به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، اغلب انسانهای شهرنشین، روستا را با «قناعت»، «متانت»، «قدرشناسی» و «مهماننوازیِ» اهالیاش میشناسند؛ روستا برایشان تلاش را تداعی میکند اما این در حالی است که وقتی واژه روستا در قیاس با شهر و کلانشهرها بیان میشود، محرومیت و کمبود امکانات را هم با خود به همراه دارد.
جای خالی امکانات، در کوچه پس کوچههایی که بوی قناعت میدهد«چیتگر» هم یکی از این روستاهاست،؛ روستایی که گرد محرومیت بر سر و روی دیوارههای آن نشسته و مردمش زندگی را با نبود امکانات سپری میکنند.
هرچند میتوان گفت مسجد روستای چیتگر قوچان، علمدار محرومیت این روستا و نشانگر امکانات محدود آن است که در گزارشی مجزا به این مسجد میپردازیم اما با گذری در کوچه پس کوچههای این روستا با 700 اهالی باصفای آن، جای بسیاری از امکانات دیگر خالی است و البته، این روستا هم بوی «قناعت» میدهد و «سختکوشی»، از چهره ساکنانش هویداست.
آفتزدگی محصولات و کمبود آب
به سراغ اهالی رفتیم و گفتوگویی با یکی از اهالی روستای چیتگر داشتیم. حسین رحیمی در گفتوگو با ایکنا با بیان اینکه امروزه شرایط آب و هوایی تغییر کرده و با تغییر جو، مثل گذشته بارش نداریم، از بحران آب روستا میگوید: یکی از نیازهای مردم روستا آب کشاورزی است اما اخیراً آن را به ما نمیدهند؛ در واقع ما زمین قابل زراعت خیلی داریم اما چون آبی هستند، روی آنها کشت دیم جواب نمیدهد و بهخاطر نبود آب نمیتوانیم کشت کنیم.
همراه این مرد پرتلاش روستایی میشویم و به باغهایی که اشاره میکند، نگاه میکنیم؛ وی ادامه میدهد: محصول عمده ما، باغ انگور است که متأسفانه طی پنج سال گذشته، آفتزده شده است و پارسال حتی به اندازه نیاز خانواده هم محصول نداشتیم و همه را سرما زده بود، به همین جهت، مردم درآمدی ندارند تا برای اصلاح و بازسازی روستا صرف کنند و یارانه خسارت باغات هم هنوز به ما پرداخت نشدهاست.
مهاجرت از روستایی که گاز هم ندارد
رحیمی ادامه میدهد: ما در این روستا، 100 خانوار مهاجر داریم و به دلیل کمبود درآمد، بیکاری، کمبود آب، باغهای سرمازده و ...، اکثر اهالی مهاجرت کردهاند.
وی با بیان اینکه در روستا گاز هم نداریم، عنوان میکند: پیش از این، لولهکشی گاز انجام شده است و امسال علمکها را گذاشتهاند و امیدواریم که گاز روستا تا هفته دولت یا مناسبت دیگری وصل شود.
لبخند پردرد اهالی چیتگر/وقتی سر درد دلها باز میشود
از کوچههای خاکی چیتگر میگذریم و به جمع بانوان روستا میپیوندیم که در امامزاده روستا دورهم گرد آمدهاند و مراسم مذهبی برگزار کردهاند؛ به محفلشان که وارد میشویم، متوجه میشوند ما میهمانیم و از ما، استقبال گرمی میکنند؛ شاید گمان میکنند که ما مسئولیتی داریم و برای بازدید و رفع مشکلهایشان، به روستا رفتهایم که سر دردِدلهایشان باز میشود اما اوضاع ظاهری روستا و مسجد، نیازی به شرح ندارد و گویای همه چیز است.
از نبود خانه بهداشت تا صندلیهای فرسوده مدرسه
این ساکنان روستا، با لبخند و صبوری، از دل پردردشان میگویند از نبود خانه بهداشت و مشکلاتی که به دنبال داشته است؛ یکی از این بانوان ساکن این روستا ابراز میکند: به خاطر نداشتن خانه بهداشت، سختیهای زیادی را متحمل میشویم، مثلا یک بیمار باید مسافتی را پیاده طی کند تا برای مداوا به روستاهای پایینتر برسد.
دیگری ادامه میدهد: برای مسائل درمانی، لازم است به خانه بهداشت گزلآباد و بعد به قوچان برویم تا دفترچه درمانیمان را قبول کنند که طی این فرآیند، در مواقع اورژانسی بسیار مشکلساز است؛ مثلا یک روز که دنبال دکتر، مهر و دفترچه و... بودیم، بهخاطر یک مهر دفترچه به گزلآباد رفتیم که فرزندم تشنج کرد، اگر یک خانه یا حتی اتاقی باشد که پزشک حداقل یک روز برای ویزیت بیماران آید، باز هم از نبود پزشک در روستا بهتر است.
از امامزاده روستا بیرون میآییم و همراه چند تن از این بانوان، وارد مدرسه روستا میشویم؛ نیازی به سخن نیست، درو دیوار و کلاسهای قدیمی، با امکانات حداقلی آموزشی و نیکمتهای فرسوده که معلوم است سالهای زیادی از عمرشان میگذرد، نیاز این مدرسه را فریاد میزنند.
مادر یکی از دانشآموزان این مدرسه، از وضعیت نامناسب نیمکتها گلایه میکند و میگوید: صندلیهای مدرسه، لباس بچههایمان را سالم نمیگذارد، زیرا لباسهای تازه را زود پاره کرد.
یکی دیگر از اهالی چیتگر، با بیان اینکه دبیرستان پسرانه اینجا فقط رشته زنبورداری دارد و دختران باید برای تحصیل به روستای بالاتر بروند، بیان میکند: اینجا قبلاً مجتمع بود و دانشآموزان روستاهای بالاتر و پایینتر به این مدرسه میآمدند اما مجتمع را به روستای بالاتر بردند و دانشآموزان ما هم به روستاهای دیگر میروند.
به چهره تکتک افرادی که از نیازهایشان میگویند، نگاه میکنم، سادهزیستی و قناعتشان، مرا به فکر فرو میبرد؛ خواستههای این مردم قانع، چیز زیادی نیست.
به امید آنکه گرد و غبار محرومیت، از چهره اهالی «چیتگر» و چیتگرها، زدوده شود تا لبخند رضایت این مردم پرتلاش و باقناعت، رنگی بگیرد. به امید آن روز...
فاطمه حکمآبادی