به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، جلسه نقد و بررسی جدیدترین کتاب عماد افروغ با نام «نگرشی منظومهای و
دیالکتیکی به سینما در دفاع از سینمای اجتماعی ایران» چهارشنبه 3 خردادماه در
سالن اجتماعات سازمان فعالیتهای قرآنی برگزار شد. در این جلسه عماد
افروغ و محمد آغاسی پیرامون این کتاب صحبت کردند.
در ابتدای این جلسه عماد افروغ بیان کرد: این کتاب به
طور عمده مجموعه گفتوگوهایی است که بنده در طول ده سال گذشته در مورد هنر و
به طور خاص سینما انجام دادهام؛ همانگونه که از حجم مطالب استنباط
میشود حضورم در هیئت انتخابی سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر فرصت مغتنمی بود تا در
قالب گفتوگو که آن را بهترین شکل تجلی رمز آلود نظریهپردازی و
عیان شدن یک اندیشه میدانم بخشی تهنشین شده از منویات و
دغدغههای خود را آشکار سازم.
وی افزود: عمر فعالیتهای علمیام به من فهماند نابترین، بهروزترین، خلاقترین جسورانهترین و بدیعترین حرفها را باید در قالب گفتوگو گفت و شنید. اوج اندیشه و غنای یک متفکر و سهم ناب و محض او را میتوان در این قالب و در این قاب جستجو کرد. جایی که غالبا از قالقال کمتر خبری هست و عصاره دانستهها و مهارتها و شاید بتوان گفت هنرنماییهای اندیشمند مورد نظر و طرف گفتوگو عیان میشود با گفتوگوست که میتوان در اعماق ذهن و اندیشه طرف گفتوگو کرد و آنچه یافت، اگر اولا چیزی یافتنی وجود داشته باشد بهخصوص جایی که قطع نظر از محور کلی گفتوگو از قبل مخاطب شما از سوالهای گفتوگو بیخبر باشد و فیالبداهه بخش خودآگاه و احتمالا ناخودآگاه خو را رو کند.
افروغ تصریح کرد: به عبارت دیگر اول، گفتوگو برای روشن شدن مواضع دوم گفتوگو بر سر تفاوتها، تشابهات و بهترین شکل گفتوگو، گفتوگو بر سر اختلافات و تفاوتها یا اصطلاحا گفتوگوی پیش روند است. جایی که طرفین بیش از آنکه مترصد متقاعد کردن طرف مقابل باشند قصدشان متقاعد کردن خود است و این شهامت را دارند که تمام ایدههای مورد قبل و خود را مورد بحث قرار دهند و به داوری بکشانند، با این نیت که شاید خطایی در رای خود و صوابی در رای طرف مقابل گفتوگو وجود داشته باشد.
وی با بیان اینکه یک گفتوگوی خوب و پیشرونده گفتوگویی فیلسوفانه است گفت: البته توجیه نظری خاص خود را نیز دارد، اما فهم و معرفتها از آن نسبی است، ولی سهم معرفتهای متفاوت و نسبی از حقیقت یکسان نیست. بنابراین باید گفتوگو و دلیل و برهان اقامه کرد و از این طریق متوجه شد که کدام معرفت به حقیقت نزدیک است. اصطلاحا برغم نسبیتگرایی معرفتی، برپایه نسبی نبودن داروی و باور به حقیقت پای عقلانیت داوری و در نتیجه گفتوگو به میان میآید.
این استاد جامعهشناسی با بیان اینکه ما غرق دوگانهنگریها و فسانهگراییها هستیم، اظهار کرد: یکی از این دوگانهها، دوگانه نفس و بدن، انسان و طبیعت، علوم انسانی در برابر علوم طبیعی، جسم در برابر ماورایی جسم، درست همزمان با طرح دو گانه نفس و بدن و عین دکارت، ملاصدرا با ظرافت هر چه تمام بر ارتباط نفس و بدن اصرار میورزد و آن را تا بحث حکومت عادل و جائر بسط میدهد.
وی افزود: دوگانه دوم بود و
نمود کانت است؛ اینکه ما نمود را میشناسیم و شناخت بود از توان ما خارج است. در نتیجه
این نگرش، توجه از هستی و هستیشناسی به محدوده معرفت انسان با گرایش به انسانانگاری و طبعا تفوق معرفتشناسی بر هستیشناسی سوق داده شده، اینکه علم و دانش
بر ساختههای ذهنی انسان است. نگرشی که به ایدهالیسیم استعلایی در حیطه معرفتشناسی انجامید.
وی تصریح کرد: اگر عقل قابلیت اتصال عشق گونه و تسلیم در برابر وحی و
خدا و وجهی لایتناهی در خود نداشت چگونه میتوانست به خدا برسد و به او عشق بورزد
و تسلیم او بشود عشق در خمیر مایه عقل است، همان گونه که عقل هم در خمیر مایه عشق
است. عقل مراتبی دارد، عشق هم مراتبی دارد. عقل بیش تر حکم وسیله رادارد تا هدف.
هدف غایی عشق به معنای یگانگی با خدا(وجود وجود) است. عقلی هم که میخواهد غایتش
عشق باشد باید حظی از عشق برده باشد و الا ناتوان از رسیدن به مراتب متعالی عقل و
عشق توامان در گروه اعمال و افعال اختیاری انسان است و متعلق عقل و عشق این اختیار
سیری از ادنی مرتبه تا اعلی مرتبه دارد حتی سطح ادنی مرتبهاش نیز وجهی از عقل و
عشق دارد، اما عقل و عشق گرفتار در دنیا و لذایذ حسی و مادی به بهای فراموشی وجه
متعالی و برکشیده و فراروند لذت مادی در ماده هم معنا نهفته است.
عماد افروغ درباره دوگانه علم و
دین تصریح کرد: میگویند علم، دل و مشغول حقیقت است و دین، دل مشغول ایمان و معنا. این گونه
نیست، دین هم دلی مشغولی حقیقت را دارد. آیات گزارههای قرآنی تنها منحصر به گزارههای
ایمانی منهای پشتوانه شناختی آن از یک سو و منهای گزارههای شناختاری در مورد
طبیعت و اجتماع از سوی دیگر است؟ آیا این همه آیات در مورد وقایع گذشته و آینده
تنها دائرمدار گزارههای ایمانی آن هم با نگاهی دوگانه نگر به ایمان است؟
وی افزود: اما هماکنون دوتاییهای سکولاریستی مدعی میشود که دین را باید از سیاست کنار زد. اولا امکان دارد سکولاریسم اتفاق بیفتد؟ این حرفی پوچ است هیچ نظامی سکولار نیست. مرتبت غیر سکولاریستیاش فرق میکند. حتی زمانی که نگرش ماکیاولیستی مبنی بر اباحه گرایی در اخلاقی و البته از جنس مذموم آن، پیچیده میشود. یعنی بدین وسیله در حال تئوریزه کردن نوعی اباحه گرایی در سیاست هستند اخلاق که فقط شامل اخلاق مثبت نمیشود، اخلاق منفی را هم در برمیگیرد کجاست؟ ملاصدرا به گونهای بحث میکند، گویی که فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست یکی است، فقط مرتبتش فرق میکند. هیچ سیاستی غیر اخلاق نیست اما مرتبتش فرق میکند. زمانی مرتبتش دنیا است و فقط به معیشت و قدرت و ثروت میپردازد، زمانی هم به حکمت و عدالت و اعتدال میپردازد و زمانی هم بالا میآید و بحث احسان و لطف و غیر را هم مورد توجه قرار میدهد.
رئیس اسبق کمیسیون فرهنگی مجلس در ادامه درباره دوگانه علم و هنر: تو گویی، کسی که در حال علم آموزی است باید ساحتهای احساسی و زیبایی شناختی را کنار بگذارد به قول پریگوژین «باید شنوده شاعران از طبیعت داشت». اگر میخواهید نگاه جامعی داشته باشد، نباید بحث زیباشناختی را کنار بگذارید. دیوید بوهم در کتاب درباره خلاقیت اظهار میدارد: با نگاهی ژرف میتوان دریافت که محور اصلی همه این فعالیتها هنر، علم، ریاضیات، از جمله هنر، دستیابی به نوعی تناسب است. هر کاری که بشر انجام میدهد به قسمی هنر محسوب میشود، و این امر متضمن مهارت یافتن در انجام دادن هر کاری و نیز درک و تشخیص تناسب یا عدم تناسب در هر چیزی و هر کاری است که بشر به آن مبادرت میکند.
وی خاطرنشان کرد: دو گانه دنیا و آخرت، پنداری دنیا و آخرت دو ساحت جدا و بی ارتباط با یکدیگر است و در این بین دنیا مظهر دنائت و پستی است که باید از آن پرهیز کرد. امام خمینی(ره) در مواجهه با این نگرش و در تقابل با پست دانستن طبیعت به روایتی استناد میکنند که به وضوح، زمین و آسمان، ماده و معنا دنیا و آخرت را به هم میدوزد. لو دُلیتم بحبل الی الارضین السفلی لهبطتم علی الله(اگر با ریسمانی به سوی زمینهای زیرین فرستاده شوید بر خدا فرود میآیید)؛ تصویر میکنم بهراحتی بتوان یک نگرش وحدت گرایانه یا کلگرایی توحیدی یا وحدت در عین کثرت یا به عبارتی تفاوت در عین ربط را از همین روایت استنباط کرد.
یادآور میشود، مشروح این خبر در هفته آتی بر روی خروجی خبرگزاری قرار خواهد گرفت.