رضایت والدین رمز قبولی عبادات
کد خبر: 3563713
تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۴

رضایت والدین رمز قبولی عبادات

حجت‌الاسلام مومنی با بیان اینکه دین کاملترین دستورات را برای حیات دنیوی ما قرار داده است، گفت: هیچ موضوعی نیست مگر آن که درباره‌اش آیه قرآن یا حدیثی از سنّت بیان شده باشد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) تسنیم نوشت: حجت ‌الاسلام ‌سید حسین مومنی، خطیب و کارشناس امور مذهبی با بیان اینکه انسان باید در زندگی خود برنامه‌ریزی داشته باشد گفت: کسی که مبدا و مقصد را نمی‌داند دائم به پرسش مبتلا است که این پرسش وقت او را می‌گیرد، در صورتیکه انسان آگاه هیچگاه مبتلا به پرسش نخواهد بود.
وی با اشاره به توصیه‌های امیرالمومنین(ع) درباره داشتن نظم در امور زندگی اظهار کرد:  امام علی (ع) هنگام شهادت به امام حسین(ع) و امام حسن (ع) می‌فرمایند: «اوصیکم بتقوی‌الله و نظم امرکم»؛ شما را به تقوای‌‌الهی و نظم در کارهایتان توصیه می‌کنم و همچنین حضرت در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: به قدری ساعتها به سرعت تبدیل به روز می‌شوند، روزها تبدیل به هفته، هفته تبدیل به ماه، ماه تبدیل به سال و سال تبدیل به عمر می‌شود که همانند ابر می‌گذرد؛« تَمرُّ مَرَّ السَّحاب».
این کارشناس امور مذهبی با اشاره به لزوم داشتن الگو در زندگی اظهار کرد: ما باید برنامه را از ذیل قرآن و روایات معصومین(ع) بگیریم، «ما من‌شی الا وفیه کتاب أو سنه»، هیچ چیزی نیست مگر آن که درباره‌اش آیه قرآن یا حدیثی از سنّت موجود باشد.
وی با بیان اینکه دین کاملترین دستورات را برای حیات دنیوی ما قرار داده است، تصریح کرد: هر کسی نباید الگوی ما قرار گیرد، الگو منحصر به شأن پیامبراکرم (ص) است؛ امام حسین (ع) بخاطر امت جان خود و فرزندانش را فداکرد؛ آیا کسی می‌تواند بگوید من امام حسین (ع) را دوست دارم و نسبت به نماز بی تفاوت باشد؟
حجت‌الاسلام مومنی با مروری بر زندگی حضرت صدیقه طاهره(س) گفت: حضرت فاطمه (س) می‌فرمایند: من در این دنیا بر سه چیز عشق می ورزم، «حُبِّبَ اِلیَّ مِنْ دنیاکُمْ ثلاث، تِلاوَتُ کتاب اللّهِ، والنَّظَرُ فی وجه رسول اللّهِ وَالإِنفاقُ فی سبیل اللّه»؛ سه چیز از دنیای شما را دوست دارم: تلاوت قرآن‌کریم، نگاه به چهره مقدّس پیامبر (ص) و  انفاق در راه خدا.
انفاق فقط مربوط به مسائل مالی نیست
وی با بیان اینکه انفاق، فقط مربوط به مسائل مالی نیست، اظهار کرد: فردی در مسجد گفت، من گرسنه هستم چه کسی به من غذا می‌ دهد؟ پیامبراکرم (ص) فرمود: به خانه من برو، دخترم فاطمه(س) به تو غذا خواهد داد، سائل به خانه پیامبر(ص) رفت، از حضرت زهرا(س) تقاضای غذا کرد  و حضرت زهرا (س) فرمودند: در خانه چیزی نداریم ولی صبر کنید تا همسرم بیاید شاید غذایی همراه داشته باشد؛ حضرت زهرا(س) یک پوستین گوسفند به فقیر دادند تا دست خالی بر‌‌‌نگردد، سائل چون گرسنه بود گفت: من غذا می‌خواهم، حضرت زهرا (س) گردنبندی از خانه آورد و به سائل داد و فرمود :این را بفروش؛ سائل آن گردنبند را به مسجد برد و فردی در مقابل آن گردنبند به سائل غذا و مرکب و خانه داد؛ سائل گفت: بخشش کافی است، مرد گفت: این گردنبند ارزشی بیش از اینها دارد؛ آن مرد گردنبند را در یک پارچه قیمتی گذاشته و به برده خود داد و گفت، تو را ازاد کردم؛ با این پارچه نزد پیامبراکرم (ص) برو و بگو اربابم من را به شما بخشید. پیامبراکرم (ص) وقتی صحبتهای برده را شنید به او فرمودند: من هم تو و این گردنبند و پارچه را به دخترم فاطمه (س) می بخشم. حضرت زهرا (س) وقتی این موضوع را شنیدند به برده فرمودند؛ آن گرنبند یادگار دختر حمزه است آن را به من بدهید، آن پارچه قیمتی را فروخته و سرمایه‌ای برای خود قرار دهید  و شما را هم در راه خدا آزاد کردم.
حجت‌الاسلام مومنی به اهمیت نماز اول وقت اشاره کرد و گفت: قرائت قرآن و خواندن نماز باعث رفع اضطراب و استرس می شود؛ نمازی که به موقع خوانده شود و قرآنی که با رغبت خوانده شود حتی یک صفحه و یا حتی حتی گوش دادن به قرآن هم آرامش بخش است؛ در بعضی کلیساها با قرآن بیماری روحی را درمان می‌کنند؛ وقتی نماز اول وقت باشد بخاطر همزمانی با نماز امام زمان (عج) نماز ما هم قبول می‌شود.
این کارشناس مذهبی با اشاره به بیانات حضرت علی(ع) در نهج‌البلاغه اظهار کرد: امام علی (ع) در اوصاف متّقین در نهج‌البلاغه فرمودند: مومنین نیمه شب به پا خاسته و قرآن می‌خوانند و با آن آرام می‌شوند؛ امام حسین (ع)  در مواضع سخت چندین بار به قرآن رهنمون می‌کنند، در کربلا، کوفه و حتی سرنیزه‌ها قرآن می‌ خواندند.
احترام به پدر و مادر شرط قبولی عبادات است
وی رضایت پدر و مادر را شرط قبولی نماز خواند و گفت : اگر محبّت امام حسین (ع) در دلهاست، بخاطر لقمه حلال پدر و شیر پاک مادر است؛ باید به پدر و مادر احترام گذاشت؛ امام رضا (ع) می‌ فرمایند: اگر پدر و مادر از شخصی راضی نباشند نمازش قبول نیست. پیامبر اکرم (س) وارد منزل شدند، حضرت زهرا (س) از جای بلند شدند، چون آیه هم نازل شده بود که به عربها بگو تو را با نام کوچک صدا نزنند، حضرت زهرا (س) از جا بلند شدند و عرض کردند: «السلام علیک یا رسول الله» رسول خدا(ص) فرمودند: دخترم شما مرا پدر صدا بزن. نگاه پدر ومادر را قدر بدانید که بدون آنکه بفهمیم برایمان دعا می‌‌کنند.
حجت الاسلام مومنی در این باره افزود: شخصی نزد پیامبر اکرم صل الله علیه و اله رفت و گفت: یا رسول الله گرفتار هستم. ایشان فرمودند: نزد مادرتان رفته و از او بخواهید برایتان دعا کنند. گفت: یا رسول الله مادرم فوت کرده است. فرمود: سر قبر ایشان برو و از ایشان بخواه برایتان دعا کنند.
وی با بیان خاطره ای از رزمنده بسیجی که با دعای پدرش شفا گرفت، افزود: حاج محمد هادی در کتاب خاطرات خود نوشته اند، ترکش تا عمق چشمان رزمنده بسیجی فرو رفته بود، پزشک ترکش را بیرون آورد و گفت: چشم را تخلیه نمی‌کنم تا حالت صورت بهم نریزد و اگر عفونت کرد در عمل بعدی تخلیه می‌کنم؛ بعد از چند روز این بسیجی فریاد میزد چشمان من را بازکنید من می‌بینم، پزشک در ناباوری چشمان او را باز کرد و دید با اینکه ترکش خورده می‌ تواند همه چیز را تشخیص داده و ببیند. پزشک گفت؛ معجزه شده است، فرد بسیجی گفت، معجزه نیست من پدر نابینایی دارم که دست او را گرفته و همه جا میبرم او همیشه برای من دعا می‌ کند و می‌گوید: الهی عاجز نشوی و دعای پدرم پشت سر من است.
ححت‌الاسلام مومنی افزود:  پدر آیت‌الله بهجت(ره) به ایشان گفته بودند دوست ندارم به کلاسهای آیت‌الله قاضی(ره) بروید و ایشان تا پدرشان زنده بودند به کلاسهای آیت الله قاضی(ره) نرفتند و به‌همین دلیل است که ایشان به این مقام رسیدند.
خادم حرم حضرت معصومه (س) با بیان خاطره‌ای از جوانی که مقام رفیع دست یافته بود، اظهار کرد: آیت‌ الله دستغیب(ره) در کتابشان می‌نویسند؛ وقتی وارد کربلا شدم جوانی را دیدم که با امام حسین (ع) صحبت می کرد از او پرسیدم شما امام حسین (ع) را می بینید؟ جوان گفت: بله، همین جا هستند آیت‌الله دستغیب(ره) پرسیدند، چطور به این مقام رسیدید؟ جوان گفت: من پدر و مادر پیری داشتم که هر هفته یکی از آنها را با مرکب به کربلا می آوردم  یکبار که نوبت پدرم بود به کربلا برویم مادر گفتند، پسرم این هفته من هم می‌ خواهم بیایم شاید دیگر زنده نباشم که بتوانم به زیارت بروم از آنجا که فقط یک مرکب داشتیم  یکی از آنها سوار مرکب و دیگری را روی دوش خود با زحمت زیاد به کربلا بردم، وقتی رسیدم امام حسین (ع) خودشان به استقبال من آمدند، با اینکه پدر و مادرم فوت کرده‌اند، هربار که به اینجا می‌آیم امام حسین(ع) را در ضریح می‌بینم و حوائجم را از ایشان می‌خواهم.


captcha