به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، استاد حبیب مهکام در دو حیطه متفاوت قضاوت میکند، او هم وکیل دادگستری است و هم قاضی مسابقات قرآن با اینکه تحصیلات دانشگاهیاش در زمینه قضاوت است، اما هیچگاه به سمت قضاوت نرفت و از این کار خود نیز بسیار راضی است. داوری در مسابقات قرآن در سطوح مختلف و چند دهه وکالت، دو روی سکه زندگی حبیب مهکام است، زندگی که بر پایه صداقت، نظم و البته رزق و روزی حلال شکل گرفته است و برای همین است که از زندگیاش خیلی راضی است و قطعاً این زندگی خوب، عاملی است که او همیشه جوانان را به ازدواج توصیه میکند.
عاشق شعر و ادبیات فارسی
استاد حبیب مهکام، وارد اولین روزهای دهه هشتم زندگیاش شده است، هنوز هم مثل همیشه و برای تفهیم مخاطب، سخنانش را با چند آیه قرآن با نشانی کامل و چند بیت شعر که غلظت طنزشان به شدت بالاست، زینت میبخشد. ذهن مخاطبی که با او درگیر صحبت است، همیشه چند جمله از گفتههای استاد، عقب است؛ چرا که هم آیات و هم اشعاری که میخواند پر از پندها و نکات ریز اخلاقی است که فهمشان در مصاف با ثانیهها مغلوبی همیشگی است، آن هم برای ذهنهایی که به پیامهای فستفودی و حاضر و آماده عادت کردهاند.
دیوارهای اتاق کارش ـ که یکی از اتاقهای منزل مسکونیاش هم هست ـ، برای خاطراتش تکیهگاهی شده است؛ اینجا و در گوشهای از مناطق مرکزی تهران بزرگ که زمستانش تنه به تنه گرمای تابستان میزند و لباسهای زمستانه همچنان چشم به راه برف در گنجهها، دست در جیب هستند.
اتاق کار استاد مهکام به حدی پر شده است از عکس و لوح تقدیر و آیات قرآن و اشعار خوشنویسی شده که خودش میتواند سوژه یک گزارش شود، در دو سوی اتاق و درست روبروی هم دعای سلامتی امام زمان(عج) و فرازی کوتاه از خطبه غدیر با فاصله کوتاهی از سقف و با رنگی فیروزهای که یادآور کاشیکاریهای زیبای مساجد تمدن اسلامی است، نگاهها را به سمت خود معطوف میکند. در کنار همه اینها باید اشاره کرد به کتابخانهای که پر است از کتابهای قانون و تفاسیر بزرگ قرآن کریم و ارتفاع آن تا نیمههای دیوار میرسد و بخش جداییناپذیری از هویت اتاق کار استاد مهکام شده است.
از سمت راست استاد حبیب مهکام در کنار پدر و برادر بزرگتر
داستان اولین حضور در جلسه قرآن
استاد حبیب مهکام، سال 1323 در شهر مراغه به دنیا آمده است. او فرزند چهارم از یک خانواده شش فرزندی است. استاد مهکام دو پسر به نامهای «مهدی» و «حسین» دارد که یکی از آنها از فیلمنامهنویسان مطرح کشور است. او میگوید که همیشه بر قرآنی بودن خانوادهاش تأکید دارد، البته نه به صورت حرفهای، بلکه در حدی که با قرآن کریم مأنوس باشند.
از وی میخواهم تا داستان اولین ورودش به جلسات قرآن را بگوید و توضیح دهد چگونه شد که در جلسات قرآن حضور یافت. استاد، اصرار دارد که چاییهایی که خودش ریخته و آورده است، بخوریم، بعد مصاحبه را آغاز کنیم. بعد از صرف چای، شروع میکند به پاسخ دادن به سؤالات و از آن لحظه بود که مصاحبه یک ساعت و نیمه با استاد حبیب مهکام آغاز شد؛ مصاحبهای که به دلیل خوشصحبتی استاد، طولانی شد و ترس از تمام شدن باطریهای دستگاه ضبط صدا تا آخر مصاحبه یک لحظه ذهنم را رها نکرد. «14 سال داشتم و در مغازه قنادی پدرم، مشغول فعالیت بودم، یک روز صبح جمعه به هیئت تبریزیهای مراغه رفتم که مهمترین جلسه قرآن بود و مرحوم مغفور «حاج غلامعلی توکلی» سرپرست جلسه بودند. ایشان در این جلسه، علاوه بر آموزش قرآن کریم، تفسیر را نیز آموزش میداد و معتمدترین فرد شهر بود. در آن جلسه، همه قرآن خواندند. با اشاره استاد، فهمیدم که من هم با اینکه اولین بار است به این جلسه آمدهام اما باید تلاوت داشته باشم، با توجه به اینکه اولین حضورم در جلسات قرآن بود نتوانستم حتی یک سطر را بخوانم، استاد به حدی متخصص بود و بر مسائل مختلف اشراف داشت که میدانست برخورد استاد در جلسه اول میتواند نقش بسیار بزرگی در حضور مداوم من در جلسات قرآن داشته باشد، پس کمک زیادی به من کرد تا بتوانم آیاتی را تلاوت کنم، اندکی مکث کرد و بعد از حضار خواست تا صلواتی بفرستند، دوباره خواست تا بخوانم و من نتوانستم حتی یک کلمه را قرائت کنم، برای این کار ناگزیر شد مثل یک معلم که شاگرد کلاس اول را آموزش میدهد برخورد کند و از من خواست تا آیاتی که او تلاوت میکند، تکرار کنم و من هم این کار را کردم. استاد مرحوم توکلی، معنای عملیه این شعر بود؛ چون سروکار تو با کودک فتاد/ پس زبان کودکی باید گشاد».
«حاج آقای توکلی با توجه به سن من، دو یا سه آیه را خواند و به هر حال من هم آن آیات را خواندم و چون ته صدایی هم داشتم مورد تشویق استاد و حضار در آن جلسه قرار گرفتم. آن روز دو نفر از اعضای همان جلسه قرآن که با پدرم آشنایی داشتند، آمدند و کلی از من و صدای من تعریف کردند و از همان روز، قرآن در وجود من نهادینه شد و تا زمانی که دیپلم ادبیات را در شهر مراغه گرفتم، حضور در جلسات قرآن را ادامه دادم».
استاد راغب مصطفی غلوش و استاد مهکام اوایل دهه 70
ورود به دانشگاه و تحصیل در دو رشته
استاد مهکام در ادامه، داستان ورودش به دانشگاه را میگوید و اینکه چرا ابتدا وارد رشته ادبیات شد و بعد در رشته حقوق ادامه تحصیل داد؛ «در ادامه راه و در سال 1343 در رشته ادبیات فارسی وارد دانشگاه تبریز شدم، یکسال همانجا تحصیل کردم و پس از آن برای رشته حقوق در دانشکده حقوق تهران کنکور دادم که در سال 1345 پذیرش شدم، علت این کار هم در واقع علاقهای بود که به حضور در شهر تهران داشتم. در سال 1349 فارغالتحصیل و بعد از آن هم به خدمت نظام وظیفه رفتم و در ادامه آن از سال 1354 وکیل دادگستری شدم».
استاد مهکام البته در لابهلای صحبتهای خودش اصل قرآنی شدنش را بعد از حضور در تهران میداند و میافزاید: «با اینکه حضور قرآن در خانوادهها در گذشته چندان پررنگ نبود، اما خانواده ما جو مذهبی و اعتقاد بالایی داشت، آن موقع شاید چیزی در این زمینه و اینکه جو خانواده ما مذهبی است متوجه نبودم، اما بعدها فهمیدم که خانوادهای متدین بودهایم، این را گفتم چون میخواهم بگویم با اینکه قرآن در مراغه در من نهادینه شد، اما اصل قرآنی شدن خودم را پس از ورود به تهران میدانم».
استاد مهکام در صحبتهای خود به اینکه قرآن را به صورت موضوعی حفظ کرده است اشاره میکند و از علاقه شدیدش به تفسیر قرآن کریم خبر میدهد و میگوید: «زمانی که (سال 1340) در مراغه ساکن بودم یک دوره تفسیر شریف لاهیجی را خریدم که صد تومان قیمت داشت در آن زمان صد تومان پول زیادی بود، از پدرم اجازه خواستم تا آن کتاب را بخرم، وی که سواد خواندن و نوشتن نداشت اما معرفت الهی بسیار بالایی داشت به من گفت اگر فکر میکنی از این کتاب حتی میتوانی دو عبارت مفید یاد بگیری برو و آن را بخر و از آنجا علاقه من به تفسیر قرآن کریم شروع شد. کمتر تفسیر قرآن کریم چه به زبان عربی و چه به زبان فارسی نگارش یافته است که من ندیده باشم، البته این نکته را نیز بیان میکنم که من هیچ چیز نمیدانم؛ تا بدانجا رسید دانش من/ که بدانم همی که نادانم؛ من یک ذره میدانم و آن هم این است که نادان هستم. لذت قرائت قرآن در اثر آشنایی قاری با تفسیر قرآن است خاصه اینکه توجه به مفاهیم آیات قرآن در کیفیت استفاده قاری از صوت و لحن مناسب و تفهیم آنها به مستمعین عامل بسیار مهم است(سوره ملک/2). آن یک دوره تفسیر را بعدها به یکی از دوستان قرآنی هدیه کردم».
استاد مهکام در کنار استاد بسیونی
مقایسه فعالیتهای قرآن در گذشته و حال
از استاد مهکام در مورد فعالیتهای قرآنی در گذشته و زمان حال میپرسم که بر غیر قابل قیاس بون این دو موضوع اشاره میکند، استاد مهکام بر این باور است که فعالیتهای قرآنی در گذشته و زمان حال، اصلاً قابل قیاس نیست، دلیل این موضوع را که میپرسم میگوید: «به این دلیل که قبل از انقلاب هرکس جرأت نداشت تفسیر قرآن را بیان کند، در طی سالهای 1349 تا 1357 که در هیئت چهارده معصوم و حضرت موسی ابن جعفر(ع) (دو هیئت بزرگ تبریزیها) به آموزش قرآن و بیان تفسیر آیات میپرداختم، یکی از آشناها، مصرانه به من گفت در هیئت، تفسیر قرآن نگو، خیلی خطر دارد و از من خواست تا نوشتهای بر بالای سرم در هیئت نصب کنم که من فقط از احکام رساله عملیه میگویم. به او گفتم وقتی خداوند توفیق این خدمت قرآنی را به من عطا کرده است هیچ قدرتی نمیتواند مانع این خدمت شود به ویژه با غیرت دینی مغایرت دارد. یکی از شعرای آذری زبان، از زبان حال امام حسین(ع) اشعاری سروده است که معنایش این است که سیدالشهدا به حضرت زینب(س) فرمود: جان خود و یارانش را برای بقای قرآن فدا میکند. پس زمانی که امام حسین(ع) و یارانش، قربانی قرآن شدهاند ما هم باید همین هدف را داشته باشیم. این درس عاشوراست که مرگ رنگین بر زندگی ننگین اولی است و من همین پاسخ را به آن شخص دادم تا بار دیگر به خود اجازه این اظهارنظرها را ندهد. همه این مطالب را گفتم تا بگویم قبل از انقلاب، نمیشد مطالب حساس را بیان کرد؛ چرا که با خطرات مواجه بود، بماند که من این کار را انجام دادم و به فضل الهی با هیچ خطری هم مواجه نشدم و با توکل بر خدا در جلسات خود همیشه حرف حق را میگفتم چون هدفم این بود که همیشه کلام حق را باید به طور جدی بگویم(سوره مریم/ 12)».
ورود به فاز جدید فعالیتهای قرآنی
استاد مهکام در ادامه فعالیتهایش یک فاز دیگر به فعالیتهای خود اضافه میکند و آن هم تبلیغات و سخنرانیهای معرفتی و تربیتی است، وی در ادامه و در مورد چگونگی ورود به عرصه سخنرانیهای معرفتی و مذهبی بیان میدارد: «زمان دانشجویی با حضور در جلسات قرآن هیئت مراغهایهای مقیم مرکز که سرپرست آن استاد محترم جناب آقای «عزیزی» بود، کم کم در این عرصه راه افتادم. در سال 1347 استاد عالیقدرم جناب آقای «حاج سیدجعفر صدر»، یکی دیگر از مراغهایهای ساکن تهران، هیئت «فاطمیه» را راهاندازی کرد و در آنجا فاز جدید فعالیتهای قرآنی من آغاز شد، این استاد در سال 1349 و براساس آیندهنگری که داشت به من فرمود «گلم! شروع کن به سخنرانی». استاد مهکام این جمله را با لهجه زیبای آذری میگوید و در ادامه میافزاید: «از همان سال، شکسته بسته، سخنرانیهای دینی و مذهبی را شروع کردم که تا این لحظه ادامه دارد. تبلیغاتی که همیشه مستدلاً و مستنداً به آیات قرآن کریم بوده و میباشد».
استاد مهکام با حرارت و عشق تمام از اهمیت جلسات قرآن قبل از انقلاب و پس از تشکیل حکومت اسلامی در ایران صحبت میکند که انسان، خیلی امیدوار میشود و اضافه میکند که آن زمان قرائت قرآن در سطح بسیار پائین بود هر چند عدهای همچون مرحوم «استاد اصل محمدی»، «اربابی» و «مولایی» به اوج رسیده بودند، اما سطح عمومی پائین بود و حفظ قرآن مورد تشویق نبود. ما در سال 1361 که مسابقات سراسری قرآن را در مشهد برگزار میکردیم در رشته حفظ قرآن کریم شاهد حضور کمتر از 10 نفر بودیم، اما الان هزاران نفر حافظ قرآن داریم. «خوشا آن دل که باشد ظرف قرآن/ و قرآن هم شود مظروف آن دل(سوره عنکبوت/ 49)» به خاطر دارم در اولین سالی که استادان مصری(بسیونی و غلوش) به ایران آمدند، من به عنوان مجری جلسات در مورد صوت و لحن و نغمات تلاوت آنها، توضیح مختصری دادم که همه حضار از صحبت من تعجب کردند و به خاطر دارم که مرحوم استاد اربابی به من گفت فعلا در این خصوص، حرف نزن چون مردم اطلاعی در این زمینه و پذیرش آن را ندارند. اما در شرایط فعلی در تهران بیش از 100 جلسه آموزش قرآن کریم با کیفیت عالی وجود دارد و قرآن در جای جای ایران، آموزش داده میشود. اگر مردم این واقعیت را ببینند و به رشد فعالیتهای قرآنی توجه نمایند به نقش بزرگ حضرت امام خمینی(ره) و شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی در قرآنی شدن ایران پی میبرند».
رمز و راز پیشرفت استاد
در ادامه، دلایل رشد و پیشرفت در عرصه فعالیتهای قرآنی را از استاد، جویا میشوم که میگوید: «از سال 1346 در هیئات مذهبی و مساجد و حسینیهها به امر آموزش قرآن کریم مبادرت داشتم، چیزی که باعث رشد زیاد من شد مربوط به حضورم در هیئت چهارده معصوم(ع) بود به دلیل اینکه مرحوم «حاج شیخ غلامحسن شاهی» که روحانیآگاه، متواضع و درد دیندار بود، راهنمای بسیار ارزشمند برای من بود و باعث شد تا به پیشرفتهای خوبی برسم. در آن دوره هم دانشجو و هم هیئتی و قرآنی بودم، آموزشهایی که در آن دوره در جلسات ارائه میشد، عمدتاً سنتی بود و علاقهمندان به قرآن، جلسات خوب را پیدا میکردند و با حضور در آن جلسات با توجه به استعداد خود، آموزشهای مربوط به حفظ، قرائت و یا تفسیر را فرا میگرفتند».
از جمله سوابق فعالیتهای استاد مهکام عبارت از حضور در دانشگاههای تهران، علوم انتظامی، شهید بهشتی، الزهرا(س)، علوم قرآنی، حضرت امام حسین(ع)، تربیت مدرس، آزاد اسلامی، افسری، همچنین حرم مطهر حضرت امام رضا(ع)، آب و برق، مهدیه تهران، حوزه علمیه شهید شاهآبادی، سپاه پاسداران، کمیته انقلاب اسلامی مرکز، وزارت امور خارجه و دارایی، پادگانهای نیروی زمینی و هوایی، پایگاههای مقاومت بسیج، آموزش و پرورش، جهاد دانشگاهی و بانک مرکزی به عنوان استاد و مدرس قرآن است، همچنین عنوان مجری و کارشناس علوم قرآنی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز در کارنامه فعالیتهای ایشان، قابل مشاهده است.
آثار علمی و تألیفات استاد مهکام عبارت از بهرهوری از دیدگاه قرآن و امام علی(ع)، فن تجوید، آداب تلاوت قرآن، ملخص تاریخ قرائات، پیام حق، قرآن در آئینه احادیث نبوی(ص)، نگاهی به تاریخ اسلام، نگرشی بر وقف و ابتدا، نماز جمعه در قرآن و حدیث، سفرنامه بنگلادش، قزاقستان و قرقیزستان است.
عطایای الهی به استاد مهکام، خادم قرآن و اهل بیت(ع)، هنر خطاطی، صوت و لحن دلنشین، تسلط بر آهنگهای ایرانی و مقامات و نغمات عربی، حفظ موضوعی و کاربردی آیات قرآن عظیم، حفظ بالغ بر 10 هزار بیت شعر و شناخت صنایع شعری و ادبی، فصاحت و بلاغت در بیان است.
از جمله سفرهای استاد مهکام در ارتباط با امور قرآنی به کشورهای خارجی شامل عربستان، بنگلادش، پاکستان، ترکیه، قزاقستان و قرقیزستان است.
استاد مهکام در سفر تبلیغی به قرقیزستان سال73
رها کردن استخدام در دادگستری
استاد مهکام در سال 1351 در آزمون استخدام قاضی در دادگستری شرکت کرده و پذیرش میشود، اما این شغل را بدون اینکه حتی یک روز در آن کار کند، رها میکند و با مدرک کارشناسی و با حقوق اندک در اداره حقوقی بانک ملی به عنوان دفترنویس که یک شغل، برای افراد پائینتر از دیپلم بوده است، استخدام میشود. آن زمان حقوق قاضی دادگستری، حدود چهار هزار و 500 تومان بود و استاد مهکام در بانک ملی کمتر از هزار تومان دریافت میکرده است تا نشان دهد چشم به مال دنیا ندارد و هدفش در این دنیا چیزی فراتر از دست یافتن به تعلقات دنیوی است. استاد مهکام در صحبتهای خود در مورد رها کردن اشتغال در دادگستری، محکم گفت: «خوشبختانه و الحمدالله ...» که این جمله با تعجب تیم خبری ایکنا مواجه شد و بلافاصله در پاسخ به این تعجب میگوید: «به این دلیل، گفتم خوشبختانه که مشکلترین و پرمسئولیتترین شغل از منظر اسلام، قضاوت و داوری است و اگر به آیات 42، 44، 45 و 47 سوره مائده دقت کنید به اهمیت موضوع خطیر قضاوت در اسلام پی میبرید».
ازدواج دیر هنگام
استاد مهکام در سال 1352 جوانی بود تحصیلکرده و متدین که شغل نسبتاً خوبی هم داشت، اما هنوز یک چیز در زندگی استاد مهکام، لنگ میزد، استاد مهکام جوان 29 ساله همه چیز داشت اما در زندگی خود یک خلاء مهم را حس میکرد و آن هم تشکیل خانواده بود. از استاد مهکام در مورد اینکه چرا دیر به فکر تشکیل خانواده افتاده است میپرسم که با دعا برای موفقیت جوانان در امر ازدواج موفق، در جواب میگوید: «من در سال 1352 ازدواج کردم، جا دارد برای همه جوانان در جهت رسیدن به ازدواج موفق دعا کنیم. ازدواج موفق من از برکات جلسات قرآن بود. شب 25 ماه رمضان 52 در هیئت محترم چهارده معصوم(ع) که حجتالاسلام والمسلمین ناطق نوری، سخنرانی میکرد، بودم که برای اولینبار بدون هیچ مقدمهای و بطور ساده از خدا خواستم تا یک همسر شایسته نصیبم کند. جالب است که همان شب حاج آقای ناطق نوری از من پرسید که چند فرزند داری؟ با خنده گفتم: خدا مادرش را برساند. ایشان اشاره کرد به مرحوم حاج حسین کُرداحمدی که از اعضای مؤثر هیئت بود و فرمود: هر چه زودتر و فوری هوای مهکام را داشته باش و... در نتیجه آن مرحوم واسطه فیض من شدند و من تا آخر عمرم ممنون و مدیون ایشان هستم».
دلیل ماندگاری در تهران
بسیاری از اساتید قرآنی کشور به محض رسیدن به پیشرفت به شهر و دیار خود میروند تا آموختههای خود را در اختیار همزبانهای خود قرار دهند از استاد مهکام در این زمینه نیز سؤال میکنم و اینکه آیا استاد مهکام هیچ وقت خواسته است به مراغه برگردد، پاسخ داد: «از سالهای قبل از 1345 همیشه آرزو میکردم که با هجرت از مراغه در تهران زندگی کنم، زیرا من از فرهنگ شهرهای کوچک رنج میبردم و به علاوه حضرت امام رضا(ع) فرمودهاند: سعی کنید در شهرهای بزرگ زندگی کنید. شهرهای بزرگ بخاطر فرهنگ بالاترشان، امکان پیشرفت را برای انسان فراهم میکند، البته در ادامه نیز با تشکیل خانواده در تهران، عاشقانه، ماندگار شدم».
«این را نیز باید بگویم که در دوران دانشجویی در تهران با وجود فراهم بودن همه زمینهها برای انحراف جوانان، باز هم به سمت قرآن رفتم که مدیون حمایتهای صمیمانه خواهرم و همسرش هستم. مرحوم همسر خواهرم، فروشگاه مواد پروتئینی داشت و قبل از ازدواجم از من پشتیبانی کامل کرد و حق بزرگی بر گردن من دارد که هرگز جبران نخواهد شد؛ چرا که در سالهای دهه پنجاه که تمام زمینهها برای انحراف جوانان فراهم بود، از من حمایت کامل کردند».
بحث که به اینجا میرسد از استاد مهکام در مورد فعالیتهایش در سالهای انقلاب میپرسم که میگوید: «مرحوم پدرم که مؤمن واقعی و بصیر و بیدار مغز بود، از من خواسته بود تا زمانی که دانشجو هستم در هیچ راهپیمایی شرکت نکنم و فقط به تحصیل علم مشغول باشم».
«اما زمانی که بستر انقلاب اسلامی آماده شد، من هم به طور فعال، وارد صحنههای انقلاب شدم(سوره انفال، آیه 64) و موجی که به راه افتاده بود مرا نیز با خود برد، زیرا در آن زمان به آگاهی نسبی نیز رسیده بودم که بارها در ایام محرم به ویژه روز عاشورای حسینی، آیات مربوط به جهاد و شهادت از جمله پیامهای آیه 111 سوره توبه را برای مردم تحلیل نموده و به نوعی آنها را برای جهاد تشویق میکردم. من آن موقع که در هیئات مذهبی، تبلیغات و سخنرانی میکردم، پلیس، در شبهای آخرین ماه رمضان قبل از انقلاب، مناطقی را که جلسات قرآن بود محاصره و افراد مؤثر را دستگیر میکرد ولی من در آن شرایط، هیچ ترسی از بیان تفسیر قرآن نداشتم و به یاد دارم که یک شب تفسیر آیه 26 سوره مبارکه آل عمران را بیان میکردم و بدون هیچ ترس و واهمهای به صراحت گفتم: سلطنت در خاندان پهلوی نمیتواند موروثی باشد، که این مطلب با اصل متمم قانون اساسی کاملاً مخالف است و بیان این مطلب، بسیار خطرناک بود».
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی پیش میآید و استاد مهکام همچنان مشغول تبلیغات و سخنرانیهایی است که بیشترین تأثیرات را در حضور مردم در جبهههای جنگ دارد، از وی در مورد حضورش در جبهه نیز سؤال میکنم که صادقانه جواب میدهد: «با وجود اینکه بسیار علاقه داشتم به جبهه بروم، امکان حضور حاصل نشد، علت این بود که با توجه به اینکه وکیل دادگستری بودم و پروندههایی را در دست داشتم که مسئولیت ادامه آنها حداقل دو یا سه سال طول میکشید و اگر آنها را رها کرده و به جبهه میرفتم، حقوق موکلین ضایع میشد ولی با توجه به همین مسئولیت مهم مکتبی، سعی کردم تا به نوعی دیگر با انقلاب فرهنگی، نسبت به وظیفه الهی خود ادای دین کنم، در نتیجه تلاش میکردم تا در جلسات قرآن و سخنرانی و تبلیغات، مردم را به حضور در جبهه تشویق کنم(احزاب/39 – فرقان/52)».
استاد مهکام با اینکه در جبهه حق علیه باطل نبوده است اما آرزوی شهادت در حال تبلیغ دین در ذهن و قلبش پر میکشید؛ «همیشه آرزو داشتم که توسط یکی از منافقان به شهادت برسم و با یک گلوله، حنجرهام پاره شود و هنوز هم این آرزو را دارم؛ بر هرکسی صلای شهادت نمیدهند/ بالاترین سعادت انسان، شهادت است». به اینجا که میرسد به قاب عکسی که بر دیوار نصب شده است، اشاره میکند و میگوید: «عکسی که زیر آن نوشته است شهید فرید مهکام، فرزند برادرم است که پس از قبولی در رشته پزشکی دانشگاه تهران در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید».
از استاد مهکام، میخواهم در مورد نحوه ورودش به داوری مسابقات قرآن نیز توضیحاتی بدهد که میگوید: «در سال 1360 مسابقات سراسری قرآن کریم در مجتمع متقین در تهران برگزار میشد من نیز در سالن حضور داشتم. مرحوم استاد حاج «بیوکآقا اصلمحمدی» جزء هیئت داوران بودند و از فعالیتهای قرآنی من اطلاع داشتند، از من خواستند که در هیئت داوران در رشته صوت و لحن داوری کنم. نکته بسیار جالب اینجاست، نمراتی که داده بودم به نمرات داور دیگر این بخش، بسیار نزدیک بود که موجب تعجب هیئت داوران شد و از همان جلسه تاکنون، توفیق داوری مسابقات قرآن را یافتم».
ماجرای نامه بدون پاسخ به یک نهاد قرآنی
گذشته استاد مهکام، اکنون همچون آئینهای در روبروی همه قرار گرفته است، گذشتهای که میتواند افتخار چندین نسل باشد و نسلهای بعد از استاد مهکام نیز قطعاً به داشتن چنین فردی در نسل خود خواهند بالید. در ادامه از استاد مهکام میخواهم بیشتر در مورد فعالیتهای قرآنی کشور و فضای قرآنی جامعه بگوید، که به موضوع باندبازی در برخی فعالیتها اشاره میکند و میافزاید: «باندبازی بیداد میکند، دلیل آن را هم میگویم، وفادارترین یار قرآنی و فرهنگی در سازمان اوقاف من هستم، از همان سال 1360 در برگزاری مسابقات قرآن همکاری دارم، اما سه سال پیش نامهای را به سازمان اوقاف و امور خیریه نوشتم(ثبت شده به شماره 174979 مورخ 7/3/1390) و به تصریح اعلام کردم که بنده حاضرم به عنوان مشاور قرآنی(افتخاری) با آن سازمان همکاری داشته باشم ولی در آن نامه، موضوع عدم دعوت از پیشکسوتان قرآنی برای داوری در مسابقات کشوری و بینالمللی را مطرح کردم و طرح مدبرانه و عادلانهای را پیشنهاد نمودم که داوران را به گروههای پنج نفره تقسیم کنند و هر سال یک گروه را برای داوری دعوت نمایند و ترکیب پیشکسوتان و جوانان را نیز در نظر بگیرند؛ چرا که اعتقاد قوی به پیشرفت و احترام جوانان دارم، ولی با کمال تأسف به این نامه هیچ پاسخی داده نشده است».
جالبترین پرونده وکالت استاد
بخشی از زندگی استاد مهکام فعالیت در امر وکالت دادگستری است و این بخش جداییناپذیر سالهای زندگی استاد بوده است، از استاد مهکام راجع به خاطره انگیزترین پرونده که تاکنون اقدام کرده است، سؤال میکنم؟ «از سال 1354 تا سال 1391 وکالت میکردم و همیشه دفتر وکالتم در منزل بوده است. اما جالبترین پروندهای که داشتم و همیشه در ذهنم خواهد ماند، پرونده یک دخترخانم با همسرش بود که هنوز زندگی مشترک را آغاز نکرده بودند. حدود 20 سال پیش پدر و مادری به اتفاق دخترشان در مورد اختلاف بین زوجین مراجعه کردند. زوج، خانواده زوجه را با ارسال اظهارنامه توسط دو نفر وکیل دادگستری ترسانده بود که من با مطالعه دقیق آن متوجه شدم که مطالب بیدلیل مطرح شده است که هیچ وجهه قانونی ندارد در نتیجه به آنها(در حالی که اصلا انتظار نداشتند) اعلام کردم که نیازی به وکیل برای دفاع وجود ندارد، زیرا ادعای زوج، فاقد وجاهت قانونی است. لکن آنها حاضر بودند مبلغ کلانی به من بدهند و وکالتشان را قبول کنم ولی من در سه جلسه مشاوره آنها را راهنمایی کردم. روزی که دادگاه آنها تمام شده بود، با یک جعبه شیرینی به دفتر من آمدند و خوشحالی فوقالعاده که در سیمای آن خانواده دیدم برایم بسیار ارزشمند و فراموشنشدنی است. اگر وکالت صرفاً برای جمع کردن ثروت کلان باشد، خطر بسیار بزرگی است و باید دانست که وکیل از نظر معارف اسلامی کسی است که مصالح موکل را بر منافع خود ترجیح دهد. من همواره خدا را شکرگزارم که به برکت نان حلال مرحوم پدرم و تربیت مرحوم والدین باعث شده است تا این لحظه، رزق حلال خداوند، نصیبم شود».
شاید برای بسیاری از مخاطبان جالب باشد که استاد مهکام تاکنون وکالت فعالان قرآنی کشور را انجام داده است یا نه؟ «برای مشاوره مراجعه کردهاند اما بدون قبول وکالت مشکلاتشان حل شده است. من سعی کردهام اگر متوجه شوم در پروندهای حق با موکلم نیست در هر مرحلهای برای جلب رضایت خدا و عدالت در امر قضاء استعفا کنم چون رضایت الهی از هر نعمتی بزرگتر و برتر است(سوره توبه/ 72)».
خاطرهای از مشاعره تاریخی
حالا زمان مصاحبه، رو به پایان است و زمان گفتن خاطرات قدیمی استاد فرا رسیده است خاطراتی که شنیدنشان خنده را بر لبان استاد حک میکند؛ «از زمان قبل از دیپلم، عاشقانه به حفظ شعر میپرداختم، نه اینکه شعر بگویم بلکه در حفظ کردن اشعار بسیار متبحر بودم، با توجه به اینکه به اوزان ادبی تسلط داشتم به حفظ اشعار ادبی، اخلاقی، مکتبی و مذهبی علاقهمند بودم، در سال1340 در یکی از شبهای زمستان دو نفر اهل شعر و ادب از میاندوآب، مهمان ما بودند و برادر بزرگم که شاعر بود با آنها همراهی میکرد، مرحوم پدرم از من خواست که من به تنهایی با آنان مشاعره کنم در صورتی که برنده شوم 10 تومان به من جایزه دهد. از ساعت 10 شب تا ساعت یک بامداد مشاعره کردیم، ناگفته نماند که آنها از دیوان حافظ نیز استفاده میکردند ولی پس از سه ساعت مشاعره، به فضل الهی با گفتن یک بیت شعر حافظ، آنها را گیر انداختم و مجبور به عقبنشینی شدند و آن یک بیت این است: در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست/ ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع».
شعری که کل جمعیت حاضر در حسینیه ارشاد را به تکبیر واداشت
یکی دیگر از خاطرات استاد مهکام به بحث داوریاش در مسابقات قرآن برمیگردد «سال 1362 زمان جنگ در مسابقات بینالمللی قرآن در حسینیه ارشاد، داور و مجری بودم و یکی از متسابقین مشغول تلاوت آیات 142 و 143 سوره اعراف بود که با تلفیق آیه 55 سوره بقره مربوط است به رفتن حضرت موسی(ع) به اتفاق 70 نفر از بنی اسرائیل به طور سینا برای آوردن الواح تورات و گفتوگوی موسی با خدا، که حضرت موسی(ع) از خداوند درخواست کرد تا خودش را نشان دهد، جواب آمد: لن ترانی؛ که من در این ارتباط سه بیت شعر از سه نفر شاعر خوش قریحه که از کلاس چهارم ابتدایی(سال 1333) در حفظ داشتم به ذهنم خطور کرد ولی تردید داشتم که آیا بخوانم یا نخوانم؟ دل را به دریا زدم و آن سه بیت را خواندم و آن سه بیت را به گونهای خواندم که بسیار مورد توجه و تشویق شدید حضار قرار گرفت که پس از پایان مسابقات نامههای فراوان به سازمان اوقاف فرستادند و اشعار مربوطه را درخواست کردند که توسط سازمان مذکور فرستاده شد و آن سه بیت این است؛ «چو رسی به طور سینا اَرِنی مگو و بگذر/ که نیرزد این تمنا به جواب لَنْ تَرانی »، شاعر دوم میگوید: «چو رسی به طور سینا ارنی بگو و مگذر/ تو صدای دوست بشنو چه تران چه لن ترانی»، شاعر سومی هم میگوید؛ «ارنی بگوید آن کس که تو را ندیده باشد/ تو که با منی همیشه چه جواب لن ترانی» (سوره ق/ 16) شعرخوانی که پایان یافت کل حضار تکبیر گفتند و بسیار فضای جالبی را فراهم کرد».
استاد مهکام ارتباطات خوبی با اساتید دیگر کشور دارد و در این بین با استادانی همچون عباس سلیمی، سیدمحسن موسویبلده و علیاکبر حنیفی و ... بیشترین ارتباط را دارد.
آخرین سوال این است که توصیه استاد مهکام پس از عمری حضور در عرصه فعالیتهای قرآنی و پیام ماندگار او برای عموم مردم خصوصا جوانان و نوجوانان چیست؟ اظهار داشت: «پیام من به همه مردم به ویژه جوانان و نوجوانان این است: به قدر امکان دائمالوضو باشند(سوره بقره/ 222) به قدر توان قرآن بخوانند(سوره مزمل/20) بخوان قرآن که دل آرام گیرد/ بخوان تا جان زجانان جام گیرد. اقامه نمازها با تمام شرایط و در اوقات فضیلت(سوره بقره/238، نساء/ 103، مؤمنون/ 9)، از خداوند بخواهیم بصیرت در دین به ما عطا فرماید؛ چرا که بصیرت در دین ما را در زندگی موفق خواهد کرد».
و ایشان تأکید کرد: «انس با قرآن، انسان را از انحرافات باز میدارد و کسی که با وضو و با قرآن زندگی کند، شیطان سمت او نمیآید».
استاد مهکام صحبتهایش را با این سخن پایان میدهد: «مهمترین نعمت الهی برای من این است که بطور تقریبی حافظ موضوعی و کاربردی قرآن کریم با نشانه کامل آیات، هستم(یونس/58) و در پایان عرض میکنم: پروردگارا ما را با قرآن زنده بدار. ما را با قرآن بمیران. ما را با قرآن و اهلبیت(ع) محشور بگردان. شکسته بال تر از من میان مرغان نیست/ دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است».
هنگامی که گفتوگوی یک ساعت و نیمی تیم خبری ایکنا با استاد مهکام به پایان میرسد، نزدیک به اذان ظهر شدهایم که از استاد میخواهیم آیاتی از قرآن را تلاوت کند و استاد با وجود اینکه سرماخوردگی شدیدی داشتند اما سوره مبارکه تین را انتخاب نموده و با صدایی ملکوتی که خستگی را از جسم و روح میزداید، تلاوت آیات را به پایان برد.
گزارش از تیمور کاکایی
گزارش تصویری دیدار با استاد مهکام
______________________
* سورهها و آیات اشاره شده در متن گزارش برای مشخص شدن ارتباط اشعار با مفاهیم قرآن کریم است.
امیدوارم همینطوری همتتون بلند باشه برای معرفی سایر اساتید و پیشکسوتان قرآنی کشورمان ...
ممنون واقعا عالی بود
ولی خییییییییییییییییلی طولانی
* کاش 2 مصاحبه اش میکردین ..
بنده چندین سال افتخار شاگردی استاد مهکام را داشته ام و همواره از اخلاق قرآنی و بیانات شیوا و فنی و ماندگار استاد
بهره ها برده ام.از خدا برای استادمهکام عزیزم"طول عمر بابرکت و
عاقبتی نیک را مسئلت دارم.
خادم قرآن کریم: حسن علویان صدر.اردبیل