به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا) شعبه حوزههای علميه، آنچه در اين مجال عنوان میشود مطالب جلسهای از درس اخلاق آيتالله العظمی آقا مجتبی تهرانی است كه در ايام اربعين حسينی(ع) ارائه شده است. متن اين جلسه به شرح ذيل است.
در اين جلسه دو مطلب را عرض میكنم بعد وارد روايات میشوم و عنوان بحث را از خود امامحسين(ع) میگيرم و پيش میآيم. اما مطلب اول در مورد جملهای از امامحسين(ع) است كه در روز عاشورا خطاب به لشكريان عمر سعد فرمود: شكمهايتان از حرام پر شده است؛ البته من آنجا اصل مسأله را گفتم، آن كسی كه اهل فن بود فهميد، آن كه اهلش نبود خوب قهراً به اين حرفها نمیرسد. مسأله در مورد حر بن يزيد رياحی است. اين را به شما بگويم از اولين برخوردی كه حر با امام حسين(ع) كرد، معلوم بود كه او اصلاً برای جنگيدن با امام حسين نيامده است. حالا من به اين مطلب اشاره میكنم. از مطالب كه شنيديد، گذر میكنم و چيزهايی را كه كمتر شنيديد مطرح میكنم.
وقتی حر با امام حسين(ع) بر خورد كرد، خيلی مؤدب بود. وقتی كه ظهر شد و خواستند نماز بخوانند، امام حسين(ع) گفت: تو برو با لشكريانت نماز بخوان، من هم با اصحاب خودم نماز میخوانم. گفت: نه اصلاً و ابداً! شما بفرماييد جلو! ما هم با شما نماز میخوانيم. بعد موقع حركت كه حر جلوی حضرت را گرفت، امام حسين به حسب ظاهربه او تندی كرد و گفت: «ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ! مَاتُرِيدُ؟» مادرت به عزايت بنشيند. در عرب، اين تعبير خيلی تندی است. حر چه جوابی داد؟ گفت: چه كنم مادر تو كسی است كه نمیتوانم چيزی بگويم. همينطور میآيند، از دو منزل میگذرند، در منزل بيضه امامحسين(ع) نماز صبح را كه خواندند آنها هم آمدند. بعد از نماز صبح، امام آن خطبه معروف را خواند كه به تعبير ما آن خطبه يك نوع مسأله تكليف به آنها بود. اين تعبيرات را فرمود: «أيها الناس ُفَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ قَالَ فِی حَیَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّة رَسُولِ اللَّهِ یَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ...» كه خطبه مفصلی است. حضرت خطبه را خواند و به آنها هم مطالبی را گفت. شايد اين را كمتر شنيده باشيد، خطبه كه تمام شد حرّ آمد خدمت امام حسين، به تعبير ما از نظر خيرخواهی و دلسوزی به امام حسين عرض كرد: ياابن رسول الله! من میخواهم شما را به مطلبی آگاه كنم و خدا را گواه میگيرم، قسم می-خورم اگر شما بخواهی با اين جماعت كوفیها، از راه منازعه و جنگ وارد شوی، بیگمان شما را میكشند؛ پس شما اين كار را نكن!
آيا حر میخواست با حسين بجنگد؟! انسان بايد خيلی بی اطلاع باشد كه بخواهد اينطور فكر كند. معلوم است كه حر چهطور آدمی است و نمیخواهد با امام بجنگد. بالأخره در روز عاشورا حر رو كرد به عمر سعد گفت: «قال لعمربنسعد: أتقاتل الحسين؟» در مقاتل تعبيرات مختلف است. میخواهی با اين شخص بجنگی؟ عمر سعد گفت: جنگی بكنم كه سرها از بدنها و دستها از پيكرها جدا شود. حر گفت: هيچ يك از اين پيشنهادهايش را قبول نمیكنی؟ عمر سعد گفت: اميرِ تو، عبيدالله از من قبول نمیكند، او راضی نيست.
در تاريخ تمام اينها خيلی روشن است كه حر نيامده بود با امام حسين(ع) بجنگد. اينها را كه گفتم جهت داشت، جهتش اين بود كه حر از آن افرادی نيست كه شكمش از حرام پر شده باشد. امام حسين روز عاشورا، آن خطبه كذايی را كه خواندو فرمود: «و ملئت بطونكم من الحرام» چون شكمهايتان از حرام پر شده است، حرفهای من را گوش نمیكنيد. من تصريح كردم و گفتم: اينها اموال بيت المال را خورده بودند كه برايشان حرام بود، عبيدالله درِ خزينه را باز كرده بودند و اينها را با خرج بيت المال آورده بودند. آنهايی كه اهل فن هستند، اين حرفها رامیفهمند. اينهايی كه حرفهای من را گوش میكنند، بايد كمی فقه بدانند و اهل فضل باشند. بيت المال كه از مال حرام نبود، بيت المال مسلمين كه حرام نيست، پس چرا ما گفتيم چون با مال بيت المال آمده بودند، شكمهايشان از حرام پر شده بود؟ ما در فقه، يك حرام بالاصاله داريم؛ يك حرام كه مصرفِ حرام است، خود مال حرام نيست، مصرف حرام است. آنهايی كه با پول بيت المال آمده بودند با امام حسين بجنگند، مصرف بيت المال برايشان حرام بود. عبيدالله و عمر سعد در خزينه را باز كرده بودند و همهشان را با مخارج بيت المال آورده بودند. آنهايی كه آمدند با امام حسين بجنگند، مصرف بيت المال برايشان حرام بود، بطونشان پر از حرام بود. اما كسانی كه نيامده بودند بجنگند، خوردنشان از بيت المال، حرام نبود.
يكوقت كسی نگويد: حر هم بين اينها بود، چه طور شد كه حر يار امام شد؟ مگر او از بيت المال نخورد؟! من اثر وضعی مال حرام را گفتم كه مانع اثر گذاری اعمال صالحه میشود. بحثهای ما قدری فنی است. از اول معلوم بود كه حر نيامده بود بجنگد. روز عاشورا هم به عمر سعد گفت: يابنسعد! آيا میخواهی با حسين بجنگی؟ من اهل جنگ با او نيستم، ديديد كه آخر هم نجنگيد. بنابراين حر بيت المال را در راه حرام؛ يعنی جنگيدن با حق و امام حسين مصرف نكرده است. نسبت به مباحثی كه اينجا مطرح میشود، بيشتر دقت كنيد و از اهلش بپرسيد. اين مطلب اول بود.
امام حسين(ع) فريب نخورد.
اما مطلب دوم؛ امام حسين نه خودش مغرور بود، فريب نخورده بود و نه كسی را فريب داد. عوامل فريب را هم به كار نمیگرفت؛ بلكه بر عكس، میخواست فريب خوردگان را دستگيری كند كه روی اين مطلب تكيه كردم و در بحثم همين را ادامه دادم و بعد هم انشاءالله ادامه میدهم كه از فرمايشات امام حسين همين معنا به دست میآيد.
در عباراتی كه امام حسين در خطبههايش، چه در بين راه و چه در روز عاشورا به كار برده است اين مطلب وجود دارد. در منزل بيضه كه حضرت خطبه را خواندند، اواخر فرمايشاتش میفرمايد: «الْمَغْرُورُ مَنِ اغْتَرَّ بِكُم» فريب خورده كسی است كه فريب شما را بخورد. اينجا حضرت هنوز به كربلا نرسيده است و تصريح میكند. میخواهد به اينها بگويد كه اين را بدانيد كه من فريب شما را نخوردم. «الْمَغْرُورُ مَنِ اغْتَرَّ بِكُم» میگويد من فريب شما را نخوردم، به صراحت هم میگويد. حضرت چند جا اين فرمايش را دارد، من اين را به عنوان نمونه خواندم. در مناجات امام حسين كه تقريباً آخرين جملاتی است كه امام حسين در روز عاشورا فرمود، اين جملات هست. در آنجا دارد كه «اللهم احكم بيننا و بين قومنا فإنهم غرونا و خذلونا و غدروا بنا و قتلونا و نحن عترة نبيك و ولد حبيبك» اينجا امام حسين نمیخواهد بگويد كه اينها من را گول زدند«غرّونا» حالا میگويم اين حرف سر از كجا در میآورد. برخورد اينها با من يك برخوردی بود كه میخواهند يك كسی را فريب دهند. امام حسين نمیخواهد بگويد اينها من را گول زدند و من هم گول خوردم كه به اينجا آمدم. «غرّونا و خذلونا». بعضیها میگردند فقط اين يك كلمه را پيدا میكنند. اين هم جهت دارد، چون اهل فن نيستند، قهری است كه اين چيزها به ذهنشان بيايد. ما در عرفیّاتمان هم داريم كه وقتی مثلاً دو نفر با هم صحبت میكنند، يكی میگويد فلانی آمده میخواهد من را گول بزند، معنايش اين نيست كه من گول خوردم؛ او میخواهد من را گول بزند، يعنی برخوردش، برخوردی است كه گويی میخواهد من را فريب دهد. «غرّونا» معنايش اين است كه اينها با من برخوردی كردند كه میخواهند شخصی را فريب دهند. برخورد اينها با من يك چنين برخوردی بود. لذا «غرّونا» معنايش اين نيست كه من مغرور شدم و ديديد حضرت در راه برگشت گفت: مغرور آن كسی است كه فريب شما را بخورد. هنوز به كربلا نرسيده است، در راه، آنجا جلوی لشكر حر بعد از نماز صبح آن خطبه را میخواند.
آيا امام حسين(ع) ذليل بود؟
اگر اين حرف را نپذيريد من از شما سؤالی میكنم كه وقتی امام حسين میفرمايد:«غرّونا و خذلونا» خذلونا يعنی چه؟ يعنی من را خوار كردند؟ «خِذل» همان خواری است. يعنی سرم كلاه گذاشتند و من فريبشان را خوردم، من را هم خوار و ذليل كردند، يعنی ذلت پذيرفتم. خوب اين را چگونه معنايش میكنی؟ اگر «غرّونا» را اينطور معناكنيد كه اينها من را فريب دادند و من هم فريب خوردم، آن «خذلونا» را چه كار میكنيد؟ بايد او را هم همينطور معنا كنيد. بايد بگوييد آنها من را خوار كردند من هم خوار شدم؟! آن وقت چنين آدمی روز عاشورا در آن خطبه معروفش میگويد: «هيهات منا الذلة» اينها كه با هم تناقض دارد. روز عاشورا امام حسين فرمود: «ألا و إن الدعیابنالدعی قد ركز بين اثنتين بين السلة و الذلة و هيهات منا الذلة يأبی الله ذلك لنا».
اين حرفها همهاش به دليل بیاطلاعی است. يكی از مشكلات بحث ما اين است كه فنی است، لذا برای افرادی كه مطلع هستند مفيد است، اما برای كسانی كه آگاهی ندارند مشكل است. ما بايد غصه بیسوادی بخوريم. عزيز من اينطور نيست، همه حساب شده و دقيق است. اصلاً كسی نمیتواند اين صحيفه حركت و قيام امام حسين(عليهالسلام) را در ابعاد گوناگون معرفتی معنوی، فضيلتی انسانی، مادی، دنيوی، اخروی، فردی و اجتماعی، يك بررسی دقيق كند. اين ابعاد، تمام حساب شده است. تمام همسو است.
در همين زيارت اربعين كه از امام صادق(ع) است، جملهای است كه امام صادق(ع) وقتی میخواهد امام حسين را وصف كند، خطاب به خدا است دارد كه: «فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ» من اين را در بحثهايم عرض كردم كه امام حسين تمام تلاشش اين بود كه دستگيری كند؛ میخواست فريب خوردهها را، مغرورها را از ورطه غرور بيرون بكشد. امام حسين ضد غرور و فريب بود. نه فريب خورد، نه فريب داد، میخواست فريب خوردهها را نجات دهد. از همينجا من وارد جلسات بعدیِ اين بحث میشوم كه ريشه غرور است و آن اين است كه چون ريشه غرور جهالت است، امر بر انسان مشتبه شده است و حضرت می¬فرمايد: «وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا». همه فريب خوردهها دست به دست هم دادند، بر عليه حسين(ع)دست به يكی كردند حسين(ع) فريب خورده نبود، دست فريب خوردهها را میگرفت. «و قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى» كه امام صادق(ع) در زيارت اربعين اين جملات را میگويد.
بنا بر اين يكجا نخواهيد ديد كه امام حسين(ع) فريب خورده باشد. از آن اول حركت تا آخر حركتش همه را حساب شده میدانست، تمام روی مبانیاش بود؛ لذا امام حسين(ع) جمله به جمله و كلمه به كلمه حرفهايی كه زده است همه حساب شده است. حركتی دقيق داشته است و به آنچه كه واقعاً هدف اين حركت بود، رسيد. در مورد اين سخن امام كه فرمود: «خذلونی» ظاهراً فكر میكنم يك سال بحثم راجع به عزت و ذلت بوده است. فكر میكنم در اين سنوات هفت، هشت، ده سال، من راجع به حركت امام حسين صحبت میكردم و يك سال، عنوان بحث راجع به امام حسين، عزت و ذلت بوده است كه آنجا مفصل گفتم كه عزت و ذلت به چه معنا است. هيچ وقت امام حسين نمیگويد من خوار شدم، اين سخن مخالف با نص آن چيزی است كه در روز عاشورا فرمود:«ألا و إن الدعیابنالدعی قد ركز بين اثنتين بين السلة و الذلة و هيهات منا الذلة» من خواری بپذيرم؟! اصلا و ابدا.
يكوقت میگويی امام حسين ادعا كرد، مثل اينكه كسی میگويد من ذلت نمیپذيرم اما ذليل شد. اگر كسی اين حرف را بگويد،جواب میدهم میخواستی امروز كه روز اربعين است بروی كربلا. هيچی جز اين نمیگويم. بهترين دليل، وقوع است.«الدليلُ الدليل وقوعٌ». ظاهراً روز اربعين ميليونها نفر پروانهوار دور قبر حسين(ع) میگردند. امام حسين ذلت پذيرفت؟ اين ذلت است؟ شما بالاتر از اين عزت میخواستی؟ چنين چيزی بر روی زمين كجا داريم؟ بيش ار سيزده قرن گذشت. «و خذلونا» میخواهی اين را هم اينجوری معنا كنی؟ خوارش كردند؟ نه خير. حسين(ع) هرگز نخواهد مرد، تا ابد زنده است و تا ابد عزيز است. در تاريخ عزيزی بالاتر از حسين(ع) نداريم.