شماره 24 فصلنامه علمی ـ پژوهشی «پژوهش‌های ادبی ـ قرآنی» منتشر شد
کد خبر: 3814559
تاریخ انتشار : ۰۴ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۷:۱۵

شماره 24 فصلنامه علمی ـ پژوهشی «پژوهش‌های ادبی ـ قرآنی» منتشر شد

گروه اندیشه ــ بیست‌وچهارمین شماره از فصلنامه علمی ـ پژوهشی «پژوهش‌های ادبی ـ قرآنی» به صاحب‌امتیازی دانشگاه اراک، مدیر مسئولی ابراهیم ابراهیمی و سردبیری محسن ذوالفقاری منتشر شد.

به گزارش ایکنا؛ در این شماره از فصلنامه علمی پژوهشی «پژوهش‌های ادبی قرآنی» مقالاتی با عناوین «واکاوی دلالت ادبی بلاغی مرجع ضمیر تأویله بر اعجاز، در آیات (36-37و45)سوره‌ یوسف(ع)» نوشته علی شمس و حسین گلی؛ «بررسی قصه یوسف(ع) بر اساس نظریه تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف» تألیف مهین حاجی‌زاده و رعنا فرهادی؛ «واکاوی برساخت گفتمانی داستان حضرت سلیمان(ع) در سوره نمل با تکیه بر نشانه‌های معناساز مایکل هلیدی» به قلم تورج زینی‌وند، سمیه صولتی و شیوا صادقی؛ «کارکرد فرانقش متنی در سوره همزه با رویکرد زبانشناسی نقش‌گرای هلیدی» نوشته ابراهیم فلاح؛ «بررسی و تحلیل نقاط اتصال و اشتراک داستان‌های سوره کهف» تألیف ابراهیم ابراهیمی و مجید زیدی‌جودکی؛ «تحلیل سبک‌شناسی آوایی و ترکیبی سوره مبارکه قمر» تألیف جواد رنجبر و محمدرضا میرزانیا؛ «شکل‌ها و شیوه‌های شروع داستان‌ها در قرآن» به قلم حسین فعال‌عراقی و سهیلا موسوی‌سیرجانی؛ «بررسی تأثیر داستان‌های قرآنی بر افسانه‌های عاشقانه لری بر مبنای نظریه ترامتنیّت ژنت» نوشته زرین‌تاج واردی، محمود رضایی دشت‌ارژنه و سودابه کشاورزی منتشر شده است.
واکاوی دلالت ادبی بلاغی مرجع ضمیر تأویله بر اعجاز، در آیات (36-37و45) سوره‌ یوسف(ع)
در چکیده مقاله «واکاوی دلالت ادبی بلاغی مرجع ضمیر تأویله بر اعجاز، در آیات (36-37و45) سوره‌ یوسف(ع)» آمده است: «قرآن کریم معجزه جاویدان پیامبر خاتم، آینه تمام‌نمای زندگی بشریت است، در آیات سوره‌ یوسف، نمایی از زندگی حضرت یوسف، به نمایش درآمده که به دلیل امکان رجوع ضمیر«تأویله» به مرجع‌های مختلف، چالش‌هایی را در میان مفسران بزرگ برانگیخته است. پژوهش حاضر بر آن است که با بررسی واژه‌های تأویل، اعجاز و تحلیل سیاق آیه، نقد و بررسی دلایل مفسران، ترجیح نظریه اعجاز را واکاوی کند، از آنجا که برخی مفسران ضمن ارجاع ضمیر «ه» در کلمه «تأویله» به طعام، معتقد به اعجاز حضرت یوسف(ع) و ادعای نبوت او هستند، بعضی دیگر، ضمیر را به خواب و رؤیا برگردانده و سخن حضرت یوسف(ع) را وعده به تسریع در اجابت حاجت می‌دانند و مدعی هستند که هیچ اعجازی در این ‌آیه رخ نداده است. بر اساس یافته‌های به دست آمده در پژوهش، دلایل مخالفان اعجاز در این آیه، قابل پذیرش نیست، لذا با توجه به سیاق آیه که سخن از پیامبری یوسف(ع) است؛ اعجاز دیگری از حضرت یوسف(ع) ثابت شده و اشکالات وارد به برخی از تفاسیر و بسیاری از ترجمه‌های قرآنی، نمایان می‌شود».
بررسی قصه یوسف (ع) بر اساس نظریه تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف
در طلیعه نوشتار «بررسی قصه یوسف(ع) بر اساس نظریه تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف» آمده است: «بررسی معنا و یافتن مدلولات اثر ادبی به واسطه دال‌ها و نشانه‌های روساخت متنی، همواره یکی از دغدغه‌های اصلی ناقد ادبی از دیرباز تاکنون بوده است. تحلیل گفتمان با رویکردها و شاخه‌ها و نظرات متعدد و گوناگون خود در تلاش است روابط متقابل زبان و جامعه را گره گشایی کند؛ به بیانی دقیق‌تر تحلیل گفتمان با تکیه بر اشکال زبانی و نشانه‌ها، در ورای خود نوعی مفهوم ایدئولوژیک را با هدف عملکرد اجتماعی بازخوانی می‌کند و در واقع ایدئولوژی در پس متون را مورد واکاوی و کنکاش قرار می‌دهد؛ از این رو تحلیل گفتمان رویکردی متن بنیاد است که متن را از جهت ملاک‌های درونی و بیرونی بررسی می‌کند.
نظریه تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف یکی از مشهورترین نظریات حوزه گفتمان کاوی به شمار می‌آید که در تلاش است ضمن بیان رابطه میان ملاک‌های درونی و برونی متن، قدرت مسلّط جامعه‌ای را که اثر ادبی در آن شکل گرفته از طریق سه محور توصیف، تبیین و تفسیر مورد واکاوی قرار دهد. بر این اساس، پژوهش حاضر در صدد است با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و ابزار کتابخانه‌ای، داستان حضرت یوسف را بر پایه نظریه گفتمان انتقادی فرکلاف در سطوح سه‌گانه تحلیل نماید. دستاورد پژوهش حاضر نشان می‌دهد که میان زبان و بافت اجتماعی و بیرونی قصه حضرت یوسف در قرآن کریم انسجام و پیوند ناگسستنی وجود دارد و این قصه از جهت برجستگی‌های برهانی، عاطفی و گفتمانی در سطح زبان، متناسب با موقعیت آن در کنعان و سپس در قصر فراعنه مصر شکل گرفته است».
واکاوی برساخت گفتمانی داستان حضرت سلیمان(ع) در سوره نمل با تکیه بر نشانه‌های معناساز مایکل هلیدی
نویسنده مقاله «واکاوی برساخت گفتمانی داستان حضرت سلیمان(ع) در سوره نمل با تکیه بر نشانه‌های معناساز مایکل هلیدی» در طلیعه نوشتار خود آورده است «بخشی از سوره نمل به روایت حکومت و قلمرو وسیع حضرت سلیمان می‌پردازد که جن، انس، پرندگان و باد، همه تحت فرمان وی درآمدند. با توجه به اهمیت نظریات نوین در فهم بهتر متون، به روش توصیفی- تحلیلی، با تکیه بر سه فرانقش هلیدی به عنوان نشانه‌های معناساز در نظریه نقش‌گرا به بررسی آیات مورد نظر پرداختیم. هدف از این پژوهش تحلیل برساخت گفتمانی این داستان قرآنی و آزمودن نظریه مذکور و قابلیت اعمال آن در حیطه داده‌های قرآنی است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که در سطح اندیشگانی، فرآیند مادی پربسامد‌ترین فرآیند به کار رفته در متن است؛ در اکثر بندها، حضرت سلیمان(ع) نقش کنشگر را دارد که پایان دادن به گمراهی قوم سبأ را «هدف» قرار داده است. انتقال این مفاهیم از سوی حضرت سلیمان با استناد بر وجه خبری و الزامی محقق می‌شود که قطعیت دیدگاه ایشان را نسبت به کسانی که در دستگاه حکومتش قرار دارند، نشان می‌دهد. اکثر بندها با آغازگر مرکب ساختاری شروع می‌شوند که نقطه شروعی مناسب برای القای پیام بوده و بر پیوستگی متن کمک کرده است. اما در میان عناصر انسجام‌بخش، عنصر ارجاع، تکرار، تضاد معنایی و ادات افزایشی از بسامد بالایی برخوردارند و تأثیر شگرفی در برجسته‌سازی کلام شخصیت‌ها و پیوستگی و گستردگی بندها ایفا کرده‌اند».
کارکرد فرانقش متنی در سوره همزه بارویکرد زبانشناسی نقش گرای هلیدی
در چکیده مقاله «کارکرد فرانقش متنی در سوره همزه بارویکرد زبانشناسی نقش گرای هلیدی» می‌خوانیم: «نظریه نقش گرای هلیدی مبتنی بر سه سطح معنایی است که از آن ها به عنوان سه فرانقش اندیشگانی، بینا فردی و متنی یاد می‌شود. در این پژوهش سعی بر آن است تا با روش توصیفی و تحلیلی، بندهای آیات سوره همزه از منظر فرانقش متنی مورد بررسی قرار گیرد. نتایج حاصل از تحقیق نشان داده است که بسامد آغاز گر نشاندار سبب برجسته سازی و القاء بهتر پیام به مخاطب و متناسب با فضای گفتمانی سوره است. هم چنین اطلاع نو در این سوره بیشترین بسامد را دارد؛ زیرا فضای سوره با نفرین و انذار و تهدید جمع آوری کنندگان مال و ثروت «الَّذِی جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ» و عیب جویان «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» است. انسجام دستوری و واژگانی و پیوندی موجب یکپارچگی متن شده و در ارتباط و تبادل منطقی با یکدیگر قرار دارند، که مخاطب را در فهم بهتر متن قرآن یاری می‌رسانند».
بررسی و تحلیل نقاط اتصال و اشتراک داستان‌های سوره کهف
در طلیعه نوشتار «بررسی و تحلیل نقاط اتصال و اشتراک داستان‌های سوره کهف» آمده است: «یکی از بهترین شیوه‌های جای‌گیری مطالب تعلیمی و انتزاعی در ذهن مخاطب، استفاده از نمودها و تجارب حسی است. در این شیوه ساختارهای فرعی و ملموس، در ارتباطی معنادار مکمل و تأیید کننده مفاهیم تعلیمی و تجریدی مورد نظر هستند. بدین صورت که ساختارهای معنایی کوچک‌تر، بر اثر یک پیوستگی معنایی و جای‌گیری بر یک محور همنشینی در کنار یکدیگر، ساختاری بزرگتر را پایه‌ریزی می‌کنند. داستان‌های فرعی را که در بعضی سوره‌های قرآن، در کنار یک داستان اصلی ظهور یافته‌اند، می‌توان بر اساس همین شیوه، تحلیل و بررسی کرد. یکی از این سوره‌ها، سوره کهف است که در آن چهار داستان «اصحاب کهف، صاحب دو باغ، موسی(ع) و خضر، و ذوالقرنین» در کنار هم قرار گرفته‌اند. این داستان‌ها مستقل از هم و مربوط به امت‌ها و اقوام مختلفی هستند که در فاصله زمانی بسیار دوری از هم زیسته‌اند.
در همین راستا، این نوشتار بر آن است تا دلائل و اسباب ادبی تجمع این چهار قصه در سوره واحد را بررسی و حلقه‌های اتصال و پیوند آنها را به تصویر بکشد. آنچه در نهایت حاصل شد این است که شماری اشتراکات در مباحث داستانی وجود دارد که باعث درهم تنیدگی و پیوند داستان‌های چهارگانه شده است. مانند اینکه بین مکان داستان‌های چهارگانه، ارتباط تسلسلی و صعودی وجود دارد و زمان نیز در سه داستان فرعی به تناسب همسویی با داستان محوری (اصحاب کهف) مدخلیت دارد. همچنین بیش از ده ارتباط محتوایی بین داستان‌ها بیان شده که از جمله آنها اشتمال قصص چهارگانه بر امری منکر، رکود و انتشار، فتنه، پوشش و حفاظ می‌باشد».
تحلیل سبک‌شناسی آوایی و ترکیبی سورة مبارکة قمر
نویسنده مقاله «تحلیل سبک شناسی آوایی و ترکیبی سورة مبارکة قمر» در چکیده مقاله خود آورده است «سبک‌شناسی یکی از شیوه‌های تحلیل فنی و ساختاری متون ادبی است که در میان پژوهش‌های مربوط به زبانشناسی جایگاه والایی را به خود اختصاص داده است. امروزه سهم عمده‌ای از مطالعات و تحقیقات حوزه زبانشناسی به سبک‌شناسی اختصاص یافته است. این پدیدة ادبی و شیوه تحلیلی که در زبان عربی با عنوان «الاسلوبیّة» شناخته می‌شود، در پی بررسی تفاوت‌های موجود میان انواع متون است. بدون تردید قرآن کریم به عنوان نمونه‌ای بی‌نظیر از متون فاخر ادب عربی، چشم‌انداز وسیعی از زیبایی‌های کلامی را فراروی مخاطبان قرار می‌دهد که این معنا از شیوه‌های متنوعی که خداوند به منظور تاثیر بر مخاطب به کارگرفته، تجلی می‌یابد.
سورة مبارکة قمر یکی از مظاهر بارز هنری و جلوه‌گاه زیباشناسی قرآن کریم است. پژوهش حاضر بر آن است تا با شیوه توصیفی-تحلیلی و با استفاده از معیارهای سبک‌شناسی جدید گوشه‌ای از زیبایی این کتاب سترگ را در دو سطح آوایی و ترکیبی بررسی نماید. نتایج به دست آمده نشان می‌دهد عناصری که موسیقی درونی و بیرونی آیات این سوره را تامین می‌کند، از بسآمد بسیار بالایی برخوردار است. هم چنانکه ساختار منسجم موسیقایی همه‌ جانبه‌ای اعم از نوع حروف و کلمات به کار رفته در هر آیه، چینش حروف و کلمات، قافیه و نظام فواصل آیات و هماهنگی بین واج‌ها، صامت‌ها، مصوّت‌های کوتاه و بلند، به گونه‌ای است که موسیقی حاصل از صفات حروف و پیوند منسجم آنها بر اساس مفهوم و معنای آیات به تصویر درآمده است».

انتهای پیام

captcha