به گزارش کانون خبرنگاران
ايکنا،
نبأ، وجود همسر آرامشگر، دومين منبع آرامش براي انسان است؛ تعبير «لباس» در قرآن کريم برای زن و شوهر از جمله مواردی است که در اين زمينه کاربرد دارد. در اين راستا، کانون خبرنگاران
ايکنا،
نبأ، در گفتوگويی با شهناز محمدی، روانشناس بالينی و عضو هيئت علمی دانشگاه به تبيين چگونگي لباس و پوشش بودن زن و شوهر برای همديگر و نقش آن در شکلگيری آرامش از منظر روانشناسی پرداخته است که در ادامه میخوانيد:
وقتی که آرامش نتيجه ازدواج، به ناآرامی تبديل میشودمحمدی در آغاز سخن به منشأ ايجاد مشکلات و اختلاف در زندگی زناشويی پرداخت و گفت: «زوج درمانی» برای خانوادههايی استفاده میشود که دچار مشکلات روابط زناشويی هستند. موضوع پوشش و لباس اجتماعی بودن زن و شوهر براي يکديگر يک مبحث کلی است که تمامی اختلافات خانواده را در بر میگيرد و صرفا در رابطه با اختلافات زناشويی نيست؛ اصطلاحی که روانشناسان به کار میبرند آن است که زن و شوهر نيمه گمشده همديگر و مانند پاره تن هم هستند و وقتی که فرد میخواهد ازدواج کند بايد انتخاب درستی داشته باشد، زيرا پاره تن خودش را انتخاب میکند و لازم است که نسبت به آن متعهد باشد.
اين روانشناس بالينی تصريح کرد: متأسفانه در جامعه فعلی امروز ما زنان و شوهران به فکر اين هستند که چه کسی موقعيت مالی و موقعيت اجتماعی بهتری دارد يا چه کسي جسم و قيافه خوبی دارد که بخواهند آن را در جلوی ديگران به نمايش بگذراند. اين بدين معنا است که بُعد معنوی و آرامشگر ازدواج به بعد ظاهری و نمايشی تبديل شده است. به دليل عدم توجه به بعد معنوی آنچه که در آيه بيست و يکم سوره روم آمده است «وَ مِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»؛ که زن و مرد برای آرامش هم آفريديم و اين يک کلمه «آرامش» به «ناآرامش» تبديل شده است، زيرا به منافع مالی، اجتماعی و ظاهری نگاه میکنند و در چنين حالتی زنان و شوهران دچار مشکل میشوند. به عنوان نمونه، چنانچه من بدانم اين پاره تن من است و اگر دست من يک عيبی داشته باشد کاری که میکنم آن است که روی آن را میپوشانم چون میدانم پاره تن من است. چنانچه زن برای کوچکترين چيزی شوهر خودش را جلوی ديگران را ضايع کند و مثلا چنين بگويد اين فرد خسيس است. اين ضايع کردن معنايش آن است که شوهر پاره تن تو نيست. در اين حال زن برای شوهر آرامشگر نيست و در نتيجه مشکلات و اختلافات زناشويی ايجاد میشود. اگر کسی ديدش ديد قرآنی، معنوی و خدايی باشد اين مشکلات در زندگی پيش نمیآيد. ديد خدايی يعنی آنچه در قرآن آمده است: «واستبقوا الخيرات»؛ بشتابيد براي کار خير. در زندگی زناشويی هم چنين چيزي صدق میکند، يعنی اگر آدمها نخست خدا را و سپس طرف مقابل و در مرتبه آخر خودشان را در نظر بگيرند هيچ مشکل و اختلافی پيش نمیآيد.
اين استاد دانشگاه ادامه داد: گاه در مشاورهها ديده میشود که مرد در زمان عقد سالم هستند ولی بنا به دلايلی بهعنوان مثال از ناحيه کمر دچار فلج میشود، خانم به شوهرش میگويد زمانی که با شما عقد کردم زن شما شدم حالا اين مشکل برای شما پيش آمده است من شما را رها نمیکنم، اين به اين دليل است که خدا را در نظر گرفته است و زندگی را برای خودشان ساختهاند و بهدنبال ديدن نقطه ضعفهای يکديگر نبودهاند.
اين روانشناس بالينی افزود: در قرآن در آيه چهارم سوره بلد آمده است:«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ»؛ خداوند انسان را در رنج آفريد. معنای اين آيه آن است که هميشه مشکلات و رنج همراه انسان وجود دارد و بستگی دارد که آدمها با چه نگاهی به اين مسئله نگاه کنند.
محمدی در بخش ديگری از سخنان خود به توضيح «زوج درمانی» پرداخت و بيان کرد: در زوج درمانی نخست در بعد شناختی افراد کار میشود بعد شناختی؛ همان بعد معنوی است، بعد شناختی در جهت اينکه اين ذهن تو الان درست کار نمیکند، افکار منفی که در ذهن شما وجود دارد افکاری است که فقط دارد به شما انرژی منفی میدهد و در نتيجه اختلافات و دعواها به وجود میآيد. بعد شناختی در افکار، اعتقادات و باورهای انسانها عمل میکند که اين اعتقاد و باور به افراد کمک میکند که بتوانند افکار درست و مثبت داشته باشند.
وی تصريح کرد: تمام مشکلات ناشی از افکار منفی است اگر شخصی اعتقاد عميق به خداوند داشته باشد و ايمانش قوی باشد متوجه میشود که قادر است بر مشکلاتش غلبه کند چون بزرگترين حامی و پشتيبان دارد. اين مباحثی که مطرح میشود در روانشناسی تحت عنوان شناخت و اعتقاد و باور از آن صحبت ميشود ولي در دين تحت عنوان «ايمان» از آن ياد میشود. مفهوم اين مطلب آن است که اينها با هم همسو هستند و ما مراجعين را آگاه میکنيم که شناخت درست و در جهت مثبت داشته باشند و افکار منفی را کنار بگذارند تا بتوانند به مقصود موردنظرشان برسند.
زن و شوهر يک پايگاه امن عاطفی هستند که سبب آرامشگری میشوندمحمدی در خصوص کارکردهای آيه «هن لباس لکم و أنتم لباس لهن» از منظر روانشناسی تصريح کرد: وقتی گفته میشود «هن لباس لکم و أنتم لباس لهن» و اين يک پوشش است از هر بعدی مانند ابعاد انسانی میتوان نگاه کرد. يکي از ابعاد انساني بعد عاطفی آن است. زن و شوهر يک پايگاه امن عاطفی هستند، وقتی فردی بداند که کسی وجود دارد که میتواند با آن صحبت کند و درد دل بکند اين سبب آرامشگری میشود.
وی ادامه داد: وقتی که دو نفر با هم ازدواج میکنند به اين معناست که زن و شوهر به هم تعلق پيدا میکنند و يک پايگاه امنی برای يکديگر هستند، زيرا هر يک از آنان میدانند که کسی وجود دارد و میتواند مشکلاتش را با آن مطرح کند و حتی میتواند راهنمايی و حل مسئله از آن داشته باشد که اين تعلق سبب آرامش میشود. اگر شخصی ازدواج کند آن بعد پوشش اجتماعیاش آن است که نسبت به شخصی ديگر احساس تعهد دارد و از آنجا که متوجه تأهل خويش است خطا نمیکند و از طرفی نسبت به فرد ديگری متعهد میباشد مرتکب رفتار زشت نمیشود در حالی که در افراد مجرد احتمال اينکه مورد سوء ظن قرار بگيرند وجود دارد ولی در افراد متأهل اينطور نيست، چرا که میداند يک شخص ديگری هم وجود دارد و اين به نظر من يک پوشش میباشد.
اين روانشناس بالينی بيان کرد: در بعد عاطفی زن و شوهر نسبت به همديگر متعهد میباشند. زن در محيط خانه، کارهای خانه و وظايف بچهداریاش و مرد در محيط شغلی تعهد دارد. تمام اين موارد نشان میدهد که اين فرد تلاش میکند که يک زندگی را اداره بکند و اين همان پوشش و لباس است. افراد متأهل آدمهای آبرودارتری هستند، چراکه نسبت به ديگران تعهد دارند به اين صورت که با خودش ميگويد اين خانواده من است و اگر من حرکتی انجام دهم ممکن است که به خانواده من آسيبی برسد.
وی ادامه داد: اگر واقعا جامعه به سمتی رود که افراد ازدواج کنند و متأهل شوند جلوی بسياری از فسادها و ناپاکیها گرفته میشود، علتش آن است که تأهل باعث میشود افراد متعهدتر حرکت کنند.
انتخاب درست و آگاهانهمحمدی در پايان گفت: آرزويم اين است که همه جوانان همکفو خودشان را پيدا کنند يعنی کسی که بتواند يک انتخاب صحيح، عاقلانه و آگاهانه داشته باشد باعث میشود که خانواده احساس سعادت و خوشبختی کند، آن سعادت و خوشبختی تک تک خانوادهها به جامعه سرايت میکند.
اگر ملاکهاي ازدواج مباحث ظاهری و غير واقعی باشند نتيجهاش آن است که از هر سه ازدواج يکی از آنها منجر به طلاق میشود که اين طلاقها به جامعه آسيب میرساند، به نظر من بهعنوان يک روانشناس حتی اگر فرد دو سال ديرتر هم ازدواج کند اما يک انتخاب عاقلانه و آگاهانه و متناسب با خودش داشته باشد سعادت و خوشبختی هم در اين دنيا و هم در آن دنيا دارد. من روي مبحث انتخاب درست و آگاهانه خيلی تأکيد میکنم نه اين ملاکهای ظاهری که نتيجه درستی در بر نخواهند داشت.
سهراب بهادری