به گزارش ایکنا؛ بیست و سومین همایش بزرگداشت ملاصدرا صبح امروز در مجتمع فرهنگی آدینه برگزار شد. در این نشست عبدالرزاق حسامیفر، عضو هیئت علمی دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) قزوین به ایراد سخن پرداخت و اظهار کرد: عنوان سخنرانی بنده سهم ایرانیان در شکلگیری فلسفه اسلامی است. بحث من دو بخش دارد. بخش اول سخانم درباره موضوعی است که این همایش حول آن شکل گرفته است. اگر فلسفی اسلامی را یکی از مکاتب در تاریخ فلسفه تلقی کنیم که اتفاقا باید هم چنین کنیم، این فلسفه یک منشأ ایرانی دارد. فلسفه اسلامی بخشی از تاریخ فلسفه را شکل میدهد؛ لذا بررسی کنیم که این فلسفه از چه منابعی استفاده کرده است. قطعا یکی از منابع فلسفه اسلامی، منابعی است که از یونان به دست آمده است. یک بخش از فلسفه اسلامی نیز برآمده از اندیشههای قبل از اسلام است. در بین فیلسوفان اسلامی، سهروردی بر این مطلب تاکید کرده است. این موضوع همان مسئلهای است که این همایش حول آن شکل گرفته است.
سهم ایرانیان در شکلگیری فلسفه
وی ادامه داد: من بحثم را در خصوص بخش دوم سخنانم سامان میدهم. سهم ما ایرانیان صرف نظر از آنچه پیش از اسلام داشتیم، در شکلگیری فلسفه اسلامی کم نیست. متأسفانه گاهی فلسفه اسلامی به عنوان فلسفه عربی معرفی میشود. این ظلمی است که در حق فلسفه اسلامی روا داشته شده است. بنابراین سهم ما در شکلگیری فلسفه اسلامی فقط از آن حیث نیست که ما حکمت خسروانی داشتیم بلکه تدوین فلسفه اسلامی نیز حاصل کار فیلسوفان ایرانی است. اما چرا فلسفه اسلامی، فلسفه عربی نامیده شد؟ یک علت این امر، تلقی غربیان است. خصوصا در قرون وسطی وقتی غربیان میخواستند به جهان اسلام اشاره کنند تعبیر «جهان عرب» را به کار میبردند چراکه اکثر مسلمانان، عرب بودند البته منظور آنها خصوص اعراب نبودند. این بحث زمینهای درست کرد تا برخی افراد سواستفاده کنند. با این توصیف، از اندیشمندان عرب این انتظار نمیرود که فلسفه اسلامی را فلسفه عربی بنامند. متأسفانه برخی نویسندگان عرب، متعمدانه این کار را انجام میدهند.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام خمینی(ره) قزوین تصریح کرد: به عنوان مثال، ماجد فخری در کتاب خود نوشته است: فلسفه حاصل کار مشترک سریانیان، اعراب، ترکها، بربرها و دیگران است. یعنی ایشان تعمدا از ایرانیان اسم نمیآورد. مترجمانی که این کتاب را به فارسی ترجمه کردند کلمه «ایرانیان» را به این عبارت اضافه کردند. واقعا این کار چقدر بیانصافی است که نامی از ایرانیان برده نشود. در میان فلاسفه اسلامی، کندی عرب بوده است. چند تن از فیلسوفان دیگر مانند ابنرشد و ابن طفیل آندلسی هستند، اما بقیه همه ایرانی هستند. اگر قرار است فلسفه اسلامی به یک ملیت خاص نسبت داده شود باید به ایرانیان نسبت داده شود. دکتر نصر در خصوص تاثیر ایرانیان در شکلگیری فلسفه اسلامی چنین میگوید که ایرانیان در چند زمینه در شکلگیری فلسفه اسلامی تأثیر داشتند، از جمله در زمینه ورود افکار یونانی به عالم اسلام در اثر ترجمه این آثار از زبان یونانی به زبان پهلوی. خلاصه کلام این که اگر ما امروزه چیزی به نام فلسفه اسلامی داریم، که اتفاقا با افتخار هم اذعان میکنیم فلسفه اسلامی داریم، این فلسفه حاصل کار متفکران ایرانی است.
خدا و جهان در تمدن ایران
در ادامه نشست، حجتالاسلام عباس ایزدپناه، عضو هیئت علمی دانشگاه قم به ایراد سخن پرداخت و اظهار کرد: پرسش بحث من این است که خدا و جهان در تمدن ایران باستان و ایران بعد از اسلام چه هویتی داشتند. من با این بحث درصدد هستم نظریه کفرآلود بودن و شرکآلود بودن ایران باستان را به چالش بکشم. مسئله هویت خدا و جهان در سه حوزه قابل بررسی است: یکی ایران باستان، یکی ایران بعد از اسلام و دیگری، بررسی تطبیقی با تفکر غربی. من بحثم را در دو محور اول و دوم آغاز میکنم. باید توجه داشت در اوستای کهن اسامی برای خداوند ذکر شده است، از جمله: اول و آخر، دادگستر جهان، کسی که عقلش سبب هدایت است، خدای متعال، پدر عدالت و حقیقت، کریم، برترین تمام موجودات، آفرینده همه چیز. اسامی که برای اهورا مزدا مورد استفاده قرار گرفته است نیز چنین است: بخشنده، بهترین پاکی و راستی، اصل خرد، هستیبخش، بر همه پیروز، نگهبان همه و ... . این صفاتی که تماما در قرآن کریم، ادعیه و روایات وارده از اهل بیت(ع) ذکر شده است میتوانند توحیدی بودن آیین زرتشت را اثبات کنند.
عضو هیئت علمی دانشگاه قم ادامه داد: از بررسی مطالبی که در آثار ایران باستان آمده میتوان نتیجه گرفت در رأس هرم هستی، اهورا مزدا قرار دارد. در نگرش زرتشت، در جهان نور و ظلمت وجود دارد و این دو از آغاز آفرینش همواره وجود داشتند. در روح و روان انسان نیز نور و ظلمت وجود دارد و انسان باید با انتخاب خودش، نور را برگزیند. پرسش نهایی این پژوهش این است که رابطه خدا با جهان از نظر آیین زرتشت از نوع رابطه نور و تجلی است، یا از نوع رابطه علت و معلول و یا از نوع رابطه حادث و محدث؟ شیخ اشراق حکمت ایرانی را نوری میداند. حکیم سبزواری نیز حکمت پهلوی را مبتنی بر تشکیک وجود میداند.به باور او پهلویان حقیقت را دارای مراتب میدانستند، مانند نور که دارای قوت و ضعف است. پس طبق این دلایل، باید رابطه خدا و جهان را از نوع نور و تجلی دانست.
انتهای پیام