به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، یکی از موضوعات مهم در حوزه نشر، کتابهای عاشورایی است که طی سالهای اخیر بحثهای بسیاری بر سر آن بوده است. یکی از این موضوعات گنجاندن موضوعات غیرمستند و مستدل است که سبب شده این آثار از نظر کیفی مورد بحث باشند. در این راستا با محمدقاسم فروغیجهرمی، مدیر انتشارات مجتمع فرهنگی عاشورا گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید: - وضعیت کتابهای عاشورایی را از نظر کمی و کیفی و همچنین از حیث اعتبار و مستند بودن چطور ارزیابی میکنید؟
حوزه عاشورا بزرگترین فراز تاریخی بشر است که امکان برداشتها و رویکردهای فراوان و متنوعی را در خود جای داده است. هر کس به فراخور مطالبات و فراخوانی که از واقعه عاشورا دارد، میتواند از این موضوع بهرهبرداری کند. ما در تاریخ عاشورا آثاری را میبینیم که بزعم ما دارای انحراف یا خرافات متعددی است یا آثاری که بهتمامی میتواند بیانگر حقیقت عاشورا باشد. ما زاویهای که برای ورود به مباحث عاشورا در نظر میگیریم میتواند شاخصهها و ویژگیهایی را تبیین کند؛ از اینرو بهسادگی و سهولت نمیتوان در مورد آثار عاشورایی نظریه صادر کرد و یا بهتأیید کامل و یا تکذیب آثار پرداخت.
ما قبل از رسیدن به نتایج بررسی آثار، باید مراحلی را پشت سر بگذاریم، سپس به ارزیابی آثار پرداخته و نظریه دهیم. این همه نظرات که در باب عاشورا در این سالها ارائه شده، چرا نتوانسته در نهاد فرهنگی جامعه بشری جایگاهی پیدا کرده و منشأ حرکتهای عقلی و منطقی شود؟ آیا پیروان این فرهنگ عامداً میخواهند بحث تحریف را گسترش دهند و آمیختگی حقیقت با غیر آن را رقم زنند؟ نظرات محققان و پژوهشگران مبرز و صاحبنظر تا چه اندازه توانسته بزعم برخی از وجود تحریفها و خرافات جلوگیری کند؟ آیا بحث نمادها و رفتارهایی که در جریان عاشورا انجام میشود در این سالها محدود شده یا توسعه یافته است؟ نظرات فقهی علما و بزرگان تا چه اندازه در سطح جامعه پذیرش و به آن عمل شده است؟ در کدام هیئتها و دستجات به نظرات بزرگان استناد میشود تا براساس آن به رفتارها و گفتمانهای اصیل پرداخته شود؟
بیشتر در حوزه فرهنگ حسینی غور کردهایم تا فرهنگ عاشورا
ما در جمع اندیشمندان میتوانیم مسائلی را مطرح کنیم، ولی آیا در سطح عموم و گستره جهانی این مراسم میتوانیم به نظر متقن و جامعی برسیم؟ که این مسائل و شاید دهها موارد دیگر ما را بر آن میدارد که در این عرصه کمی با حساسیت بیشتری اظهارنظر کنیم، هنور بسیاری از مسائل عاشورا از لحاظ بنیانهای فکری، نظامهای رفتاری، الگوهای اجتماعی، نمادها و ویژگیهای متنوع آن دارای اجماع لازم نیست که بتوان در ظرف وجودی عاشورا با اطمینان بالا اظهارنظر کرد. شاید هنوز در بطن واقعه و چگونگی آن باید بیش از اینها تحقیق و پژوهش شود. بهراحتی نمیتوان در این موضوع که حادثه بینظیر تاریخ بشریت است، اظهارنظر قطعی کرد؛ از اینرو ما بیشتر در حوزه فرهنگ حسینی غور کردهایم تا فرهنگ عاشورا.
شاید برخی همه این موارد را با یک نگاه ببینند، اما به نظر میرسد که فرهنگهای موجود از قبیل فرهنگ نبوی، علوی، حسنی، حسینی، زینبی، سجادی و ... بهویژه فرهنگ عاشورا که در یک راستا و امتداد دیده میشود، منطبق بر هم نباشد و هر کدام دارای ویژگیها و خواص مربوط به خود است که باید هر یک را در جای خود دید. نمیتوان فرهنگ عاشورا را بدون فرهنگ حسینی و فرهنگ یزیدی دید. ما نیاز داریم که برای تشخیص هر کدام به خواص آن نیز بپردازیم. ما در بحث فرهنگ یزیدی هنوز کارهای بزرگ نکردهایم. انقلاب اسلامی زمانی خود را نمایان میکند که فرهنگ شاهنشاهی موجود در این سرزمین را خوب بشناسیم و در یک رویارویی نظری به ویژگیها و کارکردهای هر یک بپردازیم؛ از اینرو به نظر میرسد که ما هنوز احساس میکنیم که در ابتدای راهیم؛ زیرا عاشورا تغذیهکننده تاریخ بشری تا نهایت خواهد بود و فرهنگی که میخواهد هزاران سال زنده، پویا و اثربخش باشد، باید هر زمان بتواند از خود سازندگی و حیات جدید خلق کند و در هر جغرافیایی چیزی برای گفتن داشته باشد. بهتر است که پژوهشگران به مواردی که میتوانند در هر زمان و هر جغرافیا منشأ اثر باشند، بیشتر توجه و در این عرصه آثار ارزشمندتری را خلق کنند.
-در حال حاضر چه رویکردها و گفتمانهایی از واقعه عاشورا نیاز است و چه باید کرد؟
نظر به مباحثی که مطرح شد و شعاری که در مورد حادثه عاشورا به عنوان قانون کلی و قطعی وجود دارد مانند «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» و «هیهات من الذله»، بالاترین پرچم عاشورا است. ما واقعه عاشورا را نباید در یک روز از سال ببینیم. این حادثه عصاره تاریخ بشر است که در نقطه عطف تاریخی زندگی امام حسین(ع) رخ داده؛ یعنی رویارویی تمام باطل در مقابل تمام حق. چرا تمامی حق؟ زیرا این خانواده کل هستی و موجودیت خود را در مقابل باطل قرار داده است تا به ما بیاموزد که حقخواهی و رسیدن به آرمانهای والای الهی جز با ایثار کامل و فداکاری تمام حاصل نمیشود و واقعهای میتواند بهتمامی دارای درجه خلوص کامل باشد که چیزی را در مقابل حق نادیده نیانگاریم و استثناء کنیم و آن را نگه داریم، بلکه اگر «ربنا الله» میگوییم باید «ثم استقاموا» داشته باشیم تا به درجه «انتم الاعلون» دست یابیم.
جذابیت و نوآوری؛ دو اصل مهم در گفتمان عاشورایی
حال چرا رمز و راز این واقعه چنان میشود که از هر مذهب، دین، آیین و مرامی در این موضوع پیرو و خواهان پیدا میکند؟ آیا نه این است که این واقعه حد و مرزها را نادیده گرفته و نقطه آرمان انسانی و آزادگی را در نظر داشته و برای کمال انسانی و رازهای پنهان زندگی هدفمند بشری راهکار درست، منطقی، جذاب و همهپسندانه ارائه کرده است؟ از اینرو ما با هر رویکرد و نگاهی که برای بشر امروز موثر و کارساز باشد، میتوانیم راهکارهای مناسب از بطن این واقعه استخراج کنیم. ولی مسئله اینجاست که گفتمانهای امروزی دارای ویژگیهایی است که نسل امروز با این همه وسایل ارتباط جمعی و دنیای مجازی از آن برخوردار است و نمیتوان از گفتمانهای قبلی برای امروز بهره برد؛ چرا که خود واقعه عاشورا نیز در مبنا و شکل در زمان خود یک فرآیند جدید و نو بوده است که شاید در حد و مرزهای موضوعات مشابه قبلی قرار نمیگیرد و ما در منطق امام حسین(ع) و یاران ایشان نوآوری و استدلالهای محکمتر و قویتری میبینیم که هم جذاب است و هم قابل قبول.
به هر حال هیچ حادثهای نمیتواند اگر جذابیت و نوآوری نداشته باشد، در ذهن و جان نسل نواندیش جای گیرد. آیا انقلاب اسلامی در حرف و عمل شبیه وقایع قبل از خود بوده است یا اینکه در بسیاری از موارد دارای تاکتیکها و گفتمانهای بهروز و تازه بوده؟ آیا امام خمینی(ره) به تقلید از دیگران یا راهبران حرکتهای اجتماعی به این نهضت دست زد؟ آیا مباحث مطرح شده در نهاد این حرکت اجتماعی که به انقلاب اسلامی منجر شد از یک جاذبه مؤثر و تاریخی بهرهمند نبود؟ از اینرو توجه به مشخصهها و ویژگیهای مخاطب، نسل موجود، شرایط روز و ... از بدیهیات توسعه و نشر این فرهنگ غنی انسانی و الهی است و ما امروز در سراسر جهان مخاطبان تشنه بسیاری داریم، به شرط آن که بدانیم چه بگوییم و چگونه بگوییم. در این صورت میتوانیم در بسط و گسترش این موضوع با تمام ویژگیهایش توفیق یابیم.
آیا آثار مکتوب عاشورایی در کنار دیگر آثار منتشرشده توانسته جایگاه خود را پیدا کند و چرا در گزینش کتابهای سال نقش این موضوع را کمتر دیدهایم؟
مسلماً در امر نشر کتاب آسیبها و موانع بسیاری وجود دارد که متأسفانه در این دو دهه اخیر سازمانهای مسئول و سیاستگذاران آن نتوانستهاند به یک انسجام و سازماندهی لازم و کارساز دست یابند. اصولاً سیاستگذاری و برنامهدهی کار راحتی نیست که انتخاب هر مدیر و دستیاران آن که اغلب دارای سابقه و عملکرد مناسبی هم نبودهاند، بتوان به راهکارهای اصولی و منطقی رسید. شما ببینید که طی این چند سال چه افرادی مسئولیت کتاب و کتابخوانی در کشور را به عهده داشتهاند و عمر مفید کاری آنها چقدر بوده است. ساز و کاری که این افراد برای خود مهیا کردهاند، اغلب ابتر و نارسا بوده و شاهدیم که روز بهروز این وضع اسفبارتر میشود و متأسفانه کسی نیست که جوابگوی این معضلات باشد و حداکثر به خاطر عدم نتیجهگیری، افراد موجود فقط عوض میشوند و تازه افراد جدید نیز تا بخواهند کار را دوباره از سر گیرند و سازماندهی کنند، عمر مسئولان تمام و دوباره این چرخه از نو شروع میشود.
در عرصه کتاب نیازمند سازمانی مستحکم هستیم
هیچ کار و برنامهریزی نمیتواند در حوزه فرهنگی در کوتاهمدت اثرات درازمدت را در خود جای دهد و ما متأسفانه در اغلب حوزههای فرهنگی دچار این اعوجاج و حرکتهای سینوسی شدهایم و دغدغههای افراد دلسوز و کاردان نیز به جایی نمیرسد؛ زیرا قلم و میز در اختیار کسانی است که کمتر به برنامههای درازمدت میاندیشند و صرفاً برنامههای روزمره و ناکارآمد را دنبال میکنند و از مشورت و رایزنی نیز پرهیز دارند. حد و حدودها در حوزه مدیریتها میماند و فراسازمانی نگاه نمیشود. آسیبها شناخته نمیشوند و راهکارها ابتر میماند و در برخی موارد نیز سلایق باعث از این بین رفتن کارهای مؤثر میشود.
ما در عرصه فرهنگ بهویژه کتاب باید دارای سازمانی مستحکم و بنایی باقوام و اندیشمندانی باشیم که صرفاً در این موضوع دارای تجربه و تأمل کافی باشند و کار کتاب را در تمام ابعاد و ویژگیهای آن دنبال کنند و از حاشیهها و اعمال سلایق غیرکارساز پرهیز کنند و این حوزه را غنا و قوام بخشند و کمتر به تبلیغات و گزارش کار بپردازند و به کُنه مسائل و حقیقت مسائل توجه کنند که امیدواریم در آینده، سازمانهای مسئول به این مهم بیش از پیش بپردازند.
گفتوگو از سمیه قربانی