به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از لرستان، امروز، 26 مردادماه مصادف است با سالروز ورود مردانی که سرافرازانه پس از تحمل سالها اسارت و شکنجه در اردوگاههای رژیم بعث عراق پا به میهن اسلامی گذاشتند.
آزادگان سرافراز مایه افتخار ملت ایران هستند و همانگونه که در مقابل دشمنان در دوران دفاع مقدس از تمامیت ارضی کشور دفاع کردند در زندانهای مخوف صدام نیز با حفظ اعتقادات و دین خود جوانمردانه ایستادگی کردند و دین خود را به اسلام ، نظام و انقلاب و امام خمینی (ره) ادا کردند.
اولین عکسالعمل آزادگان از دیدن وطن، بوسه زدن بر خاک آن بود، سرزمینی که قدم به قدم آن با خون بهترین فرزندان این ملت و اسوه جوانان کشورتطهیر شده بود. حرکت بعدی، زیارت مرقد پیر و مرادشان خمینی کبیر(ره) و بیعت با جانشین خلف او مقام معظم رهبری آیتالله خامنهای بود و این همه نشان از علاقه وافر و پایبندی آنان به اسلام، انقلاب و میهن عزیزشان بود.
آنها توانستند در سالهای زجر و شکنجه، درد و بیماری جسمی، روح و روان خود را، توفنده و مقاوم حفظ کنند و تقوا و مردانگی خود را مضاعف نمایند تا در بازگشت به میهن در صحنههای مختلف اجتماعی، سرمشق و نمونهای باشند برای همگان تا در دوران سازندگی، ملت ما پر صلابتتر، مقاومتر، با دشمنان خود رو به رو شود و مشکلات و مصائب را با صبر و بردباری بهمنظور پیشرفت، ترقی و عظمت ایران اسلامی تحمل نماید.
مقاومت و ایستادگی آزادگان یکی از افتخارات بزرگ دوران دفاع مقدس است، آنها نماد صبر و استقامت در جهان هستند کمااینکه آنان ذخایر انقلاب و گنجینههای بهجا مانده از دوران دفاع مقدس هستند و علیرغم شکنجه صلابت خود را از دست ندادند.
آزادگان مبلغان و سفیران سرافراز کشور هستند که خالصانه در برابر دشمنان از میهن اسلامی دفاع کردند و رنجهای بسیاری را برای استقلال ایران اسلامی متحمل شدند از اینرو لازم است تا جوانان و نوجوانان جامعه اسلامی ما با آزادگان بهعنوان پیشقراولان استقامت و ایستادگی آشنا شوند.
آزادگان گویی مصداقی از آیه 30 سوره فصلت هستند که خداوند متعال در آن فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ؛ در حقیقت کسانىکه گفتند پروردگار ما خداست سپس ایستادگى کردند فرشتگان بر آنان فرود میآیند [و میگویند] هان بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید».
علیرضا پارسا، از اسرای دوران جنگ تحمیلی است که در سال 61 در سن 16 سالگی در عملیات رمضان به اسارت نیروهای عراقی درآمده و مدت هشت سال و دو ماه در اردوگاههای موصل 2، رومادیه یک، بینالقفسین، الانبار و تکریت عراق به سر برده است.
این آزاده لرستانی در گفتوگو با خبرنگار ایکنا وقتی خاطرات تلخ و شیرین خود از دوران اسارت را مرور میکرد یادی هم از عموخلف کرد و گفت: خلف زهیری یکی از اسرایی بود که در اردوگاه ما به سر میبرد و بهدلیل آشنایی با زبان عربی، عراقیها تلاش فراوانی کردند تا او را وادار به همکاری با خود کنند که خلف از این کار امتناع کرد و همین مسئله موجب نفرت عراقیها از وی شد.
پارسا افزود: عموخلف استاد نی بود و برای عراقیها نی میزد و با این کار آنها را سر کار میگذاشت، و سرودهای انقلابی را برای اسرای ایرانی مینواخت ولی متاسفانه بهوسیله جاسوسان، اینکار وی لو رفت و عراقیها او را به طرز فجیعی مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار دادند.
وی ادامه داد: پس از اسارت یکی از آزادگان که در زمان اسارت هم اردوگاهی ما بود عمو خلف را در شهر و دیارش میبیند در حالیکه در گوشه خیابان افتاده و برای امرار معاش خود نی میزند و رهگذران به نیت صدقه و یا شاید بهخاطر صدای خوش نی، پولی برای او میانداختند و خلف زهیری که روزی قهرمان جنگ و اسارت بود با ان امرار معاش میکرد.
این آزاده لرستانی گفت: عموخلف بهخاطر تبعات ناشی از شکنجههای دوران اسارت نیاز داشت از نظر روحی و روانی مورد حمایت قرار بگیرد اما متاسفانه مورد حمایت قرار نگرفت و این فرد با وجودیکه هشت سال از عمر و جوانی خود را برای دفاع از مردم و مملکتش نثار کرده بود، در پایان بهدلیل عدم پشتوانه منطقی خانوادگی به اعتیاد روی آورد و در غمانگیزترین و مظلومترین شرایط به دیار باقی شتافت.
علیرضا پارسا با اشاره به اینکه واگذاری بخش اعظمی از کارهای فرهنگی و اجتماعی مربوط به آزادگان به اسرای اردوگاه موصل 4 باعث شده که فرهنگ اسارت تا حدود زیادی ناشناخته باقی بماند، تصریح کرد: با توجه به اینکه اسرای اردوگاه موصل 4 تا حدی در شرایط بهتری نسبت به اسرای اردوگاههای رومادیه و الانبار قرار داشتند، باعث شده تا حدودی فرهنگ اسارت ناشناخته باقی بماند چراکه اسرای این اردوگاه مصیبتهایی که اسرای سایر اردوگاههای عراق با آن مواجه بودند را درک نکردند.
این اسیر و آزاده دوران دفاع مقدس در خاتمه افزود: علیرغم اینکه از نظر روانشناسی ریشه بسیاری از انحرافات از قبیل اعتیاد و ... به مشکلات افسردگی برمیگردد، متاسفانه بعد از رهایی اسرا، برای نیازهای این قشر از ایثارگران کارهای کارشناسانهای صورت نگرفت و این مسئله باعث شد تعدادی از آزادگان که بهدلیل شرایط سخت اردوگاهها و شکنجههای سخت و طاقتفرسا دچار افسردگی و بیماری روحی و روانی شده بودند به مرور زمان با مشکلات حادتری مواجه شوند و میطلبد نگاه کارشناسانهای به رفع مشکلات آزادگان صورت پذیرد.
امیرحسین تروند، از اسرای دوران جنگ تحمیلی علیه ایران که مدت هفت سال و شش ماه و 15 روز را در اردوگاههای شماره 5 و شماره 8 الانبار و تکریت عراق به سر برده است.
وی نیز در گفتوگو با خبرنگار ایکنا از شهدا سلیمان چهرازی، مهدی صادقی، یوسف سلیمی، حسن صفا و فرحی از جمله اسیرانی یاد کرد که در سالهای اسارت در اردوگاه 8 الانبار عراق بهدلیل ابتلای بیماری و یا بر اثر شکنجه به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
شنیدن سرود «ایران ای سرای امید» خوشایندترین خاطره دوران اسارت آزاده لرستانی
تروند سن خود در زمان اسارت را 18 سال و دانشآموز پایه سوم دبیرستان بیان کرد و در رابطه با خاطرات خود از دوران اسارتش گفت: در یک اردوگاه بودن با حجتالاسلام ابوترابی یکی از خوشایندترین خاطراتم در دوران اسارت بود و خاطره خوش دیگری که از آن دوران به یاد دارم این است که در یکی از شبها که مصادف با 22 بهمن بود و اسرای اردوگاه مشغول تماشای مسابقه فینال پینگپنگ بین دو نفر از اسرا به نامهای رجب کشاورز و جلال جایری بودیم، ناگهان رادیوی عراق برای چند ثانیه روی موج ایران افتاد که در آن لحظه از رادیو ایران سرود «ایران ای سرای امید» پخش میشد که در یک لحظه همه اسرا ساکت شده و به آن گوش دادیم و آن لحظه یکی از زیباترین و شادترین لحظهها برای اسرا بود و شور و نشاطی وصفناپذیر در ما بهوجود آمد.
شنیدن خبر بیماری امام خمینی(ره) غمانگیزترین خاطره دوران اسارت آزاده لرستانی
وی شنیدن خبر بیماری امام خمینی(ره) را یکی از غمانگیزترین خاطرات دوران اسارتش عنوان کرد و گفت: وقتی از طرف حجتالاسلام ابوترابی به ما خبر رسید که امام خمینی(ره) در بستر بیماری است و اسرا برای سلامتی وی دعا کنند این خبر خیلی سریع اردوگاه تکریت را تحتالشعاع خود قرار داد و سکوتی غمانگیز اردوگاه را در برگرفت.
تروند اضافه کرد: عصر آن روز اکثر اسرای اردوگاه برای شفای امام خمینی(ره) به خواندن دعای توسل مشغول بودیم و در لحظهای که به قسمت توسل به امام صادق(ع) رسیده بودیم یکی از اسرا که در آسایشگاهشان تلویزیون داشتند وارد شد و جملهای را در گوش علی احمدی، یکی از طلبههای جوان اردوگاه زمزمه کرد که بلافاصله احمدی در حالیکه به سر و سینه خود میزد به ما اعلام کرد که خبر ارتحال امام از تلویزیون عراق پخش شده است با شنیدن این خبر دعا خواندنمان متوقف شد و در غم از دست دادن امام خمینی(ره) شروع به گریه و زاری کردیم.