به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، اولین روز از آخرین ماه فصل تابستان، مصادف با سالروز تولد ابو علی سینا، حکیم، فیلسوف، طبیب و دانشمند ایرانی است و به مناسبت خدماتی که وی به علم طب داشته، زادروزش به روز پزشک نامگذاری شده است.
طبیعتا در چنین روزی از پزشکان متعهد به خاطر خدماتی که به مردم ارائه میکنند، تجلیل به عمل میآید، پزشکان با بخشیدن زندگی دوباره به افرادی که از بیماری رنج میبرند، یکی از مصادیق آیه شریفه «فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا» هستند، البته در میان پزشکان نیز افرادی هستند که به واسطه هنرهای دیگری که دارند، میتوانند در جامعه بیش از پیش نقش احیاگر را ایفا کنند.
برای نمونه اگر یک پزشک در زمینه فعالیتهای قرآنی موفق باشد، قطعا میتواند با اثرگذاری بیشتری معارف قرآنی را منتقل کند و با این وصف این پزشک نه تنها در بُعد جسمی احیاگر بیماران است بلکه میتواند در زمینه قرآنی نیز احیاگر باشد تا افراد بیشتری به قرآن جذب شوند.
ابوالفضل خلیلی، از جمله قاریان قرآنی محسوب میشود که دانشجوی رشته پزشکی است و اخیرا نیز موفق به کسب رتبه نخست بیستودومین دوره مسابقات قرآن وزارت بهداشت(علوم پزشکی) در استان فارس شده است.
به مناسبت روز پزشک و به منظور آشنایی بیشتر با این مرتل ممتاز قرآن و دانشجوی رشته پزشکی با وی گفتوگویی داشتهایم که مشروح آن از نظر میگذرد؛
آقای خلیلی، در ابتدا خود را معرفی فرمائید.ابوالفضل خلیلی هستم. 30 بهمنماه سال 1369 در استان اصفهان به دنیا آمدم، البته باید نکتهای را متذکر شوم و آن این که دوستانم مرا با اسم آرمان صدا میزنند هر چند که تمام لوحهای تقدیری که گرفتهام با نام شناسنامهای یعنی ابوالفضل هست.
از چه سالی فعالیتهای قرآنی را آغاز کردید؟چون خانواده مذهبی دارم و پدر و مادرم نیز به قرآن علاقهمند هستند؛ لذا توانستم انس بیشتری با قرآن داشته باشم و از دوران کودکی با این فضا آشنا شدم، از زمانی که مشخص شد در زمینه قرائت قرآن مستعد هستم، وارد جلسات قرآن محلی شدم و توانستم سبک استاد عبدالباسط را به خوبی تقلید کنم. از این دوران به بعد بود که پدرم تصمیم گرفت تا من به صورت جدیتری قرائت قرآن را دنبال کنم.
آیا والدین شما فعالیت قرآنی هم داشتهاند؟خیر، از دوستداران کلامالله مجید هستند.
شخص دیگری از اعضای خانواده نیز فعالیت قرآنی دارد؟تنها یک برادر دارم که چهار سال از من کوچکتر است، زمانی که در خانه به تلاوت میپرداختم به قرآن علاقهمند شد، اما این که بخواهد به صورت حرفهای آموزش را دنبال کند خیر.
چه کسی متوجه استعداد شما در زمینه قرائت قرآن شد؟مادرم؛ در واقع اگر پای صحبتهای ایشان بنشینید به شما خواهد گفت که همیشه و در هنگام اذان وقتی از تلویزیون قرآن پخش میشد من به صورت ناخودآگاه بازی را رها میکردم و به قرائت گوش میدادم، پس از آن نیز با توجه به برداشتهایی که داشتم شروع به زمزمه میکردم، لذا مادرم استعدادم را زیر نظر داشت تا این که در جلسات قرآن محله که در مساجد برگزار میشد، شرکت کردم.
به غیر از این جلسات، وارد جلسات دیگری هم شدید؟بله، دقیقا در همان سال، یعنی سال 81 بود که پدرم من را به جلسه استاد محمدمنصور سرشوق در شهر اصفهان بردند، البته خیلی تصادفی با ایشان آَشنا شدیم و آموزش قرآن را به صورت حرفهای نزد ایشان فراگرفتم.
ایشان استاد نخبهپروری بودند و بعد از گذشت مدت زمان دو سال توانستم بهترین رتبه در رشته قرائت آن زمان که عبارت بود از رتبه نخست مسابقات اوقاف در مقطع شکوفهها در مرحله کشوری کسب کنم.
از جلسات استاد سرشوق بیشتر بگویید.ایشان جلسات منظمی نداشتند، در ابتدا کلاسها در دارالقرآن شهر و با حضور حدود 20 نفر برگزار میشد، اما پس از اتمام فصل تابستان بسیاری از این افراد دیگر به کلاس نیامدند و کلاسهای دارالقرآن نیز به تعطیلی کشیده شد.
در همین زمان بود که یکی از شاگردان پیشنهاد داد تا کلاس در منزلشان برگزار شود، اوایل نیز با حضور تعدادی از قرآنآموزان این جلسه کار خود را پیگیری میکرد، اما رفته رفته تعداد کمتر شد و در نهایت فقط من و صاحب خانه در کلاس ماندیم و استاد سرشوق نیز برای ما دو نفر کلاس را برگزار میکرد. شاید از نکات جالب توجه همین باشد که ایشان بدون هیچگونه چشمداشتی به ما دو نفر آموزش میدادند.
تا چه سالی در محضر ایشان حضور داشتید؟تا سال 84 به جلسه ایشان میرفتم اما پس از آن به این دلیل که وارد دبیرستان شدم و درسها نیز سختتر شد کمتر توانستم خدمت استاد سرشوق حاضر شوم و حضورم کمرنگ شد.
در ابتدا از عبدالباسط تقلید میکردید؟بله، در همان جلسات محلی تقلید را از استاد عبدالباسط شروع کردم، استاد این جلسات نیز استاد زایندهرود بودند که توانستم چند تلاوت از منشاوی نیز نزد ایشان تقلید کنم، اما این برای زمانی است که هنوز به صورت حرفهای کار را آغاز نکرده بودم و خدمت استاد سرشوق نیز نرسیده بودم.
در محضر استاد سرشوق از چه اساتیدی تقلید کردید؟در محضر ایشان از شحات انور تقلید کردم، خاطرم هست که سوره حج ایشان را تقلید کردم و بعد از آن هم به تقلید از سوره نساء پرداختم که این تلاوت یکی از دشوارترین تلاوتهای شحات محسوب میشود.
پس از آن چه آموزشهایی دیدید؟بعد از تقلید وارد آموزش نغمات شدم، با وجود این که آموزش توسط استاد خیلی با پیچیدگی همراه نبود، اما ایشان به بهترین وجه نغمات را آموزش دادند، یکی از رسالتهایی که ایشان به خوبی به انجام رساند آموزش این نغمات به نحو عالی بود، چنان که هرگز خود نغمه را به صورت یک جا آموزش نمیدادند بلکه به وسیله نوار و زمزمه و تکرار بود که نغمات را آموزش دادند.
تا چه زمانی در جلسه ایشان حضور داشتید؟تا دوران دبیرستان که هنوز درسها سخت نشده بود، استاد سرشوق در کنار این که بدون هیچ چشمداشتی قرآن را به من آموزش میدادند به درس و تحصیلات هم بسیار توجه داشتند و میگفتند اول باید تحصیلات را مورد نظر داشته باشید و در مرتبه بعدی به آموزش قرآن بپردازید.
هر زمانی که امتحان داشتیم جلسه تعطیل بود، این که اولویت اول زندگی تحصیل باشد در ذهن ما دیکته شد و با توجه به سنگینی درسها در مقطع دبیرستان حضور در جلسات قرآن هم کمرنگتر شد.
البته همینجا باید از اعضای جامعه قرآنی هم گِله کنم؛ چرا که در آن زمان تلاوت من از سطح قابل قبولی برخوردار بود، اما چون به درس اهمیت بیشتری میدادم و حضورم در جلسات کمرنگ شده بود به من اقبال کمتری میشد و برای محافل هم دعوت نمیشدم که البته برایم دلچسب نبود.
پس از استاد سرشوق در جلسات کدام استاد شرکت کردید؟خود استاد جلساتی را در شهر اصفهان معرفی کردند تا در آنها شرکت کنم، از جمله آنها جلسه استاد حاج حسین وفایی بود که البته ایشان استاد بزرگ اصفهان هستند و همه قاریان بزرگ این شهر شاگرد ایشان بودهاند، ایشان مرد با اخلاقی هستند و حق بزرگی به گردن بنده دارند، علاوه بر حضور در جلسات استاد وفایی در جلسات اساتید دیگر مانند استاد شاهمیوه، عنایتیمقدم، نیکدستی، گلبان، و سلطانی نیز حضور یافتم و استفاده میکردم.
البته باید در اینجا نکتهای را متذکر شوم که فراموشم شد، خانه ما از جلسات شهر اصفهان فاصله زیادی داشت و برای بچهای که در مقطع راهنمایی تحصیل میکرد رفت و آمد سخت بود و پدرم بود که زحمات زیادی را در این زمینه کشیدند.
جلسات ما به ویژه با استاد وفایی گاهی تا ساعت 1 بامداد طول میکشید و با وجود این که پدرم باید صبح زود به سرکار میرفتند اما تا انتهای جلسه مینشستند و من را به منزل میبردند، گاهی اوقات که پدرم حضور نداشتند نیز استاد این زحمت را میکشید.
از چه زمانی به ترتیل رو آوردید؟ورودم به عرصه ترتیل به دلیل یک محدودیت بود، در واقع بعد از دوران دبیرستان کنکور دادم و وارد دانشگاه شدم، مشکلی که داشتیم این بود که در محیط خوابگاه نمیشد تمرینهای حرفهای برای تلاوت قرآن داشت و عملا با ورودم به دانشگاه تمارین حرفهای من قطع شد. همین مسأله موجب شد تا کم کم به این فکر باشم که با توجه به شرایط به وجود آمده وارد عرصه ترتیل شوم و خودم را در این فضا محک بزنم. در مسابقات هم شرکت کردم و در جدیترین مسابقهای که حضور یافتم یعنی مسابقات دارالقرآن امام علی(ع) موفق شدم رتبه دوم را کسب کنم که حدودا 3 سال قبل بود.
البته قبل از این که وارد عرصه ترتیل شوم در مسابقات قرائت شرکت میکردم، اما چون امکان تمرین حرفهای نبود، برایم دلچسب نبود، در هر حال بعد از مسابقات دارالقرآن امام علی(ع) بود که متوجه شدم میتوانم در ترتیل موفق باشم.
ترتیل را هم به صورت ویژه کار نکردم و استماع نغمات ترتیل را نیز نداشتهام و موفقیتم در این زمینه به خاطر تمارین خوب و قوی در تحقیق بوده است، در نتیجه ورود حرفهای من به ترتیل حدودا در سال 92 بود و این خوابگاه دانشگاه و محدودیتهای آن بود که باعث شد این رشته را جدی بگیرم.
از دوران دانشگاه بیشتر بگویید.خب همانطور که گفتم در دانشگاه با محدودیت تمرین حرفهای مواجه شدم اما با این حال در مسابقات قرائت قرآن هم شرکت داشتم و موفق شدم دو دوره متوالی در مسابقات وزارت بهداشت اول شوم، همین رتبهها بود که موجب شد یکی از بهترین خاطرات و افتخارات زندگی من رقم بخورد.
خاطره را تعریف میکنید؟بله، در واقع پس از این که در مسابقات قرآن وزارت بهداشت اول شدم برای تلاوت قرآن در محضر مقام معظم رهبری از من دعوت به عمل آمد، قرار شد در مراسمی که نخبگان دانشجویی با رهبر انقلاب دیدار داشتند تلاوت قرآن اول مراسم را بنده انجام دهم.
اما خاطرهای که از آن جلسه دارم این که، در این دیدار نماینده تشکلهای دانشجویی در گروههای مختلف سیاسی مثل بسیج دانشجویی و... به سخنرانی میپردازند و نفر اولی که سخنرانی میکند چفیه رهبری را نیز از ایشان میگیرد و عملا به نفرات بعدی این چفیه نخواهد رسید.
همچنین مرسوم نیست که قاری پس از تلاوت با رهبری دیدار کند اما من سنتشکنی کردم و پس از این تلاوتم به اتمام رسید از ایشان اجازه گرفته و نزدشان حاضر شدم و چفیه ایشان را نیز گرفتم و جالب اینجا بود که وقتی این کار را انجام دادم در جلسه ولوله زیادی به پا شد؛ چراکه من دست به کاری زدم که معمولا مرسوم نیست(با خنده).
با این اوصاف خوابگاه با وجود محدودیت برای شما موجب خیرات و برکات شده درست است؟بله، از طرفی مجبور شدم تا ترتیل کار کنم و از طرف دیگر میدیدم که مردم هم به ترتیلهای من واکنشهای مثبت زیادی نشان میدهند و حتی از تلاوتهای تحقیقی که ارائه میکردم بیشتر مورد استقبال واقع میشد.
نظر شخصی خودم هم همین است که تأثیرگذاری یک ترتیل زیبا روی مخاطب بیشتر است، به ویژه در مقابل قرائتهایی که بیشتر به سمت نغمات مختلف رفتهاند و با معنای آیات نیز فاصله پیدا کردهاند، در نتیجه خوشحال هستم که توانستم در ترتیل ورود کنم و امیدوارم بتوانم یک مرتل تأثیرگذار باشم.
چرا ترتیل میتواند تأثیرگذارتر باشد؟چون سرعت تلاوت گوشنواز است و آن نغمات هم آرام و دلنشین هستند، ضمن اینکه هیجانات و صداهای بالا و جواب الجوابهای قرائت و هیجانات اینچنینی در ترتیل نیست و حالات یک نواختی از نغمات آرام را شاهد هستیم.
در تهران هم به جلسات اساتید میروید؟بله، در جلسات استاد ملکشاهی و پورزرگری تا جایی که فرصت داشتهام شرکت کرده و میکنم و از حسن خلق این دو استاد بسیار راضی هستم و از جلساتشان نیز بسیار لذت میبرم.
از علت انتخاب پزشکی بفرمائید.به خاطر فرمایش استادم تحصیل را به عنوان اولویت زندگی قرار دادم، از دوران کودکی هم به پزشکی علاقهمند بودم و در دبیرستان با وجود این که همه اطرافیانم مخالف بودند، اما رشته تجربی را انتخاب کردم، حتی مشاور تحصیلی برای انتخاب رشته، تجربی را برای من در اولویت آخر قرار داده بود و میگفت اگر هیچ کدام از رشتهها نشد در آخر تجربی را انتخاب کن(با خنده).
تنها پدر و مادرم موافق ادامه تحصیل در رشته تجربی بودند، اما بقیه معتقد بودند قبول شدن در رشته پزشکی سخت است و به همین دلیل من را نهی میکردند، اما در نهایت به این حرفها گوش ندادم و علاقه خودم را پیگیری کردم، در کنکور هم موفق شدم و توانستم در دانشگاه علوم پزشکی بقیة الله(عج) پذیرفته شوم.
برای ادامه تحصیل و تخصص هم تصمیم گرفتهاید؟خیر، چون هنوز دو سال دیگر از تحصیلم باقی مانده اما ترجیح میدهم رشتهای باشد که دردسر کمتری داشته باشد و تنشها و درگیریها در آن کمتر وجود داشته باشد، دوست دارم پزشک خوبی باشم و زندگی آرامی داشته باشم.
از مسابقاتی که تاکنون شرکت کردهاید، بگویید.در مسابقات زیادی شرکت داشتهام و رتبههای فراوانی هم کسب نمودهام، حتی مادرم یک کمد را برای تندیسها و لوحهای تقدیرم اختصاص داده است.
کلام آخر؟به نظرم این مسأله که تحصیل برای قاریان قرآن از اهمیت بالایی برخوردار است باید در جلسات قرآن توسط اساتید مطرح شود تا در ذهن نوجوانان و جوانان ثبت شود در حالی که کمتر شاهد آن هستیم.
شایسته یک قاری و حافظ نخبه است که تحصیلات خوبی هم داشته باشد اما اساتید روی این قضیه تأکید چندانی ندارند. با وجود این که در مسابقات رتبههای مختلفی کسب کردهام اما در حق من بی مهری میشود، مثلا ماه رمضان به هیچ محفلی برای ترتیلخوانی دعوت نمیشوم و احساس میکنم محافل انس با قرآن هم در اختیار تعداد معدود، مشخص و ثابتی از قاریان است.
مرتضی اوحدی