روحانی مفقود‌الاثر و حافظ قرآنی که هرگز به وطن باز نگشت
کد خبر: 3526698
تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۱

روحانی مفقود‌الاثر و حافظ قرآنی که هرگز به وطن باز نگشت

کانون خبرنگاران نبأ: روحانی مفقود الاثر، حجت الاسلام ذبیح الله بهاء الدینی از کودکی با قرآن انس داشت به نحوی که در اسارت هم مخفیانه قرآن را تدریس می‌کرد و بعد از انتقالش به مکانی نامعلوم سید آزادگان مرحوم ابوترابی پتوی او را تبرکا روی خود می‌انداخت.

به گزارش کانون خبرنگاران ایکنا، نبأ، در یکی از شبهای عید سعید قربان سال 1339 هجری چشمان یک خانواده مذهبی و ولائی در سیرجان به چهره نورانی نوزادی روشن شد که نامش را ذبیح الله نهادند که این نام و تقارن تولدش با عید قربان تقارنی سخت معنی دار داشت.

http://8pic.ir/images/egpo6x8n50wng102hnnb.jpg
شروع به حفظ قرآن از 6 سالگی
در چهره این نوزاد نورانیتی مملو از تلالو آیات منور قرآن عظیم موج می‌زد که عشق ذبیح الله به کتاب آسمانی باعث شد وی در سن 6 سالگی حافظ چندین جزء از قرآن شود و سپس در دوران جوانی نیمی از قرآن و نهج البلاغه را حفظ کند.

فعالیت تبلیغی در مدرسه
پس از سپری نمودن دوران دبستان که همراه با موفقیت چشمگیری بود وارد مرحله راهنمایی شد، علاقه شدید ایشان به مسائل مذهبی در دوران طاغوت باعث شد که با علاقه مندی تبلیغات مدرسه را به عهده بگیرد که براستی در این مرحله خوش درخشید.

ورود به حوزه علمیه
عشق به طلبگی روز بروز بیشتر عرصه وجود ذبیح الله را در می‌نوردید و در تار و پود او می‌نشست تا اینکه در سال 1352 سربازی و شاگردی مکتب امام زمان(عج) را انتخاب و وارد حوزه علمیه سیرجان شد و پس از آن رهسپار حوزه علمیه قم، مدرسه علمیه امام صادق(ع) شد.

ورود به فعالیت‌های تبلیغی و مبارزه با رژیم طاغوت
دوران حوزوی را به همراه فعالیت‌های سیاسی در رژیم طاغوت و خفقان آن دوره سپری کرد به نحوی که تبلیغ و سخنرانی و فعالیت‌های چشمگیرش زبانزد خاص و عام بود.

اعزام به جبهه در اولین کاروان روحانی به سرپرستی یادگار امام
 پس از پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی، بدون تعلل و جهت دفاع ازحریم انقلاب نوپایمان و لبیک به ندای امام راحل(ره) در روزهای اول جنگ با اولین کاروان روحانی از حوزه علمیه قم به سرپرستی یادگار امام راحل مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سیداحمد خمینی رهسپارجبهه های حق علیه باطل شد.

مجروح شدن در جبهه و اسارت
درتاریخ 1359/7/8محاصره و درتاریخ1359/7/12پس ازچهار روز حصر درحالی که تیر به پایش اصابت کرده و زخمی بود به اسارت نیروهای بعثی درآمد.

تدریس مخفیانه قرآن در اسارت
فعالیت‌های پرشور  و گاها مخفیانه ذبیح الله در زندان حزب بعث عراق از جمله عزاداری ها، نماز جماعت، دعا و تدریس قرآن، برای زندانبانان سنگدل عراقی گران می‌آمد و پس از مدتی وی را به همراه چند نفر دیگر از همراهانش به زندانی دیگر انتقال دادند و سپس از آن زندان وی را به همراه 10 نفر از همراهانش جایی منتقل کردند که هیچ نام و نشانی از او باقی نماند.

http://8pic.ir/images/sdaj28fo0m3ao5h51o0j.jpg

قرائت قرآن و در خواست آب توسط پدر
احمد بهاءالدینی برادر شهید در گفت‌وگو با کانون خبرنگاران ایکنا ، نبا ، در خصوص شخصیت اخلاقی برادر شهیدش به خاطره‌ای از مادرشان اشاره و گفت: روزی ذبیح الله با آن صورت زیبایش مشغول قرائت قرآن بود و پدرش درخواست یک لیوان آب کرد و ذبیح الله بلافاصله قرآن را زمین گذاشت و درخواست پدرش را انجام داد. مادرم می‌گوید وقتی من به ذبیح الله گفتم: «پسرم چرا دست از تلاوت قرآن برداشتی، در حالی که برادرت می توانست این کار را انجام بدهد» ذبیح الله با آن فروتنی همیشگی اش گفت:« مادرم چگونه می توانم قرآن بخوانم در حالی که پدرم تشنه در کنارم نشسته است.»

انس زیاد ذبیح الله به قرآن
برادر شهید به انس شهید ذبیح الله به قرآن اشاره و افزود: ذبیح الله با قرآن انس زیادی داشت و ازکسانی بود  که این حقیقت را به درستی دریافته بود که قرآن می تواند سبب دگرگونی روحی و تحول جان آفرین گردد و او را به سوی تعالی وقرب الهی سوق دهد به نحوی که از کودکی حافظ قرآن بود.

احمد بهاءالدینی ادامه داد: ذبیح الله شیفته شخصیت امام بود، او روحانیت را پرچمدارانقلاب می دانست و از روحانیون پیشرو مخصوصا از حضرت امام (ره) فراوان وبا احترام یاد می کرد.

پتوی ذبیح الله که رو انداز سید آزادگان مرحوم ابوترابی شد
برادر شهید به خاطره‌ای از دیدار  سید آزادگان مرحوم ابوترابی با مادرشان اشاره و بیان کرد: سید آزادگان مرحوم حجت الاسلام ابوترابی پس از دیدار با والده جمله ماندگاری در مورد شهید ذبیح الله فرمودند که پتویی که ذبیح الله زیرپایش می انداخت، پس از رفتنش در زندان من آن پتو را به عنوان تبرک روی خودم می انداختم.

http://8pic.ir/images/905lp9fyjziun8vf3ix0.jpg
چشم انتظاری مادری که سه فرزندش را تقدیم کرده
احمد بهاءالدینی در پایان این گفت‌و‌گو به چشم انتظاری مادرش اشاره و افزود: اکنون که از ذبیح الله خبری نیست ولی مادردلسوخته اش پس از گذشت سالها چشم انتظاری هنوز با اینکه فرزندان دیگرش شهید محمد و سیف الله بهاءالدینی را تقدیم این انقلاب کرده نگاهش به گوشه درب منزل است که شاید خبری از دلداده مفقود الاثرش به او برسد.

بخشی از وصیت نامه این شهید روحانی
در بخشی از وصیت نامه این شهید بزرگوار چنین آمده است:
دنیا پرتگاهی است در این جهان، و مردمان در لب پرتگاه خاتمه حیات قرار گرفته اند، موهای ما سفید خواهد شد، دندان‌های ما از حالت صافی کم کم به حالت ناصافی در می آیند چشمان ما کم کم در پرده تاریکی فرو می روند، گوش‌های ما کم کم از شنیدن صدا محروم می‌شوند. تمام این نشانه‌ها برروی هم جمع می شوند و از اجتماع آنها «عزرائیل» (ملک الموت) به طرف ما قدم می گذارد، تمام ثروت ما، مال‌ها و اقوام و پدر و مادر و برادران و خواهران را از دست خواهیم داد. به جزای اعمالمان  یعنی اعمالمان را از دست نخواهیم داد. پس تو ای برادر عزیز بکوش و در انجام عمل خود دقت وآنها را اصلاح کن که در آخرت خودت هستی و اعمالت، خودم هستم و اعمالم.

یادآور می شود، شب گذشته سه شنبه 9 شهریور ماه یادواره روحانی شهید حجت الاسلام ذبیح الله بهاءالدینی و شهدای روحانی با سخنرانی حجت الاسلام احمد پناهیان در سالن امام علی(ع) سیرجان برگزار شد.

امیرمحسن سلطان احمدی
captcha