خوابی که گواه شهادت شد/ حضور پر رنگ شهید محمدی در خانواده
کد خبر: 3518407
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۳۱

خوابی که گواه شهادت شد/ حضور پر رنگ شهید محمدی در خانواده

گروه جهاد و حماسه: در دیدار اساتید قرآنی با خانواده شهید محمدی، به خاطرات و ویژگی‌های این شهید بزرگوار پرداخته شد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) مراسم گرامی‌داشت و دیدار اساتید قرآنی با خانواده شهدای قرآنی عصر امروز ششم مرداد ماه در منزل شهید حسین محمدی صورت گرفت. در این مراسم خانواده این شهید قرآنی به خاطرات و اخلاقیات آن شهید بزرگوار پرداختند.
خوابی که گواه شهادت شد/ حضور پر رنگ شهید محمدی در خانواده
پدر شهید محمدی با اشاره خواب مادر شهید محمدی بیان کرد: یک شب احیا احساس کردم صدای صحبت کردن می‌آید، دیدم همسرم در خواب در حال حرف زدن است و با حسین صحبت می‌کند، از او می‌پرسید کجا بودی و جواب می‌گرفت وقتی از همسرم پرسیدم که چه شده است او از خواب بیدار شد و گفت داشت با حسین صحبت می‌کرد و از من گله کرد که چرا بیدارش کردم. حسین بسیار ذوق و علاقه به قرآن داشت، وقتی 12 ساله بود استاد موسوی بلده نزدیک منزل ما در میدان قدس کلاس برگزار کرده بود و او در آن کلاس‌ها شرکت می‌کرد و بسیار اصرار داشت که صبح خیلی زود به کلاس برود، وقتی پی‌گیر این اصرار شدم فهمیدم که در کلاس رسم است افرادی که زودتر حاضر شوند دوبار نوبت قرائت قرآن دارند. یک بار مرا به کلاس دعوت کرد وقتی با او به کلاس رفتم خیلی از حضور من خوشحال بود و من نیز وقتی دیدم او زودتر از همه حاضر می‌شود تا هم کارهای کلاس را انجام دهد و هم دوبار نوبت قرائت داشته باشد خوشحال شدم.
در این دیدار مادر شهید نیز به ویژگی‌های اخلاقی شهید محمدی پرداخت و گفت:‌ همیشه قبل از شیر دادن به حسین وضو می‌گرفتم و از همان خردسالی برایش سوره‌های قرآن را می‌خواندم و او نیز آرام می‌گرفت و گوش می‌داد، در کودکی کنار من نماز می‌خواند. حسین فرد بسیار خنده‌رو بود و خیلی به قرآن علاقه داشت  و از هفت سالگی نماز می‌خواند. در نمازهای جمعه شرکت می‌کرد و با کوزه‌ای که پدرش برای او خریده بود به نمازگزاران آب می‌داد.
خوابی که گواه شهادت شد/ حضور پر رنگ شهید محمدی در خانواده
وی در رابطه با خوابی که از شهید دیده بود گفت: شب عقد خواهرش بود که در خواب دیدم در باز شد و حسین داخل شد، از من پرسید شنیده‌ام عروسی در پیش داریم و من گفتم بله عقد خواهرت است، گفت؛ می‌دانم و یک لباس سفید و یک دسته گل به من داد، گفتم کجا بود، پاسخ داد من حضور داشتم و از او پرسیدم برای مراسم خواهرت می‌آیی؟ گفت من حاضر هستم در همین حال بودیم که همسرم مرا بیدار کرد.
حضور شهید محمدی در کنار خانواده
مادر شهید محمدی از شب شهادت فرزندش این چنین تعریف کرد: محسن، برادر شهید محمدی دو سال در جبهه بود و هر بار که حسین می‌خواست به جبهه برود استاد موسوی بلده و پدرش این اجازه را به او نمی‌دادند تا این‌که امام(ره) دستور جهاد داد و او دیگر مکث نکرد. آخرین شبی که در منزل بود به من گفت: مادر امشب آخرین شب دیدار ما است. شب بیست و ششم ماه رمضان بود که بی‌تاب شدم و برای فرزندانم دعا می‌کردم، به خواب که رفتم دیدم از در منزل ما تا مسجد جابری دسته‌ عزاداری تشکیل شده است و جلوی دسته دو تابوت تشییع می‌شوند حسین نیز با پرچم قرمز جلوی صف‌ها حرکت می‌کرد از او پرسیدم کجا می‌روی؟ با لبخند پاسخ داد می‌روم کربلا و وقتی برادرش از جبهه برگشت از او پرسیدم حسین کجاست؟ محسن گفت؛ حسین مجروح شده و در بیمارستان است که بعداً فهمیدم حسین شهید شده است.
خوابی که گواه شهادت شد/ حضور پر رنگ شهید محمدی در خانواده
وقت شناسی از ویژگی‌های شهید محمدی
محسن محمدی، برادر شهید محمدی که تا لحظه شهید شدنش در کنار برادرش بود گفت: خاطرات من و حسین به دو زمان جبهه و کلاس قرآن تقسیم می‌شود، او بسیار منظم بود به زمان اهمیت ویژه‌ای می‌داد، همیشه طوری برنامه‌ریزی می‌کرد که قبل از اذان صبح جلوی در دارالتحفیظ باشیم، کنار استاد موسوی بلده جایگاهی بود که مخصوص شاگردان وقت‌شناس بود و حسین همیشه نفر اول تا سوم این جایگاه بود و پیش می‌آمد که جایش را به بچه‌هایی که از راه دور می‌آمدند و دیر می‌رسیدند بدهد و همیشه پی‌گیر وضعیت درسی و قرآنی من بود. شب عملیات قرار بود از هم خداحافظی کنیم وقتی برای خداحافظی سراغ حسین رفتم، دیدم او اصلاً در این دنیا نیست و در ملکوت به سر می‌برد.
وی با چشمان اشک‌آلود ادامه داد: فردای آن شب در عملیات فشنگ اسلحه من تمام شد و به عقب بازگشتم تا خشابم را پر کنم وقتی خشابم پر شد دیدم حسین نیز آمد، من خشابم را به او دادم که زودتر برگردیم اما وقتی از جای خود بلند شد مورد اصابت گلوله قرار گرفت و شهید شد.
در پایان برادر شهید محمدی به جوانان توصیه‌ای داشت و بیان کرد: جوانمانی که می‌خواهند به پیشرفت برسند بدانند این شهدا زنده هستند و بارها دست ما را گرفته ‌اند، این‌ها به خدا و معرفت خدا وصل هستند پس توسل به آن‌ها می‌تواند گره‌گشای امور باشد.
خوابی که گواه شهادت شد/ حضور پر رنگ شهید محمدی در خانواده
captcha