طالقانی؛ مفسری در تکاپوی بازخوانی قرآن در دوران جدید
کد خبر: 3529146
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۶
میزگرد/

طالقانی؛ مفسری در تکاپوی بازخوانی قرآن در دوران جدید

گروه اندیشه: آیت‌الله سیدمحمودطالقانی، از روحانیان مجاهد و روشنفکر دوره معاصر بود که جهد و همت خود را در راه احیای ارزش‌های دینی و به صحنه آوردن قرآن به عنوان کتاب هدایت و حرکت صرف کرد و به‌دنبال بازخوانی قرآن در دوران جدید بود.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، آیت‌‌الله طالقانی که قرآن را کتاب هدایت و حرکت می‌دانست براین باور بود که قرآن کتاب سعادت عمومی بشر است و آن را نه برای مسلمان، بلکه برای همه بشریت می‌دانست و قرآن را درسنامه اجتماع و سیاست می‌دانست.
تفسیر پرتوی از قرآن آیت‌الله طالقانی که با رویکردی اجتماعی به رشته تحریر درآمد توجه زیادی از انقلابیون، روشنفکران و مذهبی‌های آن‌ها سال‌ها را به خود جلب کرد تفسیری که شاید بتوان گفت طالقانی با نگاشتن آن به‌دنبال بازخوانی قرآن در دوران جدید بود.
 در همین رابطه خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) شعبه اصفهان میزگردی را با حضور فضل‌الله صلواتی محقق، پژوهشگر و استاد دانشگاه و از نزدیکان و یاران آیت‌الله طالقانی و همچنین از مبارزان دوران انقلاب اسلامی، رضا شکرانی، استاد قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان و حجت‌الاسلام احمد عابدینی، استاد حوزه علمیه اصفهان برگزار کرد که متن این‌ میزگرد را در ادامه می‌خوانید با این توضیح که دیدگاه‌ها و موضوعات مورد اشاره در این میزگرد تنها نقطه نظرات مصاحبه شوندگان گرامی است و ایکنا در صدد تایید و یا رد هیچ کدام از این مطالب نیست. این میزگرد به مناسبت 19 شهریورماه سالروز وفات آیت‌الله طالقانی و با حضور رییس جهاددانشگاهی واحد اصفهان و معاون فرهنگی این واحد در محل خبرگزاری ایکنا اصفهان برگزار شد.
 
طالقانی شخصیتی شجاع، با شهامت و دین باور بود
 
طالقانی؛ مفسری در تکاپوی بازخوانی قرآن در دوران جدید
 
ایکنا: چه ویژگی‌ها و شاخصه‌هایی در وجود آیت‌الله طالقانی بود که ایشان را از دیگر علما و روحانیون هم عصر خود متمایز می‌کرد و او را به یک چهره کاریزما و محبوب برای مردم ایران تبدیل کرد؟
صلواتی: بسم الله الرحمن الرحیم- من از کسانی بودم که به ایشان خیلی نزدیک بودم، مخصوصا دوره کارشناسی که در تهران بودم، بیش‌تر اوقات فراغتم در خدمت ایشان در مسجد هدایت، منزل و جاهای مختلفی که ایشان تشریف می‌بردند بودم. ایشان شخصیتی شجاع، با شهامت و دین باور بود. کلمه دین باور را شاید همه جا نتوانیم به کار ببریم. ایشان از هیچ دشمن و معاندی ترس و وحشت نداشت. هر جا وظیفه‌اش ایجاب می‌کرد، فریادش بلند می‌شد و بر اساس اندیشه‌‌های قرآنی حرف می‌زد. مخصوصا وقتی که بعد از حوزه علمیه قم که به تهران آمدند و با افرادی مثل مرحوم مهندس بازرگان و مرحوم دکتر یدالله سحابی همگن و همراه شدند، انجمن‌های اسلامی جوانان را تشکیل دادند و با اندیشه‌های مترقی و متعالی بر اساس قرآن، بحث‌های وسیعی را مطرح می‌کردند. البته قبل از آن زمان خیلی روی قرآن کار نمی‌شد. بحث تفسیر در مجامع خیلی مطرح نبود، در حوزه‌ها تفسیر مطرح نبود و حتی بعدها هم که مرحوم علامه طباطبایی در قم شروع به نوشتن تفسیر کردند، خیلی‌ها تحمل نمی‌کردند و به صورتی بود که آن مواقع اگر یک آیه قرآنی در کتاب‌های درسی بود، اساتید آن را به عنوان شاهد معنا نمی‌کردند. می‌گفتند قرآن تفسیر می‌خواهد و قرآن را همین طوری نمی‌توان ترجمه و معنی کرد. البته با همین نهضتی که مرحوم طالقانی و بعدا علامه آيت‌الله طباطبایی در میان شیعیان ایجاد کردند، با این که در گذشته کتاب‌های تفسیر زیادی وجود داشت، تفسیر را بر اساس اندیشه‌های ائمه مطرح می‌کردند، مثل مجمع‌البیان و دیگر تفاسیر. بسیاری از آن‌ها را من می‌دیدم که رونویسی از هم است. ولی تفسیر‌های مفصل‌تر را در میان اهل سنت می‌بینیم، مثل تفسیر فی‌ظلال، المنار یا تفسیر طنطاوی با تحلیل‌های مفصل که البته از نظر شیعه این تفاسیر ممکن است مورد قبول نبوده و تفسیر به رأی باشد.
 
طالقانی؛ مفسری در تکاپوی بازخوانی قرآن در دوران جدید
 
آیت‌الله طالقانی و دوستانشان در مجامع مذهبی و انجمن‌های اسلامی مخصوصا دانشجوها، قرآن را به صحنه کشاندند و این هم که بعد از انقلاب برنامه‌ای در تلویزیون پخش می‌شد با نام «قرآن در صحنه» و آقای طالقانی صحبت می‌کردند و بعد از رحلت آقای طالقانی هم مرحوم امام چند هفته تفسیر سوره حمد را شروع کردند و متأسفانه باز هم بعضی از مدرسان حوزه که من در جریانش بودم، به منزل امام در قم رفتند و مانع شدند که امام به تفسیر ادامه دهند. ولی امام تصمیم داشتند که تفسیر سوره حمد را تا آخر بگویند و همین اتفاق برای آیت‌الله خویی نیز افتاده بود. آیت‌الله خویی، تفسیرالبیان را که شروع کرده بودند و الان دو جلدش به عنوان مقدمه چاپ شده، می‌خواستند تفسیر را تا آخر قرآن ادامه دهند که بعضی از همین فضلای حوزه نجف مانع شده بودند. مرحوم دکترشریعتی در یکی از سخنرانی‌هایشان گفتند که ما آرزوی داشتن یک تفسیر از یک مرجع را داشتیم که افرادی مانع شدند. شریعتی، آیت‌الله خویی را مطرح می‌کند و من خودم شاهد و ناظر بودم که عده‌ای نگذاشتند امام خمینی به تفسیر ادامه دهد. ولی آقای طالقانی راه خودشان را رفتند. در زندان‌ها تفسیرشان را نوشتند و برنامه‌هایی داشتند که این کار قرآنی را مطرح کردند. در هر صورت آقای طالقانی این ابتکار را به خرج داد و اولین کسی بود که این حرکت را عملی کرد. این حرکت انجام شد و این رسم خوب بنا گذاشته شد. بعد دیگران هم شروع کردند و تفسیرهای متعددی نوشتند. الحمدلله امروز مخصوصا بعد از انقلاب راه باز است. افراد زیادی موفق به نوشتن تفسیر شده‌اند و این توفیق الهی است که شامل حال همۀ شیعیان مخصوصا ملت ایران شده است.
 
طالقانی، مفسری در تکاپوی بازخوانی قرآن در دوران جدید
 
عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم. من همین طور که  دكتر صلواتي صحبت مي‌كرد و سابقه‌ي ايشان با مرحوم آيت‌الله طالقاني را فهميدم تصميم گرفتم كم صحبت كنم، اما بيشتر وقتم در اختيار ايشان باشد و من هم استفاده كنم ولي براي اين كه من هم ارادتم را به آيت‌الله طالقاني نشان دهم چند جمله‌اي مي‌گويم. نام تفسير ايشان يعني این کلمه «پرتوی از قرآن» خیلی مرا جذب کرد. چون تفاسیری که چه در قدیم و چه امروز نوشته‌شده، اسامی‌ را که نگاه می‌کنیم می‌بینیم نام‌شان «جامع‌البیان»، «مجمع‌البیان»، «الفرقانم یا مثلا «المیزان فی تفسیر القرآن» است. کلمه‌هایی که انگار آن فرد خود و کتابش را به گونه‌ای می‌بیند که واقعا چیزی که نوشته تبیان است یا جامع است. در حالی که قرآن دست نایافتنی است. نه این که قرآن را نخوانیم یا آیه‌ای را تفسیر نکنیم، نه. تفسیر می‌کنیم، تفسیر می‌خوانیم. نکته‌هایی می‌فهمیم، ولی هرچه می‌فهمیم پرتوی از قرآن است. حقیقت قرآن بالاتر و والاتر است. وقتی این کلمه پرتوی از قرآن را در تفسیر آیت‌الله طالقانی دیدم، نمی‌دانم این اسم را خودشان انتخاب کردند یا دیگران، اسم جالبی است. یا مثلا زمان ما مرحوم سید محمد حسين فضل‌الله در لبنان «من وحی القرآن» را نوشت. ما از قرآن چیز‌هایی می‌فهمیم، ولی این فهم ما مقدار کمی است که می‌فهمیم. به‌هر حال این نام‌گذاري خیلی برای من جالب بوده است.
شکرانی: بسم الله الرحمن الرحیم. بنده از حضور در این جلسه چند انگیزه داشتم. نخست تکریم مجاهد بزرگ مرحوم آیت‌الله طالقانی و دیگری دیدار بزرگانی که قراربود درجلسه حضور داشته باشند و ازجمله استاد ما در مبارزه و مجاهده در راه انقلاب، جناب آقای دکتر صلواتی. خداوند ایشان را سالم و سلامت بدارد. همان‌طور که جناب آقای دکتر عابدینی فرمودند، با حضور دکتر صلواتی ما باید مستمع باشیم و امروز سخن گفتن ما از دست رفتن توفیق شنیدن سخنان کسی است که آن چه را ما قبل از انقلاب از دور می‌خواندیم و می‌شنیدیم، یعنی زمانی که  من نوجوانی بیش نبودم، ایشان از نزدیک دیده، شنیده و کشیده و لمس کرده‌اند، به هر صورت از باب این که بنده هم سخنی گفته باشم، البته نه در باب فضایل مرحوم آیت‌الله طالقانی و کار وی در حوزه تفسیر، بلکه به اعتبار قدحی که بعضا بر مرحوم آیت‌الله طالقانی می‌رفت و یا انتقاداتی که به ایشان می‌شد نکاتی را بیان می‌کنم، ابتدا باید مقدمه‌ای را در فرصت کوتاهی که در اختیارم است عرض کنم.
 
طالقانی؛ مفسری در تکاپوی بازخوانی قرآن در دوران جدید
 
در طی چهارده قرن پس از نزول قرآن، با فهم‌های متعدد و متکثری از قرآن مواجه بوده‌ایم. این فهم‌ها در میان  شیعه پس از انقلاب هم به لحاظ کمیت و هم به لحاظ کیفیت رشد بسیار گسترده‌ای داشته است. آنچه که در این فضا بنده طی سال‌هایی که توفیق شاگردی در محضر قرآن را داشته‌ام، احساس می‌کنم به عنوان یک خلأء مطرح است، بحث روش‌های فهم قرآن است. نمی‌خواهم بگویم در حوزه روش کار نشده است. به‌عنوان کسی که به این بحث مقداری توجه داشته و تمرکز داشته‌ام، باید عرض کنم آن چه را اصولیان در طول تاریخ در بحث فهم آیات فقهی قرآن بیان داشته‌اند، در واقع به نوعی به ویژه در مباحث الفاظ ناظر به روش فهم قرآن است و مهم‌تر از چگونگی فهم قرآن، حجیت این فهم است، بدین معنی که آیا فهمی که ما با هر روش خواهیم داشت، آیا این فهم حجیت دارد یا نه؟، اگر روش‌های فهم را تنقیح کنیم و حجیت هر یک از این روش‌های شناخته شده و ناشناخت‌ها را که در سایر علوم انسانی و حتی علوم غیر انسانی، همچون علوم تجربی فیزیکی، بیان شده است، بررسی کنیم و با معیارهایی که برای حجیت  وجود دارد مد نظر قراردهیم و روش‌های منقح و دارای حجیت را به عنوان چراغ راه قرار دهیم و آن‌گاه گزاره‌های تفسیری که در طول این چهارده قرن تولید شده و چه بسا تحت عنوان گزاره‌های تفسیر به رأی یا گزاره‌های نادرست مطرح گردیده مورد نقد و بررسی قرار دهیم، بسیاری از مناقشات و مباحثی که دراین زمینه وجود دارد، حل می‌شود. 
این مقدمه را به جهت قدحی که بر مرحوم آیت‌الله طالقانی رفته و انتساب‌های ناروایی که به تفسیر ایشان می‌شد عرض کردم. قبل از انقلاب و تا اوایل انقلاب، قرآن چندان مطرح نبود. تفسیر مطرح در مجامع شیعی مجمع‌البیان بود و المیزان تازه داشت جا باز می‌کرد. در محافل انقلابی و مذهبی بیشتر روی دو تفسیر تأکید می‌شد، یکی «پرتوی از قرآن» آیت‌الله طالقانی و دیگری «تفسیر نوین» مرحوم محمد تقی شریعتی. اما در برخی از مجامع دینی این دو تفسیر را با این عنوان که تفسیر به رأی است، طرد می‌کردند. عنوان تفسیر به رأی هم عنوانی بود که اگر به کسی می‌خورد مثل این  بود که امروز به کسی بگوییم ایدز دارد. آن چنان عنوان وحشت آفرینی بود و هست که همه از آن می‌گریختند و البته هم چنان این عنوان را هم شیعه و سنی و هم متجدد و متأخر و متقدم از آن فرار می‌کنندکه اگر درک درستی از این عنوان داشته باشیم همچنان باید از انتساب به آن اجتناب کرد. با این مقدمه برگردیم به بحث از تفسیر آیت الله طالقانی. 
آنچه را که آیت‌الله طالقانی در تفسیر خود آورده و بعضا بر آن نسبت تفسیر به رأی می‌رود، اگر آن را در حوزه روش بازخوانی کنیم، اغلب از باب جری یا تطبیق است، اصطلاح جری و تطبیق اصطلاحی بود که علامه طباطبایی ذیل آیه «اهْدِنَا الصرَط الْمُستَقِیمَ» در سوره حمد در دو خط کوتاه مطرح کرد و فتح الفتوحی در باب فهم روایات تفسیری و به تبع  آن درحوزه تفسیر نمودند، چرا که بسیاری از فهم‌ها با همین نام تفسیر به رأی یا تفسیر غیر درست طرد می‌شد، در حالی که جری و تطبیق بود.
 جری یا تطبیق یعنی «انطباق یک مفهوم کلی بر مصداق یا مصادیق آن». برخی از این مصادیق، در زمان امام صادق(ع) مصادیقی بود که در زمان دیگر امامان یا در زمان غیبت صغری یا امروز مطرح نبوده و یا کاملا تغییر کرده است. البته بنده معتقدم مصادیق مفاهیم کلی آیات در یک تقسیم بندی به سه دسته تقسیم می‌شود: یکی مصادیق وحید بدین معنا که برخی از مفاهیم آیات یک مصداق بیشتر ندارد. مثلا وقتی در روایت می‌فرماید: سبع مثانی سوره حمد است، طبیعی است سبع مثانی به جز سوره حمد، مصداق دیگری ندارد این یک روایت تفسیری است که بیان مصداق می‌کند. اما گاهی مصداق، از مصادیق اتم و اکمل یک آیه است. ذیل آیه «و لله الاسماء الحسنی فادعوده بها» روایاتی از اهل بیت  آمده که می‌فرمایند «نحن والله الاسماء الحسنی». این بدان معنا نیست که انسان‌هایی دیگر در طول تاریخ به عنوان مصادیق و تجلیات اسماء حسنی الهی نیستند، مصداق اتم و اکمل اسماء حسنی قطعا اهل بیت (ع) هستند ولی مصادیق تام وکامل برای اسماء حسنای الهی عارفان واصل و اولیاء مقرب خداوند هستند. گاهی  مصداق مذکور در روایات، احد المصادیق است یعنی نه مصداق واحد آن مفهوم کلی است و نه مصداق اتم  مفهوم کلی هستند. بجاست این جا نکته‌‌ای را به اجمال عرض کنم که به نظر می‌رسد مراد ازطلب هدایت به صراط مستقیم که دراهدنا الصراط المستقیم در طول شبانه روز ده بار به صورت واجب، مأمور به بیان  آن در نماز شده‌ایم، یعنی خدایا مصادیق مفهوم کلی صراط مستقیم را به ما نشان بده. آیت‌الله طالقانی به عنوان انسانی که دغدغه داشت، فهم داشت و در راه دین و عقیده‌اش ترس نداشت، فهمیده بود که امروز آن پرتوی از قرآن یا به تعبیر بنده آن مصادیق اتم یا تامی که از قرآن باید در ذیل آیات تبیین شود، چیست وآن را  در ذیل آیات مطرح می‌کردند.در فهم آیات مبارزه با ستم، مبارزه با بی‌عدالتی و ظلم و اقامه قسط مهم تشخیص اینکه مصداق عدالت و بی عدالتی چیست و مصداق ظالم  کیست می‌باشد و این تفسیر به رأی نبود. این کاری بود که ایشان انجام دادند چنانکه  در حوزه تفسیر روایی با بررسی آماری که کردم مشخص شد بسیاری از روایاتی که از اهل بیت (ع) در زمینه تفسیر روایی وجود دارد، اغلب بیان مصادیق است.
ایکنا: به نظر شما چه ضرورت‌هایی پیش آمد و در مجموع آیت‌الله طالقانی چه دغدغه‌هایی داشتند که به تفسیر قرآن روی آوردند. زیرا خودشان هم می‌گفتند که« از سال 1318 که تفسیر قرآن  را در مسجد مرحوم پدرم آغاز کردم، از مجامع مختلف کوبیده شدم که چه کسی حق دارد قرآن را تفسیر کند. قرآن فقط باید خوانده شود». براین اساس می‌خواهیم ببینیم ایشان چه دغدغه‌هایی داشتند که به تفسیر قرآن گرایش پیدا کردند و این کار مهم را در چه بستر تاریخی و اجتماعی دنبال کردند؟
صلواتی: مرحوم آیت‌الله طالقانی بر اساس حدیث ثقلین که شیعه معتقد است کتاب خدا از عترت جدا نیست و عترت هم از کتاب جدا نیست و یکی اینکه قرآن در جامعه خیلی مطرح نبود. اگر یادتان باشد امام کتابی به نام ولایت فقیه دارند که در آن می‌گویند که: استعمار، حوزه‌های ما را در مطهرات و نجاسات غرق کرده و یک طلبه از ابتدا که وارد حوزه می‌شود تا آخر که مجتهد می‌شود، اصلا کاری به قرآن ندارد. امام نظرشان این بود که باید قرآن در حوزه‌ها مطرح شود و سال‌های 47 و 48 درس‌هایی بود که در نجف داشتند، آیت‌الله طالقانی با امام روابطی در اوایل جوانی و طلبگی داشتند. امام هم روحیه سیاسی داشتند. حتی در مجامع و مجالس مقننه شرکت می‌کردند. با بعضی از رجال آن زمان رفت و آمد داشتند و ایشان هم همان دغدغه قرآنی را داشتند. آقای طالقانی بیش‌تر می‌خواست جامعه قرآنی بسازد. جوانان و روشنفکران را با قرآن آشنا کنند. همین‌طور که فرمودند مثلا «والعادیات ضبحا». قسم به بخاری که از دهان اسب‌های رزمندگان بیرون می‌آید. مصداق امروزش که دیگر اسب و قاطر و این‌ها در جنگ‌ها نیست،  مثلا امروز  موتور، ماشین، توپ و تانک و این‌ها است. و می‌گفت این‌ها را باید به مسائل روز تفسیر یا بیان کرد. همین مصداق‌های روز را عده‌ای مخالف بودند و می‌گفتند والعادیات، معنی موتور نمی‌دهد یا در جای دیگر- مثلا آهنگ‌هایی که در جزء سی‌ام مرحوم ایشان تفسیر کرده‌اند، بسیاری از مسائل هست که روی آهنگ‌ها و موسیقی کلمات کار کرده‌اند و همین باعث می‌شد که جوانان را جذب کند، حرف تازه بیاورد و الا همان تفسیر‌ها و بینش‌های قبلی بود. گر چه تفسیرنمونه هم به مقدار زیادی تحت تأثیر اندیشه‌های آقای طالقانی است. مبانی‌اش همان‌ها است. خود آیت‌الله مکارم از کسانی بودند که گاهی در مسجد هدایت در حضور آیت‌الله طالقانی تفسیر می‌گفتند. هم ایشان بودند، وقتی که مرحوم طالقانی ممنوع‌المنبر و ممنوع السخنرانی شده بودند، بعضی مواقع چهره‌های مبارز مثل: آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، آیت‌الله خامنه‌ای، آقای حجتی و کسانی که شم مبارزه داشتند، این‌ها را دعوت می‌کردند که یا شب‌های جمعه یا شب‌های دیگر در حضورشان سخنرانی کنند و این‌ها همان طور که فرمودند، واقعا مصداق اتم و اکمل مبارزه در قرآن بودند. قرآن به قول سیدجمال الدین اسدآبادی کتابی برای مجالس ترحیم نیست، کتابی نیست که بالای سر مسافر بگیرند یا موقع خواندن خطبۀ عقد به آن نگاه کنند، قرآن برای این چیز‌ها نیست. قرآن کتاب عمل است. کتاب عمل در گذشته هم نبوده  است که بگوییم شأن نزولش چیست و یا مثلا  فلان آیه در مورد حکم بن‌عاص نازل شده است، نه. آقای طالقانی قرآن را کتاب زندگی به حساب می‌آورد و می‌گفت دستورالعمل زندگی است. کتاب عمل و کار است. همان طور که فرمودند، تفسیر نوین از محمدتقی شریعتی هم تحت تأثیر ایشان بود. گرچه آقای طالقانی مقدار زیادی از تفسیر به خصوص جلد اول را در زندان نوشتند و آخر مقدمه هم توضیح می‌دهند: «ببخشید این تفسیر خیلی ایراد دارد و من در این جا هیچ امکانات مدرک و مأخذ و کتاب در اختیار نداشتم». اسم زندان را نمی‌برد ولی می‌گوید در شرایطی بودم که چیزی در اختیارم نیست و اگر شما ایرادی به نظرتان رسید به من منتقل کنید تا اقدام به اصلاح کنم. می‌دانید که یکی از ریشه‌هایی که در انقلاب اسلامی داشتیم، همین گروه آقای مهندس بازرگان بودند و یکی هم مرحوم دکتر شریعتی بود و این‌ها از کسانی بودند که زیربنای تفکر قرآنی‌شان عموما از آقای طالقانی بود و از او برداشت می‌کردند. تمام منبرها را که ملاحظه کنید، هر منبری که می‌رفتند، ابتدا آیه‌ای می‌خواندند و بعد بحث را شروع می‌کردند و برای شاهد احادیثی هم می‌خواندند. فرض کنید درباره صلۀرحم، یا هر مطلب دیگری که گوینده می‌خواهد بحث کند، شاید گفته شود این‌ها دیگر به قرآن کاری ندارد، فقط شاهد و مطلبش قرآن است، ولی آقای طالقانی می‌گفت نه. قرآن باید کتاب عمل باشد، راهنمای زندگی باشد، نقشه راه باشد، ما با قرآن حرکت کنیم. به وسیلۀ قرآن، با دشمن مبارزه کنیم و با قرآن به نتیجه برسیم. بعضی از نظراتی که گفته بودند- اگر قرآن امروز هدایت نکند، پس قرآن با گذشته چه فرقی می‌کند؟ قرآن کتاب هدایت است و باید تا قیامت ما را هدایت کند، تا قیامت راهنمای عمل ما باشد. نمی‌خواهیم چیزی پیچیده و مشکل و مغلق باشد. بلکه هر کس به اندازۀ اندیشه و فکر خودش فهم و درک خاصی از قرآن داشته باشد.
 
طالقانی، مفسری در تکاپوی بازخوانی قرآن در دوران جدید
 
عابدینی: من نکته‌هایی متفرق می‌گویم که نمی‌دانم مفید باشد یا نه. قرآن می‌خواهد کتاب زندگی باشد. اما آن چیزی که آن زمان در حوزه‌ها وجود داشت، فن بود. فقه، معانی و اصول و...  فن است، اما این فن انسان نمی‌سازد که مثلا با ظلم مبارزه کند، انسان نمی‌سازد که احسان و رحمت داشته باشد. این چیزها در قرآن است. وقتی قرآن را می‌خوانیم و در معانی قرآن دقت می‌کنیم، مثلا همین سوره حمد که مطرح شد، در این سوره چهار بار رحمت آمده. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. الرحمن الرحیم. وقتی چهار بار رحمت مطرح می‌شود، پس یعنی خدا رحمت دارد. پس دینش دین رحمت است. آن وقت این دین رحمت را می‌خواهید در جامعه مطرح کنید تا نفوذ پیدا کند. اما وقتی از همان اول مسئله گفتید، این پاک است، این نجس است و همین طور اگر مطرح کردید، اصلا  چنين ديني در جامعه نفوذ نمی‌کند. بعضی مواقع فکر می‌کنم توطئه‌ای آن روزها بوده که قرآن در صحنه نیاید. وقتی کسی قرآن می‌خواند، با خودش می‌گوید معنی این کلمه چیست. پس خود قرآن فهميدن یک نوع مبارزه بوده، یعنی اگر مبارزه‌ای به ثمر رسید که الان افراد به دنبال عدالت، احسان و مقولات اخلاقی می‌گردند، زیربنایش را این طور که دوستان گفتند، آقای طالقانی در عصر ما گذاشته است. اجازه نداده اسلام فقط در بحث نجاسات و طهارات منحصر باشد. این صفات را طبق نظری که دوستان دادند، من می‌فهمم که چه کار عظیمی کرده و در مقابل چه دشمنانی داشته که اجازه نمی‌دادند حتی یک آیه معنا شود. از این جا پلی بزنم و آن  اینکه فکر می‌کنم بعضی از روشنفکران امروز ما هم در همان دام افتادند که مثلا با بیانی دیگر می‌خواهند قرآن را از صحنه خارج کنند، آن هم با طرح بحث‌هايی مثل اینکه زمان قرآن گذشته است و یا  قرآن متعلق به آن زمان‌ها بوده است و امروز دیگر حرف جدیدی ندارد، باید رهایش کرد، باید ببینیم غرب چه می‌گوید و... اما نه، این‌گونه نیست. همان روز اشتباه می‌کردند که می‌خواستند قرآن را کنار گذاشته و فقه را بچسبند و هم امروز اگر بخواهیم قرآن را کنار گذاشته و غرب را بچسبیم. 
همان مطالبی که در غرب هست، بالاتر و درست‌تر و بهتر از آن در قرآن است. و اگر قرآن با چيزي صراحتا مخالفت می‌کند حتما آن غلط است، ممکن است زمان بگذرد و آن‌ها به اشتباهشان پی‌ببرند. یعنی چون این کتاب، تدوین خداست، حتما همه بشریت و همه زمان‌ها را دیده و اگر در کتابش چیزی را بد دانسته، مثلا ربا را، الا و بالله می‌گوید  حرام است و بايد در جامعه ربا نباشد، نگوییم جهان بر اساس بانک می‌چرخد و بانک هم بر اساس ربا. بله در مورد اين كه ربا چيست نظر من با ديگران ممكن است متفاوت باشد كه اگر نیاز شد، نظر خودم را می‌گویم. چون نظرات مرحوم طالقانی را ذیل آیه ربا ندیدم. الان به ذهنم رسید كه اي كاش نظر ايشان را ديده بودم. بالاخره  این طور که دوستان می‌گویند مبارزه عظیمی کرده و من الان فهمیدم که حتی قرآن خواندن و قرآن ترجمه کردن مبارزه بوده است، این نکته اول. نکته دیگر که پیرو صحبت‌های آقای دکتر شكراني در مورد مقاله می‌خواهم عرض کنم، من زمانی که در قم بودم مقاله‌ای نوشتم که در مجله بینات شماره 14 چاپ شد با نام «حجیت فرازهای قرآن». آیا وقتی آیه‌ای در یک موضوع حجت است، اگر تکه کوچکی از آن را گرفتیم و این تکه از قبل و بعد خود مستقل شود، این‌ها حجت هست یا نه؟ و به دنبال آن کتابی نوشتیم به نام ژرفای قرآن و شیوه‌های برداشت از آن که جناب دکتر صلواتی هم زمانی زحمت کشیدند و جلسه نقد و معرفی آن را در شهرداری اصفهان برگزار کردند. 
ایکنا: به ویژگی‌های بارز تفسیر پرتوی از قرآن اشاره کنید. در واقع چه ویژگی‌های شاخصی در این تفسیر وجود دارد و اصلا روش و متدی که آیتالله طالقانی برای تفسیر قرآن در پیش گرفتند، چه بود؟
شکرانی: در نوبت قبل عرایضم  بارزترین ویژگی تفسیر ایشان را عرض کردم و باز می‌خواهم بر همان نکته تأکید کنم. البته چون فرمودید ویژگی‌ها، ناچارم ویژگی‌های دیگری را در حد بضاعتم بیان کنم. همان طور که جناب دکتر صلواتی فرمودند، مرحوم طالقانی این تفسیر را در شرایط مبارزه و بخشی از آن را هم در زندان نوشتند و خود آن مرحوم به عدم دسترسی  به منابع اعتراف دارند. اما علی‌رغم عدم دسترسی به منابع در شرایط قبل از انقلاب آن هم نه منابعی که امروز اسم آن را دیجیتال میگذاریم، بلکه دسترسی به منابع فیزیکال بسیار سخت بود. امروزاگرالان من بخواهم حرفی بزنم، با یک جستجوی ساده در اینترنت یا در یکی از نرم‌افزارهای تفسیری یا روایی به راحتی می‌توانم برای سخنم مستندات و منابعش را جمع آوری کنم. دسترسی به منابع فیزیکی برای مرحوم طالقانی نبوده. یعنی ضمن این که دسترسی به منابع سخت بوده، در زندان عدم دسترسی بوده است. 
اما وقتی پرتوی از قرآن را مطالعه می‌کنیم می‌بینیم ایشان واقعا ادیب بودند. مفسر قبل از هر چیز باید نحوی باشد. اگر خوب نحو را نداند، قدرت اجتهاد در نحو نداشته باشد، ریزه خوار خوان نحویان است. او قبل از آن که بفهمد این واژه ،ماده و صورتش چیست و نقش یا نقش‌های آن در این عبارت چیست و از میان این نقش‌ها و از میان آن معانی برای ماده و صورت،( یعنی در سه لایه واژگانی، لایه صرفی و لایه نحوی)، اگر این‌ها را خودش خوب نتواند اجتهاد کند، حرف دیگران را باید بپذیرد و بعد بر اساس آن حرف بزند و چنین کسی مفسر نیست.
مرحوم آیت‌الله طالقانی به این بعد توجه داشته‌اند. یعنی ایشان عالم به نکات صرفی و نحوی بوده‌اند و ادیب بوده است. من امروز اگر یک بحث نحوی می‌کنم، هنری نیست. چون به منابع دسترسی دارم. با یک جستجوی ساده می‌توانم تمام اقوال را ذیل ماده یک واژه، صورت صرفی یک واژه و نقش‌‎های نحوی واژه را در بیاورم. مهم این است که من یک ملکه اجتهاد داشته باشم. بتوانم مجتهد در نحو باشم. این ویژگی برای انسانی که در آن شرایط دسترسی به منابع دیجیتال که هیچ، اصلا منابع دیجیتالی نبود و منابع فیزیکال هم کم و نادر بود و یا عدم دسترسی بود نداشته، اینها را کنار هم بگذاریم، به قول گفتمان کاوان یا سخن کاوان شرایط آن صحنه را ترسیم کنیم، همه اجزای این تئاتر را بچینیم، ببینیم در آن شرایط چنین تفسیری نوشتن، حکایت از چه چیزی می‌کند. به این بعد کم توجه می‌شود. یعنی اگر جایی بحثی را ننموده‌اند، چون دسترسی به منابع نداشته‌اند.
نکته دوم که در عرایض نوبت قبلم بود این که ایشان انطباق مفاهیم کلی بر مصادیق می‌کردند واین از یک  نگاه  یعنی هنر شناخت نیازهای زمان  واین چیزی است که داب اهل بیت و در کلام اهل بیت است. برای روشن شدن این مطلب مثالی می‌زنم. ذیل آیه « انی لغفار لمن تاب و امن و عمل صالحا ثم اهتدی» در مورد این که مراد از« اهتدی» چیست، خیلی بحث است. خداوند در این آیه با سه تاکید می‌فرماید من  آمرزنده‌ام. یعنی من حتما حتماحتما میآمرزم کسی را که توبه کند، ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد. بعد با کلمه ثم که دلالت بر تراخی دارد، می‌فرماید:ثم اهتدی. یعنی بعد از این سه ویژگی هدایت را بپذیرد. اینجا این سؤال مطرح است کسی که توبه کند، ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد؛ مگر بعد از حصول این سه ویژگی چیزی از ضلالت دراو می‌ماند که هدایت شود. در واقع با حصول این سه ویژگی بیان جمله ثم اهتدی تحصیل حاصل است یعنی چنین فردی هدایت شده است و دیگر نیازی به بیان ثم اهتدی نیست؛ چون کسی که این سه ویژگی را داشته باشد، هدایت شده. پس ثم اهتدی یعنی چه؟ ذیل این آیه در روایات تفسیری شیعه هست که امام صادق (ع) می‌فرماید این اهتدی به ولایت ماست. آلوسی از مفسرین معاصر و اهل سنت در تفسیر روح المعانی می‌نویسد این چه داب  و روشی است که شیعه دارد که هر جا هر آیه‌ای را می‌بیند، باستناد روایت اهل بیت می‌گوید مراد از این آیه اهل بیت است یا مراد از این آیه دشمن اهل بیت است. علامه طباطبایی ذیل این آیه می‌فرماید بیان امام صادق (ع) ذیل آیه که مراد ولایت ماست، تفسیر اهتدی در زمان امام صادق (ع) است. چرا؟ چون آیه در فضای داستان موسی است. اشکال آلوسی این است که این آیه مربوط به موسی است. چه ربطی به ولایت اهل بیت دارد. در زمان موسی مردمی که با وی همراه شدند؛ توبه کردند، ایمان آوردند، اهل عمل صالح شدند، ولی ولایت موسی را نپذیرفتند، لذا به ثم اهتدی به شرط چهارم برای شمول غفران الهی می‌پردازد اما در زمان امام صادق (ع) مردم بازگشت به خدا و ایمان وعمل صالح داشتند، ولی ولایت اهل بیت را نداشتند. امام مفهوم اهتدی را بر خودش  که از اهل بیت است و بر اهل بیت پیامبر انطباق داده و فرموده اهتدی یعنی ولایت پذیری اهل بیت. عین این کار را در کار آیت الله طالقانی داریم. این ویژگی که آیت‌الله طالقانی به نام جری و تطبیق از آن نام نمی‌برند ولی درعمل همان کاراهل بیت را وبه تعبیرعلامه طباطبایی  جری و تطبیق را انجام می‌دهند این  نکته بسیار مهم است. یعنی اینکه که ما بفهمیم در مواجهه با قرآن هر آیه‌ای چه پیامی برای امروزما دارد ویک مفهوم کلی مصداقش برای من چیست، این هنر یک مفسر است و نه مفسر، بلکه این هنر یک مسلمان است. چون قرار نیست همه مفسر باشند و به این نکته آقای طالقانی به دلیل نیازهای زمان به خوبی پی برده بود که امروز ما باید مصادیق این مفاهیم کلی را بیان کنیم.
و نکته سوم اینکه علاوه براین که آیات قرآن مفاهیمی دارد ومصادیقی دارد ولی تبیین هرمفهومی وهرمصداقی در هرزمانی مورد نیاز نیست. فرمودند قرآن را در بحث طهارات و نجاسات خلاصه کردند. من ذیل این فرمایش می‌خواهم عرض کنم، شاید در برهه‌ای از زمان نیاز باشد که ما به این بحث بیشتر توجه کنیم. مثلا وقتی می‌بینیم ذبح شرعی، بحث پاکی و نجاست و بهداشت و نظافت دارد به حاشیه می‌رود، به این نیاز باید بیشتر توجه کنیم. این طور نیست که اسلام بحث پاکی و نجاست نداشته باشد. بله زمانی نیاز می‌شود به این آیات توجه کنیم و یک زمان نیاز و ضرورت جامعه بحث ازموضوع دیگری است. اما اجرای عدالت وقسط همیشه باید باشد، چون قرآن می‌فرماید «و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط». ما پیامبران را فرستادیم به همراه کتاب ومعیار تا خود مردم قسط را محقق سازند، یعنی کارشان قیام به قسط باشد، قیام به قسط، یعنی عدالت را برپا دارند. این چیزی نیست که هیچ وقت به حاشیه رود. این در متن زندگی فردی و اجتماعی باید باشد. مرحوم آیت‌الله طالقانی به این توجه داشتند. البته ما خیلی مواقع می‌خواهیم این کار را بکنیم، چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی، ولی شهامتش را نداریم. انسان اول باید شهامتش را داشته باشد. لیقوم الناس بالقسط که  از فلسفه‌های بعثت پیامبران از نگاه قرآن است، خیلی مواقع به حاشیه می‌رود. به خاطر این که ما آن ژن قیام به قسط را نداریم یا این ژن در ما به حاشیه رفته و کمرنگ و ضعیف شده است. این روح قرآن است. مرحوم طالقانی به این روح توجه داشتند. امروز هم ما باید به این روح توجه کنیم. بله بحث پاکی و نجاست زمانی به حاشیه می‌رود، چون همه به آن توجه داریم، ولی بحث قیام به قسط یعنی انجام دادن قسط در هر آن و در هر کاری. 
 
ایکنا: به برخی از سخنان آیت‌الله طالقانی اشاره‌ای کرده و سپس سؤال بعدی را مطرح کنیم. مرحوم طالقانی در همان تفسیر پرتوی از قرآن اشاره می‌کنند که این کتاب پیش از آن که کتاب منتسبین به اسلام باشد، کتاب سعادت عمومی بشر است و با ضمیر همه انسان‌ها سر و کار دارد و در ادامه مباحثشان قرآن را فقط برای مسلمانان نمی‌دانند، بلکه معتقدند که قرآن برای همه بشریت است و اشاره صریحی که دارند، قرآن را درسنامه اجتماع و سیاست می‌دانند و در عین حال این را مشروط به این می‌دانند که انسان باید حضور فعالی در سیاست و اجتماع داشته باشد، عوامل ترقی و تعالی ملت‌ها را بداند، سپس به قرآن رجوع کند. حال با مقدمه‌ای که عرض کردم، سؤال بعدی این است که می‌توان گفت آیت‌الله طالقانی با تفسیر پرتوی از قرآن در واقع به دنبال- حالا آن کلید واژه‌هایی که در تفسیر هست از قبیل عدالت، شورا، قسط، آزادی، عقل، اختیار کلید واژه‌هایی که خیلی در تفسیر پرتوی از قرآن وجود دارد- آیا می‌توان گفت این تفسیر به منظور بازخوانی قرآن در دوران جدید است؟
صلواتی: قرآن کتاب تکامل است. یعنی هم ما و حتی خود پیغمبر می‌فرماید رب زدنی علما. به پیغمبر خطاب می‌شود که بگو رب زدنی علما و این که ما پیغمبر را اعلم علمای آن وقت، اکنون و آینده می‌دانیم، ولی این رب زدنی علما را هر کس باید مطابق فکر خودش تفسیر کند یا همین طور که اشاره کردند، پیغمبر هم در نماز خودشان اهدنا الصراط المستقیم را می‌فرمودند. ایشان هم بیان می‌کردند. همه می‌خواهیم به طرف آینده بهتری برویم، به طرف آگاهی بهتری قدم برداریم. همه می‌خواهیم انشاءالله راه بهتری را دنبال کنیم و یکی از اصطلاحاتی که خصوصا آیت‌الله طالقانی برای قرآن به کار می‌برد، یکی کتاب هدایت است و حتی زمانی که می‌خواهد امضا کند، کسی که احتیاج به هدایت الهی دارد. سید محمود طالقانی و کسی که دنبال هدایت الهی است. این کلمه را می‌نویسد. دیده‌اید بعضی از علما وقتی می‌خواهند امضا کنند، الاحقر یا العاصی، یک چیزی می‌نویسند. آقای طالقانی می‌نویسد محتاج هدایت الهی. هدایت، رحمت و لطف هم هست. همه چیز هست و او اصلا قرآن را در مسیر هدایت می‌داند. یعنی از همان عبارات آیات‌الاحکام یا تفسیرالاحکام که آماری که من گرفتم، در تفاسیر شیعه پنجاه مورد آیات الاحکام وجود دارد. هر فقیهی بر اساس اندیشه‌های خود برداشتی از آیات الاحکام و احکام قرآن دارد. در هر صورت آیات الاحکام باید تکامل پیدا کرده و به قسط و اخلاق ختم شود. ممکن است قسط باشد، ولی اخلاق نباشد. ممکن است به همه یک موز داده شود، ولی این موز برای یک نفر مناسب نباشد. نمی‌توان گفت حتما آن را بخور. اجباری که نیست. هر کس متناسب با خودش و بر اساس عدالت باید از مواهب طبیعت استفاده کند. 
 
طالقانی؛ مفسری در تکاپوی بازخوانی قرآن در دوران جدید
 
نکته دیگر مخصوصا از برداشت‌های من، چون من در ایام جوانی بیش تر بر مبنای تفسیر ایشان کار می‌کردم برای بچه‌هایی که می‌خواستم به قول خودم آن‌ها را به راه بیاورم، از تفسیر آقای طالقانی استفاده می‌کردم. در زندان هم که بودیم با یکی از دوستان به نام آیت‌الله جواهری، تفسیر فی‌ظلال را مباحثه می‌کردیم و با هم کار می‌کردیم و همان طور که فرمودند علاوه بر ادبیات و معانی بیان، روی بحث‌های دیگری کار می‌کنند، اگر ببینید روی واژه‌ها که هیچ کس کار نکرده، ایشان کار کرده‌اند، مثلا القارعه یعنی چه؟ چرا القارعه، ماالقارعه و ماادریک ماالقارعه؟ من توفیق داشتم که خیلی از این تفاسیر را با هم مقایسه و تطبیق کردم. حالا زمانی علاقه‌ام به این مسائل بیش‌تر بود. چون می‌خواستم برای جوانان مطلبی گفته باشم، این تفاسیر را کنار هم می‌گذاشتم و می‌دیدم این واژه‌هایی که آقای طالقانی برداشت کرده، چرا مثلا این تکرار شده؟ و ماادریک ما القارعه. تو نمی‌دانی که قارعه چیست؟ چرا سه بار پشت سر هم قارعه را آورده؟ قارعه، کوبندگی است. قرآن می‌خواهد چه کار کند؟ موسیقی قارعه یعنی چی و این را در هیچ تفسیر دیگری ندیدم. حتی سبک تفسیر آیت‌الله مکارم که بعدا نوشته شد، سبک تفسیرهای ادبی، عرفانی، حدیثی و روایی است، این‌ها هیچ کدام این گونه نیست و این ابتکاراتی است که آقای طالقانی به کار برده و خیلی خوب هم جا می‌اندازند و خیلی خوب تفهیم می‌کنند و مخصوصا برای طلبه‌ها یا دانشجویانی که آن زمان با ایشان بودند. و یکی دیگر هم محکم و متشابه است که آقای طالقانی اعتقاد دارد که متشابه مفهوم ندارد. متشابه این است که «کتابٌ احکمت آیاته». این کتاب همه آیاتش محکم است، اما برای تو متشابه است. تو ممکن است نفهمی. باید روی آیات قرآن کار و مطالعه کنی و به متشابهات پی ببری. 
یکی دیگر از عوامل که تفسیر به رأی است، تفسیر به رأی یعنی چه؟ یعنی منافع حکومت را می‌خواهی در نظر بگیری. می‌دانیم که معاویه چهارصد هزار درهم  به سمره ‌بن جندب داد تا بگويد آيه: «مَن يشري نفسه ابتغاءَ...» در مدح ابن‌ملجم است و العياذُبالله آيه: «و من النّاس من يُعجِبك في الحياة الدنيا...» درباره حضرت علي است.(سيرحديث در اسلام، ص65)
 
طالقانی، مفسری در تکاپوی بازخوانی قرآن در دوران جدید
 
در هر صورت این‌ها پول خرج می‌کردند. براي تحريف قرآن و حديث، این‌ها تفسیر به رأی است. تفسیری که بخواهی منافع خودت یا حکومت یا پول را در نظر بگیری. ولی همین برداشتی که منبری‌ها می‌کنند، آیه را می‌خوانند و برداشتی می‌کنند. این که دیگر تفسیر به رأی نمی‌شود. می‌گویند در این آیه ابراهیم به خاطر این که توجه به فلان چیز داشت، مورد قبول قرار گرفت. قد صدقت الرویا، به او گفته شد. ذبح عظیم پذیرفته شد. این‌ها به خاطر این بود و روی این حساب است که این‌ها بیان می‌شود. به این‌ها می‌گویند توجیه. توجیهاتی که ممکن است هر کسی برای خودش داشته باشد و اگر منافع كسي و جایی نباشد و او هم باید متذکر شود که برداشت من از این آیه این است. نه این که خدا این را گفته. ما شاگرد خدا نیستیم که یقین داشته باشیم خدا چه گفته. من مطالعاتی کرده‌ام و به این نتیجه رسیده‌ام که ممکن است منظور از این آیه فلان مطلب باشد. اذا الشمس کوّرت، و اذا النجوم انکدرت، شمس و نجم و لیل و نهار در مقابل هم قرار گرفته‌اند و از نظر ادبی، معانی بیان و لطیف و لطافت عبارت، این اعجاز است و یکی از اعجازهای قرآن این است که هیچ کس نمی‌تواند مثل آن را بیاورد و الا این همه شاعر بوده‌اند که به زیبایی شعر گفته‌اند. آدم لذت می‌برد. شعرهایشان بی‌نظیر است. بخواهیم با قرآن مقایسه کنیم، نه، این طور عبارت‌پردازی، جمله‌پردازی و آهنگ‌سازی فقط کار خداست و این ابتکاراتی است که آقای طالقانی در تفسیر خود بدان پرداخته، ولی همان‌طور که دوستان فرمودند، یکی محصور بودن، در زندان بودن، عدم مدرک، بعد هم مسائل سیاسی، مسائل مبارزاتی و در تبعید بودن، باز هم همین پنج شش جلد خیلی است. در این شرایط توانسته‌اند اندیشه‌های خودشان را روی کاغذ بیاورند، خیلی موفق بودند. شاید دیگر مبارزانی که بودند، غیر از آیت‌الله منتظری، در فرصتی که داشتند، ولی در زندان‌ها که در یک اتاق چند در چند، ده بیست نفر بودند، تلویزیون باید روشن باشد، افراد چگونه با هم حرف می‌زدند، هر کسی تفکری دارد، عده‌ای کمونیست هستند، عده‌ای مسلمان اند، عده‌ای تندرو و خشن هستند. کسی بخواهد در این اتاق مطالعه کند و بنویسد. اتاق خصوصی که نمی‌دهند. زندان انفرادی هم یک‌متر در یک مترو‌نيم بود. در این شرایط همین کاری هم که انجام دادند، حالا به اصطلاح اعجاز به کار برده می‌شود، کار مهمی بوده و الا واقعا دوران سختی بوده و اگر ایشان فرصتی می‌داشت و کار بیش‌تری انجام می‌داد، قطعا جزو مفسران بزرگ بود و حرف‌های نو زیاد داشت، برداشت‌های نو زیاد داشت، برداشت‌های اخلاقی و انقلابی زیاد داشت و واقعا به قول امروزی‌ها آیت‌الله‌طالقانی حرف برای گفتن داشت و روحیه هم طوری بود که حالا یک خاطره جزئی عرض کنم. 
یک روز با هم پای منبر کسی رفتیم که خوب حرف می‌زد. با استعداد بود. بعضی‌ها به ایشان ایراد می‌گرفتند که پای منبر فلانی نروید. ایشان می‌گفت: اگر من پای منبرش نروم با این استعداد و بیان، آن طرفی‌ها او را می‌قاپند. من که رفتم، او دیگر واکسینه می‌شود. دیگر امکان ندارد که حکومتی‌ها سراغش بیایند. اصلا من که بروم برای او عیب می‌شود. اجازه دهید پای منبر او برویم. او هم وقتی کسی مثل آيت‌الله طالقانی به مجلسش آمدند، تجلیل کرد، اسم برد و به اصطلاح خودش را از چشم حکومتی‌ها انداخت. ولی آقای طالقانی تمام برنامه‌هایش روی حساب، بیان قرآنش روی حساب. چند وقتي در اصفهان میهمان ما بودند. خیلی از دوستان من جمله آقای خاتمی آن وقت دانشجو بودند، در باغی بودیم، سؤالشان از همه ما این بود که چه کار قرآنی می‌کنیم؟ و استفاده‌ای که ما از محضر ایشان می‌بردیم، مسائل قرآنی بود و در همان حال تفریح و گردش، بعضی از مسائل و نکته‌های عجیب و غریب قرآنی را بیان می‌کردند. البته اهمیت هم به کار نمی‌دادند. من در خدمت علامه طباطبایی هم بودم، تازه نگارش المیزان تمام شده بود، گفتم خوش به حال شما که توانستید این کار را انجام دهید، خدمت بزرگی کردید. خدا به شما توفیق داد. آن وقت ایشان با همان لهجه ترکی فرمودند: من فکر نمی‌کنم کاری کرده باشم. من نگرانم، روز قیامت به من بگویند استعداد، امکانات و سواد به تو دادیم، چرا کم كار کردی؟ چرا در حد توانت كوشش نداشتي؟، از تقصیر و قصور خودم نگرانم. آقای طالقانی هم در این اواخر، البته در جریان انقلاب من خدمت ایشان نبودم، قبل از آن، می‌گفتند احساس می‌کنم کم کار کرده‌ام. با این همه زندان و با این همه تلاش و فعالیت و با این همه اندیشه، باز هم احساس می‌کرد که کاری نکرده. خدا رحمتش کند.  
ایکنا: بحث قرآن‌گرایی و بازگشت به قرآن را به لحاظ پیشینه تاریخی می‌توان دوره‌ای را مصداقی برایش لحاظ کرد. ولی در دوره معاصر، از ابتدای سلطنت پهلوی کسانی مثل شریعت سنگلجی بحث قران گرایی و بازگشت به قرآن را مطرح کردند و بعد آیت‌الله طالقانی، مهندس بازرگان و دیگران هم این بحث را مطرح کردند. سؤال این است که بحث بازگشت به قرآنی که آیت‌الله طالقانی مطرح می‌کردند با بازگشت به قرآنی که امثال شریعت سنگلجی مد‌نظرشان بود و با بازگشت به قرآنی که امروز در برخی از جریان‌های سلفی مطرح می‌شود، چه تفاوتی داشت؟
عابدینی: جواب مختصر بگویم که بلد نیستم. این مسأله را از آقای دکتر صلواتی بپرسیم. ولی راجع به صحبت‌های قبلی نکته‌ای را بگویم. دیروز که تفسیر پرتوی از قرآن آقای طالقانی را می‌خواندم، جایی اول سوره نساء بود، یا ایها الناس، ناس را دو گروه می‌دانست. ناسی که مثلا هدایت شده یا غیر هدایت شده است، تقسیم می‌کرد و جلو می‌رفت. چند صفحه‌ای این جا را خواندم، بعد آیه« ولا تنکحوا ما نکح آبائکم من النساء.» و آيه «حرمت علیکم  امهاتكم» را خواندم و بعد این بحث به ذهنم رسید که پیشنهاد کنم. نمی‌دانم کسی به این پیشنهاد اعتنا می‌کند یا نه و اصلا می‌توان این کار را کرد یا نه. به ذهنم آمد که این تفسیر آقای طالقانی خیلی مختصر است. هر چیزی را اشاره کرده. یعنی من طلبه که اسم خودم را قرآن پژوه گذاشته‌ام، باید با دقت بخوانم و بعد ببینم چه نکته‌هایی دارد تا آن نکته‌ها از دستم نرود. یعنی همه چیز تلگرافی است. به ذهنم آمد که اگر امکان داشت کتاب تفسیر ایشان را متن قرار می‌دادند و کسانی توضیح می‌دادند که این جا مقصودش این است. عبارت مختصر ایشان را که مثلا پنج خط است، یک تا دو صفحه توضیح دهید، تازه معلوم می‌شود که حرف‌های ایشان چیست. دوستان می‌فرمودند نکته‌های ادبی. بله هم نکته‌های صرفی و نحوی دارد، هم نکته‌های بلاغی، ولی تلگرافی است. یعنی اگر کسی متخصص فن نباشد، متوجه نیست که ایشان چه می‌گوید. اتفاقا جالب هم هست که وقتی این‌ها درست شد، مفسر هم نظر خودش را بگوید که بعضی وقت‌ها ممکن است مخالف نظر آیت‌الله طالقانی هم بشود. نقدی هم به آن بکند. این گونه کتاب زنده می‌شود. همین کاری که در حوزه انجام مي‌دهند وبر العروة الوثقي حاشيه مي‌زنند .
 
طالقانی، مفسری در تکاپوی بازخوانی قرآن در دوران جدید
 
عروه کتاب مختصری است. این حاشیه زدن هم آن را زنده نگه داشته، هم توانسته آن را بفهماند و دیگران در کنار آن حرف بزنند. چند حرف می‌توان زد و بعد نتیجه گرفت. اگر کسی این کار را انجام دهد، مخصوصا آقای دکترصلواتي که به مرحوم طالقانی علاقمند است، ایشان درس‌هایی بگوید و دیگران طبق درس‌های ایشان این کار را انجام دهند یا نوشته‌ای باشد، کس دیگری بنویسد. من این به ذهنم آمد که برای زنده کردن یاد آقای طالقانی و کار عجیبی که انجام داده و افراد را بازگشت به قرآن داده، بیاییم و این گونه کارش را زنده کنیم. 
صلواتی: بحث بازگشت به قرآن که امثال شریعت سنگلجی می‌گفتند و خیلی از گروه‌ها که در اصفهان هم هستند، بازگشت فقط به قرآن، دو تا نظر هست. یکی زندگی قرآنی تشکیل دادن بر اساس اندیشه‌های اهل بیت، که آقای طالقانی نظرش این بود و در تمام صحبت‌های خود احادیث اهل بیت را می‌آورند ولی کسانی را که نام بردید نه. آن‌ها فقط روی قرآن تنها تکیه داشتند. مسلم است و عقیده شیعه هم همین است که قرآن بدون اهل بیت فایده ندارد. اگر از اهل بیت استفاده کنید، گمراهی ندارید. البته احادیث اهل‌بیت آن قدر زیاد و گاهی مواقع مخلوط و قاریان و قرآن‌پژوهان بدان مي‌پردازند، نمی‌خواهم به عرفا جسارت کرده باشم، بعضی از عرفا و فلاسفه و گروه‌های مختلف و اسرائیلیات و این‌ها که خود اهل درایه و اهل حدیث روی آن بحث می‌کنند، آن قدر زیاد است که آن‌ها هم بحثشان همین است. می‌گویند: بازگشت به قرآن برای این که در این احادیث گیر نکنید، حواستان پرت نشود. همان ضرب‌المثلی که طلبه‌ها دارند. می‌گویند: علیکم بالمتون لا بالحواشی. مواظب اصل باشید. نص اصلی را در نظر داشته باشید. یاد بگیرید. ولی اعتقاد امثال طالقانی و حتی بازرگان و این‌ها که پیروانش بودند، در این جهت، معتقد بودند که حتما اهل‌بیت باید کمک کنند. باید مقداری این کمک را داشته باشیم و فرق آن‌ها با امثال طالقانی در همین مورد بود که همان جمله‌ای که اهل تسنن دارند و از خلیفه دوم نقل مي‌كنند: حسبنا کتاب الله. کتاب خدا براي ما کافی است. روایت‌های زیادی وجود دارد که می‌گفتند در یونان، ایران و مصر کتاب‌های زیادی بود، گفتند با این‌ها چکار کنیم؟ گفت حسبنا کتاب الله. البته آقای مطهری معتقد نیست که کتابی در آن زمان سوزانده شده باشد، ولی بی‌عنایتی مسلم است به کتاب‌ها و بالاخره کتاب‌های ادیان دیگر را نگه نداشتند و حفظ نکردند و حالا اگر نسوزانده باشند، آن‌ها را در دریا ریخته‌اند یا کار دیگری کرده‌اند و می‌دانیم که در آن شرایط کتاب‌های زیادی از بین رفت. ما نمی‌خواهیم حسبنا کتاب الله را قبول داشته باشیم. البته زندگی قرآنی را همه تأیید می‌کنند، انقلابی را تأیید می‌کنند. خود مرحوم شریعتی در مورد بازگشت به قرآن کتاب دارد و البته او هم بیش‌تر تحت تأثیر پدرش و آيت‌الله طالقانی هست. اگر تفسیر نوین را ببینید، روی همین مسائل بازگشت به قرآن خیلی تکیه دارد. بله ولی عرفا اصطلاحی دارند که باید دستگیری شود. ما به طرف قرآن برویم، ولی دستگیری ائمه را هم از دست ندهیم. افرادی باید مفسر باشند مثل آقای دکتر عابدینی که بفهمند کدام حدیث درست است و کدام حدیث صحیح نیست و گاهی بعضی‌ها هستند که ما را در شأن نزول نگه می‌دارند و می‌گویند مثلا این آيه برای ابوسفیان نازل شده، این الدالخصام چه کسی بوده؟ ما می‌خواهیم بگوییم نه این برای همیشه است. مثلا ببینید وکلوا ممّا رزقكمُ الله حلالا طیبا، حالا اگر انسان‌های اولیه می‌خواستند گوشت بخورند، باید غصبی نبوده و حلال باشد. زمان ما اگر می‌خواهند پیتزا بخورند بايد حلال و طیب باشد. صد سال دیگر اگر غذاهای دیگری پیدا شد، این اصل حلالا طیبا، ثابت و کلی است. حالا می‌خواهید با قاشق و چنگال یا چوب یا با دست یا با هر چیز دیگر بخورید. حلالا طیبا اصل است و قرآن اصالت خودش را به این صورت نگه می‌دارد.
ایکنا: فضایی که آیت‌الله طالقانی در زمان خودشان ایجاد کردند، خیلی‌ها را به قرآن برگرداند. جوانان، دانشجویان و روشنفکران به سمت قرآن آمدند و منجر به انقلاب شد. ضرورتی آن موقع احساس می‌شد که به نظر من آن ضرورت هنوز هم سر جای خودش هست. بازگشت به قرآن و زندگی قرآنی. منتها ظاهرا آن زمان با مشکلاتی مواجه بود و کار سخت بود. الان هم با مشکلات دیگری مواجه است. همین بازگشت به قرآن مشکلات خاص خودش را دارد. یعنی جریان‌های متفاوتی در مقابلش سبز می‌شود. بخشی از این جریان‌ها در حوزه نگاه سنتی به قرآن است و مشکلاتی که آقای طالقانی با آن‌ها مواجه بود. متأسفانه در بخشی از جریان‌های روشنفکری ما هم بروز کرده که آن‌ها هم برای قرآن تفسیر قائل نیستند. می‌گویند قرآن نیاز به تفسیر ندارد، اصلا کتاب خدا نیست، پر از تناقض است و غیره و این متأسفانه در جریان‌های روشنفکری دینی ما هم دارد نضج می‌گیرد و آن عشقی که آقای طالقانی با آن اندیشه به سمت قرآن آمدند، دارند از آن دور می‌شوند. می‌خواهم ببینم در شرایط فعلی اگر آقای طالقانی بود چه کار می‌کرد؟ وظیفه ما به عنوان علاقمندان و دنباله روهای قرآن امروز چه باید باشد؟
صلواتی: آقای طالقانی در شرایطی زندگی می‌کرد که رضا شاه رفته بود. یعنی او را برده بودند. هر گروهی ساز خودش را می‌زد. عده‌ای از کسروی‌ها بودند و عده‌اي ضد کسروی‌ها. تمام وقت و نیرویشان را صرف مبارزه با هم مي‌كردند، افراد باهوش و مؤمنی بودند. عده‌ای بهایی بودند و عده‌ای ضد بهایی. عده‌ای کمونیست بودند و مذهبی‌هائي ضد کمونیست. همه چیز درهم شده بود. اندیشه‌های شریعت سنگلجی و دیگران نمی‌خواهیم بگوییم همه‌اش بد بود. طالقانی راه معتدلی انتخاب کرد و اساس را قرآن قرار داد. شروع کرد و به کارش هم رسید. فدائیان اسلام بعد از مصدق برای مدتی در خانه ايشان مخفی شده بودند. هرچه می‌گفت اذان نگویید. این‌ها معتقد بودند که اذان را باید بلند گفت. همسايه‌ها همه بیدار می‌شدند و می‌فهمیدند در این خانه خبرهایی است. در هر صورت مأموران برای دستگیری‌شان به خانه طالقانی هجوم ‌برند.
اندیشه‌های قرآنی از آن زمان شروع شد، بدون این که آقای طالقانی خودش را به این گروه‌ها نزدیک کند یا از آن‌ها دور شود. یعنی در زندان این‌ها خیلی برای آقای طالقانی و منتظری احترام قائل بودند. این‌ها هم رنج می‌کشیدند و حرص می‌خوردند. بعد در این شرایط ببینید آقای طالقانی این کار را کرد. الان در این دوره غیر از برنامه‌های قرآنی تلویزیون، به ندرت آموزش دیگری هست. مثلا در همین اصفهان که آقای عابدینی چند جلسه را داشته باشد، آن هم به او ایراد نگیرند. قبل از انقلاب خیلی بود، ولی حالا من خودم دو جا بیشتر سراغ ندارم که روی قرآن کار مي‌کنند، آن هم غیرسیاسی و الا اصل قرآن همان قرآن حکومتی تلویزیون شده است.  من فکر نمی‌کنم موفقیت زیادی فعلا در این کار داشته باشیم. 
جمله بازگشت به قرآن از قرآن گرفته شده است
 
شکرانی: سه نکته ماند که باید بحث شود. یکی عبارتی که از مرحوم آیت‌الله طالقانی فرمودید. دوم عرض خودم که ناتمام ماند و سوم سؤالی که از سه منظر به آن نگاه شد. من بین این سه جمع کنم با این بیان که قرآن خودش را همان طور که مرحوم طالقانی فرمودند، هدایت برای همه می‌داند.«هدی للناس» اما قرآن دو هدایت دارد. یکی هدایت همگانی، کافر و مشرک و حتی ملحدین و لا ادریون. قرآن برای آن‌ها هم هدایت است. امروزکه دسترسی به سخنان خداناباوران و مخالفان ادیان و اسلام خیلی ساده شده است، وقتی سخنان آنان را مطالعه کنیم می‌بینیم در کلام آنها هم همین آیات قرآن است. من خیلی روی حرف‌های ضد دین‌ها مطالعه می‌کنم چون قرآن می‌فرماید« فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه». آن دسته از لاادریون، مسیحیان، یهودیان که دل در گرو ارزش‌ها دارند، قرآن برای آنها وهمه فطرت‌های پاک هدایت است. هدی للناس. ولی قرآن یک هدایت خاص هم دارد و آن برای آن کسانی  است که حقیقتا دل در گرو خدا دارند و خدا ترس باشند. آن هدایت خاص متقین است که هر روز در نماز آن هدایت را از خدا می‌طلبیم. 
نکته دوم این که «جمله بازگشت به قرآن» جمله مقدسی است برای همه قرآن باوران و این جمله از قرآن  گرفته شده است. خداوند در قرآن می‌فرماید یکی از شکوه‌های پیامبر در قیامت این است که خدایا قوم من از قرآن هجرت کردند. هجرت از چیزی است که انسان به آن دلبستگی دارد و انسان آن را از خود دور می‌کند یا ازآن دور می‌شود. یعنی چیزی که مطلوب و محبوب آنها بود، آن را رها کردند. لذا همه قرآن دوستان اعم از سلفیون، معاصرین، روشنفکران ادعای بازگشت به قرآن دارند.
 
آیت‌الله طالقانی؛ مفسری در تکاپوی بازخوانی قرآن در دوران جدید
 
با این مقدمات اجمالا عرض کنم، بازگشت به قرآنی که سلفی‌ها می‌گویند منظور این است که ببینیم ظواهر قرآن چه می‌گوید. از تأویل دست بکشیم و هرچه ظاهر قرآن است دنبال کنیم.عدول ازظواهر ولو در کمترین حدش را تأویل می‌دانند وآن را نادرست می‌پندارند عدول از ظاهر به هر دلیلی اعم از دلیل عقلی یا نقلی. این‌ها می‌گویند- فرقه ظاهریه یا سلفی‌ها- ما باید ظواهر را ببینیم که البته این خیلی مشکلات ایجاد می‌کند. اهل سنت معتدل قائل به این امر نیستند حتی آنهایی که تحت تأثیر سخنان احمد بن حنبل هستند، آنها را هم می‌بینم به نوعی عدول از ظواهر دارند. یعنی عدول از ظواهر یک مقوله مشکک است که از یک تا صد را شامل می‌شود. آنها می‌گویند به آن ظاهر برگردیم. هر چه ظاهر می‌گوید. معنای دومی که عده‌ای دیگرو بخشی از خود اهل سنت قایلند، همان طور که آقای دکتر هم فرمودند، من تکمیل کنم و حاشی‌های بزنم در ذیل فرمایش استاد، بحث‌شان همان حسبنا کتاب الله است. قرآن وقتی با احادیث در می‌آمیزد، چه احادیث اهل سنت و چه احادیث شیعه، چیز دیگری می‌شود. باید دید حسبنا کتاب الله با چه نیتی گفته شود. یک بار حسبنا کتاب الله گفته می‌شود از این باب که ولایت را کنار بگذارند. در مرحله دوم حسبنا کتاب الله گفته می‌شود چون احادیث جعلی و غیر جعلی به هم آمیخته. حسبنا کتاب الله ابوحنیفه غیر از حسبنا کتاب الله خلیفه دوم است و یک بار حسبنا کتاب الله امروز گفته می‌شود. خیلی از معاصران از سر دلسوزی این حرف را می‌گویند. گروهی که امروز به نام قرآن بسندگان یا قرآنیون معروفند، این سه گروه همه حسبنا کتاب الله می‌گویند، ولی هر کسی با یک اعتبار و یا از یک منظر این حرف را می‌زند. 
ما با هر نگاهی بخواهیم به قرآن بنگریم، قرآن به تنهایی نمی‌تواند ما را به سعادت برساند. چون قرآن در 1400 سال پیش نازل شده است. الفاظ وعبارات این کتاب شرحی مبتنی بر آن معانی متبادر در آن زمان می‌خواهد. خداوند در قرآن در آیه 44 سوره نحل می‌فرماید« وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ». من خداوند این قرآن را به تو پیامبر نازل کردم تا تبیینش را تو انجام دهی. پس تبیینش را به عهده پیامبر می‌گذارد. ضرورت بازگشت به قرآن ضرورت بازگشت به سخنان پیامبر هم هست. حالا اگر شما بگویید سخنان پیامبر تحریف شده، با آیه قرآن دارید مخالفت می‌کنید. بگویید به دلیل اینکه این اقوال و فرقه‌های مختلف و این تکثرات از دل بستن به احادیث پیامبر یا صحابه است یا ناشی ازاحادیث مرویه از اهل سنت است یا از احادیث شیعه است. فرقی نمی کند این جا باید بگوییم ذیل این آیه، پیامبر گفته چه کنیم. در مقاله‌ای که نوشتم و در کیهان اندیشه چاپ شد بیان داشتم حدیث متواتر ثقلین که اهل سنت نمی‌توانند انکارش کنند. اگر بخواهند انکار کنند، باید کتاب صحیح مسلم خودشان را انکار کنند کتابی که معتقدند یکی از دو کتاب اصح حدیثی آنهاست. علامه امینی در جلد اول الغدیر،110 سند برای این حدیث بیان می‌کند.اگر ما بخواهیم این حدیث را انکار کنیم. دیگر چه چیزی را می‌توانیم قبول کنیم، حدیثی که خود اهل سنت به آن معتقدند. خود اهل سنت در التزام به احادیث‌شان و آیه 44 سوره نحل باید حدیث ثقلین را بپذیرند در ذیل حدیث ثقلین است که پیامبر می‌‍فرماید« لن تضلوا ما ان تمسکتم بهما یا بها».عبارت حدیث بها باشد، به عترت برمی‌گردد و بهما باشد، به قرآن و عترت برمی‌گردد وازمیان اقسام متصور برای تمسک به اهل بیت اصلی‌ترین مصداق تمسک به اهل بیت، تمسک علمی است چرا که درسایه تمسک علمی است که از ضلالت جلوگیری می‌گردد .این معنای دوم از بازگشت به قرآن بود با شرحی که خدمتتان عرض کردم بر معنای سومی که مرحوم آیت‌الله طالقانی از بازگشت به قرآن دارد. 
باز تاکید می‌کنم روح قرآن «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» است. ما ممکن است در برهه‌ای به بحث پاکی و نجاست نیاز نداشته باشیم چون آن را بلد باشیم، ولی اقامه قسط و عدل روح اسلام است. بازگشت به قرآن یعنی این که من عادل باشم، قسط را اقامه کنم، اقامه یعنی انجام بدهم، لیقوم الناس بالقسط یعنی در همه احوال این را انجام دهیم. مرحوم طالقانی این را می‌خواهد بگوید که روح قرآن را دریابیم و ایشان روح قرآن را اقامه قسط می‌بیند و این نکته است که در زندگی فردی و اجتماعی ما خیلی مواقع غایب است. عرایضم را جمع کنم، در ویژگی‌های تفسیر آقای طالقانی، سه ویژگی را بیان کردم. یکی تسلط ایشان به قواعد ادبی بود که عرض کردم لازمه مفسر بودن است. دوم انطباق مفاهیم کلی بر مصادیق است و البته ایشان واژه انطباق را هم به کار می‌برد ازجمله در ذیل آیات سوره عادیات. او سعی داشت قرآن را به صحنه بیاورد و بیان نمودم آوردن قرآن به صحنه در انطباق آن مفاهیم کلی بر مصادیقی است که ما با آن زندگی می‌کنیم و ویژگی سوم که روح قرآن است، این است که ببینیم قسط را باید چگونه اقامه کنیم و این  شهامت می‌خواهد. خیلی افراد ممکن است مدعی این شعار بشوند، ولی در مرحله عمل جا بزنند. این روح‌های با شهامت و این جان‌های بزرگ کم‌اند. امثال‌شان آقای طالقانی است، امام‌ هستند، کسانی‌اند که به زندان رفتند. اگر قیام به قسط نمائیم بازگشت به قرآن نموده‌ایم و این چیزی است که در فطرت همه انسان‌های آزاد و آزادی‌خواه است همان‌گونه که امام حسین(ع) فرمودند «آزاده باشید»، این روح قرآن است. روحی که همه قبول دارند و این باید احیا شود. و صلی الله علی محمد و آل محمد.
صلواتی: این کلمه تلاوت و تالی قرآن بودن را آقای منتظری معنی می‌کنند یعنی با دقت خواندن. نه این که آرام خواندن و این‌ها، می‌خواستم این نکته را عرض کنم که وقتی قرآن را با آرامش می‌خوانند، منظور این است که قرائت را بلند بخوانید و تلاوت را با دقت. آيت‌الله منتظری این طور معنی کردند.
 
آیت‌الله طالقانی؛ مفسری در تکاپوی بازخوانی قرآن در دوران جدید
 
عابدینی: در مورد همان بحث حسبنا کتاب الله نکته‌ای بگویم. عمر گفت: حسبنا کتاب الله و ما مخالفت کردیم و گفتیم عترت، سنت و روایت هم داریم. ولی از بس در روایات جعل و تحريف و حذف و اضافه کردند، الان در عمل می‌بینیم غیر از کتاب الله  چيز ديگري نداریم. و این خیلی مشکل آفرين است. یعنی اگر بخواهیم روایت و سنت را پیدا کنیم، فقط به مجامع روایی نباید نگاه کنیم. باید قرائن و شواهد زیادی را کنار هم بگذاریم تا مطمئن شویم این سنت پیامبر است تا در کنار آن قرآن معنا شود. یعنی  پیامبرطبق وظيفه‌ بيانگري خودش  بیان کرده، ولي بیان پیامبر به دست ما نرسیده است. پس این مسئله حسبنا کتاب الله را او گفت و ما مخالفت کردیم، اما چون حکومت دستشان بود، در طول چندین سال کاری کردند که چیز دیگری نباشد که ما بخواهیم کنار کتاب قرار دهیم. الان که می‌خواهیم بازگشت به قرآن کنیم، باید بازگشت به سنت هم بکنیم. پس باید زحمات زیادی بکشیم تا سنت پیدا شود و الا روایتی که ساخته‌اند یا نساخته‌اند یا بد فهمیده‌اند، ما این را بگیریم و بخواهیم قرآن را با آن تفسیر کنیم، در حالی که اصلا معلوم نیست فلان روایت سندش درست است و بر فرض اگر سندش درست باشد، شاید برای آن زمان گفته شده است. روایت آن زمانی باشد، موسمی باشد. این است که خیلی کار سختی است، اگر امروز بخواهیم بازگشت به قرآن شعار نباشد، واقعا عمل باشد، این کار سختی است. 
 
طالقانی؛ مفسری در تکاپوی بازخوانی قرآن در دوران جدید
 
نکته دوم راجع به عمل به قرآن که می‌گفتند غیر مسلمان عمل به قرآن می‌کند، بله این درست است. حضرت علی در نهج‌البلاغه در وصیت‌نامه خود دارد که « الله الله بالقرآن لا یسبقنکم بالعمل به غیرکم». مواظب باشيد كه غير شما در عمل به قرآن بر شما سبقت نگيرند. معلوم است كه غیر ما  نماز نمی‌خواند، روزه نمی‌گیرد، واگر انجام دهد صحيح نيست زيرا قصد قربت مي‌خواهد پس مراد حضرت همان امور اجتماعی و علمی ‌است. مثلا بحث بهداشت محیط زیست که آلوده نشود، جنگل‌ها ویران نشود، این‌ها همه در قرآن هست. ما فقط قرآن را در مسائل عبادیات و عدالت اجتماعی نیاوریم، نه. عدالت در برخورد با طبیعت. آیا در برخورد با طبیعت باید همان کاری را بکنیم که ما بعد از انقلاب کردیم. آب چاه‌ها را کشیدیم، حالا زمین بی‌آب شده. شن‌ها همه جا اذیت می‌کند. بعد می‌بینیم روش را اشتباه رفتیم و  بازگشت به قرآن نبوده است. در حالی که قرآن راجع به همه چیز حرف دارد. این نیست که راجع به محیط زیست حرف نداشته باشد. این‌ها را رعایت نکردیم و بازگشت به قرآن رعایت همه این چیزهاست و این‌ها را دیگران عمل کردند. از طبیعت به زور چیزی را نخواهید. اگر به زور مواد شیمیایی و سمی چیزی را از طبیعت بخواهید، آن را ویران می‌کنید. باید به طبیعت التماس کنی که به ما غذا بدهد تا غذای خوب بدهد. تو به زور از آن غذا می‌گیری، آن هم فاسدش می‌کند. 
 
طالقانی؛ مفسری در تکاپوی بازخوانی قرآن در دوران جدید
گفت‌وگو و تنظیم از بهنام افشاری
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
سیدادهم بجنوردی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳۹۵/۰۶/۲۱ - ۰۸:۰۰
0
0
بسیار مطلب جالب و آموزنده ای بود، استفاده کردیم، خداوند به آقایان توفیق دهد، بعد از مدتها چهره مبارز باسابقه دکتر صلواتی را دیدم بسیار خوشحال شدیم که همچنان مشغول تحقیق و کارهای پژوهشی هستند خداوند توفیق و طول عمر باعزتشان دهد.
captcha