به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، حجتالاسلام والمسلمین مهدی نخاولی، مفسر، محقق و پژوهشگر، شب گذشته، سوم دیماه در ادامه سلسه جلسات تفسیر قرآن که با موضوع علتهای دینگریزی در مسجد المنتظر مشهد برگزار شد، به بررسی تاریخی علتهای فاصله گرفتن از دین و در نتیجه آن، مشکلات بشریت و افزایش بحرانهای روحی و اجتماعی پرداخت.
وی با اشاره به مشکلات بشریت با وجود ترقی عقل تجربی و پیشرفت صنعتی بیان کرد: با وجود این پیشرفتها و رشد رفاه باید مشکلات کمتر شده باشد در حالیکه این اتفاق نیفتاده است و مشکلاتی مانند افسردگی، خودکشی، بحرانهای خانوادگی و ... بالای چند هزار درصد افزایش پیدا کرده است.
این کارشناس مذهبی، علت مشکلات امروز بشریت را فاصله گرفتن از دین و معنویت دانست و در ادامه توضیح داد: توصیههای دینی فقط در مسائل عبادی نیست بلکه دین در همه موضوعاتی که به ظاهر ربطی به دین ندارند هم حرف دارد؛ بهعنوان مثال روایت داریم که گسترش شهرها باید عرضی باشد نه ارتفاعی، نباید منازل به هم اشراف داشته باشند، شهروندان باید بتوانند از فضای باز و حیاط منزل استفاده کنند، نه مانند آپارتمانهای امروز که انواع محدودیتها را ایجاد میکنند.
حرکت بهسوی دین؛ راه حل مشکلات بشریتوی در ادامه، راه حل مشکلات بشریت را حرکت بهسوی دین دانست و ادامه داد: هیچ سمی برای فرد و جامعه کشندهتر از رو برگرداندن از دین نیست و تنها درمانش هم حرکت به سوی دین است، نه دینگریزی.
این مفسر قرآن کریم در همین راستا با اشاره به آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ ...، اى کسانى که ایمان آوردهاید، چون خدا و پیامبر، شما را به چیزى فرا خواندند که به شما حیات مىبخشد، آنان را اجابت کنید»(انفال/24)، بیان کرد: عمل به دین عامل احیاست زیرا عمل به دین هم جسم انسان را تامین میکند و هم روح او را، بر همین اساس دین تحمیل بیرونی نیست؛ فاصله گرفتن از دین، در واقع فاصله گرفتن از خود و از خودبیگانگی است و تا فطرت انسان هست، احساس نیاز او به دین هم وجود دارد.
وی در ادامه بحث خود به بررسی علتهای کنار گذاشتن دین و آثار آن پرداخت و با اشاره به موج دینگرایی پس از جنگ جهانی دوم توضیح داد: از سال 1945 به بعد، مردم در اواخر جنگ جهانی دوم متوجه شدند که این جنگها محصول بی دینی بوده است و هرچند دینشان تحریف شده بود اما فهمیدند که همین دین، از بی دینی بهتر است همانطور که گورباچف به پاپ گفته بود «بیشترین آسیبی که مردم میبینند از ناحیه فراموش کردن خدا و دین است».
این پژوهشگر در همین راستا اضافه کرد: تنها مرجعی که میتواند به اساسیترین سوالات فطری و نشأت گرفته از ذات انسان، مانند سؤال از دوران قبل خلقتش پاسخ دهد، دین است؛ این میل به دین همان چیزی است که جامعهشناسان به آن احساس دینی و مذهبی میگویند و قرآن آن را فطرت و خلقت انسانی نامیده است.
تحریف مسیحیت؛ سرآغاز جریان دینگریزیوی در ادامه با اشاره به دوران تحریف مسیحیت به عنوان سرآغاز دینگریزی اضافه کرد: دلیل این دینگریزی هم همان فطرت انسانی است که نمیتواند دین تحریف شده را قبول کند و سوالات خود را بی پاسخ بگذارد.
نخاولی در همین راستا تعارض بین عقل و دین، دین و دنیا، دین و علوم تجربی و دین و عمل را از آثار تحریف دین بر شمرد و توضیح داد: تعارض بین دیندار بودن و ازدواج، همان چیزی که قرآن در آیه «... و رَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ ...، و رهبانیتی که به بدعت آوردهاند ما بر آنها مقرر نکردهایم»(حدید/27) آن را بدعت میخواند، تعارض بین خدا بودن حضرت عیسی(ع) و عقل و پایبند نبودن به اعتقادات خود در عمل، از جمله آثاری است که پس از تحریف مسیحیت پدید آمد.
وی در همین موضوع اضافه کرد: عمل نکردن کشیشها به توصیههای خود و زندگی اشرافی آنها در دوران فقر و طاعون کشورهای فرانسه و انگلیس یکی از مصادیق تعارض دین و عمل و از عوامل شدت گرفتن دینگریزی در دو قرن اخیر است.
این کارشناس مذهبی ترجمه علوم عقلی و تجربی مسلمانان همچون نجوم، فیزیک، مثلثات، هندسه، پزشکی و ... در اروپا پس از فتح اسپانیا توسط مسلمانان و فاصله گرفتن اربابان کلیسای روم و قسطنطنیه را عامل گسترش تعارض بین دین و عقل و عقل و دنیا بر شمرد و ادامه داد: این افتراق و شکاف عمیقی که بین شیعه و سنی ایجاد میکنند هم برگرفته از تجربهها در ایجاد شکاف بین مسیحیت در آن زمان است.
اومانیسم؛ واکنش بروندینی رنسانس
وی با بیان اینکه پس از گسترش تعارض بین دین و سایر مقولات، دو واکنش در درون و بیرون مسیحیت رخ داد، اضافه کرد: با به وجود آمدن رنسانس، در فضای بیرون از مسیحیت، جهت مطالعات دینی و الهی بودن به محوریت انسان، تمایلات و احساسات او تغییر کرد و این واکنش بروندینی در بین ادبا، دانشمندان، فلاسفه و اشراف گسترش یافت.
این مفسر قرآن، تقویت خودخواهی، آزادی بیان و عقیده بدون مرز را آثار به وجود آمدن اومانیسم در رنسانس دانست و افزود: بر اساس این باورها هر کسی تا وقتی که شاکی خصوصی پیدا نکند میتواند هر نوع رفتاری که میخواهد داشته باشد.
اصلاحطلبی دینی که منجر به نتیجه عکس شدوی در رابطه با واکنشهای دروندینی رنسانس توضیح داد: در این دوره، افرادی در فضای دروندینی با انگیزه حفظ دین و اصلاحطلبی دینی شعار بازگشت به مسیحیت اولیه و عصر حواریون سر دادند که از جمله این افراد مارتین لوتر بود که میگفت: مسیحیت در این 1500 سال نتوانسته مناسبات خود را تنظیم کند و ما باید مناسبات جدیدی ایجاد کنیم.
این پژوهشگر با بیان اینکه مارتین لوتر با شعار اصلاحطلبی دینی بزرگترین خدمت را به یهود و شیطان کرد، ادامه داد: آنچه مارتین لوتر انجام داد در مقابل خودداری و رهبانیت مسیحیت بود؛ ویل دورانت در جلد چهارم کتابش، تاریخ تمدن، صفحه 446 آورده است مارتین لوتر میگفت که با یاران خوشگذران خویش معاشرت کنید، بنوشید، بازی کنید و سخنان رکیک بر زبان آورید؛ کاش میتوانستم گناهی بیابم تا شیطان را با آن گوشمالی دهم.
وی در همین موضوع اضافه کرد: در نتیجه اقدامات و مواضع مارتین لوتر، مسیحیتی که دشمن یهود بود به یار وفادار یهود تبدیل شد به طوری که اگر کاریکاتور حضرت عیسی(ع) کشیده شود و یا به مادر ایشان توهین شود، هیچ اشکالی از نظر آنان وجود ندارد اما اگر کسی در مورد هولوکاست حرفی بزند محاکمه میشود و حداقل در جوامع مسیحیان در غرب، هولوکاست یک خط قرمز شمرده میشود.
ت
حولات ملی گرایانه در اروپا، انقلاب علمی و جریانات اجتماعی، اقتصادی؛ از عوامل دیگر دینگریزینخاولی تحولات ملیگرایانه در اروپا، انقلاب علمی، جریانات اجتماعی و اقتصادی را یکی دیگر از عوامل دینگریزی و ابطال فرضیات مسیحیت تحریف شده برشمرد و توضیح داد: با انقلاب علمی به وجود آمده در آن زمان، مداخله مستقیم خداوند در طبیعت نفی شد و در مقابل این اعتقاد، وجود خدا و ماوراء طبیعت به کلی نفی و الاهیات مسحیت شکسته شد.
وی در همین موضوع ادامه داد: جریان علمی به وجود آمده در آن زمان، خرافات کلیسا و نظریاتی همچون نظریه بطلمیوس را کنار زد و از طرفی کلیسا تعدّی به این اندیشهها را بدعت و کفر میدانست که نتیجه همه این اتفاقات، کنار زدن ماوراء طبیعت از تفسیر جهان و تبدیل شدن افراطها به تفریط بود که افرادی همچون نیچه را پدید آورد که میگفت «همه دین خرافات است».
این کارشناس مذهبی در توضیح اتفاقات پس از تحریف مسیحیت با بیان مثالی اضافه کرد: دین تحریف شده مانند درخت سیب آفت زده است، واکنش افراد این است که این درخت را از جا بکنند در حالی که معقول این است سم بزنند و آفات را از آن دور کنند؛ آنچه در مورد مسیحیت اتفاق افتاد، کندن درخت دین به جای آفتزدایی بود.
عقاید افراطی و تفریطی مسیحیت و یهود تحریف شده؛ زمینهساز نفی وجود خدا
وی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه عقاید مسیحیت به دلیل ضعیف بودنش نتوانست سوالات متعدد انسان همچون سوال از خداوند و چگونگی رابطه خدا با طبیعت را پاسخ دهد، توضیح داد: مسیحیت و یهود تحریف شده هردو درباره خداوند افراط و تفریط کردند؛ یهود گفت: «... یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ ...، دست خدا بسته است»(مائده/64) و خدا را به طور کامل کنار گذاشته بود و مسیحیت معتقد شده بود خداوند به طور مستقیم همه کارها را انجام میدهد لذا نتوانست رابطه خدا با طبیعت را طوری تبیین کند که خدا نه جایگزین و همکار طبیعت باشد و نه جدای از عالم و در نتیجه از همین رو کار به کنار گذاشتن دین رسید.
این مفسر قرآن در ادامه این موضوع، به مسئله به وجود آمدن پوزیتیویسم در اثر تحریف مسیحیت پرداخت و بیان کرد: طی مراحل حساب شده پس از کنار گذاشتن خدا و دین، نوبت به نفی شناخت از ماوراء طبیعت رسید و افرادی مانند دکارت و کانت رابطه ذهن با واقعیت را قطع کردند و نتیجه این شد که تنها شناختی ارزش دارد که قابل حس و تجربه باشد و بر همین اساس دین چون قابل حس نیست بی معناست و از اساس وجود ندارد.
وی در همین موضوع با اشاره به اعتقاد به عدم وجود ماوراء طبیعت در غرب اضافه کرد: به همین دلیل علوم انسانی غربیها از جمله روانشناسی، جامعه شناسی، اقتصاد و مدیریت نیز تجربی محض است.
این کارشناس مذهبی در همین راستا با بیان اینکه هر علمی قانون و حیطه خود را دارد و نمیشود با استدلالهایی همچون بقاء ماده و انرژی خدا را نفی یا اثبات کرد، توضیح داد: این علوم فقط میتوانند نظر اثباتی بدهند اما نمیتوانند تاثیر عوامل مادی دیگر را بر حوادث طبیعی نفی بکنند چه رسد به نفی تاثیر ماوراء طبیعت؛ در واقع علوم تجربی علم نیستند، چراکه علم میگوید این هست و جز این نیست اما این معیار در علوم تجربی که محدود و یک طرفه هستند، معنایی ندارد.
جادوی رسانه؛ نتیجه پوزیتیویسموی رسانهمحوری را از نتایج پوزیتیویسم دانست و در این باره توضیح داد: رسانهها در زمان ما مانند ساحران زمان حضرت موسی(ع) و سامریها هستند، سحر میکنند و عقل را تا حد محسوسات تنزل میدهند و پس از اینکه مردم حسمحور شدند، این رسانه، تصاویر و صداهاست که میتواند به بهترین شکل، حس و خیال آنان را تحریک کند.
این پژوهشگر در همین موضوع اضافه کرد: هیجانخواهی و تجملگرایی هم که همه مبتلا به آن هستند هم از نتایج همین حسمحوری است زیرا وقتی عقل تا حد محسوسات تنزل یافت، دیگر نمیتواند تشخیص دهد که ارزش و افتخار چیست و به همین دلیل هم ارزش واقعی یعنی زندگی سالم، کم خرج و کمک به دیگران فراموش میشود.
وی در بخش پایانی سخنان خود کمیتمحوری را یکی دیگر از نتایج حسمحوری برشمرد و تأکید کرد: اینها نتایج آن راهی است که به سقوط انجامیده؛ ما باید توجه داشته باشیم و دوباره این راه غلط را طی نکنیم؛ هرکس در هر موقعیتی هست هر اندازه از این شاخصههایی که گفته شد فاصله بگیرد؛ به جای انسان محوری حقمحور شود و به جای تجربهمحوری، عقلگرا، حکمتگرا و قلبمحور شود، به حقیقت نزدیک تر میشود.
یادآور میشود، سلسله جلسات حجتالاسلام نخاولی، پنجشنبه هر هفته پس از نماز مغرب و عشا، دعای کمیل و بیان احکام در مسجد المنتظر، واقع در بلوار شهید صادقی مشهد برگزار میشود.