بارش بغض‌ها در شب وداع
کد خبر: 3483683
تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۸:۱۶

بارش بغض‌ها در شب وداع

گروه فعالیت‌های قرآنی: شب گذشته اعضای کاروان شوق تلاوت در بین الحرمین مانده بودند، دست دلشان به وداع گفتن نمی‌رفت، باور نداشتند که یک هفته همجواری با قطعه‌ای از بهشت تمام شده است، شب گذشته همه در یک کلام مشترک بودند، «امشب، نظر به روی تو از خواب خوش‌ترست...».

‌به گزارش خبرنگار اعزامی خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) به عراق، شب گذشته کاروان شوق تلاوت برای آخرین بار به صورت دسته جمعی به حرم ارباب بی‌سر رفتند تا وداع آخر را با آقای خود داشته باشند، وداعی که در آن  بغض‌ها باریدند برای قراری دوباره و همین بارش ها صورت را جلا و قلب‌ها را صفایی دوباره داد.
چه کسی بود که نداند این باریدن‌ها همه به بهانه کیست و برای چیست. سه‌شنبه شب، دل‌های نوجوانان کاروان شوق تلاوت مثل خیابان‌های تهران در شب چهارشنبه‌سوری پر از آشوب بود و چه کسی بود که نداند، دلیل این دل آشوبی چیست یا کیست. آنها شب سه‌شنبه بی‌قرار بودند و بی‌قراری شان را با خود به حرم بردند تا قراری ببندند با مولایشان. اصلاً همه چیز را پشت ورودی‌ها جا گذاشته بودند و تنها بی‌قراری‌ها را با خود به همراه داشتند.  
آمده بودند تا شب آخر کمی با مولا و سرور خود حرف بزنند، حرف‌هایی که پر از بی قراری بود. آمده بودند و زیر لب زمزمه می‌کردند که «به کسی ندارم الفت ز جهانیان، مگر تو/ اگرم تو هم برانی به که روی آورم من». هر چه به اشک نهیب می‌زدند تا مگر سرباز نکند و آبروداری کند، اما بغض‌ها به دنبال راهی بودند برای عصیان و چه جایی بهتر از حرم دلدار.
نوجوانان قرآنی عضو کاروان شوق تلاوت برای آخرین بار در حرم دلدار حاضر شدند و با چشمانی که زلالی اشک‌ها و تلالو آئینه‌کاری‌های حرم در آن، زیبایی خاصی یافته بود، توشه یک سال را می‌خواستند بگیرند، در طلب سفری دوباره و البته پر از شهود و معرفت بودند. علاوه بر بی‌قراری‌های دل، تمام شیطنت‌های کودکی‌شان را پشت ورودی ها، همانجا که خادمان در استقبال از زائران یک لحظه آرام و قرار ندارند، جاگذاشته بودند و با قلبی آرام آمده بودند تا زیارت دیگری را از مولای خود هدیه بگیرند.
اعضای کاروان شوق تلاوت(قاریان نوجوان) سه‌شنبه شب 25 اسفندماه برای آخرین بار دست به سینه و رو به حرم ایستادند، روضه خواندند و زیارت عاشورا و بعد هم در دل هر آنچه خواستند با مولا در میان گذاشتند، خواسته‌ها را به حریر معرفتشان پیچیده و به محضر ارباب آورده بودند تا آخرین خداحافظی شان را اگرنه با واژه های‌ثقیل که به سادگی دلهایشان مطرح کنند.
شب گذشته قلب‌ها لبریز از تمنا بود، بین الحرمین هم طاقت بی‌قراری‌ها را نداشت، دل ها همه گرفته و لب ها همه به ذکر «السلام علیک یا حسین ابن علی» بود. یکی آن طرف بین‌الحرمین و یکی دیگر آن سو، مانده بودند در وادی حیرانی که اول وداع با کدام مولا داشته باشند، دست دلشان به وداع گفتن نمی‌رفت، باور نداشتند که یک هفته همجواری با قطعه‌ای از بهشت تمام شده و باید پرتاب شوند به دنیای مادی، شب گذشته همه در یک کلام مشترک بودند، «امشب، نظر به روی تو از خواب خوش‌ترست...».
مطالب مرتبط
captcha