به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از استان مرکزی، این روزها دختران همچون گذشته نیستند، مانند همه آن چیزهایی که با گذشت زمان تغییر کردهاند دختران نیز متفاوت شدهاند، این روزها خبری از ویژگیهای دوران مادران و مادربزرگها نیست.
روزی دختر خوب آن دختری بود که نه آفتاب و نه مهتاب او را دیده باشد، دخترانی که وقتی میخواستند حرف بزنند گونههایشان از شرم و حیا سرخ میشد. دختر دیروز با موهای بافته و دامنهای بلند رنگی و ابروهای پر پشت پیوندی و ناخنهای کوتاه حنا گرفته، خود را زیبا و فرزند زمان میدانست.
تمام رویا و دلخوشی آن دختران، ازدواج در نوجوانی آنهم با پسر همسایه یا پسر عمو و رویایش تشکیل خانواده با فرزندان زیاد بود، آن دختران سکوت را ازمادران و مادربزرگهای خود در مطبخ آموخته بودند. هیچکس متوجه آمدن و رفتن آنها نمیشد اما ظرافت دخترانه داشتند، صدایشان میلرزید وقتی میخواستند با پدر حرف بزنند.
تمام اسرارش را یا لای نخهای قالی یا در پستوی خانه پنهان میکرد. قبل از طلوع خورشید بیدار بود برای آب و جاروی حیاط خانه، پختن نان یا شیره به همراه مادر و نشستن پای قالی که قرار بود با فروش آن جهزیه بخرد اوقاتش را پر میکرد.
تنها سرگرمی دختر آن سالها رفتن به بازار برای خرید یک جفت کفش یا پیراهن بود، عروسکش را مادر برایش با پارچههای اضافه میدوخت خبری از هدایای آنچنانی نبود، آرزو داشت مادر یا مادربزرگ به سفر زیاتی برود و پارچه چادری یا سجاده برایش بیاورد.
اما امروز دیگر از آن دختران خجالتی خبری نیست. حالا دختران مرد شدهاند. شلوارهای شش جیب میپوشند، آستینهایشان را تا آرنج بالا میزنند انگار خبری شده است، در بین دختران امروز هستند دخترانی که ابروهای نازک بدون پیوند دارد، ناخنهای رنگی بلند، سرخی گونههایشان از شرم نیست بلکه با بهترین مواد آرایشی هر روز تجدید میشود. دماغ را عمل میکنند تا در صفحات مجازی بهتر دیده شوند و با ماشین پدر در خیابان لایی میکشند اینها بخشی از دختران امروز هستند.
ازدواج در نگاه این دختران رنگ باخته است البته نه به دلیل مشغله و گرفتاری زندگی، بلکه ازدواج را اسارت پارتیهای شبانه میدانند، ازدواج از نگاه آنها یعنی رسیدن به پول بیشتر، حساب و کتاب میکنند تا مبادا سرشان کلاه برود، حق طلاق میگیرند و پشت ژست روشنفکری دم از برابری حقوق زن و مرد و حتی حیوانات میزنند. اما پشت این ژست، همچنان در سن 30 سالگی خود را نوجوانی میدانند که پدر و مادر باید آنها را تر و خشک کند اگر صبحانه سر میزشان حاضر و پول ماهیانه پدر برقرار نباشد زندگی برایشان تیره و تار میشود.
بعضی دختران نیز مرد شدهاند اما نه فقط در نوع پوشش، تأمین مخارج زندگی را وظیفه خود میدانند و تنها حقی که به آن رسیدهاند کار کردن است، اینکه مغازه را تی بکشند، مهندس شوند و بروند فرسنگها زیرزمین یا راننده اتوبوس و وانت شوند، رئیس کارخانه شوند و بر سر کارگرهای مرد فریاد زنند در کوره آجرپزی تحمل رنج میکنند تا نهایتاً لقمه نانی برای خانواده ببرند.
دیگر ظرافتی برای آنها باقی نمانده است نه ظرافت ذاتی و نه لوازم آرایشی برای آنها کارساز نیست مدام باید کار کنند آنقدر که وقتی برای ازدواج و بچه دار شدن هم پیدا نمیکنند. گونههای این دختران نه با آرایش که با سیلی سرخ میشود دنیای آنها در کودکی تمام شده است آرزویشان بزرگ شدن و کمک به پدر در تأمین مخارج است.
سوم مرداد، روز دختران در تقویم فقط یک نماد است برای اجرای برنامههای پوشالی. این روز خلاصه شده است در یک تبریک و خداحافظی تا سال آینده. بعد از گذشت سالها و نمایان شدن اختلاف نسلها، هر چند روزگار دختر امروز با دیروز بسیار فرق کرده است اما نیمی از جامعه همچنان معترضاند.
معترض به دلیل افراطها و تفریطها، روزی فریاد دختران از پس پستو به جایی نمیرسید امروز هم یا گرفتار درد نان شدهاند یا آنقدر درگیر ظاهر و روزمرگی که معنای دختر بودن را فراموش کردهاند، این دختران نتیجه فرهنگ و تربیت غلط و نابرابری اجتماعی هستند. او باید همسر بودن و مادرشدن را بیاموزد نه پرسه زدن در خیابانها نه سیلی خوردن برای یک لقمه نان. باید یاد بگیرد که حق دارد.
این چه مطلبی است که نوشتید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟