به گزارش خبرگرزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از آذربایجانشرقی حضور جانبازان جنگی در هر جامعهای یادآور آن است که جنگ با تجاوز آغاز شده است و با آتش بس به پایان نمیرسد و جانبازی، شهادت و ... تنها برای خود فرد نیست و مانند یک شبکه وسیع در تمام جامعه تأثیرگذار است.
سید نورالدین عافی متولد 1343 است که از سال 59 در جنگ هشت سال دفاع مقدس حضور داشته است، او فقط 16 سال داشت که جوانمردانه و با صلابت 80 ماه در دفاع از سرزمین و اسلام در میدان جنگ حضور داشته است و امروز نویسنده و راوی کتاب نورالدین فرزند ایران است.
از حس و حال آن روزها ، که با چه انگیزهای و با آن سن کم جان بر کف گرفتی و راه دفاع و جنگ در پیش گرفتی میپرسم، اینگونه پاسخ داد: که بعد از انقلاب فاصله مابین پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی بسیار کم بود ولی جوانان بسیار پخته شده بودند و برای دفاع از ناموس و وطن بدون هیچ واهمهای جان و مال خود را در این راه دادند.
وی ادامه داد: صحبت کردن بسیار راحت است ولی مهم عمل به آن است که در آن زمان فاصلهای بین صحبت کردن و عمل وجود نداشت و جوانان و دلیرمردان آن دوران در هر سنی با عمل نقش موثر خود را نشان میدادند.
سیدعافی با بیان اینکه جنگ یعنی کشت و کشتار، جدایی اولاد از والدین و ویرانی سرزمین و .... گفت: در آن روزها دفاع در مقابل دشمن بهترین روز برای مدافعان بود و مکتب امام حسین را پیشه را خود قرار دهند.
وی با اشاره به اینکه این انسانها هستند که به زمین ارج و قرب میدهند، اظهار کرد: در زمان جنگ خبری از امکانات و رفاه نبود و همه سختیهای زیادی را متقبل میشدند ولی افرادی پای به میدان نبرد گذاشتند که تمام فکرشان خدا، قرآن و خدمت به مردم بود.
این جانباز بزرگوار خاطرنشان کرد: 13 ماه از جنگ را در منطقه کردستان بودم و در عملیات آزادسازی بوکان و پیرانشهر حضور داشتم و آن مناطق به گونهای بود که دشمن را نمیتوانستیم تشخیص دهیم و برادرم نیز در همین منطقه به درجه شهادت نائل آمد.
وی یادآور میشود: در عملیات بدر، والفجر8 و کربلای 4 جراحت دیدهام و به گونهای شده بود که جراحت و مجروح شدن برای همه عادی شده بود.
سید عافی از رفیق دوران جنگ امیر مارالباش که در عملیات والفجر 8 شهید شده است یاد میکند و ادامه میدهد: قبل از شروع عملیات به همراه امیر و تعدادی دیگر در یک کانال خوابیدیم و در ان لحظه خواب دیدم که امیر به شهادت میرسد، هنگام نماز صبح، حاج امیر به سراغم آمد و گفت: خواب دیدم شهید خواهی شد، تعجب کردم ولی نتوانستم بگویم که من هم این خواب را برای تو دیدهام.
وی ادامه داد: امیر به همراه چهار نفر دیگر چند ساعت قبل از شروع عملیات دستهایشان را روی هم گذاشتند و من را نیز دعوت کردند تا عهد ببندیم هر کسی که شهید شد شفیع افراد دیگر شود.
جانباز بزرگمرد ایران اسلامی همانطور که داشت از عملیات والفجر8 میگفت اندکی سکوت کرد و دوباره ادامه داد: زمانی که عملیات شروع شد و طوری بود که فاصله خیلی نزدیک با بعثیها داشتیم و آنها نیز گارد و سلاح فراوان آورده بودند و بدین گونه عملیات شروع شد.
وی افزود: در شروع عملیات عراقیها به گونهای موشک و خمپاره از هر جهت میزدند که نیروهای ما زمین گیر شده بود و البته این یک مساله عادی بود و من اوایل فکر کردم بچهها میخواهند راههای نفوذی را پیدا کنند که متوجه شدم همه آن 5 رفیق که برای شفاعت هم دعا میکردند شهید شدهاند.
سیدعافی با بیان اینکه علت اصلی موفقیت در جنگ هدایت افراد مدیر و مدبر بود گفت: در آن روزها اگر وارد گردانی که 1500 نفر در آنجا بود میشدی، نمیتوانستی فرمانده لشگر را از سایرین تشخصی دهی، زیرا لباس و غذا و ... فرمانده هیچ فرقی با سایرین نداشت.
وی تصریح کرد: همه سعی دارند جنگ را به گونهای جلوه دهند که نیروی انسانی ایران زیاد بود و در عوض دشمن از نظر سلاح تکمیل بوده است و این تفکر کاملا اشتباه است زیرا هم از نظر نیروی انسانی و هم از نظر سلاح ایران قابل مقایسه با بعثیها نبود و افراد به صورت خودجوش و دلیرانه عمل میکردند.
این جانباز دلیر یادآور شد: تمامی جنگهایی در دنیا انجام میشود در روز روشن است و تنها جنگ و عملیاتی که در شب انجام میشد جنگ تحمیلی ایران اسلامی بوده است زیرا همه نیروهای آن داوطلبانه رفته بودند و شهادت را افتخار میدانستند.
وی افزود: امروزه ورق به گونه دیگر باز شده است، برخی از مسئولین در حرف به فرمان مقام معظم رهبری لبیک میگویند و در همه جا صحبت از اقتصاد مقاومتی میکنند ولی در عمل سوار ماشینهای آخرین سیستم میشوند.
عافی با مقایسه نیرو و امکانات زمان انقلاب با زمان حال، تصریح کرد: امروزه نیرو و امکانات چندین برابر شده است ولی در مقابل آن بیعدالتی و فاصلهها نیز زیاد شده است.
وی تأکید کرد: خیلی از جوانان امروزی از جوانان دوران جنگ به مراتب بهتر و کاریتر هستند و فقط نیاز به هدایت و جهتدهی دارند تا راه درست را نشان دهد.
وی در پایان از مدافعین ایرانی حرمین الشریفه قدردانی کرد و گفت: اگر فاصلهها در جامعه کم شود میتوان بهشت را با چشم دنیوی دید زیرا این مردم همانهایی هستند که یک فرزند در راه خدا میدادند و با اقتدار فرزند دیگر خود را به نبرد با دشمن میفرستادند.
در پایان گفتوگو به این فکر میکردم که جانبازان هم شهدای زنده هستند و مانند شهدا ضربهای را تحمل کردهاند و فقط قسمت آنها پرواز بود و قسمت جانبازان ماندن.