به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، خبر درگذشت فیروز زنوزی جلالی، نویسنده و منتقد ادبی، خبر تلخی بود که عصر دیروز منتشر شد و فعالان حوزه ادبیات داستانی را در غمی جانکاه فرو برد؛ نویسندهای که در یک سال اخیر زندگیاش با بیماری سرطان دست و پنجه نرم کرد.
پدرش از زنوز تبریز به استان لرستان مهاجرت کرد. وی در خرمآباد به دنیا آمد و تحصیلات ابتداییاش را در بروجرد آغاز کرد. با توجه به شغل پدر که نظامی بود، در سال 1338 به همراه خانواده به تهران آمد و دوره ابتدایی و دبیرستان را در آن جا به پایان رساند و لیسانس نظامی را از نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی گرفت و در سال 1348 به استخدام نیروی دریایی درآمد و سال بعد به بوشهر منتقل شد.
«یک لحظه بیش نیست» عنوان نخستین داستانش بود که در سال 1350 در مجله فردوسی آن را منتشر کرد؛ در سال 1354 برای مأموریتی نظامی روانه ایتالیا شد، اما این مأموریتها مانع از این نشد که دست از نویسندگی بردارد. در سال 1356 با چاپ داستان «تمشک وحشی» در روزنامه کیهان، دور دوم نویسندگی را آغاز کرد و داستانهایی را در روزنامهها و گاهنامههای داستانی و ادبی منتشر کرد.
در سال 1366 با چاپ داستان «لک لکها» همکاری با حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی را آغاز کرد و فعالیتهای خود در حوزه داستاننویسی را ادامه داد و عضو شورای رمان چندین نهاد و سازمان از جمله وزارت ارشاد و حوزه هنری شد. در سال 1375 در پی یک سانحه رانندگی با درجه ناخدا یکمی بازنشسته شد و پس از آن جدیتر از گذشته داستاننویسی را دنبال کرد و تاکنون نیز آثار متعددی از وی به چاپ رسیده است و وی در زندگینامه خودنوشتاش این دوره را دوره دوم نویسندگی مینامد که پس از سیزده سال به بستر خیال و قلم، قدم گذاشته است.
مجموعه داستانهای «خاک و خاکستر»، «روزی که خورشید سوخت»، «سیاه بمبک»، «مردی با کفشهای قهوهای» (که بعدها به عنوان یکی از بیست اثر برتر بعد از انقلاب شناخته شد) و ... در این دوره به نگارش درآمد. شوق تجربه عرصههای ادبی دیگر، سبب شد به نمایشنامهنویسی نیز روی آرود و چنین شد که یکی از نمایشنامههایش با عنوان «درختی در برزخ» برنده رتبه اول در چهارمین دوره مسابقه نمایشنامهنویسی فرهنگی هنری فجر استان تهران در سال ۱۳۶۶شناخته شد و نمایشنامه دیگر «مثنوی کوچه» توسط امیر دژاکام کارگردانی و در تالار هنر روی صحنه رفت.
وی در عرصه نقد هم دستی بر آتش داشت. نقدهای متنوع و مکتوبی بر آثار بسیاری از نویسندگان خارجی و ایرانی نوشت، از جمله نقدهایی که بر تمامی رمانهای احمد محمود نوشته است و حدود دو دهه در فرهنگسراهای مختلف تهران تدریس داستاننویسی مستمر داشته و به عنوان داور و کارشناس در جشنوارههای مختلفی چون کتاب سال، جلال آل احمد، قلم زرین، نقد سال، گام اول، داستان انقلاب، کتاب فصل و…بوده است.
رمان «قاعده بازی» برنده پنج جایزه مطرح کشور از جمله جایزه کتاب سال 1378، جایزه قلم زرین انجمن قلم ایران، تقدیر شده جایزه جلال آل احمد و… شد و اخیراً هم رمان «برج 110» وی منتشر شد. رمانی که زنوزی آرزو داشت به چاپ برسد و سال گذشته همین روزها بود که با خانوادهاش در مراسم رونمایی حاضر و شاهد رونمایی آخرین اثرش شد.
رمان «برج 110» که به گفته دوست چندین سالهاش کامران پارسینژاد، شرح حال چوپانی است که در فضایی تمثیلی و نمادین سفر خود را آغاز میکند و با افرادی که هر یک نماینده انواع گروهها، طبقات اجتماعی، باورها و سیاستهای خاص خود هستند مواجه میشود و به استناد قلب شفاف و زلال خود از هر وادی نمادین عبور میکند. در نهایت به طبقه آخر برج ۱۱۰، جایی که مسجد کوفه قراردارد میرسد. در این اثر بیمانند، نویسنده بر آن بوده تا تاریخ بشر را از زمان پیدایش تاکنون در قالب نمادین و تمثیلی به تصویر بکشد و در نهایت این بنمایه را مطرح کند که انسان با وجود تمام انحرافات، پستیها، فراز و نشیبهای بنیادین، سلطهطلبیها، ظلمهایی که به خود روا داشته، در نهایت الگویی برای درست زندگیکردن و انسان بودن داشته که همان مولای متقیان علی(ع) با تمامی تعالیم، باورها، منشها و زندگی پرافتخارشان است.
این رمان به نیت امام علی(ع) به نگارش درآمده است، همانگونه که نویسنده در مراسم رونمایی اثرش میگوید؛ موضوع حضرت علی همواره در ذهن من بود و همواره در پی کاری میگشتم که از این بعد به ایشان نگریسته شود و هم اینکه با گونههای ادبیات ما متفاوت باشد. در این اثر نام حضرت علی را نمیبینید بلکه مخاطب باید آن را حس کند.
وی آثار دیگری نیز در دست نگارش داشت که بیماری فرصت نگارش را از وی گرفت و داستانهایش نیمه ماند.
از درگاه خداوند برای روح این نویسنده فقید، رحمت واسعه الهی و برای بازماندگان صبر مسئلت داریم.