«رمضانیه»؛ فصل درخشانی از شعر پارسی
کد خبر: 3603503
تاریخ انتشار : ۰۶ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۱
یادداشتی به مناسبت حلول بهار قرآن/

«رمضانیه»؛ فصل درخشانی از شعر پارسی

گروه ادب: رضا اسماعیلی در یادداشتی به مناسبت حلول بهار قرآن به نگاه شاعران به ماه مبارک رمضان پرداخت.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، رضا اسماعیلی به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان یادداشتی را نوشته و برای انتشار در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داده است، این یادداشت در ادامه از نظر می‌گذرد:
در شعر پارسی، رمضان تنها فرصتی برای «بستن دهان» نیست، بلکه پیش‌تر و بیش‌تر فرصتی برای بالندگی جان و همنشینی با آسمان است:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن «شب قدر» که این تازه براتم دادند
شاعران عارف و عارفان شاعر به ماه مبارک رمضان نگاه انفسی دارند. نگاهی متعالی، معرفت‌شناسانه و مبتنی بر خودشناسی و خداشناسی. شاعرانی چون سنایی، عطار، مولانا، ناصر خسرو، سعدی، حافظ، صائب و بیدل. این شاعران روزه را صیقل‌‌دهنده جسم و جان، پالاینده روح و روان و فرصتی برای تهذیب نفس و خودسازی می‌دانند.
مولانا از جمله شاعرانی است که بیشترین اشعار را در ستایش ماه مبارک رمضان سروده است. این عارف دل شده نگاهی انفسی به ماه نزول قرآن دارد و در اشعار خود با شوقی زاید الوصف به تماشای جمال و جلال رمضان نشسته است:
آمد رمضان و عید با ماست
قفل آمد و آن کلید با ماست
و یا در غزلی دیگر شور و اشتیاق خود را از حلول ماه مبارک رمضان چنین بیان می‌کند:
مبارک باد، آمد ماه روزه 
رهت خوش باد، ای همراه روزه
شدم بر بام تا مه را ببینم 
که بودم من به جان دلخواه روزه
رمضان و «عدالت اجتماعی»
امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار(غنی و فقیر) مساوی شوند.» در واقع رمضان مقدمه قیام برای قسط و عدالت‌گستری است. تمرین «نخوردن» و به دیگران «خوراندن»، چنان که حكیم اوحدی مراغه‌ای می‌گوید:
روزه‌دار و به دیگران بخوران
نه مخور روز و شب شكم بدران
در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) می‌خوانیم: «لولا الخبز لما صلینا و لا صمنا و لا ادینا فرائض دیننا: اگر نان نبود، ما نماز نمی‌خواندیم و روزه نمی‌گرفتیم و به واجبات دین عمل نمی‌کردیم». (الحیات، ج 3، ص 98.) از این منظر، می‌توان گفت که یکی از کارکردهای اجتماعی «روزه»، زمینه‌سازی برای ترمیم شکاف‌های طبقاتی، تحقق جامعه توحیدی و عدالت اجتماعی است. این دقیقه‌ای است که سعدی شیراز نیز در رمضان سروده‌های خود به آن پرداخته است:
مُسلم کسی را بُود روزه داشت
که درمانده‌ای را دهد نان چاشت
وگرنه چه لازم که سعیی بری
ز خود بازگیری و هم خود خوری؟!
رمضان، زمینه‌ساز «ظهور انسان»
ماه رمضان کمک می‌کند که از سیمای «انسان کاملی» که در وجودمان - به خاطر غفلت از بندگی - در مظلومیت و مهجوریت به سر می‌برد، پرده‌برداری کنیم. ادب و آداب «بندگی» بیاموزیم و با سر نهادن «بر آستان جانان»، گلبانگ سربلندی سر دهیم:
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
رمضان جان و جهان مان را از اسارت دیو و دد آزاد می‌کند و قلب و روحمان را مسخّر فرشته. در واقع رمضان همان شبچراغ خجسته‌ای است که مولانای ملول از «دیو و دد» در روشنای نور آن به دنبال انسان گم شده درون خویش می‌گردد. همچنان که «بیدل» می‌گوید: 
نور جان در ظلمت آباد بدن گم کرده‌ام
آه ازین یوسف‌ که من در پیرهن ‌گم‌ کرده‌ام!
و شب‌های قدر، پلکان نردبانی است که روح مان را به احساس آسمان پیوند می‌زند تا همرکاب «بیداری» به ملاقات خدا برویم، و «عزّت» و«دولت» بگیریم:
بندگی کن تا که سلطانت کنند
تن رها کن، تا همه جانت کنند
نگاه رندانه و متفاوت حافظ به رمضان
و اما در میان شاعران، نگاه حافظ به رمضان کمی متفاوت‌تر و رندانه‌تراست. حافظ به این ماه مبارک به گونه‌ای دیگر نگاه کرده و تعریفی متکی بر معرفت و بینش دینی به رمضان داشته است. نگاه حافظ به روزه و رمضان، نگاهی رندانه و ناقدانه است. حضرت لسان‌الغیب به بهانه روزه به نقد رفتار دینی برخی از مسلمانان اسمی و شناسنامه‌ای پرداخته و با لهجه‌ای طنزآمیز نحوه سلوک دینی این گروه از مسلمانان را زیر سؤال برده است .
در دیوان حافظ شش غزل با موضوع رمضان وجود دارد که از این غزل‌ها، چهار غزل فطریه هستند و در استقبال از آمدن عید سعید فطر سروده شده‌اند. گاهی عده‌ای آن دسته از غزل‌های حافظ را که در ارتباط با رمضان سروده شده‌اند، مطالعه کرده و از حافظ به عنوان فردی رمضان‌گریز یاد می‌کنند؛ یعنی از ظاهر و پوسته این اشعار این احساس به آنها دست می‌دهد‌؛ اما در واقع حافظ رندی بوده که شاید ظاهر غزل‌های او بوی رمضان‌گریزی داشته؛ اما باطن و مغز این اشعار در ستایش رمضان است. برای مثال حضرت لسان الغیب در غزلی می‌گوید:
روزه یک‌سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست
می ز خم خانه به جوش آمد و می باید خواست
موقع زهد فروشان گران‌جان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
در واقع باید گفت حافظ در رمضان سروده‌هایش دکان زهدفروشی را تخطئه کرده و بر مسلمانان دو رو و ریا کاری تاخته است که با سکه دین به دنبال تجارت دنیا هستند. مسلمانانی که می‌خواهند از نمط اسلام و مسلمانی، کلاهی برای خود ببافند و لا غیر!
حضرت لسان الغیب در غزل دیگری می‌گوید:
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
در ده قدح که موسم ناموس و نام رفت
وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صراحی و جام رفت
حافظ از موضع یک دین‌شناس بصیر و دردآگاه به نقد و آسیب‌شناسی عالمانه‌ مسلمانی زمان خویش پرداخته و بر سلوک دینی متدینین و متشرعین عصر خویش نقد زده و هدفش چیزی جز اصلاح‌گری نبوده است؛ اما شاعرانی مانند فرخی سیستانی و منوچهری دامغانی از موضع یک مسلمان شناسنامه‌ای به نقد عامیانه‌ احکام دینی‌، رمضان و روزه پرداخته‌اند که بحث رمضان‌گریزی در آثار این شاعران تا حدودی جدی‌تر و پررنگ‌‌تر است .
از آنجا که حضرت لسان الغیب جان و جهان «روزه» را «راستی و رستگاری» می‌داند، ما را به هجرت از عالم «صورت» و رسیدن به سرمنزل «سیرت» دعوت می‌کند. وی روزه بدون «اخلاص» را بدتر از باده‌نوشی می‌داند و انسان را از روزه جسم به روزه جان دعوت می‌کند. او بر این اعتقاد و باور است که مفهوم روزه تنها نخوردن و نیاشامیدن نیست؛ بلکه باید جسم و جان همگی روزه باشند و به دنبال معصیت نروند. در نظر حافظ و همه عارفان چنین روزه‌ای صیقل دهنده جان و عامل معراج انسان از خاک به افلاک است.
حافظ همچنین راه نجات و رستگاری انسان مومن را در اعتدال دینی می‌داند و به همه‌ آدمیان توصیه می‌کند:
دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات
نکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش
حافظ تظاهر به روزه‌داری را دامی برای فریب خلق می‌داند و آن را گناهی بزرگ‌تر و زشت‌‌تر از روزه‌خواری می‌داند؛ زیرا روزه‌‌خوار در نگاه حافظ قصد فریب بندگان را ندارد؛ اما کسی که دکان زهدفروشی و تظاهر به روزه‌داری باز کرده و قصد فریب دیگران را دارد، از منظر حافظ که دین‌شناسی بصیر و آگاه است، گناهش سنگین‌تر از جماعت روزه‌خوار است.
«رمضانیه»، فصل درخشانی از شعر پارسی 
جانِ کلام آن که ماه مبارک رمضان به عنوان یک مناسبت شاخص دینی در ذهن و زبان شاعران متقدم و معاصر حضوری پررنگ و قابل تأمل دارد، و در تاریخ هزار و دویست ساله ادب پارسی اشعار فراوانی با موضوع رمضان سروده شده است که اگر بخواهیم مجموعه این رمضانیه‌ها را گردآوری و چاپ کنیم، چندین مجلد خواهد شد. «رمضان سروده»ها، فصل درخشانی از ادبیات گرانسنگ پارسی است و عصاره و جانمایه آن دعوت به مراقبه و محاسبه، خودشناسی و خداشناسی، و «راستی و رستگاری».
با تبریک حلول ماه مبارک رمضان و به عنوان حُسن ختام، سیرت باشکوه بهار قرآن را در آیینه رمضانیه عمیق و تامل برانگیز مولانا به تماشا می‌نشینیم:
این دهان بستی دهانی باز شد 
تا خورنده لقمه‌های راز شد
لب فروبند از طعام و از شراب              
سوی خوان آسمانی کن شتاب
گر تو این انبان ز نان خالی کنی          
پر ز گوهرهای اجلالی کنی
طفل جان از شیر شیطان باز کن         
بعد از آنش با ملک انباز کن
چند خوردی چرب و شیرین از طعام؟    
امتحان کن چند روزی در صیام
چند شبها خواب را گشتی اسیر؟       
یک شبی بیدار شو دولت بگیر
captcha