سریال «سفر سبز» بعد از بارها پخش از شبکههای مختلف، این روزها دوباره روی آنتن شبکه سه سیما رفته است؛ این سریال اثری ارزشمند است که نمیتوان به هیچ وجه داشتههای فنی آن را کتمان کرد، حتی وقتی بحث موضوعات دینی در تولیدات نمایشی پیش میآید از این مجموعه به عنوان یکی از آثار موفق نام برده میشود، اما اینکه چرا سیما در یکی از شبکههای اصلی خود (3) این مجموعه را بارپخش میکند، موضوعی است که در این یادداشت به آن پرداخته خواهد شد.
درباره داستان این سریال حرفی نمیزنیم، چون کمتر فردی این کار را ندیده است، تنها به صورت گذرا به چند نکته پیرامون فیلمنامه و بازیها اشاره میکنیم. فیلمنامه این کار نوشته حسین پاکدل است؛ این سناریو در خود جذابیتی به همراه دارد که هنوز بعد از گذشت 15 سال دیدن آن خالی از لطف نیست، چون آیتمهای جذاب در قصه بسیار است. جوانی که از فرنگ برای یافتن مادرش به وطن بازگشته و در این بازگشت سفری آغاز میشود که در آن قصههای متعدد روایت میشود.
شخصیتپردازی در این سریال بسیار منسجم است و کمتر بازیگری را میبینیم که به جای شخصیت برای آنها تیپ در نظر گرفته شده باشد. برای مثال امین تارخ و مجید مظفری را مثال میزنیم. تارخ در این مجموعه، انسانی متدین است که مورد اعتماد جامعه پیرامون خود بوده و دست خیرش برای همه آشکار است. مجید مظفری نیز کشیشی مسیحی است که با تارخ دوستی نزدیک دارد که قدمت آن به زمان جنگ بر میگردد. این دو به نوعی در رفتار مکمل هم هستند و در نهایت میخواهند راهی از پرهیزکاری به مخاطب نشان دهند. درضمن هیچگاه فیلمساز (محمدحسین لطیفی) سعی نمیکند که دو شخصیت را بر دیگری مسلط کند، برای همین هم کار دوست داشتنی و قابل باور است، نکته دیگر به نقشهای دوم این سریال مربوط میشود که به نوعی مکمل شخصیتهای اصلیست. برای مثال شخصیتی که محمدرضا شریفینیا آن را ایفا میکند با پارساپیروز فر (بازیگر نخست سریال) هماهنگ شده و در طول داستان وی را در قسمتهای مختلف یاری میرساند.
درباره بازیهای سریال هم باید گفت به دلیل انتخاب خوب، محمد حسین لطیفی، کارگردان مجموعه، بازیهای روانی را در سریال شاهد هستیم، اتفاقی که به نوعی درباره کارگردانی نیز رخ داده است. برای مثال در چیدن میزانسنها و دکوپاژ سریال، فیلمساز نمره خوبی را به خود اختصاص داده است، البته این امر به نوعی ویژگی محمد حسین لطیفی است، چون بارها نشان داده که هم در سینما و هم در تلویزیون با سلیقه مخاطبان آشناست.
اما بحث اصلی که در ابتدا به آن اشاره کردم به چرایی پخش این مجموعه بر میگردد. این سریال بارها از شبکهها مختلف سیما پخش شده است. این امر به خودی خود اشکال ندارد، چون تا زمانی که کاری مخاطب داشته باشد دیدن آن فارغ از اشکال است، اما بحث اینجاست که چرا این سریال باید از شبکهای پخش شود که میبایست کارهای تازه در آن روی آنتن رود، چون «سفر سبز» میتوانست از آی فیلم یا دیگر شبکهها باز هم پخش شود، اما وقتی میبینم که این اتفاق رخ نمیدهد و شبکه اصلی آن را پخش میکند، تنها یک نکته را به همه عیان میگردد، آنهم اینکه وضع اقتصادی سیما به شدت ناگوار است.
البته مطلب فوق، چیزی جدیدی نیست، چون در مصاحبههایی که با عوامل تلویزیون طی چند ماهه گذشته انجام شده هم بر این مطلب اتفاق نظر دارند، حتی عدهای معتقدند که نبود بازار کار مناسب در تلویزیون باعث شده که بسیاری از عوامل تلویزیون به شبکههای فارسی زبان ماهواره مهاجرت کنند! معضل پیش آمده در شرایطی است که میدانیم دشمنان این سرزمین هجمه جدید خود را معطوف به مسائل فرهنگی کردهاند؟!
رشد روز افزون شبکههای ماهوارهای گواهی کوچک برای این ادعاست، پس چگونه در کشور ما نسبت به این موضوع تا به این اندازه نگاهی سطحی میشود. نکته دیگری که حتما در این بحث باید به آن توجه کرد این است که ماهواره تنها بخشی از، هجمه فرهنگی را تشکیل میدهد، چون با رواج شبکههای اجتماعی و دسترسی راحت به اینترنت میبایست در این حوزه (سیما) سرمایه گذاری کلان کرد نه اینکه بودجه آن را کاهش داد یا به صورت قطره چکانی بر بودجه آن افزود.
در ادامه این مطلب باید به یاد داشته باشیم که با پخش سریالهای تکراری در حقیقت در بودجه صرفهجویی نکردهایم، بلکه به مخاطبان اجازه دادهایم که در زمان پخش مجموعههای تکراری به سمت کانال ماهواره گرایش پیدا کنند، اتفاقی که از آن به عنوان خودزنی میبایست نام برد. درضمن زمانی که مخاطب با برنامههای ماهوارهای ارتباط برقرار میکند در حقیقت تنها یک برهه زمانی کوتاه را به شبکههای ماهوارهای اختصاص نمیدهد، بلکه به نوعی با آنها عجین شده و مخاطب ثابت این شبکه میشود؛ اتفاقی که متاسفانه میبینم رخ داده و شبکههایی چون «جم» و «من و تو» بر مخاطبانشان افزوده میشود!!!