خسرو معصومی، کارگردان سینما و تلویزیون در گفتوگو با
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) سخن گفتن درباره وضعیت حاکم بر اکران در سینماها را بیفایده خواند و اظهار کرد: بارها درباره این موضوع حرف زدهام، اما متاسفانه هیچگاه نتیجهای از این سخنان گرفته نشده، چون مافیایی که بر سینمای کشور مستولی گشته باعث میشود هیچ صدای به گوش دیگران نرسد! در کلامی اگر در سینمای ایران آشنا یا پسرخالهها چند نفر نباشیم محکوم به فنا هستی، اما اگر با آن چند نفر به خصوص که در برنامه هفت هم به آنها اشاره کردم، آشنایی باشید، بدترین فیلمها نیز در بهترین شرایط اکران عمومی میشود.
وی در پاسخ به این سوال که آیا تمام معایب موجود در اکران را باید از چشم پخشکنندگان دید؟ آیا مسائلی چون کیفیت و لحن آثار، تغییر ذائقه تماشاگران دلیل دیگری برای به وجود آمدن وضعیت موجود در اکران نیست؟ بیان کرد: نمیخواهم همه تقصیرها را به گردن پخش بیندازم، اما مطمئن هستم اصلیترین نقش را در این زمینه پخش ایفا میکند. برای درک بهتر مطلبی را میگویم که شنیدنش جای تاسف دارد. یکی از دوستان ما در شورای پخش فیلم سازمان سینمایی مشغول بود، وقتی از وی درباره چرایی فعالیتش در این بخش سوال کردم، گفت میخواهد وقتی فیلمی ساخت در بهترین شرایط آن را روی پرده بفرستد.
کارگردان فیلم «باد در علفزارها میپیچد» ادامه داد: البته در سینمای ایران زمانهایی نیز بوده که در اکران وضعیتی قانونمند حاکم بوده که من به عنوان مثال از دوره «منوچهر انوار» نام میبرم. در این دوره عدالت بهنوعی در اکران حاکم بود و همه فیلمها فرصت داشتند تا به نمایش در آیند. این اتفاق باعث میشد تا فیلمهایی که در آنها گیشه فاکتور اصلی ساخت نبود هم فرصت دیده شدن داشته باشند، همین اتفاق بهنوعی سبب شد تا فیلمهایی دینی و معناگرا بهترین دوره خود را در این زمان طی کنند.
در این بخش از گفتوگو خبرنگار ایکنا در انتقاد از نظر فوق تصریح کرد: سینمایی که شما از آن به عنوان دورهای موفق نام میبرید، اصطلاحاً به عنوان سینمای گلخانهای معروف بود. در این سینما تنها کارهای خاص حمایت میشدند، اما این توجه بدون در نظر گرفتن نیازهای گیشه بود، پی در آن شرایط بسیاری از سینماها تعطیل شدند یا اینکه دیگر سینما شکل صنعتی بودن خود را از دست داده بود. آیا چنین وضعیتی را میتوان به عنوان دوره شکوه سینمای ایران نام برد؟
وی به مطلب فوق چنین جواب داد: قبول دارم که در آن دوره سینما چندان سودآور نبود، اما من دلیل آن را در شکل اکران نمیبینیم، بلکه اعتقاد دارم ممیزی که به روی قصهها وجود داشت باعث شده بود تا فیلمها عاری از جذابیتهای لازم باشد، اما در شرایط فعلی دیگر نمیتوان چنین وضعیتی را برای سینما پیش آورد، چون مخاطب دیگر مجبور نیست، همه اوقات فراغت خود را در سینما بگذراند، چون حق انتخاب دیگر همه دارد، پس مطمئن باشید اگر امروز وضعیت اکران شکلی عادلانه به خود گیرد، فیلمهای ارزشی و دینی نیز بهتر و بیشتر دیده میشوند.
این کارگردان ادامه داد: وقتی من از بد بدون ممیزی سخن میگویم، منظورم این نیست که نباید نظارتی روی فیلمهای وجود داشته باشد، چون در سینما آمریکا هم به روی مضمون آثار نظارت میشود، اما منظورم این است که سینماگر ایرانی چارچوبهای خود را میشناسد، برای همین نمیآید کاری کند که به آرمانهایش خدشه وارد شود، پس بیاییم به هنرمندان خود بیشتر اعتماد کنیم. در این راستا خودم را مثال میزنم. چند سال پیش فیلمی با نام «خرس» ساختم که کاری نو در حوزه سینمای دفاع مقدس بود، اما این کار هنوز بعد از چند سال فرصت نمایش پیدا نکرده است، آیا در چنین شرایطی من دیگر انگیزهای پیدا میکنم که باز هم بخواهم در این حوزه کار کنم؟
معصومی با تاکید بر اینکه وی نیز میتوان فیلم گیشه بسازد، اما علاقهای به این کار ندارد، گفت: من با ساخت فیلم «پر پرواز» نشان دادم که سینمای گیشه را میشناسم. این فیلم در زمان خود فروشی خیرهکننده داشت و تهیهکننده فیلم نیز بارها به من پیشنهاد داده تا قسمت دوم آن را جلوی دوربین ببرم، اما این شکل از فیلمسازی، گونه مورد علاقه من در سینما نیست. این نکته را گفتم تا به این مطلب پاسخ داده باشم که من نیز بلد هستم تا چنین فیلمهایی تولید کنم، اما خواست قلبی خودم این نیست.
وی در پاسخ به سوالی پایانی مبنی بر اینکه آیا سینمای دینی و دفاع مقدسی را میتوان با بلیطهای رایگان حمایت کرد؟ گفت: به مطلب بسیاری خوبی اشاره کردید، چون این بزرگترین خیانت به سینماست که بخواهیم با بلیط رایگان از سینمای ارزشی حمایت کنیم، اتفاقی که بارها رخ داده ولی باز هم جواب نداده است، حتی زمان طولانی در اکران هم نمیتواند بهتنهایی عاملی برای رونق سینمای مورد نظر باشد، اما راهکار چیست؟ جواب من در نحوه قصهگویی و پیامرسانی خلاصه میشود؛ اگر ما بیاییم، موضوعات خود را در شکلی نو بیان کنیم به خواست مورد نظرمان نزدیک شدهایم. این اتفاق را من بهنوعی در فیلم «کار کثیف» انجام دادم. در این فیلم جوانی را نشان دادم که پای روی اعتقادات و باورهای شخصی خود میگذارد، برای همین به قهقرا میرود. آیا این شکل قصهگویی خود به نوعی نهی از منکر نیست؟