به گزارش خبرنگار ایکنا؛ شاید کمتر کسی پیدا شود که درباره امور خیر در ایران مطالعه کرده باشد، اما محمدرضا حافظی را نشناسد؛ پیرمردی خوشپوش و خوشبیان که حداقل بیش از دو دهه به مدرسهسازی و توسعه کیفیت نظام تعلیم و تربیت کشور پرداخت و خدمات ماندگاری را به جا گذاشت و ضمن ساخت ۱۴ مدرسه با هزینه شخصی خود، در ساخت و بازسازی صدها مدرسه کشور در قالب «جامعه خیرین مدرسهساز» مشارکت کرد.
پیراهن مشکی به تن کردن و بر پیکر بیجان مردی که سالها به آینده فرزندان سرزمینمان جان بخشیده بود، سخت و جانکاه بود. اشک و آه بر پیکری که دستان توانمندش دستان پدران و مادران ایران را در تعلیم و تربیت یاری رسانده بود، صحنههای غمباری را پدید آورده بود. او ۲۱ خردادماه ۹۸ در بیمارستان ایرانمهر تهران چشم از جهان فروبست و به دیار باقی شتافت، جایی که در آن فقط نیکوکاری باقی میماند و غیر آن از بین میرود و نابود میشود. گاهی این آیه را فراموش میکنیم: «کلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ» (الرحمن، ۲۶ و ۲۷)؛ هرچه هست میرود و وجهه باشکوه پروردگار (و آنچه رنگ آن را بگیرد) باقی خواهد ماند.
مدرسه عالی شهید مطهری واقع در محله بهارستان تهران، صبح پنجشنبه، ۲۳ خردادماه، میزبان چند ده نفر از داغداران مرحوم حافظی بود که بیشترشان بستگان آن مرحوم و جمعی از اعضای جامعه و مجمع خیرین مدرسهساز کشور بودند. در میان آنان البته چهرههایی همچون سیدجواد حسینی، سرپرست وزارت آموزش و پرورش، علیرضا کاظمی، معاون فرهنگی و پرورشی آموزش و پرورش، مهرالله رخشانی مهر، رئیس سازمان نوسازی مدارس، مجتبی زینیوند، رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی، علی اصغر فانی و محمود فرشیدی وزرای اسبق آموزش و پرورش و علاءالدین بروجردی، نماینده مجلس شورای اسلامی حضور داشتند.
سرپرست وزارت آموزش و پرورش برای دقایقی کوتاه میکروفون را به دست گرفت و در جمع وداعکنندگان با پیکر مرحوم حافظی گفت: ۲۰ سال سابقه شناخت و آشنایی با ایشان را داشتم و سه روز پیش خوشحال بودم که اولین روز کاریام در وزارتخانه به پاسداشت خدمات این نیکوکار اختصاص یافت، اما حالا بسیار غمگینم که امروز برای وداع با پیکر این مرد بزرگ اینجا حاضر شدهام. حافظی برای مدارس کشورمان، که دهخدا از آن به شوقستان تعبیر میکند، زحمات فراوانی کشید. جسم او امروز به خاک سپرده میشود، اما یادش و راهش در این سرزمین ادامه مییابد.
سپس نوبت به اقامه نماز بر پیکر رئیس فقید جامعه خیرین مدرسهساز کشور شد، با نوای «الصلوة ... الصلوة» صفوف نماز تشکیل شد و آیتالله امامی کاشانی، امام جمعه تهران و تولیت مدرسه عالی شهیدمطهری با صدایی آکنده از بغض نماز را آغاز کرد. وقتی امام جماعت خواند: «اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا»، صدای ناله و گریه از صفوف نمازگزاران برخاست، به راستی آنان که با حافظی دمخور بودهاند، گواهی میدهند جز خوبی از او ندیدهاند و جز احسان و نیکی در وی سراغ ندارند.
حاضران سپس پیکر مدرسهساز ایران را با زمزمه «لا اله الا الله» و «یا حسین» در خیابان بهارستان مشایعت کردند و با اتوبوس راهی بهشت زهرا، آرامستان تهران، شدند. حوالی ظهر امروز پیکر پاک محمدرضا حافظی در مقبره خانوادگیاش، کنار فرزند نیکوکارش «امیر حافظی»، آرام گرفت و به خاک سپرده شد.
مرگ امیر در جوانی پدرش را به راه مدرسهسازی کشاند، او در ۲۴ سالگی بیآنکه خانوادهاش مطلع باشند به امور نیکوکاری مبادرت داشت، محمدرضا حافظی پیشتر درباره این ماجرا گفته بود: اتفاق عجیب هنگام مجلس ترحیم بود که دیدم جمعیت انبوهی حضور پیدا کردند و من هیچ ارتباطی با آنها ندارم؛ آن زمان بنده رئیس جامعه خیرین مدرسهساز نبودم، اصلاً مدرسهسازی نمیکردم و این همه آدم مرا نمیشناختند. در مراسم متوجه شدم تمام افرادی که آمده بودند همه به نیکی از امیرم صحبت میکردند و یکی میگفت «پسرت چرخی برای یک فرد خریده و این فرد سرمایهاش را روی آن چرخ میگذارد و با آن کاسبی کند»؛ یا خانمی که کارشناس وزارت صنایع بود به منزلمان آمد و به همسرم گفت «تو فرزندت را نمیشناختی که چقدر به اجتماع کمک میکرد». آن زمان فهمیدم میهمانان مجلس ختم تنها به خاطر امیر آمدهاند و نه به خاطر بنده.
پیکر پدر در کنار فرزند آرام گرفت، اما فرزندان این سرزمین، همان آیندهسازانی که حافظی از آینده آنان حفاظت میکرد، جایشان امروز خیلی خالی بود. به احتمال زیاد چهرهای بیادعا همچون حافظی برای دانشآموزان شناس نباشد، بماند که حافظی نیز هیچ گاه نخواسته است اسم و رسمش را به رخ بکشد، اما مسئولان بلندپایه کشور که حداقل برای بیش از دو دهه او را میشناختند و از جزئیات خدماتش به کشور و مردم اطلاع داشتند، امروز کجا بودند؟ ...
گزارش از مجتبی اصغری