عفیف‌گویی؛ شرط لازم ساخت آثار قرآنی/ «محمد(ص)» تصویرگر شخصیت واقعی پیامبر نیست
کد خبر: 3522171
تاریخ انتشار : ۰۳ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۶
یک نظریه‌پرداز رسانه و فرهنگ:

عفیف‌گویی؛ شرط لازم ساخت آثار قرآنی/ «محمد(ص)» تصویرگر شخصیت واقعی پیامبر نیست

گروه هنر: یک پژوهشگر علوم رسانه و فرهنگ با اشاره به برخی آثار که تصویرگر شخصیت واقعی ائمه معصومین(ع) نیست، گفت: یکی از شرایط جدی ساخت فیلم قرآنی عفیف‌گویی است؛ شرطی که باید در کلام، پوشش و معنا حفظ شود.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، درباره معیارها و شاخصه‌های فیلم‌های قرآنی تا به امروز اظهارنظرهای متفاوتی شده است، اما هیچ کدام از این نظرات نتوانسته به عنوان یک الگو معرفی شود. در همین رابطه  به منظور بررسی چرایی به وجود آمدن چنین وضعیتی با محمدصادق دهنادی، نظریه‌پرداز و پژوهشگر حوزه رسانه و فرهنگ گفت‌و‌گویی انجام دادیم که در ادامه با آن همراه می‌شویم.

- معیارهای متفاوتی برای فیلم‌های قرآنی بیان شده است، مؤلفه‌های مورد نظر شما در این باره چیست؟

از نگاه من فیلم یک رسانه است و برای همین برداشتم، با کسی که به این حوزه نگاه هنری دارد کمی متفاوت است، بنابراین باید بگویم فیلم یک رسانه بسیار قوی در زمان حال است که تاثیرگذاری آن روی تمامی بخش‌های اجتماعی کاملاً عیان و واضح است. برای همین در ابتدا باید نگاهی به الگو‌های رایج در این حوزه (فیلم قرآنی) بیندازیم که معمولاً به دو دیدگاه تعمیم پیدا می‌کند.

دیدگاه اول بر این مبناست که فیلم قرآنی اثری است که به صورت مستقیم یا قصه‌ای قرآنی را روایت می‌‌کند یا در آن آیه‌ای از قرآن قرائت می‌شود. نگاه دوم نیز بر این اعتقاد است که در فیلم قرآنی از مفاهیم قرآنی بهره برده شده، اما نگاه سوم که باور من نیز بر آن است اینکه طرز روایت و متدولوژی می‌تواند معیاری برای معرفی فیلم قرآنی باشد؛ البته دو دیدگاه ابتدایی نیز در جای خود صحیح و درست است، اما افراط در بیان آن به نوعی سبب دلزدگی در تماشاگر می‌شود. 


محمد صادق دهنادی

در ادامه بحث برای اینکه ارزیابی درستی از موضوع داشته باشیم، باید کمی شفاف‌تر به روش‌شناسی قرآن در سینمای مورد نظر بپردازیم. متدولوژی داستان‌گویی قرآن با دیگر کتاب‌های آسمانی کاملاً تفاوت دارد. این ادعا را ضمن مقایسه‌ با انجیل، تورات یا اوستا به راحتی می‌توان دریافت. البته برای درک این تفاوت نیاز است که روش‌شناسی قرآنی لحاظ شود که من اندکی از این رویکرد را بیان می‌کنم. در تورات وقتی درباره داستان خروج حضرت موسی(ع) از مصر سخن گفته می‌شود، کاملاً جزئی به موضوعات توجه شده است،‌ این توجه به جزئیات در داستان‌های انجیل نیز مشاهده می‌شود، اما در قرآن وضعیت تفاوت دارد. در قرآن هدف از روایت قصه، بیان جزئیات یک اتفاق نیست، بلکه نتیجه‌ای است که خداوند می‌خواهد از آن بیان کند. برای مثال درباره تعداد اصحاف کهف رقم مشخصی در قرآن ذکر نشده و برای همین نظرات پیرامون آن متغیر است. با این توضیح باید گفت که در قرآن کریم داستان در خدمت پیام است، ولی در دیگر کتب آسمانی این اتفاق به صورت عکس رخ می‌دهد.

مثال دیگر سوره یوسف (ع) است که در قرآن از آن به عنوان احسن‌القصص نام برده شده است. در این کار درباره بسیاری از موضوعات خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و ... سخن رانده می‌‌شود، اما به جز آنچه که مد نظر پیام است، نکته دیگری گفته نمی‌شود. این اتفاق را در دیگر داستان‌های قرآن هم می‌توان مشاهده کرد. برای مثال داستان سلیمان(ع) و دیگر پیامبران بنی اسرائیل هم چنین ویژگی دارد و تنها بخشی از زندگی آنها روایت می‌شود.

مطلب دیگر اینکه قرآن در داستان‌گویی عفیف است. برای همین وقتی داستان قوم لوط بیان می‌شود به هیچ وجه روایت قصه، عفیف بودن خود را از دست نمی‌دهد. همچنین در چند سوره قرآن به صورت جدی تاکید می‌شود که آیات در پی‌ حقیقت‌گویی است و چیزی غیر از راستی بیان نمی‌کند. همچنین در قرآن از افسانه‌گویی غیر معقول پرهیز شده است و به نوعی واقع‌گرایی آن گونه که منطق بشر می‌پذیرد، رعایت می‌شود. برای همین هر انسانی که آن را می‌خواند، آن را پذیرفته و به آن ایمان می‌آورد. در این زمینه باید نکته‌ای را به عنوان تذکر بیان کنم که به نوعی به اصل عفیف‌گویی قرآن مربوط می‌شود. وقتی در قرآن داستان یوسف(ع) بیان می‌شود، شکل روایت به گونه‌ای است که ذهن تماشاگر به هیچ عنوان به سمت موضوعات ناصواب هدایت نمی‌شود؛ در صورتی که در برخی کارها که ادعای دینی بودن دارند، خلاف این گفته به عینه مشاهده می‌شود.

- چه مصادیق عینی برای توضیحاتی که بیان کردید، دارید؟

متاسفانه چون فضای حاکم بر فرهنگ و هنر سرشار از سوءتفاهم است، نمی‌توان آثار مورد نظر را به اسم بیان کرد، زیرا در فضای فرهنگی هنوز ظرفیت نقد حاکم نشده است، به نحوی که با کوچکترین نقدی یا عده‌ای از انتقاد کننده ناراحت می‌شوند یا اینکه در مقابل آن موضع‌گیری می‌‌کنند. در این قبیل تولیدات که تعدادشان هم کم نیست درباره زندگی پیامبران و امامان سخن رانده می‌شود، اما در هیچ کدام ظرافت معنا را پیرامون قصه مشاهده نمی‌کنیم؛ این در حالی است که برخی فیلم‌های خارجی همچون «مسیر سبز» توانسته‌اند با بیان یک قصه انسانی، به خوبی تصویرگر معنایی باشند که در قرآن به رعایت آن توصیه شده است. همین معضل و سطحی‌نگری سبب شده که ما تاثیرگذاری لازم را پیرامون این قصه‌ها نبینیم. در این فیلم‌ها و سریال‌ها تنها چیزی که باعث می‌شود مخاطب آثار را دنبال کند، جذابیت‌های تصویری و داستانی است.


محمد صادق دهنادی

اما به هر حال اگر بخواهیم از کارهایی به عنوان نمونه موفق در سینما و تلویزیون نام ببریم، معدود تولیداتی وجود دارد که می‌شود به عنوان استثنا به آنها اشاره کرد. برای همین به دو کار اشاره می‌کنم که تا حدودی توانست به معیارهای آثار قرآنی نزدیک شود. سریال «پایتخت» و «نفس گرم» نام این دو کار است؛ البته دلیلم برای انتخاب این دو کار این بود که بگویم، فیلم قرآنی در هیچ ژانری محدود نمی‌شود، زیرا عمق و معنای آن فرای آن است که در برخی کارها از جمله تولیدات شبکه قرآن شاهدش هستیم. فیلم دیگری که نزدیک بود نامش را فراموش کنم «شیدا» نام دارد که یک عاشقانه عفیف است که در آن زیبایی و لطافت قرآن بیان می‌شود.

درباره بحث سینمای قرآنی باید نکته‌ای را تاکید کنم که به نوعی نام بردن از سریال «پایتخت» را به عنوان اثری قرآنی، توجیه می‌کند. این گونه باب شده که فیلم قرآنی تنها شامل کارهایی است که در آنها موضوعاتی درام و جدی روایت می‌شود، در صورتی که به هیچ وجه این باور صحیح نیست. یک اثر قرآنی می‌تواند به راحتی به زبان طنز بیان شود، حتی دیگر ژانرهای سینمایی هم قادر هستند پذیرای مضامین قرآنی باشند. به ویژه در حوزه سینمای کودک قادر هستییم کارهای بسیار خوبی تولید کنیم، اتفاقی که اگر رخ دهد، می‌توانیم در حوزه پرورش مخاطب هم عملکرد مثبتی داشته باشیم.

ـ آیا فیلم‌‌هایی نظیر «بچه‌های آسمان» و «آواز گنجشکها» به دلیل پرداخت خوب به مفاهیم قرآنی جزء دسته‌بندی شما در حوزه آثار قرآنی به شمار نمی‌آیند؟

کاملاً با مثال‌هایی که بیان کردید موافق هستم، چون در این کارها حقیقت آموزه‌های قرآنی مد نظر قرار می‌گیرد. این در حالی است که در فیلمی چون «محمد رسول‌الله(ص)» ساخته مجید مجیدی ما تصویر واقعی از حضرت محمد(ص) شاهد نیستیم. در این کار برای اینکه بگوید پیامبر آن چیزی نیست که داعش می‌گوید، تصویری مسیح‌گونه از وی ارائه می‌شود. در صورتی که پیامبر(ص) در کنار مهربانی، شدت نیز دارد. همین نگاه سبب شده تا فیلم به دل ننشیند و تماشاگر احساس کند آنچه که در فیلم می‌بیند عین واقعیت نیست. مثال دیگر سریال «مختارنامه» است. در این مجموعه به جای اینکه از حقایق قیام عاشورا حرف زده شود، بحث انتقام‌گیری مطرح می‌شود. آیا فلسفه انتقام در تفکر اسلامی چنین جایگاهی دارد که در مختارنامه شاهد هستیم؟ جواب به این سوال خیر است، چون اگر این‌گونه نبود، کارگردان برای اینکه موجب آزار تماشاچی نشود، برخی وقایع را تغییر می‌داد. برای مثال به صحنه کشته شدن حرمله اشاره می‌کنم که همانند یک دوئل نشان داده شده، در حالی که حقیقت چیز دیگری است.

- کارهای نظیر «عمر فاروق» یا «معاویه، حسن، حسین» سریال‌هایی هستند که توسط اعراب ساخته شده و ادعای روایت تاریخ را دارند. نظر شما در قبال این تولیدات چیست؟ آیا نقدهایی که به کارهای داخلی وارد کردید، نسبت به این تولیدات هم متصور است؟ 

وقتی ما شروع به ساخت فیلم و سریال در حوزه تاریخ اسلام کردیم، باید این انتظار را هم داشته باشیم که دیگران نیز درباره این برهه زمانی فیلمسازی کنند. در حقیقت روش نادرست ما سبب شد که سریال‌هایی که نام بردید تولید شود. این رویکرد غلط را با رفتار خوب مصطفی عقاد که در زمان ساخت فیلم «محمد رسول‌الله(ص)» انجام داد مقایسه کنید. وی با مراکز بزرگ شیعه و اهل تسنن گفت‌و‌گو کرد تا رضایت آنها را جلب کند؛ اتفاقی که ما در فیلم مجیدی انجام ندادیم و تنها خواستیم روایت مد نظر خودمان را داشته باشیم؛ در صورتی که در شرایط فعلی جهان، ما به شدت نیازمند وحدت مسلمین هستیم، پس نباید با ساخت کارهایی که آتش اختلاف را شعله‌ور می‌کند به کشورهایی همچون قطر اجازه دهیم تحریف‌هایی چون «عمر فاروق» را بسازند.


محمد صادق دهنادی

اما به هر حال اگر بخواهیم ارزیابی اجمالی از سریال‌های نظیر «عمر فاروق» داشته باشیم، باید بگویم این کارها بازتاب دهنده تفکر اهل سنت است. در اندیشه‌های اهل سنت، حتی برای پیامبر(ص) عصمت وجود ندارد، اما همین تفکر برای تمامی اصحاب پیامبر یک نوع قداست قائل است؛ در صورتی که برخی از صحابه پیامبر(ص) موجب رنجش و آزار ایشان شدند. پس صرف صحابه بودن، دلیلی برای قدیس خواندن آنها نیست، اتفاقی که در کارهایی نظیر «عمر فاروق» یا «معاویه، حسن، حسین» رخ داده است. در کار دوم حتی برای معاویه که اهل بیت پیامبر(ص) را به شدت آزار داد، احترام ویژه‌ای قائل هستند.

با توجه به توضیح فوق می‌خواهم این نتیجه را بگیرم که کارهایی که توسط اعراب تولید می‌شود، عمدتاً با هدف ضربه زدن به جمهوری اسلامی تولید می‌شود، چون به خوبی دریافته‌اند که اندیشه‌های شیعی این روزها به شدت مورد توجه قرار گرفته است، برای همین می‌خواهند به انحای مختلف در مقابل آن ایستادگی کنند.

captcha