتی از دست گروه منافقین نخواهد بود. گروه منافقین خوب میداند یکبار دیگر از دایره قدرت بیرون بماند در خارج ایران نیز دیگر جایگاهی برای اپوزیسیون شدن سیستم جدید نخواهد داشت. پس این بار آنها به ترورهای 17 هزار نفره اکتفا نخواهند کرد.
اینجا صحبت از حرف حق است. حرف حق در روابط بینالملل درست است جایی ندارد، اما صحبت از حرف حق در داخل خانواده(ایران) مانعی ندارد. ایران، درست یا غلط، خوب یا بد، معاهدهای را در سطح بینالمللی با شش قدرت جهانی به سرانجام رسانیده و تمامی تعهدات خود را انجام داده است. در این بین آمریکا یکسال قبل اقدام به خروج از برجام کرده و اخیراً نیز تحریمهای جدیدی را اعمال کرده است که عملاً از برجام هیچ نامی باقی نمیماند، با این حال همچنان مصر به این است که ایران باید به برجام متعهد باشد. پرسش اصلی این است ایران در قبال کدام تعهد باید همچنان متعهد باشد؟ اگر نیاز به مذاکره مجدد و تغییر برخی مفاد برجام هم بود این امر باید بعد از اتمام زمان توافق شده در برجام صورت میپذیرفت نه در سال اول برجام. دیوار بلند بیاعتمادی دو طرف باید با متعهد بودن به برجام از بین میرفت نه در اظهارنظرها.
تضاد اصلی آمریکا با ایران نه بهخاطر جمهوری اسلامی، انرژی هسته ای، حقوق بشر، تروریسم و... بلکه نفوذ ایران در منطقه است، چرا که سیاستمداران آمریکایی خود بهتر میدانند که پیگیری حقوق بشر، انرژی هستهای، مبارزه با تروریسم از سوی کشوری که تنها استفاده کننده بمب اتمی در جهان بوده و بیشترین تسلیحات هستهای را در اختیار دارد، بیشترین جنگها را از زمان رشد دموکراسی در جهان داشته است، بیشتر بازی با افکار عمومی است تا ادعاهای واقعی. بنابراین آمریکا به دنبال انتقامجویی از کشوری است که از 40 سال پیش وارد دایره قدرت او در منطقه شده است.
بعید است آمریکا در دوره ترامپ با ایران وارد جنگ شود چون سیاستهایش دقیقاً استوار بر سیاستهای هزینه و فایده است. او وارد جنگ با کشوری نخواهد شد که قدرت وسعت دادن به دامنه جنگ در کل غرب آسیا را دارد که به تبع آن هزینههای بیشماری را متحملاش خواهد کرد. اینکه گفته شود عربستان یا امارات جنگ نیابتی با ایران خواهند داشت یا هزینههای آن را پرداخت خواهند کرد، این حالت اتفاقاً بهترین گزینه برای ایران خواهد بود، ایران وارد جنگ با کشورهایی میشود که با آنها نزدیکترین فاصله جغرافیایی را دارد و این جنگ برای ایران موفقیتهای بیشتری خواهد داشت تا جنگ احتمالی با آمریکا که نه مرز مشترکی دارد و نه فاصله کم.
ایران به اعتبار تئوری بازدارندگی دارای حق انرژی هسته ای، موشکهای دوربرد و آخرین تکنولوژیهای جنگی است، در حالی که کشورهای همسایه او همچون پاکستان، روسیه دارای بمب اتمی بوده، یا کشورهایی همچون عربستان و امارات بیشترین خرید سالیانه تسلیحات نظامی منطقه را دارند، سیر کردن در فضای گفتمانی در روابط بینالملل، آرمانگرایی محض است به ویژه آن زمانی که تمام آرمانهایت را نشانه رفتهاند. برای وارد نشدن کشورهای دیگر به باشگاه هستهای کشورهای جهان، گام اول دوری کردن پنچ عضو دائم شورای امنیت از تسیلحات هستهای است، نه مانع شدن برای فعالیتهای صلحآمیز هستهای کشورهای دیگر که تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی هستهای فعالیت میکنند.
رحمت مهدوی
دانشآموخته علوم سیاسی