7 نظریه درباره اهداف قیام امام حسین(ع)
کد خبر: 3533959
تاریخ انتشار : ۰۷ مهر ۱۳۹۵ - ۲۱:۱۱
در نشست نقد کتاب عاشوراشناسی عنوان شد:

7 نظریه درباره اهداف قیام امام حسین(ع)

گروه حوزه‌های علمیه: نشست نقد کتاب عاشوراشناسی عصر امروز هفتم مهرماه در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار و هفت نظریه درباره اهداف قیام امام حسین(ع) مطرح و بررسی و نظریه مختار مولف ارایه شد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، محمد اسفندیاری، مولف کتاب «عاشوراشناسی؛ پژوهشی درباره هدف امام حسین(ع)» امروز هفتم مهر در نقد این اثر که در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد گفت: هنگامی که می‌خواهیم از اهداف امام صحبت کنیم به اعتباری بسیار روشن است و احقاق حق و ابطال باطل و اماته بدعت، امر به معروف و نهی از منکر و ... را می‌توانیم به عنوان برخی اهداف بیان کنیم که شیعه و سنی نیز متفق القول در این مسئله احیای دین به عنوان هدف اصلی امام را قبول دارند.
وی افزود: آنچه مورد اختلاف امام است اهداف درجه دوم و برنامه‌های امام به تعبیر من است که گذشتگان ما به این موضوع به صورت تفصیل نپرداخته و از دوره سیدمرتضی تا 150 سال قبل شاید مطالب به 30 صفحه هم نرسد ولی در قرن اخیر مباحث اوج گرفت و کتب متعددی درباره آن نوشته شد.
اسفندیاری با اشاره به بخش‌های این کتاب افزود: تلاش اول من تحریر محل نزاع بوده است زیرا در اختلافات اولین کار باید تبیین موضوع اختلاف باشد تا میان اهداف درجه یک و دو خلط نشود همچنین کوشش کرده‌ام تا 7 نظریه‌ای که در این باب گفته شده گردآوری کنم لذا بسیاری از اوراق تاریخ را ورق زده‌ام.
اسنفدیاری با اشاره به هفت نظریه بحث شده در این باره اظهار کرد: اولین نظریه امتناع از بیعت و یا دفاع است؛ این افراد می‌گویند تنها هدف امام این بود که بیعت نکند یعنی از امام بیعت می‌خواستند و امام هم از آن فرار کرد وگرنه دنبال نهضت و قیام و انقلاب نبود زیرا برای امام امکان چنین چیزی وجود نداشت که البته این نظریه را من رد کرده‌ام.
وی افزود: دومین نظریه، نظریه حکومت ـ شهادت است، قائلان می‌گویند اولین هدف امام حکومت بود ولی وقتی دید که دیگر امکان حکومت نیست به قصد شهادت می‌روم که برخی گفته‌اند امام بعد از شهادت مسلم و هانی از حکومت اعراض کرد یا وقتی با سپاه حر برخورد کرد.
اسفندیاری بیان کرد: اشکالاتی به این نظریه وارد شده است و قائلان به نظریه حکومت از یکطرف و قائلان به شهادت از طرف دیگر این نظر را رد می‌کنند.
وی افزود: نظریه سوم قائلان به شهادت برای رسیدن به لقاء الله هستند که سیدبن طاووس مطرح کرد و نام این نظریه را من شهادت عرفانی گذاشتم؛ ابن طاووس در لهوف گفته است که اگر فرمان کتاب و سنت نبود جا داشت برای این شهادت شادی می‌کردیم زیرا وصال به حق است، در جای دیگری گفته است که ما باید 10 روز اول محرم را باید عزاداری کنیم و 10 روز دوم را شادی کنیم به خاطر اینکه امام به لقاء الله رسید که باز این نظریه نیز از دید بنده مردود است.
نویسنده عاشوراشناسی اظهار کرد: نظریه چهارم، نظریه شهادت تکلیفی است که برخی مانند مجلسی و کاشف الغطاء و صاحب جواهر به آن قائل هستند؛ می‌گویند امام هدفش شهادت بود، اما شهادت تکلیفی و خاص امام که برای دیگران نوشته نشده بود بنابراین لازم نیست خیلی روی آن بحث شود.
وی افزود: نظریه پنجم شهادت فدیه‌ای است که قائلان می گویند امام رفت به شهادت برسد تا به مقام بلند شفاعت به مردم برسد؛ این نظریه تقریبا همانند نظریه مسیحیان درباره عیسی(ع) است منتهی اندیشمندان مسیحی چکش کاری زیادی روی این نظریه کرده‌اند تا به اتقان برسد.
وی بیان کرد: نظریه دیگر، شهادت سیاسی است که در 150 سال اخیر بیشتر مراجع تقلید و عاشوراپژوهان و ... روی این نظریه دست گذاشته‌اند؛ قائلان می‌گویند امام به قصد شهادت رفت تا مشروعیت حکومت اموی را زیر سؤال ببرد زیرا امام می‌دانست که عده و عده‌ای ندارد ولی رفت تا مظلومیت خود را ثابت و دشمن را رسوا کند که یکی از قویترین نظریات در باب هدف امام همین نظریه است به همین دلیل هم بیشترین طرفداران در سده‌های اخیر به این نظریه تمایل دارند که سیدمحسن امین، مغنیه، قرشی، همایی، آیتی، ایت الله صافی، جلال الدین فارسی و شریعتی در زمره طرفداران این نظریه هستند و در این میان شریعتی توانست تقریری قوی در این زمینه ارایه دهد.
وی افزود: شریعتی می‌گوید ما دو نوع شهادت داریم یکی شهادت حمزه سیدالشهدا که با قصد پیروزی به میدان رفت ولی نتوانست و شهید شد، الگوی دوم شهادت حسینی است شهادت کسی که به قصد پیروزی به میدان نرفت بلکه رفت که شهید شود تا مظلومیت خود را نشان و سلب مشروعیت از حکومت اموی بکند.
استاد دانشگاه بیان کرد: در سال 1328 قمری، اولین کسی که این نظریه را مطرح کرد در مجله حبل المتین بود؛ نویسنده مقاله ماربین آلمانی بود که نظریه فوق را مطرح کرد و بعد هم دنباله آن را گرفتند؛ در تحقیقاتی که داشتم به این نتیجه رسیدم که فردی به نام مستر ماربین وجود نداشته است بلکه کسی مطلب را نوشته و آن را منسوب به این فرد کرده است و علمای اسلامی نیز از  آن استقبال کردند.  
اسفندیاری تصریح کرد: نظریه دیگر نیز تشکیل حکومت بوده است که من این نظر را قبول دارم و استدلال برای آن آورده‌ام البته به هر کدام از نظریات فوق، اشکالاتی وارد است کماینکه به نظریه مختار نیز اشکالاتی وارد شده است.
تشکیل حکومت هدف درجه 2 نیست
در ادامه این نشست حجت‌الاسلام والمسلمین علی اکبر ذاکری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در نقد این اثر گفت: نظریاتی که از سوی اندیشمندان شیعه و سنی نقل شده توسط مولف جمع‌بندی شده و قابل تقدیر است.
وی با اشاره به اهداف درجه دوم که از سوی مولف ذکر شده افزود: من نتوانستم تفاوت میان این دو مقوله را هضم کنم؛ زیرا برای رسیدن هر هدف کلی نیاز به برنامه‌های جزیی است و اگر یکی از اهداف را مسئله تشکیل حکومت در نظر بگیریم این هدف آیا می تواند درجه دو باشد؟ یا درجه یک است  که مولف درجه دو نامیده است لذا اگر ما اولین اظهارات امام را در نظر بگیریم اظهاراتی است که در مدینه داشتند، حضرت در اینحا فرمود من با یزید که شراب می خورد و ظالم است و ... بیعت نمی کنم و بعد این سؤال را مطرح فرمودند که کدام یک از ما(امام و خلیفه اموی) شایسته خلافت است؟ پس نمی‌توانیم بگوییم امر به معروف درجه دو است.
ذاکری بیان کرد: بنابراین حکومت و شهادت با توجه به این سخن امام نمی‌تواند هدف درجه دو باشد بلکه یک هدف راهبردی بوده و طبیعتا مقدماتی برای آن باید طی می‌شده است که در زندگی امام این مسئله سابقه هم دارد و دنبال می‌فرموده‌اند و دیگران نیز این تشخیص را داشته‌اند که نمونه بارز آن غیر از خطبه معروف منا نامه معروف مردم کوفه در زمان معاویه است که امام حسین(ع) پاسخ رد به نام مردم کوفه دادند ولی بعد از حرکت از حج با همین ذهنیت نامه برای مردم کوفه نوشتند.
این استاد و محقق حوزه افزود: علمایی که جزء بزرگان و شخصیت‌ها بودند و نظریه شهادت خاص را مطرح کردند شاید به علت شرایط جنگ‌های ایران و روس و شکستی که به نام علما در جنگ دوم تمام شد و بدبینی نسبت به علما ایجاد شد عده‌ای به این تفکر رسیدند  و گفتند که ما در این جا تکلیفی نداریم و اگر امام حسین(ع) شهید شدند وظیفه و تکلیفی الهی بوده است.
ذاکری با اشاره به چینش کتاب گفت: اگر نویسنده بحث کوفه و انتخاب امام به عنوان اولین مرکز، را در آغاز کتاب می‌نوشتند اهداف ترسیم شده روشن‌تر می‌شد که متاسفانه این ابهاماتی وجود دارد از جمله این سؤال که چرا امام خانواده خود را بردند و پاسخ اجمالی داده شده است که اگر حضرت بدون خانواده به سمت کوفه می‌ر فتند طبیعتا خانواده ایشان را دستگیر می‌کردند و سبب می‌شد تا امام در مقابل حکومت تسلیم شود که این پاسخ اجمالی ابهام دارد و قانع کننده نیست.
استاد فقه حوزه بیان کرد: ایشان ذکر کرده‌اند که خردمندان کوفه از امام حسین دعوت کردند که ایشان به کوفه بروند و افرادی مانند سلیمان بن خزاعی و ... در زمره آنان بودند ولی می‌بینیم وقتی آخرین گروهی که نامه برای امام نوشتند شخصیت های کوفی غیرشیعی بودند در این هنگام حضرت متقاعد شدند و پذیرفتند تا مسلم را با نامه به کوفه بفرستند و با دقت در تاریخ کربلا می بینیم امام وقتی تصمیم گرفته به سمت کوفه برود که به این باور رسید که مردم کوفه آمادگی برای پذیرش دارند.
کوفه فارغ از علم امام، درست‌ترین انتخاب بود
 در ادامه این نشست محمد اسفندیاری، مولف اثر عاشوراشناسی در سخنانی مجدد با اشاره به معیار خود در تعیین اهداف درجه یک و دو بیان کرد: یکسری کلیات وجود دارد که روی آن وفاق است مثلا اینکه امام برای احیای دین و احقاق حق حرکت کردند که هدف درجه یک است اما برنامه های امام درجه دوم است که برخی راهبردی و برخی تاکتیکی است.
وی اظهار کرد: اگر کسی بگوید هدف امام احیای دین بود این سؤال هست که برنامه امام برای آن چه بود، آیا با شهادت می خواست این کار را بکند و یا با تشکیل حکومت بنابراین تشکیل حکومت هدف درجه یک نیست؛ در دین نیز داریم که هدف اصلی تشکیل حکومت نیست، امام علی(ع) در گفت و گویی با ابن عباس فرمود به خدا قسم ارزش این لنگه کفش برای من ارزشش بیشتر از حکومت است مگر اینکه احقاق حق و دفع باطل کنم لذا حکومت هدف درجه دوم است.
اسفندیاری بیان کرد: در باب شهادت تکلیفی و جنگ های ایران و روس ممکن است سخن ناقد درست باشد، ولی متن نظر خود را هم بفرمایید؛ زیرا همه ما فرزند زمان خود هستیم لذا نظریه شهادت سیاسی و فدیه ای و ... نیز معطوف به زمان خود بوده است  و ما هم هرقدر بخواهیم فارغ از این مسئله باشیم نمی توانیم.
اسفندیاری اظهار کرد: ابن خلدون گفته امام بیش از آنچه خود می‌دانست شایسته خلافت بود ولی رفتن امام به سمت کوفه اشتباه بود زیرا قدرت لازم برایش فراهم نبود که این سؤال بسیاری از مورخان است و پاسخ‌هایی داده شده از جمله اینکه امام اصلا سراغ حکومت نرفت بلکه برای شهادت رفت؛ عده ای دیگر از معاصران ما گفته‌اند قیام امام حسین(ع) با عرفان تفسیر می شود و اینطور خواسته اند جواب ابن خلدون را بدهند که جواب او نمی شود به همین دلایل من چون نظر مختارم تشکیل حکومت بود گفته ام کوفه انتخاب درست امام حسین(ع) بود و با استناد متن تاریخ و قطع نظر از غیب و عصمت امام آن را ثابت کردم.
captcha