از قهرمانی در مسابقات کاراته تا قرائت قرآن و شهادت
کد خبر: 3526762
تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۴

از قهرمانی در مسابقات کاراته تا قرائت قرآن و شهادت

گروه جهاد و حماسه: یادی از راضیه کشاورز، بانوی ورزشکار شهید که قاری و حافظ قرآن بود همزمان با پایان مسابقات المپیک و بازگشت کیمیا علیزاده به کشورمان خالی از لطف نیست. این بانوی شهید طی بمب‌گذاری منافقین در مجلس قرائت قرآن طی سال 87 به شهادت رسید.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) سال‌هاست که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کشورمان از ابعاد مختلف نظامی و فرهنگی مورد حمله دشمنان بوده و است و از طرف دیگر بیشترین زخم را از خائنین و منافقین خورده. این حملات همیشه در مکان‌هایی صورت گرفته که باعث از دست دادن هموطنان و نخبگان کشور شده است؛ یکی از این حملات در سال 87 به حسینیه سیدالشهدا(ع) در شهر شیراز بود که باعث شهادت هموطنان عزیزمان شد که در بین شهدا بانویی به نام راضیه کشاورز حضور داشت که می‌توان او را الگوی بسیار مناسبی برای دختران ایرانی دانست. 
هم‌اکنون که مسابقات المپیک ریو به پایان رسیده است و افرادی همچون کیمیا علیزاده در جایگاه یک بانوی مسلمان به عنوان یک قهرمان ملی و بین‌المللی کسب عنوان کرده، خبرگزاری ایکنا مناسب دید که به یکی از بانوان قهرمان شهید که در عرصه ورزش و قرائت قرآن به افتخاراتی دست یافته بود بپردازد. در این گزارش سعی کردیم تا بخشی از اخلاقیات و زندگی بانوی شهید ورزشکار، راضیه کشاورز را ترسیم کنیم.
روایتی به پاکی کلام مادر؛ وقتی که رفت تازه شناختمش
مریم سعدی، مادر شهید راضیه کشاورز درباره فرزند شهیدش گفت: من راضیه را بعد از شهادتش شناختم، همان طور که هرکس ممکن است با از دست دادن چیزی به ارزش واقعی آن پی ببرد، من نیز با از دست دادن راضیه تازه ارزش او را فهمیدم و متوجه شدم که هیچ چیزی از او نمی‌دانستم.
عمل به قرآن در رفتار و کلام شهید کشاورز
وی به دوران کودکی شهید کشاورز پرداخت و بیان کرد: از خردسالی به قرآن علاقه‌مند بود و من برای او قرآن می‌خواندم و او همراه من سوره‌های کوچک را حفظ می‌کرد. بعد از مدتی به مدرسه رفت و در مدرسه به دلیل علاقه زیاد و صوت دلنشینی که داشت، قاری قرآن مدرسه شد. پس از آن بیشتر با قرآن مأنوس شد و به دنبال حفظ قرآن رفت و چند جزء از قرآن را نیز حفظ کرد.
سعدی در مورد رفتار و اخلاق این شهید اظهار کرد: رفته رفته رفتار او منطبق با دستورات قرآن شد و هر چه می‌گذشت بیشتر با قرآن انس پیدا می‌کرد. در روزهای آخر دیدم که بعد از تلاوت قرآن بیشتر مکث می‌کند و بیشتر به معنی قرآن تفکر و توجه دارد.
وی ادامه داد: او حتی خوراکش هم بر اساس دستورات قرآن شده بود و همیشه می‌گفت؛ خوراک باید طیب و طاهر باشد، و مانند همسن و سالانش پرخوری نمی‌کرد و سراغ تنقلات نمی‌رفت. واقعاً می‌شد قرآن را در رفتار او دید. هر روز صبح و عصر منزل ما به عطر قرآن خوش بو می‌شد و من واقعاً بعد از رفتن راضیه فهمیدم که چه گوهری را از دست داده‌ام.
حکایت تواضع
مادر این شهید بزرگوار بیان کرد: وقتی راضیه شهید شد، من تازه به اخلاص و پاکی کم‌نظیر دخترم پی بردم. همیشه فکر می‌کردم تمام بچه‌ها همین قدر به پدر و مادر خود احترام می‌گذارند و حواس‌شان به حجاب و عبادتشان هست، اما با شهادت راضیه بود که دیدم فرزندان دیگران کمتر با این همه دقت به بزرگترها احترام می‌گذارند و یا حواس‌شان به حجاب‌هایشان هست. راضیه در شهر شیراز که وضعیت خوبی در حوزه حجاب نداشت، همیشه حجاب خود را حفظ می‌کرد و مراقب اعمال خود بود. یک هفته بعد از شهادت دخترم در بین وسایل او دفترچه‌هایی پیدا کردم که در آن به نامه‌نگاری با امام زمان(عج) و پیشوایان دینی پرداخته بود.
اشتیاق دیدار رهبر
وی از شوق فرزند شهیدش نسبت به دیدار با رهبر معظم انقلاب این چنین تعریف کرد: راضیه همیشه آرزو داشت تا در لحظه تحویل سال در حرم مطهر رضوی حضور داشته باشد و در سال 87 به آرزویش رسید و لحظه سال تحویل همراه با کاروان حسینیه سیدالشهدا(ع) و اعضای کانون رهپویان وصال در حرم حضرت امام رضا(ع) حاضر شدند. روزی که از سفر مقدس مشهد و پابوسی امام رضا بازگشت، نوری از صفا و پاکی و ایمان در چهره‌اش موج می‌زد و از شوق بی‌قرار شده بود. او به من گفت؛ مادر خداوند امسال دو سعادت نصیب من کرد؛ یکی سعادت زیارت امام رضا(ع) و یکی دیدار از نزدیک با رهبر انقلاب. مادر صفحه تلویزیون نمی‌تواند بزرگی و منش مقام معظم رهبری را به نمایش بگذارد و حالا که ایشان را از نزدیک دیدم بزرگی در وجودشان و صلابت در گفتارش بود که حس کردم در پس پرده، دست امام زمان(عج) ایشان را حمایت و یاری می‌کند و به ایشان نیرو می‌دهد و اگر حتی ذره‌ای در دلم شکی وجود داشت یقین حاصل کردم که ایشان ولی فقیه و ولی امر مسلمین است.
دعایی که اجابت شد
سعدی ادامه داد: برای ما دعا کرد که سعادت داشته باشیم تا به دیدار رهبر معظم انقلاب برسیم. جالب اینجاست که دقیقاً فردای روز شهادت مرضیه مصادف بود با ورود رهبر معظم انقلاب به شیراز و فردای روزی که مرضیه را به خاک سپردیم، برای ما سه کارت دعوت به منظور دیدار با رهبری آمد؛ این در حالی بود که مرضیه تازه شهید شده و نام او هنوز در هیچ جایی ثبت نشده بود. من آن دیدار را از دعای مرضیه می‌دانم و حس می‌کنم او خواست تا ضمن دیدار با رهبر کمی آرام بگیریم.
اشک در چشم، شوق در دل
مادر این شهید بزرگوار از لحظه شنیدن خبر شهادت فرزندش با بغض تعریف کرد: حس عجیبی داشتم، می‌خواهم تا اگر ممکن شود زمان باز گردد تا دوباره این حس را تجربه کنم. از طرفی داغ عزیزی که از دست داده‌‍‌ بودم من را آزار می‌داد و از طرف دیگر خوشحال بودم که راضیه به آنچه که لیاقت داشت رسید و اکنون در کنار شهدا آرام گرفته است، هم خوشحال بودم و هم از عمق جان می‌سوختم.
شنیدن خبر بمب‌گذاری از زبان خائنین باعث خشنودی‌ام شد
سعدی ادامه داد: هر شنبه شب در حسینیه سیدالشهدا(ع) مجلسی برپا می‌‎شد و قرآن‌دوستان در آن مجلس تجدید عهد می‌کردند. در 24 فروردین سال 87 بود که راضیه به حسینیه رفت تا طبق معمول همیشه در این مجلس شرکت کند. هیچ کس حتی فکر هم نمی‌کرد که ممکن است در این حسینیه بمب‌گذاری شود. در انتهای مجلس بود که صدای انفجار بمب به گوش رسید. برخی از حاضران در جلسه در همان لحظه شهید شدند و برخی دیگر مانند راضیه، به بیمارستان منتقل شدند. تقدیر این بود که راضیه بعد از 18 روز که در کما بود در دهم اردیبهشت سال 87 به شهادت برسد. در این بین، شنیدن خبری که توسط عناصر خائن در رسانه‌های دشمن خوانده شده بود، من را بسیار خوشحال کرد؛ زیرا همان طور که خداوند فرموده‌، دشمنان مسلمانان را از احمق‌ترین افراد قرار داده است. در آن خبر گفته شده بود که تکاوران ما توانستند در عملیات بمب‌گذاری در حسینیه سیدالشهدا(ع) شیراز تعدادی از برادران بسیجی و خواهران زینبی را از بین ببرند. راضیه زینب‌وار زندگی کرد و این موضوع را می‌شد از اعمال او فهمید.
درک و عمل به قرآن؛ وصیت شهید کشاورز
در انتهای این گفت‌وگو، مادر شهید راضیه کشاورز به وصیت‌های وی اشاره و بیان کرد: هر وقت راضیه قرآن می‌خواند به وجد می‌آمدم و او را در آغوش می‌گرفتم و قربان صدقه‌اش می‌رفتم. یک بار که از کلاس قرآن برگشته بود برایم قرآن تلاوت کرد و من واقعاً لذت بردم و برای او دعا کردم که ان‌شاالله تمام قرآن را به زودی حفظ شود و او عین این جمله را گفت: «مادر دعای زیبایی است اما دعا کن بتوانم قبل از حظ قرآن آن را بفهمم و به آن عمل کنم.» واقعاً فهم و عمل به قرآن از دغدغه‌ها و وصیت‌های او بود. از طرف دیگر او به مقام معظم رهبری نیز ارادت ویژه‌ای داشت و همواره می‌خواست که تحت هیچ شرایطی پشت ولایت فقیه را خالی نکنیم و پشتیبان این نظام مقدس باشیم.
روایت شور نوجوانی از زبان دوستان
سمانه قاجار، دانشجوی رشته بیوتکنولوژی و از دوستان نزدیک شهید کشاورز در گفت‌وگو با خبرنگار ایکنا به شخصیت این شهید پرداخت و گفت: وقتی راضیه شهید شد، ما تازه او را شناختیم. ما نمی‌دانستیم که او کیست و برای ما سوال شده بود که مگر او چه کرده که موضوع شهادتش این گونه مشهور شده است و این اتفاق به این دلیل بود که واقعاً متواضع بود و ما اصلاً نمی‌دانستیم که پشت ظاهر کاملاً عادی راضیه، یک قاری و حافظ قرآن، یک قهرمان کاراته و یک فرد آشنا به زبان انگلیسی نهفته است و ما بعد از شهادتش بود که او را شناختیم و به مقام والای او پی بردیم.
بیشتر از سنش می‌فهمید
وی با بیان خاطره‌ای از راضیه، به فهم عمیق این شهید بزرگوار پرداخت و افزود: ابتدای سال تحصیلی 86 بود که پدر و مادرم به حج رفته بودند و من بی‌قراری می‌کردم. راضیه به من گفت که تو واقعاً پدر و مادرت را دوست نداری، چراکه اگر آن‌ها را دوست داشتی با بی‌قراری‌هایت این سفر را که آن‌ها سال‌ها آرزوی رفتن به آن را داشتند به کامشان تلخ نمی‌کردی. این سخن از او برای من و همسن‌ و سالانم بسیار سنگین بود و فکر می‌کردم که او شعار می‌دهد، اما در حقیقت او به این درجه از درک رسیده بود.
ویژگی‌هایی که او را خاص کرد
قاجار ادامه داد: نکته دیگر از اخلاقیات راضیه این بود که توقعی از دیگران نداشت و هر کاری که از ایشان سر می‌زد، خالصانه و بی‌ادعا و فقط برای کسب رضای خدا بود. برای بزرگترها احترام خاصی قائل بود و همچنین در درس بسیار ممتاز بود و یکی دیگر از تفاوت‌های این شهید بزرگوار با بقیه افراد این بود که هر روز صبح برعکس همه ما تا آخر شب برای خود برنامه‌ریزی می‌کرد و برای لحظه لحظه خود برنامه داشت.
وی در پایان تصریح کرد:‌ راضیه واقعاً فهمیده بود که چگونه از لحظه لحظه عمرش هم لذت و هم بهترین استفاده را ببرد و در عین حال از همان لحظات توشه‌ای برای آخرتش بردارد.
بیان شخصیت شهید کشاورز از زبان مربی‌اش
در ادامه با زهرا صالحی، معاون بازنشسته دبیرستان سمیه شیراز، دبیرستانی که شهید کشاورز در آن تحصیل کرد گفت‌وگویی داشتیم. وی درباره شخصیت این شهید بزرگوار گفت: شهید راضیه کشاورز دختری باوقار و متین و بسیار درسخوان و پرتلاش بود. من در این 32 سال خدمت در آموزش و پرورش شاید به اندازه انگشتان دستم چنین دختری ندیده باشم. از نظر درس همیشه معدل بالای 19 داشت و از نظر ورزش قهرمان کاراته کشور بود و در مسابقات قرآن نیز همواره از برگزیدگان و افراد برتر به شمار می‌آمد. یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های شخصیتی او این بود که هرگز تکبر نداشت و بسیار متواضع بود.
یک مسلمان باید در تمام مراحل زندگی خود اثرگذار باشد
وی با اشاره به خلق و خوی خوب این شهید بزرگوار بیان کرد: او با همه مهربان بود، چند نفر از محصل‌های مدرسه ما از فرقه بهاییت بودند و کسی زیاد با آن‌ها دوست نمی‌شد، اما این شهید بزرگوار با آن‌ها صمیمی شده بود و وقتی پرسیدم که چرا به این‌ دختران نزدیک شده‌ای پاسخ می‌داد که دوست‌دارم روی آن‌ها اثر بگذارم؛ چراکه یک مسلمان باید در تمام مراحل زندگی خود یک فرد اثرگذار باشد.
نجابت در نگاه شهید
صالحی ادامه داد: راضیه خیلی کم به دفتر مراجعه می‌کرد و هر وقت نیز به دفتر می‌آمد برعکس همه دخترهای همسن و سالش، آرام بود و با متانت برخورد می‌کرد. وقتی روبه‌روی مسئولان دبیرستان قرار می‌گرفت با محجوبیت خاصی سرش را پایین می‌انداخت.
عشق به قرآن
وی در مورد فعالیت‌های قرآنی شهید کشاورز اظهار کرد: از آنجا که داور مسابقات قرآن بودم، راضیه همیشه نزد من می‌آمد و با هم به رفع اشکال می‌پرداختیم، از این رو او را خیلی دوست داشتم و هر وقت او را در حیاط مدرسه می‌دیدم در مقابل دیگر دختران او را می‌بوسیدم و متوجه می‌شدم که دوستانش به او غبطه می‌خورند.
آرامش در رفتار، احتیاط در مقدسات
صالحی افزود: او در کانون رهپویان وصال عضو بود. این کانون توسط انجوی‌ اداره می‌شد و بیشتر اعضای آن جوانان بودند. قرآنی بودن در رفتار راضیه کاملاً نمایان بود و شخصیتی بسیار صادق داشت و خیلی نسبت به محرم و نامحرم محتاط بود. وی بسیار ایثارگر و از خودگذشته بود و برای دخترانی که درسشان خوب نبود هم کمک‌رسانی می‌کرد. وی جست و خیز داشت و بیشترین انرژی خود را در باشگاه کاراته تخلیه می‌کرد، اما هرگز از او شیطنت ندیدم.
بی‌قراری در شب رفتن
این مدیر بازنشسته با بغضی نفس‌گیر از شب شهادت شهید کشاورز یاد و آن شب را این گونه تعریف کرد: شبی که اخبار بمب‌گذاری منتشر شد فقط تلفن دستم بود و از دوستان راضیه سراغ او را می‌گرفتم. می‌دانستم که ممکن نیست راضیه به جلسه حسینیه سیدالشهدا(ع) نرفته باشد، به همین خاطر آرام و قرار نداشتم.
تجلی عزای عمومی
وی ادامه داد: وقتی خبر شهادت راضیه در شهر پیچید تمام مدرسه یکپارچه عزا شد و واقعاً مدرسه در عزای عمومی غرق شده بود. دانش‌آموزان، همکلاسی‌ها، بهایی‌ها و تمام دبیران گریه می‌کردند و تمام امور از دست مسئولان مدرسه خارج شده بود و دبیرها حوصله درس دادن نداشتند.
صالحی در مورد شهادت شهید کشاورز گفت: در سال 84 به کربلا مشرف شده بودم و از آنجا برای خودم یک دست کفن خریدم و به تربت کربلا تبرک کرده و آن را تا مسجدالحرام نیز بردم و به آب زمزم نیز متبرک کردم. وقتی دیدم اعضای خانواده شهید کشاورز آشفته هستند نیت کردم و به دلم الهام شد و آن کفن را برای مراسم تدفین راضیه دادم.
یادگاری‌هایی که تقدیم به امام زمان(عج) کرد
وی در پایان با اشاره به علاقه شهید کشاورز به امام زمان(عج) بیان کرد: چند یادگاری از او به جا مانده؛ یکی دفترچه‌هایی است که برای امام زمان(عج) به نگارش دلنوشته می‌پرداخت و دیگری صوتی است که چند لحظه قبل از انفجار از او ضبط شده؛ این صدا در حالی ثبت شده بود که وی درصدد ضبط صدای قاریان کلاس بود. در آن چند لحظه چند بار بیان می‌کند که «آقا جان(عج)»، اگر بخواهم او را در یک جمله تعریف کنم می‌گویم؛ یک دختری بود که بیشتر از سن خود فهم، درک و اعتقاد داشت و هم انقلابی و هم اسلامی بود. او اگر زنده بود اکنون یقیناً یک پزشک متعهد و انقلابی شده بود. راضیه می‌تواند برای دختران امروز یکی از بهترین الگوها باشد.
captcha