به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خوزستان، عملیات ثامنالائمه(ع) یکی از عملیاتهای مهم در طی جنگ ایران و عراق است که با رمز «نصر من الله و فتح قریب» در محور آبادان ـ شرق کارون بهصورت گسترده در تاریخ ۵ مهر ۱۳۶۰ به فرماندهی نیروی زمینی ارتش و لشکر 77 خراسان انجام و منجر به شکسته شدن حصر آبادان و بازپس گیری بیش از ۱۵۰ کیلومتر مربع از خاک ایران شد.
گفتوگو با جانبازان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس در عین آنکه خاطرهانگیز، غرورآفرین و لذتبخش است اما با درد و غم همراه است... وقتی که آنها خاطراتشان را مرور میکنند رد دلتنگی برای همرزمان شهیدشان و سختیهای آن زمان را به راحتی میتوان در حالاتشان مشاهده کرد.
گفتوگو با حمید شهبازی که به گفته دوستانش از بچههای بادل و جرات هشت سال دفاع مقدس بود از جمله این مصاحبهها بود...برای اولین بار گفتوگویم با یک نفر نیمه تمام ماند...بغض در گلو مانده امکان ادامه صحبت را نداد اما از همین ناتمامیها می توان به کمال رسید.
حمید شهبازی مجروح و جانباز هشت سال دفاع مقدس که در عملیات ثامنالائمه شکست حصر آبادان حضور داشت در گفتوگو با خبرگزاری ایکنا خوزستان، اظهار کرد: قبل از آنکه به عملیات ثامنالائمه بپردازم مختصری درباره گردان بلالی میگویم. گردان بلالی نیرویی از بچههای عملیات اهواز بود که در کردستان عملیات جنگی داشتند و پس از آن به اهواز آمدند.
وی ادامه داد: در مناطق جنگی این گردان عملیات پارتیزانی خود را شروع کرد. گردان به چند قسمت تقسیم شد. برخی در سوسنگرد و برخی در آبادان که بنا بر حملات دشمن مأموریت یافته و به مناطق جنگی اعزام میشد. یعنی قبل از آنکه گردان تشکیل شود تیم عملیاتی بلالی به منطقه اعزام میشد.
شهبازی ادامه داد: در عملیات ثامنالائمه
بعضی از رزمندگان حالت پدافند داشتند و نیروهای گردان بلالی در سوسنگرد مشغول دفاع
بودند که به آنها اعلام شد بر اساس دستور امام خمینی(ره) در آن زمان مبنی بر شکست
حصر آبادان به آنجا اعزام شوند. عراق جاده اهواز- خرمشهر به سمت شادگان را بسته
بود و جاده ماهشهر را نیز قطع کرده بود و به جز اروندکنار راه دیگری در دسترس نبود
که آن هم در تیررس دشمن قرار داشت. بنابراین به ارتش و سپاه دستور رسید که باید
حصر آبادان شکسته شود. دستور عملیات از شخص امام خمینی رسیده بود.
این جانباز هشت سال دفاع مقدس در توضیح
جزئیات عملیات ثامنالائمه گفت: گردان بلالی از سمت جاده ماهشهر وارد آبادان شد و
نیروهای سپاه نیز به صورت زمینی و با حمایت و پشتیبانی توپخانه ارتش عملیات خود را
آغاز کرد. از سویی لشکر 77 خراسان نیز در این عملیات حضور داشت. بچهها توانستند
به راحتی خط را بشکنند و در آن زمان بود که عملیات تقریباً تا بعدازظهر به طول
انجامید. ما خاکریز به خاکریز جلو میرفتیم تا اینکه به کنار پل منطقه ذوالفقاریه
رسیدیم. همانجا که کارخانه شیر پاستوریزه قرار داشت. اکنون نیز آثار و بقایای آن
باقی مانده است. نه تنها ما از نظر مهمات در مضیقه بودیم بلکه غذای کافی نیز به ما
نمیرسید. در شب عملیات به شدت گرسنه بودم. روز قبل غذا نخورده بودم. به همرزم
خودم علیرضا صابونی گفتم علی خیلی گرسنهام و از شدت ضعف نمیتوانم راه بروم. علی
رفت و سطل زبالهای را پیدا کرد که در آن نان خشک از نیروهای عراقی باقی مانده
بود. با خوشحالی و لذت آن نان خشک را خوردیم و عملیات را ادامه دادیم. 9 بار مجروح شدم اما در ظاهرم مشخص نیست.
وی افزود: درگیری تن به تن شد و رزمندگان گردان بلالی به دشمن حمله کردند و تعدادی از آنها به شهادت رسیدند. من نیز به شدت مجروح شدم. دو تیر به کتف چپ و یک تیر به دست راستم اصابت کرد. استخوان دستم خورد شد و فقط مفصل آن باقی مانده بود. با خود فکر کردم دستم قطع شد با چفیه آن را محکم بستم. دشمن بسیار به ما نزدیک بود شاید فاصله من تا آنها یک متر بود. با صدای بلند تکبیر میگفتم و خود را عقب میکشیدم تا خود را به نیروهای عقبتر برسانم. آنجا آمبولانس نبود که ما را به بیمارستان برساند. دو کیلومتر پیاده آمدم...
به اینجای مصاحبه که رسیدیم جانباز سرافراز هشت سال دفاع مقدس بغض کرده و به گریه افتاد و گفت: من را به آن حال و هوا بردید ادامهاش را بگذاریم برای زمانی دیگر... و نتوانست سخن بگوید.
مراسم تشییع شهدای گردان بلالی در اهواز
سیما محسنی