او در ايام ماه رمضان در مسجدي که در جوار منزل وي و نزديکيهاي مقبره باباطاهر در همدان قرار داشت، اغلب از نهج البلاغه سخن ميگفت. وقتي خطبه همام را با آن لحن سوزان و بيان شافي از عمق دل بيان ميکرد، هم خود در بالاي منبر گريان بود و هم صداي شيون حضار از پاي منبر به آسمان بلند ميشد. مسجد يکسره ناله بود و زاري و سوز و گداز و گاهي منبر ايشان يک ساعت و نيم يا دو ساعت بدون ايجاد خستگي به درازا ميکشيد.
مسجد او مالامال از جمعيت بود. آيتالله آخوند معصومي هرگز خود را اسير دنيا ننمود و همواره سعي داشت زندگي بسيار متعارف و معمولي داشته باشد و از حداقل معيشت برخوردار باشد و از تجمل و اعتبارات ظاهري گريزان بود و در ايام مبارزات براي پيروزي انقلاب اسلامي از حاميان نهضت اسلامي به رهبري حضرت امام خميني(ره) بود.
در اين باره بيمناسبت نخواهد بود که نگاهي قابل تأمل به زندگي آن عالم رباني از زبان حجتالاسلام والمسلمين محمد جوادي، امام جمعه موقت همدان که از شاگردان ايشان بوده به مناسبت 31 تير سالگرد رحلت ايشان در سال 1357 داشته باشیم.
آيتالله آخوند معصومي که بود؟
عالم رباني و فقيه همداني، استاد الاعظم، آيتالله العظمي مرحوم آخوند ملاعلي بن ابراهيم معصومي همداني(قدس سره شريف) يکي از فقهاي نامدار و فرزانه و يکي از فرزانگان فقيه در قرن چهاردهم هجري قمري است.
او همانند همدورههاي معاصر خويش يکي از تربيت يافتگان مکتب پربار وحوزه متبرک آيتالله العظمي حائري و يکي از نخستين فارغ التحصيلان آن حوزه مقدسه به شمار ميآيد او در زهد و تقوا و در تواضع و اخلاص و در ادب و اخلاق آيتي از آيات درخشان و اسوه و قدوه اهل علم و کمال و پيشواي اهل يقين و معرفت به شمار ميرفت.
حاج ملا علي معصومي در چه تاريخي و در کجا متولد شد؟
ايشان در سال 1212 هجري قمري در يکي از قراء همدان به نام «وفس» در دامنه تپههاي زيبا و سرسبز سردرود چشم به جهان گشود و در آن طبيعت صاف و ساده صبغه طبيعت و جلا و زيبايي و صفاي آن را به خود گرفت و از همان اوان ولادت، آثار نبوغ و استعداد در چهرهاش نمايان شد. پدرش مرحوم مشهدي ابراهيم معصومي يک کشاورز ساده و معمولي ولي اهل ايمان و تقوا و مذهب بود؛ از اين رو او را به عنوان تحصيل علوم شرعي و اخذ تربيت اسلامي در يکي از مکتبخانههاي آن زمان سپرد. او تحصيلات مقدماتي و مبادي علوم را همان جا تلمذ نمود و پس از طي آن مراحل به عنوان تعقيب تحصيلات خويش در اوايل نوجواني عازم همدان شد و نزد اساتيد و علماي بزرگ آن روز همدان، به يادگيري نحو و منطق و معاني و بيان و علم اصول فقه پرداخت.
دليل مهاجرت ايشان به تهران چه بود؟
آيتالله آخوند معصومي براي تکميل مراتب علمي و مدارج کلام و فلسفه و علوم متعاليه و رياضيات و هيئت به حوزه علميه تهران که در آن زمان جزء غنيترين مراکز حوزوي به شمار ميرفت، رهسپار شد. به قول شاعر حکيم بزرگوار سعدي «ز آبِ خُرد، ماهيْ خُرد خيزد نهنگ، آن به که با دريا ستيزد» در آنجا حدود پنج سال از محضر اساتيد فن، به تلمذ پرداخت.
چرا ايشان دوباره به همدان بازگشتند؟
ايشان بعد از مدتی ديدند که تهران هم جوابگوي علم ايشان نميشود به قم مهاجرت کردند و در آنجا تدريس و تحصيل کردند و بعد از مدتي با درخواست مردم وارد همدان شدند و حوزه علميه همدان را با اينکه خرابهاي بيش نبود بازسازي کردند و در آنجا طلبههايي را ثبتنام کردند و درس دادند. اين حوزه بعد از مدتها گسترش يافت و طلبههايي چون آيتا...هاشمي، آيتا... محمد حسين بهاري، آيتا... انصاري و... را آموزش دادند.
دليل محبوبيت ايشان در ميان مردم چه بود؟
آقاي آخوند در مسائل جامعه به امور اجتماعي و فرهنگي مردم نيز رسيدگي ميکردند. در مسجدش که مسجدي کوچکي در ميدان عين القضات بود سخنراني ميکرد و مردم نيز از جاي جاي شهر براي شنیدن به سخنان ايشان ميآمدند.
ايشان وقتي که به منبر ميرفتند جمعيت پاي منبر موج ميزد، روزي سيد محمد حسيني نقل ميکرد که در ماه رمضان با زبان روزه کنار منبر ايشان مينشستيم و آقاي آخوند جوري پر معنا صحبت ميکردند که تمام مردم را تحت تأثير قرار ميداد وقتي سخنانشان تمام ميشد من و پدرم به باغي که داشتيم ميرفتيم و پدرم که همچنان تحت تأثير سخنان ايشان بود در راه تا وقتي که برسيم کل راه را با صداي بلند گريه ميکرد و اشک ميريخت.
آيت الله آخوند در چه تاريخي رحلت کرد؟
سرانجام اين عالم بزرگ و مرجع عاليقدر منطقه غرب کشور، پس از يک بيماري شديد که جهت مداوا به انگلستان برده شد، در 31 تيرماه 1357 مطابق با شعبان 1398 ديده از جهان فرو بست. پيکر پاکش به همدان انتقال داده شد و در مسير راه به همدان، با استقبال و احترام فوق العاده مردم رو به رو شد و در همدان تشييع باشکوهي از جنازه ايشان به عمل آمد و دوستداران انقلاب اسلامي، به برکت اين پيکر شريف، تظاهرات وسيعي بر ضد رژيم طاغوت راه انداختند. پيکر پاکش در باغ بهشت همدان مدفون شد.
قبل از رحلت، آن مرد بزرگ آيا خواستهاي داشت؟
ايشان قبل فوت درخواست کرده بودند که من را در قبرستان عمومي و در بين مردم عادي دفن کنيد.
قبري که الان براي ايشان درست کردند قبلاً اينطور نبود و ايشان مانند مردم عادي بودند اما بعدها علاقهمندان به ايشان اين قبر را برايشان درست کردند؛ زيرا مهر ايشان هنوز هم از دل مردم بيرون نيامده است.
از خصوصيات علمي و اخلاقي ايشان چيزي در خاطر داريد؟
از نظر علمي باید گفت که هر انسان در خود تخصصي دارد اما در برخوردهايي که من با ايشان داشتم اطلاع داشتم که ايشان در يک زمينه تخصص نداشت بلکه در زمينههاي بسياري تخصص داشت. علماي بزرگي از نجف و قم ميآمدند و مهمان ايشان ميشدند. اعتراف ميکردند که ايشان تخصص جامعي دارد و لذا اديب، منطقي و فيلسوف عنوانهاي ديگري که شايسته ايشان بود را به ايشان منصوب ميکردند.
هر کس با هر سؤالي در هر علمي سراغ آيتا... آخوند معصومي ميآمد اشباع ميشد. ايشان در موازات علم اخلاق خود را بالا ميبردند. ايشان بسيار شايسته، متواضع و انساني لايق بودند که با هر کس صحبت ميکردند آن را بالا ميدانستند و بين هيچ کس هيچ فرقي نميگذاشتند.
از نظر اخلاقي خودشان را کوچک ميکردند به همين دليل خداوند او را بزرگ و عزيز ميکرد. يک ماجرا در اين رابطه که يکي از اساتيد قم نقل ميکردند براي شما ميگويم. ايشان ميگفتند: «تابستان بود که به همدان آمدم و براي تدريس و اقامت به حوزه علميه همدان مراجعه کردم در آنجا با يکي از طلاب همداني هماتاق شدم، در حوزه، شبها اقامت ميکردم و روزها هم به تدريس ميپرداختم. پاسي از شب نگذشته بود که ديدم سروصدايي ميآيد از اتاق بيرون آمدم و ديدم که دو جوان در حال کشتي گرفتن باهم بودند. ناگهان غلت خوردند و روي گلهاي بسيار زيباي اطلسي افتادند و همه گلها را خراب کردند.خلاصه، صبح شد باغبان که آمد و گلها را ديد بسيار عصباني شد و پرسيد که اينها را چه کسي اينطوري کرده است؟ آن دو جوان گفتند که ما اينطور کرديم. گفت: چرا؟ گفتند: داشتيم کشتي ميگرفتيم باغبان گفت: اينجا چرا؟ گفتند: آخه اينجا نرم بود و سنگ و آجر نداشت. باغبان عصباني شد و نزد آقاي آخوند رفت براي شکايت، ايشان آن طلبه را خوب ميشناخت که هم درسخوان بود و هم متدين. آقاي آخوند رو به باغبان که اسمش رضا بود کردند و گفتند: آقا رضا گل براي فلاني است نه فلاني براي گل، گل را بايد فداي فلاني کرد نه فلاني را فداي گل» اين اخلاق آقاي آخوند بسيار تأثيرگذار بود.
دانشمنداني هستند که با سرمايه همين مردم درس خواندند و به مرتبههاي بالا رسيدند و موقع اوج يا از ايران رفتند يا اينکه در حيطه شغلي خود کاري براي مردم انجام ندادند و به سمت کارهاي ديگري رفتند اما آقاي آخوند هر چه علم و تقوايش افزون ميشد رغبتش به دنيا کمتر ميشد و بيشتر براي مردم بودند.
آيهاي از سوره مريم که در اين رابطه است:
إنَ الَذينَ آمَنو و عَمِلو الصالِحاتِ سَيَجعَل لَهو الرَحمن ودا
«آنان که به خدا ايمان آوردند و پيغمبر را خوب شناختند و از خدا و پيامبر اطاعت کردند خداوند از آنها قرار ميدهد محبتي در دل مردم».
چطور شد که شما آيتا... آخوند معصومي را براي استادي خود انتخاب کرديد آيا کسي ايشان را به شما پيشنهاد دادند؟
من در سال 1340 وارد حوزه علميه شدم و 4 سال فقط درس خواندم و درس گفتم. در آن زمان شنيده بودم که اساتيد و طلاب بزرگي پيش ايشان تلمذ ميکردند به همين دليل با ايشان، هم کلام شدم و از علم ايشان استفاده کردم.
درپايان اين را عرض کنم که آقاي آخوند کسي بودند که هم علم بالايي داشتند هم اخلاق بسيار خوبي؛ و هم به دنيا تعلق خاطري نداشتند، همه اينها باعث شده بود مهر ايشان در دل مردم براي هميشه جاي گيرد.