به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، سیدمرتضی نیکزاد، از جمله افرادی است که تمام وقت خود را برای مؤسسهای که در زمینههای قرآنی فعالیت میکند، صرف کرده، مؤسسهای که سال ۱۳۸۲ با هدف ارائه آموزش و خدمترسانی به روشندلانی که علاقهمند به فعالیت در عرصه قرآن هستند، راهاندازی شده است. وی به دعوت این خبرگزاری، مهمان ما شد تا به سؤالات از روی کنجکاوی ما پاسخ دهد. بخش اول صحبتهای این روشندل قرآنی کشورمان با عنوان «
مشکلات روشندلان و عرصه فعالیتهای قرآنی» منتشر شده است، در ادامه بخش دوم این مصاحبه را میخوانید؛
به نظر میرسد که در بحث حفظ قرآن، توانمندی نابینایان بیشتر باشد، به عنوان مثال طی ماههای اخیر و در مسابقات بینالمللی قرآن کشور اردن نفر اول و دوم، هر دو از نابینایان حافظ قرآن بودند؟سما بابایی از حفاظ کشور ماست که رتبه اول را در اردن کسب کرد. نابینایان هر جا در زمینه حفظ قرآن کریم ورود پیدا کردهاند با موفقیت همراه بودهاند. این افراد با سختیها و مشکلات در خلوت خودشان نشستهاند و با استماع تلاوتهای ترتیل قراء مختلف، قرآن را حفظ کردهاند. حضور نابینایان حافظ قرآن در کشور نشان میدهد که نابینایان عزیز ما علاقهمند هستند که در مسیر قرآن و عترت حرکت کنند، منتها زمینهسازی لازم برای آنها کمتر وجود داشته است که ان شاءالله فراهم شود.
به بحث زمینهسازی لازم برای نابینایان اشاره کردید، در حال حاضر اگر نابینایی بخواهد به سمت فعالیتهای قرآنی گرایش پیدا کند با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند به غیر از کمبود مصحف چه مشکلات دیگری بر سر راه یک نابینای علاقهمند به حفظ قرآن وجود دارد؟ یکی از مشکلات، نبود کلاسهای قرآنی در نزدیک منازل آنهاست، مطلب دیگر بحث ایاب و ذهاب است. طرحی که ما برای نابینایان اجرا کردیم، بحث آموزش غیر حضوری برای نابینایان بود که تا حدود زیادی مشکل ایاب و ذهاب را برطرف کرد. البته در این طرح، چون به صورت انفرادی باید با نابینایان مختلف در سطح شهرها و روستاها در کل کشور کار شود، مقداری مشکل وجود دارد. طرح دیگری که در این زمینه اجرا کردیم، طرح تلفیقی «به سوی نور» است. به این صورت که نابینایان را راهنمایی کردیم در کلاسهای قرآنی عادی سطح شهر، حضور یابند و آموزش ببینند. در این طرح ما امکانات و سرویس به آنها میدهیم و در مورد روشهای تدریس نیز مشاورههایی ارائه میدهیم. مشاورهها هم بیشتر در این زمینه است که مثلاً به آنها میگوییم از چه سبک و شیوهای استفاده شود تا یک قرآنآموز نابینا حاضر در کلاس هم بتواند از کلاس استفاده کند. مضاف بر اینکه با افراد دیگر هم آشنا میشوند و دوستان جدیدی هم پیدا میکنند و این میتواند برای آنها موثر باشد.
شما علاوه بر رصد موسسات مخصوص نابینایان، فعالیتهای موسسات را هم رصد میکنید یا بهتر بگویم، ارتباطاتی با دیگر موسسات قرآنی دارید؟من عضو هیئت مدیره اتحادیه تشکلهای قرآنی کشور، عضو هیئت مدیره اتحادیه موسسات مردمی استان اصفهان و عضو هیئت مدیره تشکلهای قرآنی استان اصفهان هستم، از این طریق با موسسات مختلف قرآنی در سطح کشور ارتباط دارم، دائم در جلسات مختلف آنها شرکت میکنم، در مباحث در طرحهایی که باید انجام شود، در مسائلی که با خود مسئولان نیاز است برای موسسات انجام بدهند و یا بالعکس، لذا با آنها در ارتباط هستم و این ارتباط، ارتباطی تنگاتنگ و خوب است.
با توجه به این ارتباطاتی که شما دارید چه ارزیابی از مشکلات موسسات قرآنی مردمنهاد دارید؟ در مورد این تشکلها و موسسات قرآنی میتوان گفت که یک نوع حرکت خودجوش مردمی در زمینه علوم قرآنی بوده، اینها با کمترین امکانات، موسسهای را تشکیل دادهاند، حالا بسیاری از اینها از امکانات شخصی خودشان و افراد خیر استفاده کردهاند و به تدریج کار خودشان را توسعه دادهاند، در حدی هم که شرایط دستگاههای حاکمیتی اجازه داده از امکانات دولتی نیز بهرهمند شدند. بعضی از موسسات، الحمدالله به شکلی توسعه پیدا کردهاند که شعب بسیار زیادی در سطح کشور دارند و کارهای بسیار بزرگی را انجام میدهند، میتوان گفت که بیش از 95 درصد فعالیتهای قرآنی کشور ما دست موسسات است.
در زمینه مشکلات موسسات مردمی چیزی نگفتید؟ وضعیت حال حاضر موسسات قرآنی ـ مردمی به چه شکلی است؟ موضوعی که در اینجا اهمیت دارد، این است که این موسسات به سبکها و شیوههای مختلفی درآمدزایی دارند و خودشان را اداره میکنند، اما این شامل همه موسسات نمیشود، تعداد انگشت شماری از موسسات به این شیوه عمل میکنند، بقیه موسسات با مشکل مالی و مشکل حمایتهای جدی روبرو هستند. من یک مثالی بزنم که بیشتر با این قضیه آشنا شوید. طبق اصل 44 قانون اساسی لازم است که کارهای اجرایی به دست بخش خصوصی سپرده شود اما الان شاهد هستیم در کشور ما که آزمونهای مختلف قرآنی توسط دستگاهای حاکمیتی و دولتی برگزار میشود. در معاونت قرآن و عترت وزارت ارشاد، در سازمان دارالقرآن و در سازمان اوقاف و امور خیریه آزمونها و مسابقات توسط همان دستگاه برگزار میشود. در صورتی که میتوان این آزمونها را توسط موسسات برگزار کرد. اگر این اتفاق رخ بدهد دو اتفاق مهم به وجود میآید اول اینکه فعالیت و انگیزه موسسات بیشتر میشود؛ چرا که همان قرآن آموزهایی که در خود موسسات هستند میآیند در این آزمونها شرکت میکنند. اتفاق دوم، اینکه در هزینهها، صرفهجویی میشود؛ چرا که در موسسات افرادی که آزمون، برگزار میکنند همیشه فعالیتهای آنها قرآنی بوده فعالیت غیر قرآنی ندارند. همیشه در زمینه قرآن و عترت کار میکنند اما شما در بعضی از دستگاهها رصد کنید بعضی از دستگاهها غیر از برنامههای قرآنی فعالیت دیگری هم ممکن است داشته باشند. لذا اگر این کار انجام شود موسسات فعال میشوند. موضوع دیگری که در این زمینه باید به آن اشاره کرد این است که جلوی کارهای موازی و تکراری گرفته میشود و از حیف و میل شدن بیتالمال یک مقدار جلوگیری میشود. ما در حال حاضر توسط سه سازمانی که نام برده شد آزمون حفظ قرآن را برگزار میکنیم، چرا این آزمونها تجمیع نمیشود و توسط یه دستگاه و نهاد برگزار نمیشود.
بله، در صورتی که اکثراً مخاطبان همه آنها نیز مشترک هستند؟شما به مطلب اصلی اشاره کردید. سازمان اولی آزمونها را برگزار میکند یک آماری میدهد و تبلیغ میکند که این مقدار آزمون برگزار شد و این مقدار مدرک نیز اهدا شد، سازمان دوم و سوم نیز به همین ترتیب در صورتی که درصد بالایی از شرکت کنندگان این آزمونها مشترک هستند. اینجا سه بار از بیتالمال هزینه شده است. شاید من این حرفها را که میزنم بعضاً بازخواست شوم، ولی این درددلی است که موسسات دارند و دائما میگویند. یک مطلب دیگر که در مورد مشکلات موسسات باید گفت این است که همه مشکل موسسات این نیست که به آنها پول بدهیم و دیگر همه چیز تمام شود، موسسات از کارهای موازی و تکراری خسته هستند.
سوال دیگر ما در مورد بحث ادغام اتحادیه موسسات قرآنی است، ادغامی که هنوز هم بسیاری اعتقاد دارند که این ادغام صورت نمیگیرد. نظر شما در این مورد چی هست؟طبق مصوبهای که در شورای توسعه فرهنگ قرآنی کشور انجام شده است، اتحادیهها باید با هم ادغام شوند. این مطلبی است که باید حتما انجام شود؛ چرا که در یک کشوری به نام جمهوری اسلامی ایران دو اتحادیه قرآنی داشتن معنا و مفهومی ندارد. پس بنابر این بالاترین رکن قرآنی کشور ما شورای توسعه فرهنگ قرآنی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی با حضور وزرای مربوطه تصویب کردند که اتحادیهها باید ادغام شوند. اساسنامه مربوط به اتحادیه مدغم را هم تنظیم، تدوین و تقریباً تصویب کردند. بنابر این این مسیر و روند باید صورت بگیرد. البته در بین بعضی از اعضای دو اتحادیه یک مقداری اختلاف سلیقه وجود دارد که باعث شده این حرکت به کندی صورت بگیرد. این اختلاف سلیقه هم همان بحث کار موازی و تکرای است که در مورد دستگاها عرض کردم. اینجا توسط این دو اتحادیه همین کار پیش میآید. مثال می زنم اتحادیه اول یک برنامه سامانه قرآنی را فراهم میکنند که موسسات را درجهبندی کنند، اتحادیه دوم هم همین کار را انجام می دهد، اتحادیه اول میآید یک دورههای مدیریتی برگزار میکند. اتحادیه دوم هم همین کار را انجام میدهد، از این قبیل کارها بسیار زیاد است، بنابر این آن اتحاد و انسجامی که باید در فعالیتها دیده شود به چشم نمیخورد.
بسیاری معتقد هستند که این ادغام صورت نخواهد گرفت، نظر شما چیست به نظر شما شدنی است یا خیر؟ان شاءالله شدنی است، چون این مصوبه قانونی شده است، اما راجع به روش و شیوه ادغام آن، بعضی از دوستان در اتحادیه اختلاف سلیقه دارند که امیدوارم به زودی این اختلاف سلیقهها هم برطرف شود.
در مورد فعالیتهای خودتان چیزی نگفتید، در حال حاضر بسیاری فعالیتهای قرآنی نابینایان کشور را با نام و چهره شما میشناسند، از فعالیتهای خودتان در این عرصه بفرمایید؟مدرک کارشناسی علوم تربیتی با گرایش کودکان استثنایی دارم، منتها دورههای مختلف قرآنی را در مقاطع مختلفی چه در آموزش و پرورش و در مراکز دیگر گذراندهام، مدتها هم دبیر دینی مدارس در مقطع دبیرستان و پیش دانشگاهی بودهام و سال پیش بازنشسته شدم. آن زمانی که هنوز بازنشسته نشده بودم، دبیر نابیناها هم بودم و در زمینههای مختلف به غیر از مباحث دینی در مدارس عادی تدریس میکردم.
دبیر ریاضی افراد نابینا طی سالیان مختلف بودهام در زمینه ورزش برای نابیناها هم مدتی فعالیت میکردم و فعالیتهای دیگر مثل برنامههای فرهنگی در جامعه نابینایان در کانونهای فرهنگی مساجد، در موسسات قرآنی و دیگر مراکز مختلف کار فرهنگی داشتهام.
چند فرزند دارید و مشغول چه فعالیتهایی هستند؟جا دارد اینجا از آنها تشکر کنم، مخصوصاً همسر مهربانم که همه جا یار و یاور من در طول این سالها بود است، ثمره زندگی مشترک حدوداً 35 ساله ما، چهار فرزند پسر و یک فرزند دختر است. پسر ارشد و بزرگ من در یکی از پایگاههای بسیج مساجد اصفهان فعالیت دارد، پسر دوم هم دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف است، دکترای خودش را در رشته نانو اخذ خواهد کرد. مضاف بر اینکه در زمینههای تفسیر قرآن نیز فعالیتهای خوبی دارد و در کنار تحصیل خود در جلسات تفسیر شرکت میکند. پسر سوم هم مدرک کارشناسی دارد و جز قاریان و مدرسان قرآن است. البته معلم آموزش و پرورش هم هست. پسر چهارم در حوزه علمیه قم طلبه است و مشغول ادامه تحصیل است. دخترم نیز که تازگیها ازدواج کرده، امسال وارد دانشگاه میشود.
نابینایی شما مادرزادی بوده یا براساس حادثهای نابینا شدهاید؟ من مادرزادی نابینا نبودهام، آنچه برای من اتفاق افتاد این بود که در دوران دو یا سه سالگی، ضربهای به سر من وارد میشود، شبکههای چشم من آسیب میبیند و این شبکهها به تدریج در طول زمان دچار آسیبهای بیشتر ناشی از همان ضربه میشود و به تدریج چشمانم ضعیف و ضعیفتر شد. از همان ابتدای وارد شدن ضربه نابینا نشدم، در طول دوران ابتدایی کاملاً بینا بودم، تا اینکه کم کم به حالت نیمه بینایی درآمدم. با خط بریل درس خودم را ادامه دادم و دانشگاه هم که رفتم باز با همان خط بریل درس خودم را ادامه دادم. در طی این مدت، عملهای جراجی زیادی بر روی چشمهای من صورت گرفت، آخرین عملی که پزشکها بر روی چشم من انجام دادند نتیجه آن این شد که باقیمانده بینایی چشم من تمام شود!
در چه سنی؟تقریبا 17 سال پیش بود که بینایی خودم را به طور کامل از دست دادم. البته این را هم بگویم که من این نابینایی که نصیبم شده و الان هم جز سیاهی چیزی را نمیبینم، یک موهبت الهی میدانم به این دلیل که تا قبل از اینکه من نابینا بشوم کارهای که در زندگی انجام میدادم کارهای معمولی و عادی بود. یعنی در مسیر معمولی زندگی مثل بقیه اقشار مختلف جامعه فعالیت میکردم، معلم بودم و جاهای مختلفی میرفتم.
خدا را شکر میکنم و از خداوند تبارک و تعالی ممنون هستم که من را به این حال رساند اگر که یک بینایی ظاهری از من برای مدتی چند صباحی گرفت، اما اینقدر نعمت به من داد، اینقدر حلاوت و لذت خدمت به همنوع را به من هدیه داد که شیرینی آن همه جا در زندگی من هست و باعث شد که زندگی ما برکتی پیدا کند که خانواده من هر جا که میروند وقتی میخواهند راجع به پدرشان صحبت کنند نه با خجالت و سرافکندگی بلکه با سربلندی میگویند پدر ما نابینا هست.
اینکه به تدریج دچار یک نابینایی شوید قطعاً بسیار ناراحت کننده بوده است، حس و حالتان در آن زمان چکونه بود؟تا زمانی که نابینای مطلق شدم مدتها در خانه منزوی بودم، ترس و وحشت تمام وجود من را گرفته بود، کابوسهای مختلفی میدیدم، دائم احساس میکردم که هر لحظه ممکن است توسط افرادی به من حمله شود و خفه شوم. نهایتاً با این مطلب که «الا به ذکر الله تطمئن القلوب» با خدای خودم راز و نیاز کردم التماس کردم و کردم، نماز خواندم به سجده رفتم از خدای خودم خواستم که خدایا من را از این وضع نجات بده، از خدا خواستم تا هم من را از آن وضعیت نجات دهد و هم اینکه در جامعه بتوانم درست حرکت کنم. برای خارج شدن از آن وضعیت، نیمههای شب گریه و التماس میکردم تا اینکه به تدریج یک خلق و خوی برای من به وجود آمد که کم کم عصا را در دست گرفتم از خانه بیرون آمدم حرکت کردم و با نابینایی خودم کنار آمدم.
به نظر میرسد که روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتهاید، بعد از تمام شدن این دوران چه اتفاقاتی برای شما رخ داد که وارد فاز فعالیتهای قرآنی شدید؟ بعد از اینکه در جامعه با نابینایی خودم کنار آمدم برای آرامش بیشتر به مسجد محل میرفتم. در یکی از روزها بچههای مسجد که بازیگوش بودند دور هم جمع کردیم تا به آنها قرآن آموزش داده شود. گفتیم هفتهای یک ساعت برای اینها جلسه قرآن بگذارید. کم کم این باعث شد که کانونی به نام کانون فرهنگی قرآنی مسجد حضرت مهدی(عج) در اصفهان راهاندازی شود و این کار اینقدر ادامه و توسعه پیدا کرد که یک زمان رسید حدود 400 قرآن آموز در این کانون حضور داشتند. هسته اولیه آن کانون در حال حاضر بزرگ شده و خود آنها هر کدام یکی از فعالان مهم قرآنی در سطح استان هستند.
بنیاد نابینایان چگونه شکل گرفت؟زمانی که مشغول فعالیتهای مختلف در زمینه قرآنی بودم، به این فکر افتادم که موسسهای به نام بنیاد فرهنگی قرآنی روشندلان در جمهوری اسلامی ایران تشکیل شود که نه تنها در ایران، بلکه در سطح بینالمللی منحصر به فرد باشد. به این دلیل میگویم منحصر به فرد که نتیجه حضورمان در همایشهای بینالمللی این موضوع را اثبات کرده است.
اگر قرار باشد برای یک لحظه کوتاه دنیا را ببینید و بعد به حالت نابینایی خودتان برگردید، دوست دارید در آن لحظه چه تصویری را ببینید؟ فقط آرزو دارم صورت آقا را بشنوم، همچنین دوست دارم این تصویر را ببینم که سرم را بر روی زانوی مقام معظم رهبری بگذارم و دستشان را ببوسم و فقط یک لحظه چهره ایشان را ببینم.
تا امروز در محضر ایشان حضور داشتهاید؟ بله؛ در ماههای مبارک رمضان که دیدار حضرت آقا با جامعه قرآنی است، حضور داشتهام، اما حضور خصوصی و شخصی که بتوانم کنار آقا بنشینم و صحبت و درددل کنم تا به حال این توفیق نصیب من نشده است.
مهمترین آرزو و خواسته شما چی هست و به آن میخواهید برسید؟طرحها و ایدههای مختلفی در موسسه داریم، بعضی وقتها برنامهای به نام اتاق فکر داریم دوستان و کارشناسان محترمی که دور هم مینشینیم و صحبت میکنیم، آنجا متوجه میشویم کار برای اجرا اینقدر زیاد است که نیاز به امکانات لازم دارد. بعضی وقتها میگویم که آیا ضعف از ماست یا اینکه نبود امکانات است در هر حال آرزوی من و امثال من در موسسه این است که ان شاءالله هدایت الهی همیشه شامل حال ما باشد و ما در مسیر حرکت کنیم که رضای خداوند تبارک و تعالی در آن باشد و علاوه بر آن این حرکت در مسیر خدمترسانی بهتر به نابینایان پاک ضمیر و عزیزمان باشد چرا که نابینایان ما محرومیتهای فرهنگی بسیار زیادی دارند. امیدوارم بتوانیم امکاناتی را فراهم کنیم که کلاسهای شبانهروزی آموزش قرآن برای نابینایان برگزار کنیم؛ چرا که در بحث ایاب و ذهاب آنها مشکل وجود دارد. آرزو دارم که نابینایان علاقهمند را از سراسر کشور جمع کنیم دورههای مختلف قرآنی به صورت شبانهروزی برای آنها برگزار کنیم.
این آرزوهایی که از آنها صحبت شد جزء اهداف موسسه تعریف شده است یا خیر؟ بله و امیدواریم که بتوانیم ساختمان و امکاناتی برای این مورد فراهم کنیم و حمایتهای لازم نیز در این زمینه صورت بگیرد. ما در زمینه ارائه طرح و پروژه هیچ مشکلی نداریم، اما همین طرحها نیاز به حمایت و امکانات دارد. یکی از طرحهای ما این است که به هر نابینایی در هر جای ایران که توانمندی این را داشته باشد که یک کلاس برگزار کند، امکان این کار را بدهیم. ان شاء الله به فضل و مدد الهی با حمایت افراد خیر مسائل مالی آنها را تامین میکنیم که دو اتفاق بیفتد یکی اینکه توسط این نابیناها یک چراغ قرآنی در محلههای مختلف شهرها و روستاها روشن شود دوم اینکه نابینا از بحث بیکاری و منزوی بودن نجات پیدا کند و خودش آن توانمندیها و داشتههای خودش را به افراد مختلف منتقل کند.
کلام آخر این گفتوگو را بفرمایید؟ من دوست دارم، کلام آخرم را در قالب یک شعر بیان کنم، قبل از آن یک توضیح بدهم، من راجع به نابینایان پاک ضمیر و عزیز کشور صحبت کردم این روشندلانی که قرآن، باعث روشنی دل آنها شده است. این نابیناها به مانند یک زمین بایر و راکدی میمانند که داخل وجود آنها استعدادهای بسیار زیاد و درخشانی وجود دارد و نیاز دارند که امکانات و همکاریهای لازم با اینها انجام بشود تا آنچه که جامعه اسلامی ما نیاز دارد در همان مسیر حرکت کنند. لذا نابینا خودش را به مانند زمینی فرض میکند که بعد از توکل به خدا، دست نیاز به افراد و مسئولین جامعه دراز میکند. پس اجازه بدهید من نابینا خودم را به عنوان یک زمین معرفی کنم میرسم در مقابل یک مقام مسئول، مسئول از من میپرسد تو چه کسی هستی و من اینگونه خودم را معرفی میکنم.
میگویم:
من زمینم و زمینی بایر، سینهام سوخته از تابش نور، تنم از هستی دور، گام سنگین تهیدستیها بر دلم بار گران، در وجود من خشک، آنقدر شهد و ثمن پنهان است که تو حیران مانی، گر کشاورزی باد که عرق ریزد و تخم افشاند من توانم شد دشت، دشت از لاله سرخ، پهنهای از گندم سبز، نخل زاری پر بار، دشتی از هر چه بخواهد انسان. گر کشاورزی باد، که عرق ریزد و تخم افشاند باغک خانه همسایه تو، هیچ دانی که چرا سرسبز است، زان که او تن آزرد و شب و روز به راحت نسپرد، او دل از لذت آنی برکند و در اندیشه فردایش بود. گر کشاورزی باد که عرق ریزد و تخم افشاند، من کتابی گردم که ز من آیه جاوید بهاران خیزد، حاتمی خواهم شد که به دستی بخشا، قوت هستی و ناله مستی او خواهم داد، عالمی خواهم شد که به صد نکته ناب راز آزادگیاش خواهم گفت. پس بیا همت کن تو کشاورزم باش.این اشاره به همه مقامات و مسئولین و دست اندرکاران عرصههای مختلف فرهنگی در کشور ما است که بیایند و کمک کنند که ان شاء الله فعالیتهای فرهنگی دینی برای اقشار آسیب پذیر جامعه به خصوص نابیناها بیش از پیش توسعه پیدا کند.
تیمور کاکایی