سریال «برادرجان» در ماه مبارک رمضان از شبکه سه پخش شد. سریالی که تمرکز آن بر خانوادههای سنتی ایرانی و روابط اعضای آن برای ایفای حق از دست رفته خود بود.
در این سریال حداقل دوازده شخصیت وجود داشت که در جریان مشکلات مالی بین ورثه هریک درگیر ماجراهایی شده بودند که عبارتاند از: کریم بوستان(با بازی علی نصیریان)، ستار(با بازی سعید چنگیزیان)، چاوش(با بازی حسام منظور)، حنیف(با بازی کامران تفتی)، آراز(با بازی سجاد افشاریان)، توکل(با بازی حسن پورشیرازی)، عاطفه(با بازی نسیم ادبی)، لیلا(با بازی ندا جبرائیلی)، مهتاب(با بازی مارال فرجاد)، منیژه(با بازی شیوا ابراهیمی)، مهراب(با بازی علی آهنج) و افسانه(با بازی ندا عقیقی).
در تمام قسمتهای سریال میبینیم که این افراد برای حل مشکل خود از شیوههایی مانند تهدید کردن دیگران، فحاشی، شاخ و شانه کشیدن، دعوا و کتککاری، اخاذی، باج دادن، تطمیع و ارعاب، قهر کردن، چاقوکشی، آتش زدن کلبه و خانه، زهره چشمگرفتن، فرار و ... استفاده میکنند. حتی رسول (با بازی آرش فلاحتپیشه) که وکیل است در سکانسی به جای برخورد قانونی با شخص باجگیر، با او دست به یقه میشود و او را تهدید میکند!
برخلاف سنت نانوشته سریالهایی که سالهای قبل در ماه مبارک رمضان پخش میشد و مقید بودند که در شبهای قدر حال و هوای خود را قدری معنوی کنند یا قهرمان داستان ناگهان و به شیوهای تصنعی دچار تحول روحی میشد، در این سریال حتی در شبهای قدر هم قهرمانان آن از تهدید و ارعاب و رفتارهای خشن نکشیدند و همچنان یگانه راه اثبات مردانگی و احقاق حق را، به شیوه «فیلمفارسی»، دعوا و چاقوکشی معرفی کرد.
اصرار به نمایش خشونت نتیجهای جز فراگیرشدن آن ندارد
این صحنهها نه یک بار بلکه بارها و بارها با تأکید بسیار زیاد نویسنده و کارگردان به تصویر کشیده شد تا این پیام را به بیننده منتقل کند که برای حل مشکلات هیچ راهی جز توسل به این شیوهها نیست. وقتی پیامی این چنین هر شب از رسانهای که قرار بود دانشگاه باشد پخش میشود، انتظار دور از ذهنی نیست که مخاطبان آن هم در شرایطی مشابه و برای حل مشکل به خشونت دست بزنند و از این شیوهها استفاده کنند.
این تأثیر منفی بر مخاطبان نه به خاطر هنرمندی و ظرافت کار مسئولان و عوامل صداوسیماست، بلکه به خاطر قدرت تصویر است که در قیاس با کلام نفوذ بیشتری دارد. آیا واقعاً توقع گزافی است از رسانهای که تشکیلات عریض و طویلی برای کارشناسی و ارزیابی برنامهها دارد بخواهیم تا پیامد اصرار بر نمایش این صحنههای خشونتبار را بسنجد؟ آیا یک شخص در این مجموعه نیست که هشدار دهد به تصویر کشیدن این راه حلهای خشونتآمیز به عنوان «تنها راه حل مشکل» چه تبعات منفی بر مخاطبان صداوسیما دارد؟
این در حالی است که مهارت «تصمیمگیری و حل مسئله» یکی از پایههای مهارتهای زندگی است که سازمان بهداشت جهانی آن را معرفی کرده است و در کشور ما متأسفانه در مدارس آموزش داده نمیشود. در دیگر سو اگر کسی شانس فراگرفتن آن را در مدرسه نداشته باشد، رسانه ما هم اهتمامی به آموزش الگوی صحیح آن در قالب فیلم و سریال ندارد.
فرصتی برای فراگرفتن «مهارتهای زندگی» که از دست میرود
تأسفآورتر اینکه نه تنها صداوسیما از تولید سریالهایی با محوریت آموزش این مهارتها غافل است، بلکه در عمل فیلمها و سریالهایی تولید میکند که دقیقاً قطب مخالف مهارتهای زندگی را نشانه گرفته است و به خیال خود با تصویر کشیدن ارزشهای خانوادگی، گامی در جهت تحکیم ارزشهای والای انسانی با محوریت خانواده برداشته است. در چنین فضایی باید منتظر جلسات قدردانی و تقدیر و تشکر از عوامل و دستاندرکاران این مجموعهها در صداوسیما و پخش مصاحبههای مردمی در کوچه و خیابان و تجلیل مخاطبان از این سریال باشیم.
این نقد بر زحمات و تلاشهای هنرمندان سریال ناظر نیست، بلکه سؤال اصلی از سیاستگذاران این رسانه است که چشم خود را بر تبعات منفی این جهتگیری اشتباه و مخرب بستهاند و به مصاحبههای مردمی دل خوش کردند.
پیشنهادی به شورای نظارت بر سازمان صداوسیما
در پایان پیشنهاد میشود شورای نظارت بر سازمان صداوسیما سازوکاری را ایجاد کند که پیش از ساخت سریالهای اینچنینی، دیالوگهایی که از لحاظ سلامت روان تأثیر منفی و مخرب دارند، گروهی متشکل از صاحبنظران و کارشناسان آنها را بررسی کنند.
این اقدامات که شاید بار مالی چندانی برای رسانه ملی به همراه نخواهد داشت به مراتب میتواند از هزینههای سنگین رفتارهای خشونتبار در جامعه بکاهد و گامی در جهت افزایش سلامت روان در اجتماع محسوب شود. اجتماعی که بیش از گذشته به مؤلفههایی مانند آرامش روانی، کنترل خشم و پرهیز از رفتارهای خصمانه نیاز دارد.
یادداشت از سیدمیلاد اوصیا
انتهای پیام