به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، دانشگاه یزد با ۱۲ دانشکده مستقل و نزدیک به ۳۵۰ استاد به تعلیم و تربیت بیش از ۱۳ هزار دانشجو در ۲۷ رشته و گرایش در مقطع دکتری، ۶۶ رشته در مقطع کارشناسی ارشد و ۶۲ رشته در مقطع کارشناسی میپردازد.
رشته علوم قرآن و حدیث تا مقطع دکتری در این دانشگاه ارائه میشود و البته مجموعه رشتههای الهیات در دانشکده علوم انسانی دانشگاه یزد هستند که البته قرار است در آینده نزدیک، دانشکده الهیات نیز بهطور مستقل تأسیس شود. سال 79 مجوز تأسیس رشته فقه و حقوق اسلامی در این دانشگاه گرفته شده و بعد از آن ارشد رشته فقه و مبانی و همینطور رشته تفسیر و رشته معارف قرآن و همینطور تفسیر تطبیقی گرفته شده است.
بمانعلی دهقان منگابادی، عضو هیئت علمی و مشاور رئیس دانشگاه یزد در امور هیئت علمی و یکی از افراد با سابقه در رشته علوم قرآن و حدیث در این دانشگاه است. به سراغ این عضو هیئت علمی دانشگاه یزد رفتیم تا درباره برخی از چالشهای تحصیلی و پژوهشی در این رشته صحبت کنیم، که مشروح آن در ادامه میآید:
ایکنا: چرا دانشگاههای ما بهویژه در مقطع کارشناسی معمولاً دست کم گرفته میشوند؟ چرا در مقطع کارشناسی نیاز تحصیلی دانشجو برآورده نمیشود، به این معنی که دانشجویان وقتی دوره کارشناسی را طی میکنند حس نمیکنند که یک کارشناس هستند، آیا شما چنین حسی را دارید؟
نظام آموزشی ما نظام آموزشی روزآمد و کارآمد نیست. برای اینکه ما میبینیم که در بدنه آموزش عالی بیشتر آنچه که نقش دارد تشریفات اداری هستند. کارشناسانی که اساساً درگیر کار آموزشی نیستند بیشتر از یک استاد نقش دارند. نقش اساتید بهطور کلی در روند آموزش فقط محدود به کلاس است. کلاس درس و اینکه نمره بدهد. برای استاد محدودیت میگذارند که شما در فلان زمان نمره بده اگر ندهی مشکل ایجاد میشود، استاد را آزاد نمیگذارند. در خارج از ایران برخلاف این است. پذیرش دانشجو و فارغالتحصیلی دانشجو، راهنمایی دانشجو کاملاً با نظر استاد است، حتی از نظر مالی و بودجه همه چیز دست استاد است. استاد آزاد است هر کاری بخواهد بکند و کسی نمیتواند برایش تعیین تکلیف کند. مستقیم با دانشجو ارتباط دارد، هیچ یک از این تشریفات اداری، بخشنامههای اداری در آنجا نیست که ایجاد محدودیت کند.
ناتمام ماندن کار پژوهش با سیستم فعلی
به دانشجو میگویم باید در این زمینه تحقیق کنی و مقاله بیاوری، دانشجو میرود که کارش را انجام ده؛ بخشنامه آموزشی میگوید شما حتماً باید تا یک هفته دیگر نمره ایشان را وارد کنی، دانشجو نمیتواند در این مهلت کار را انجام دهد، به دانشجو هم نمیشود فشار آورد و نتیجه این است که استاد مجبور است آنچه در نظر دارد را عملی نکند. دانشجو درس را گذرانده، نمره را گرفته و رفته است اما کار ناتمام مانده است. سیستم آموزشی که ما داریم اساساً استاد محور نیست، بیشتر تشریفات اداری است که برای استاد محدودیت ایجاد میکند.
درگذشته بهطور مثال گفته شده بود در مقطع کارشناسی ارشد، گروه میتواند 8 دانشجو جذب کند اما در بعضی از رشتهها تا 60 دانشجو هم با عنوان فوق لیسانس آموزش محور پذیرش کردهاند که اصلاً فاجعه شد. واقعاً دانشگاههای دولتی را تضعیف کردند، گروه مخالف است، دانشکده مخالف است شورای دانشکده مخالف است ولی یک فرد رئیس دانشگاه میگوید شما این تعداد را پذیرش کنید. در گذشته اینگونه بوده که رئیس دانشگاه تا این حد اختیار داشته که هر چه گروهها و ... میگویند مهم نیست و هر چه من میگویم تعیینکننده است.
به نهادهای مشورتی و شوراها اساساً بها نمیدهند و یک فرد کار خودش را میکنند و دانشجو را به اینجا میآورد. دانشجو گرفتن فقط این نیست که خوابگاه تهیه کنی، غذایش را آماده کنی، سلف سرویس بدهی و ...، اگرچه اینها هم مشکلاتی دارد ولی بحث این است که دانشجو باید با استاد باشد، استاد بتواند با دانشجویش کار کند. یک گروه تشکیل دهند، پروژهای تعریف شود و از دانشجویانش بخواهد کار تحقیقاتی را به نحو احسن انجام بدهند ولی این شانس را از استاد میگیرند دانشجو هم متضرر میشود.
ایکنا: رابطه استاد و شاگردی که در حوزه روی آن مانور میدهند در دانشگاه تضعیف میشود؟
در دانشگاهها داوطلبان میآیند و امتحان ورودی میدهند. دانشجویانی که از نظر هوشی یا تجربه وضع بهتری دارند جذب دانشگاه میشوند. در حوزه به این شکل کمتر است ولی اساساً در حوزه استاد میگوید این درس را بخوانید، اگر نخوانید شما میتوانید بروید و تشخیصی که من دادم ملاک است؛ ولی در دانشگاه اینگونه نیست اینجا تشریفات و آییننامههای اداری حاکمیت دارد. ما باید اینها را حذف کنیم و اختیار را به استاد بدهیم ولی اینجا هم برای دانشجو و هم برای استاد محدودیت ایجاد کردهایم، باید در این آییننامهها تجدید نظر شود.
ایکنا: به نظر میآید که سیکل معیوبی اتفاق افتاده است بعضا میبینیم که برای طی مدارج و رتبههای علمی بعضا از دانشجو سوء استفاده میشود. آیا واقعاً اگر استادها نقش اصلی خود را ایفا کنند، این آسیبها کاهش نمییابد؟
این را ما نمیتوانیم بگوییم. این موارد خیلی کم است، معمولاً کسانی که برای کار تدریس به دانشگاهها میآیند فکر میکنم جنبههای مادی در آنها خیلی کمرنگ است اینطور نیستند که برای درآمدزایی نتوانند به بازار بروند. افرادی را داریم که رشته حقوق و وکیل هستند اگر یک پرونده را بگیرند در واقع حقوقی که در سال کسب میکنند را با یک پرونده میتوانند بهدست بیاورند، ولی اصلاً سراغ این کار نرفتهاند. این عشق و علاقه را نشان میدهد. خیلیها میتوانند بروند فعالیت اقتصادی کنند و درآمد بیشتری داشته باشند.
همانطور که حضرت امام(ره) فرمودند: معلمی شغل انبیاست واقعاً همینطور است، من فکر نمیکنم انگیزههای مادی یا شبه مادی در این دخیل باشد، هرچند که نیاز مادی هم بخشی از زندگی است و باید به آن توجه داشت و نمیشود آن را کنار گذاشت. عموماً اینطور نیستند و اگر بخواهند راههای دیگری دارند، هر چند ممکن است که از این قاعده کلی برخی استثناها هم وجود داشته باشد و دو سه درصدی افرادی باشند که چنین باشند یا انگیزههای دیگری داشته باشند و اشتباه کنند ولی به خاطر این نمیتوانیم بگوییم که کل جامعه اینگونه است؛ البته من حرف شما را تأیید میکنم.
خیلی از اساتید سعی میکنند که از دانشجو بیگاری بگیرند. دانشجو برایشان مقاله بنویسد این هم کار درستی نیست، سبب این هم استاد نبوده، راهکار خراب بوده، در زمان دکتر معین اولین دورهای که وزیر بودند، آییننامه ارتقا داشتیم، امتیازات خیلی کم بود، امتیازات بهگونهای بود که اساساً کار باید کار عضو هیئت علمی باشد، عضو هیئت علمی حق نداشت از پایاننامه دانشجو مقاله استخراج کند جرم حساب میشد، باید کتاب و مقالهاش را خودش بنویسد. پنج امتیاز پژوهشی بود که آن را باید خودش کسب میکرد، بعدها آییننامه را تغییر دادند و گفتند که استاد میتواند از پایاننامه دانشجو مقاله استخراج کند. آن موقع که آییننامه خیلی سخت بود تعداد کمی میتوانستند به مرحله دانشیاری و استادی برسند ولی بعدها آن را تغییر دادند و گفتند از مقاله دانشجو میتوان استفاده کرد. برخی از همکارهای ما به تنهایی دارای مقاله مستقل نیستند، کار، کار دانشجو است؛ این را تأیید میکنم که این کار نباید بشود، به شدت طرفدار این هستم که آییننامهای که در زمان دکتر معین بود همان بهعنوان ملاک و مبنا قرار بگیرد.
امتیازات فرهنگی؛ آری یا خیر؟
بعدها در دورههای دیگر آمدند و یک سری امتیازات دیگری در نظر گرفتند به نام امتیازات فرهنگی. امتیاز فرهنگی نه اینکه بد باشد. اساساً کار علمی، کار فرهنگی است، ولی اینها گفتند بهطور مثال کسی برود در فلان جلسه و همایش حضور پیدا کند به او امتیاز بدهند.
خیلی از همکارها این را درست نمیدانند، در صورتی که ما میدانیم کاری که استاد با دانشجو میکند یعنی دانشجو را راهنمایی میکند و ... اینها کار فرهنگی است، روش و منش آن فرهنگی است، نه اینکه یک سرداری را در دانشگاه بیاورند تا صحبت کند و بعد بگویند بنشینید و گوش دهید و از این طریق امتیاز بگیرید، این کار فرهنگی نیست این اساساً کار ضد فرهنگی است.
بله! کار فرهنگی داریم که باید به آن توجه کنیم. در دوره دفاع مقدس کارهای فرهنگی شاخصی میشد، الان هم همکارانی داریم که در دوره دفاع مقدس در جبهه بودند و حضور داشتند، مجروح شدند. از امتیازشان بحث نمیکنم ولی امروز کسانی هستند که یک روز جبهه نداشتند، در آن زمان میتوانستند به جبهه بروند ولی الان آمدهاند و با این عنوان که در فلان همایش و گردهمایی شرکت کنید امتیاز فرهنگی میگیرید امتیاز میگیرند. این اصلاً درست نیست؛ این کار، معارض با ارزشهای معنوی و اسلامی ما است، جلوی این باید گرفته شود، روشی است که باید اصلاح شود.
ایکنا: آیا خود اساتید میتوانند اقدامی انجام بدهند که در واقع مسئولان و کسانی که سیاستگذار هستند را به نوعی متوجه این مسئله کنند، اقداماتی تا بحال انجام شده است؟
اقداماتی شده است. بسیاری از اساتید به وزیر نامه نوشتهاند ولی متأسفانه وزیر به تنهایی نمیتواند کاری کند. شورای عالی انقلاب فرهنگی باید در این زمینه اقدامی کند.