مصاحبه کردن با افرادی که یک فاجعه بزرگ را تجربه کردهاند کار بسیار سختی است. باید از یک انسان بخواهی با جزئیات و دقت تمام عمق فاجعهای را که تجربه کرده دوباره به خاطر بیاورد و بازگو کند. خاطراتی که قدر مسلم در تلاش برای فراموش کردن و یا حداقل کم کردن تأثیرات منفی آن در زندگیش است. سختی دوم چنین مصاحبههایی در این است که باید فاجعه را همانقدر سخت و سنگین با کلمات به تصویر بکشی و واقعیت را همانقدر فجیع و جانسور که رخ داده به مخاطب منتقل کنی، به نحوی که مخاطب نیز عمق فاجعه را درککند.
آزردن آنهایی که فجایع را تجربه کردهاند و آزردن مخاطبانی که مطلب را میخوانند همه با یک هدف و تنها با یک هدف صورت میگیرد؛ انتقال حقیقتی که رخ دادهاست.
با گذشت 28 سال، فاجعه هنوز زنده بود
سالروز فاجعه کشتار حجاج ایرانی در سال 66؛ صلاحالدین دلشاد، فوق تخصص جراحی اطفال و رئیس هیئت پزشکی حج آن سال. وقتی پس از 28 سال از این رخداد با وی تماس گرفته و یادآور شدم که سالروز کشتار حجاج ایرانی است، لحن صدای پزشک خوش اخلاقی که با محبت تلفن را پاسخ دادهبود، چنان تغییر کرد و چنان فروریخته و غمگین گفت «خدای من آن روز... »، که احساس گناه کردم. تمام خاطرات تلخ فاجعه کشتار حجاج ایرانی را دوباره برای وی زنده کرده بودم. پزشکی که پس از 28 سال با تمام جزئیات همه چیز را به خاطر داشت مخصوصاً درد و رنجی را که با تمام وجودش حس کرده بود . عمق فاجعه در کلامش هویدا بود. اما این بار نه پس از 28 سال، بلکه پس از گذشت هفت ماه به سراغ رئیس مرکز پزشکی حج ایران در سال 94 رفتم. فردی که فاجعه منا را تجربه کرده است. سید علی مرعشی، رئیس مرکز پزشکی حج و زیارت جمعیت هلال احمر.
* ایکنا: از فاجعه منا برای ما بگویید. چه اتفاقی افتاد؟
صبح روز 10 ذی الحجه، عید قربان بود و ما در مقابل چادرهای درمانی هلال احمر در منا ایستاده بودیم که یکی از پزشکان ما که برای انجام اعمال رفته بود زنگ زد و گفت که اتفاق بدی افتاده و در هجوم جمعیت حدود 10 تا 15 نفر کشته شدهاند. وقتی گفت 10 تا 15 نفر ما با وحشت گفتیم مگر ممکن است مگر میشود، اشتباه نمیکنی؟ 10 تا 15 نفر کشته! که وی گفت نه اشتباه نمیکنم و ما اینجا کمک میخواهیم. بلافاصله ما چند نفر را به خیابان 204 فرستادیم بلافاصله پس از اعزام اولین گروه تلفن پشت تلفن به ما خبر میرسید که عمق فاجعه بیش از این تعداد است و ما تقریباً هر چه نیرو در منا داشتیم به صحنه حادثه فرستادیم.
2 ساعت 70 اسم از جانباختگان/ دست پاها به هم گره خورده بود
دو ساعت بعد 70 اسم از جانباختگان این فاجعه را به من اعلام کرده بودند. 70 اسم! در مرحله دوم آمبولانسها را به محل فاجعه فرستادیم. مسئولان حج و زیارت، پزشکان همه و همه مطلع شده و در صحنه حادثه حضور داشتند و به ما اطلاع میدادند که به چه چیزهایی نیاز دارند. اما متأسفانه به حدی زائران بر روی هم ریخته بودند که اگر کسی هم زیر اجساد زنده بود و میخواستند او را نجات دهند امکانپذیر نبود. دست و پاها به هم گره خورده بود، حولهها دور اجساد پیچیده و خیس شده بودند. درجه حرارت 43 درجه را در نظر بگیرید، زائرانی که شب قبل از چادرهای خود در مشعر پیاده به چادرهای خود در منا آمده بودند، آنها دو کیلومتر و نیم پیادهروی کرده بودند و دو کیلومتر تا سه کلیومتر را نیز از محل چادرها تا محل حادثه پیاده آمده بودند، با متوسط سنی نسبتاً بالا، این زائران هر چه آب همراه داشتند در مسیر مصرف کرده بودند.
* ایکنا: آیا در این مسیر آب برای استفاده حجاج وجود ندارد؟
شیر آب وجود دارد اما تعداد حجاج زیاد است. از سوی دیگر این واقعه زمانی رخ داد که از خیابانهای موازی خیابان 204 توسط نیروهای سعودی برای دقایقی جلوی ورود حجاج به سایر خیابانها گرفته شد و همه جمعیت به خیابان 204 وارد شدند، ابتدای این خیابان پهنتر و عریضتر از انتهای آن است (قیفی شکل است) تعداد این جمعیت با کشش این خیابان همخوانی ندارد.
دومینوی مرگ به راه افتاد
عدهای در گرمای شدید، بدون سایهبان، با میانگین سنی بالا، بعد از راهپیمایی طولانی گرما زده میشوند و میافتند، در همین حین عدهای میخواهند برگردند و از مسیر دیگری بروند و همین برگشتن جمعیت در خیابانی که یک طرفه است موجب میشود جمعیت گره بخورد و کافی است یک نفر بر زمین بیفتد، بقیه جمعیت روی آن فرد میافتند و یک دومینو شروع میشود.
در ابتدای اتفاق نیروهای هلال احمر با کاور هلال به صحنه رفتند در حالی که هنوز نیروهای سعودی در صحنه نبودند و به خیلیها کمک کردند، زائران دیگر هم به مصدومان کمک میکردند اما با حضور نیروهای سعودی برای ساعاتی اجازه داده نشد که به مصدومان کمک شود و هر کسی که بر روی هم ریخته شده بود از نظر آنها فوت شده بود و اجازه نمیدادند که کسی به آنها نزدیک شود. حتی معاون سازمان حج و زیات و پزشکان هلال احمر را برای ساعاتی بازداشت کردند و بردند.
* ایکنا: هلال احمر یک سازمان بینالمللی است، چرا به شما به عنوان مسئولان هلال احمر اجازه کمک ندادند؟
این پرسشی است که پاسخ دقیقی برای آن نداریم. حتی اجازه نمیدادند که آمبولانسهای ما به آنجا بروند حتی معاون من به راننده آمبولانسها گفته بود که اگر جلوی تو را گرفتند بزن و برو جلو؛ همین آمبولانسهای ما اولین آمبولانسهایی بودند که در صحنه حاضر شدند. قبل از آمبولانسهای سعودی. در جریان سقوط جرثقیل در مسجدالحرام نیز اولین آمبولانسها آمبولانسهای ما بودند، قبل از آمبولانسهای سعودی.
600 نفر را نجات دادیم اما اجازه ادامه کمک ندادند/ کاورهای هلال احمر را درآوردیم
بچههای هلال احمر و ایرانیهایی که کمک میکردند بیش از 600 نفر از حادثه دیدگان (از همه کشورها) را به بیمارستانهای منا رساندند. اگر چه برای ساعاتی اجازه کمک نمیدادند اما باز هم بچههای ما بدون کاور(لباس ویژه هلال احمر) به حادثه دیدگان کمک میکردند.
تصور کنید در آن هوای گرم و تحت آن همه فشار چگونه میتوان کار کرد. گام بعدی ما پس از فارغ شدن از صحنه فاجعه، این بود که نیروها را در بیمارستانهایی که در منطقه منا بود تقسیمبندی کنیم. چون حجم حادثه دیدگان بیش از گنجایش بیمارستانهای منا و عرفات بود، زائران مصدوم را به سایر شهرها منتقل کرده بودند. به همین دلیل گروههای دیگر را برای جستوجوی مجروحانمان به سایر شهرها فرستادیم البته به طور عادی ورود حجاج به شهر طائف ممنوع است اما بچههای ما این خطر را به جان خریدند چون مجوز هم نمیدادند با پذیرش خطر دستگیر شدن بچههای ما به بیمارستانهای طائف رفتند و تعدادی از مجروحانمان را در بیمارستانهای طائف شناسایی کردند. بیمارستانها را هر روز چند بار تخت به تخت جستوجو میکردیم.
14 بیمارستان در مکه، 13 تا 14 بیمارستان در جده، طائف و منا، هر روز این بیمارستانها روزی دو تا سه بار ویزیت میشد و به زائران مجروح سرکشی و در جریان درمان آنها قرار میگرفتیم.
*ایکنا: چه اتفاقی میتوانست جلوی این فاجعه را بگیرد؟ اگر زائران بیشتر استراحت میکردند و بعد برای رمی میرفتند آیا ممکن بود چنین فاجعهای رخ ندهد؟
اگر سعودیها در آن لحظات اجازه میدادند که از هر سه خیابان استفاده شود، این فاجعه هم میتوانست رخ ندهد، اما بعد از اینکه زائران وارد این خیابان شدند و با توجه به اینکه ارتباطات بین خیابان 204، سوق العرب و جوهره هم برای لحظاتی بسته شده بود، این حادثه میتوانست غیر قابل اجتناب باشد. همچنین افرادی که در عمق حادثه بودند اشاره میکردند که یک ماشین آتشنشانی راه 204 (که راه باریکی هست را) تنگتر کرده بود.
*ایکنا: آیا این صحت دارد که کاروانهای ایرانی برای خروج از احرام و اتمام اعمال حج عجله دارند؟
زائران از روز قبل احرام بستهاند و شرایط سخت زندگی و ماندن در عرفات، گذراندن شب در مشعر و آمدن به منا را تجربه کردهاند، هر زائر دوست دارد که زودتر اعمال را به اتمام برساند. در فضا و هوای گرم منا زائر این تصور را دارد که هر قدر دیرتر به رمی برود هوا گرمتر میشود. درست است که هوا گرمتر میشود اما ازدحام کمتر میشود. در ساعات ابتدایی جمرات بسیار شلوغ است اگر این مدیریت شود که زائران به تدریج راهی رمی جمرات شوند، ازدحام کمتر میشود.
* ایکنا: برسیم به بعد از فاجعه. چه کسانی برای شناسایی اجساد داوطلب شدند؟
کارگزاران حج و زیارت و تعدادی از پزشکان برای شناسایی اجساد تلاش زیادی کردند. در اصل ایثار کردند. اجر این افراد غیر قابل احصا است. چند بار که من رفتم و برای مدت کوتاهی با این افراد بودم، میدیدم که چه کار سختی است. از تیم پزشکی ما معاون من(پیرحسین کولیوند) در تمام شناساییها حضور داشت و وقتی از شناسایی اجساد باز میگشت تقریباً نزدیک اذان صبح بود. حتی در انتقال اجساد از سردخانه مکه به جده برای انتقال به کشور و غسل دادن کشتهشدگان نیز نیروهای مرکز پزشکی، سازمان و بعثه حضور داشتند.
همه جا پر از جسد/ جنازهها را روی هم چیده بودند
سردخانه مکه را با گنجایش 920 جسد تصور کنید (این عدد در نوع خود رقم بالایی محسوب میشود) با دو سالن بسیار بزرگ بدون امکانات سرمایشی کافی که فقط با اسپیلت خنک میشود و بیرون سردخانه 21 کانتینر پارک شده که سرمایش آنها مناسب نگهداری سبزیجات است و درجه زیر صفر برای نگهداری سالم اجساد را ندارند، همه جا پر از جسد. هر کانتینر حداقل 200 تا 250 جسد را در خود داشت. که جنازهها روی هم چیده شده بود.
*ایکنا: به راستی چند نفر در این فاجعه کشته شدند؟
آمار رسمی همان دو هزار نفر را اعلام میکند اما اینکه واقعاً چه تعداد کشته شده بودند را سعودیها اعلام نکردند. ولی با آن چیزی که ما دیدیم، تعداد کشته شدگان بیش از این تعداد بود چرا که برخی از اجساد به طائف برده شده بود، سردخانه دیگری در جده با ظرفیت 300 جسد بود که آنجا هم پر شده بود. وقتی مجموع اینها را بررسی میکنیم میبینیم که باید بیش از این تعداد کشته شده باشند. از سوی دیگر هیچ کشوری نتوانست اجسادش را به کشور خود منتقل کند، به جز ایران.
* ایکنا: جو و فضای حاکم پس از وقوع فاجعه چگونه بود؟
همچنان که بسیاری از مطالب در فضای مجازی ایران مطرح میشد و هیچ گونه صحتی نداشت در مکه نیز فضای مجازی شایعاتی را مطرح کرده بود. شرایط بسیار سختی بود. تعداد محدود مسئولان و کارگزاران حج، فاجعهای بزرگ که باید مدیریت میشد، تعدادی مجروح که مدام آنها را در بیمارستانها جابه جا میکردند مثلاً امروز به یک بیمارستان مراجعه میکردیم و میدیدیم که زائر ایرانی در فلان اتاق و فلان تخت بستری است، فردا که به همان بیمارستان مراجعه میکردیم میدیدیم زائر کشور دیگری بر روی همان تخت خوابیده و باید به دنبال مجروحمان بگردیم، از سوی دیگر تعداد زیاد بیمارستانهایی که باید به دنبال زائران میگشتیم.
علاوه بر همه اینها تعدادی جانباخته داشتیم که نمیتوانستیم به اطلاعات آنها دسترسی پیدا کنی. میدانستیم که تعدادی از زائران ایرانی به کاروانها بازنگشتهاند، اما نمیدانستیم که آیا کشته شدهاند؟ مجروح هستند؟ و یا اتفاق دیگری برای آنها رخ داده است. از سوی دیگر همراهان این زائران مفقود در کاروانها حضور داشتند و تحت فشار عصبی و روانی شدید بودند، فشار روانی شدیدی به مدیر و روحانی کاروان وارد شده بود، بایستی برای این زائران جواب داشته باشیم آن هم با نیروی انسانی محدود؛ حال در آن شرایط در فضای مجازی هم عین داخل کشور اطلاع رسانیهای دروغین و کذب انجام و وقت زیادی از ما برای تکذیب این خبرها گرفته میشد.
اخبار کذب/ باید پاسخ میدادیم
از سوی دیگر وقتی مردم اولین خبر کذب را میخواندند دیگر خبر منتشر میشد و خبر تکذیبیه را نمیخواندند و مدام این اخبار دروغ بزرگ و بزرگتر میشد و شما احساس میکردی که همیشه از پاسخ دادن عقب هستی. حال در آن فضا خبری منتشر میشد که مثلاً فلان کس را زنده در فلان جا دیدهاند، یا گفته شده در فلان بیمارستان زائر ایرانی حضور دارد، فلان فرد زنده در حال سوار شدن به آمبولانس دیده شده. ما مدام باید به دنبال یافتن حقیقت این خبرها بودیم آن هم با نیروی محدودی که در اختیار داشتیم.
روز اول وقتی جنازهها را شناسایی کردیم مشخص کردیم که در کدام کشوی سردخانه پیکر کدام زائر ما قرار دارد، اما پس از آن دو روز اجازه ندادند که به سردخانهها وارد شویم، پس از کسب اجازه دوباره وقتی به سراغ همین کشوها رفتیم دیدیم که جنازه زائر ما نیست و ما بایستی دوباره همه کشوها را جست وجو میکردیم تا زائرانمان را پیدا کنیم. آن هم در حالی که پس از چند روز به دلیل نگهداری نامناسب و مساعد نبودن شرایط دیگر اجساد به راحتی قابل شناسایی نبود مگر اینکه علائم و شناسه مشخصی داشته باشند.
هیچ کس نمیتوانست از سعودیها اطلاع درستی بگیرد
هیچ کس هم نمیتوانست از سعودیها اطلاع درستی بگیرد و به خانوادهها اطلاع رسانی درستی کند و خانوادههای ایرانی هم مدام تماس میگرفتند و خواهان اطلاعاتی از عزیزان خود بودند.
و اشکهایی که بیاختیار سر ریز شد. آرام شد و ادامه داد: یادآوری همه این خاطرات هنوز سخت است. تا مدتها پس از این اتفاق همه به کابوسهای شبانه دچار بودیم؛ فضای سردخانه و آن بوی عجیبی که از کانتینرها میآمد. حتی بیرون سردخانه با وجود داشتن ماسکهای مخصوص قابل تحمل نبود اما با این وجود دوستان از اول شب که درب سردخانهها را باز میکردند به سردخانهها میرفتند و صبح میآمدند. بو به حدی شدید بود که لباسهای که به تن داشتند دیگر قابل استفاده نبود.
یکی از دوستانی که خودش جزو آزادگان دوران جنگ است و مسئولیت شناسایی فوت شدگان نیز بر عهده ایشان بود و تمام این مدت در سردخانه بود میگفت بعد از بیرون آمدن از سردخانه با شامپو و صابون و ... بو از بدن من نمیرود و من با پودر لباس شویی بدنم را میشویم. آن روزها بچههای هیئت پزشکی را میدیدم که بعضاً حتی در شبانه روز دو ساعت هم نمیخوابند، من واقعاً از آنها خجالت میکشیدم.
علاوه بر همه اینها عوارض روحی روانی که این فاجعه برای زائرانی که در کارونها بودند، به جا گذاشت غیر قابل جبران بود.
سختترین خبر/ دیگر زائری زنده پیدا نخواهدشد
وقتی به جمع بندی رسیدیم که دیگر زائری زنده
پیدا نخواهد شد، مطرح شد که چه کسی این خبر را اعلام کند. قبل از آن برای اینکه
خبرها از یک منبع واحد باشد، رئیس سازمان حج و زیارت اطلاع رسانی را انجام میداد
اما وقتی کار به اینجا رسید، اقای اوحدی گفتند که مرعشی این خبر را با توجه به
مسئولیتش در مرکز پزشکی حج اعلام کند و من اعلام کردم که با توجه به جمعبندی
شرایط دیگر امیدی به زنده یافتن مفقودان نیست.
اشکهایش باز جاری شد.
مصاحبه از زهرا ایرجی
امیدوارم جواب دندان شکنی به این سعودی ها داده شود