به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از
لرستان، نهم ذیالحجه روزی که به نیایش و ستایش الهی آبرو گرفته است، در این روز طنین دلنشین عرفه در جایجای شهرها در مساجد، حسینیهها، مصلاها و بقاع متبرکه زمزمه میشود.
دعای عرفه یک دوره کامل توحید است.یکی از مهمترین مناسبتها در ماه ذیالحجه روز عرفه است که روز بسیار بزرگ و روز عفو عمومی است و خدا با اندک بهانهای گناهان بندگان خویش را میبخشد کمااینکه قرائت دعای عرفه مهمترین اعمال مستحبی روز عرفه است، دعای روز عرفه دارای مضامین بلند و عمیقی است که سازندگی این دعا بسیار زیاد است.
عرفه روزی است که دیدهها در گردشگاه چشم سرگردان میگردند و به یاد وحشت و هراس روز حشر اشکافشانی میکنند که: «إِلهی إِلی مَنْ تَکِلُنی؛ خدایا مرا به چه کسی وا میگذاری؟!». روز فریادهای صادقانه از عمق دریای مواج جانهای سوخته: «إِلهی! إِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ، إِنّی کُنْتُ مِنَ الْخائِفینَ، إِنّی کُنْتُ مِنَ الْوَجِلینَ، إِنّی کُنْتُ مِنَ الراجینَ؛ پروردگارا! من از استغفار کنندگانم، من از ترسندگانم، من از زمره هراسناکان، من از امیدوارانم» این روز، روز اجابت دعا و روزی است که توبه دست بهکار خواهد شد تا پروندههای سنگین گناه و غفلت را سبک کند و دلهای سیاه معصیتزده را سپید سازد کمااینکه عرفه، روزی است که به نیایش و ستایش الهی آبرو گرفته است.
خدایا! مرا به برکت اشکهای فرو ریخته در این روز مبارک، ببخشای و از گناهانم درگذر؛ مرا به غربت اشکهای حسین علیهالسلام که در این روز بر زمین سرازیر شد ببخشای.
خداوندا! این منم؛«خسی» که به «میقات» آمده است، ذره ناچیزی که دل به دریاهای عنایت تو بسته است. کجاست رحم و عطوفتی که در برم گیرد و به ساحل امن دیدارت رهنمونم سازد؟
کجاست آن روشنایی مطلقی که از تاریکخانه نفس، نجاتم دهد و بیش از این در جمع بیخبرانم وامگذارد؟ کجاست، دستان محبتی که پیشانی سائیده بر خاکم را بردارد و بر دامان مهربان خویش بنهد؟
فلسفه دعای عرفهفلسفه دعای عرفه به آنجا بر میگردد که اولینبار دعای عرفه توسط امام حسین(ع) در مراسم حجی که قبل از سال حادثه عاشورا شرکت کردند، خوانده شد.
مقدمه دعای عرفه شناخت خلقت ظاهر انسان و ما بقی دعا مربوط به عقل، روح، دنیا، آخرت، دین و اخلاق انسان است. با توجه به مقدمه دعا و دنباله آن مقدمه، باید گفت دعای عرفه یکیاز معجزات فکری امام حسین(ع) است.
نگاهی به بندهای دعای عرفه«خدايا مرا به حقايق اهل قرب محقق كن، و به راه و روش اهل جذب ببر، خدايا به تدبيرت نسبت به من مرا از تدبيرم، و به اختيارت از اختيارم بینياز گردان، و مرا به مواضع بيچارگیام آگاه كن، خدايا مرا از خوارى نفسم نجات ده، و از شک شركم پاک كن و پيش از آنكه وارد قبر شوم، از تو يارى میجويم، پس مرا يارى ده، و بر تو توّكل میكنم، پس مرا وامگذار، و از تو درخواست میكنم. پس نااميدم مكن، و در فضل تو رغبت مینمايم، پس محرومم مگردان، و خود را به تو منسوب میكنم، پس دورم مكن، و در آستانه تو میايستم پس مرانم».
«خدايا كسیكه زيباييهايش زشتى بوده، پس چگونه زشتيهايش زشتی نباشد، و كسیكه حقيقتگوييهايش ادعاى خالى بوده، چگونه ادعاهايش ادعا نباشد؟ خدايا دستور نافذت، و مشيت چيرهات، براى صاحب سخن سخنى، و براى صاحب حال حالی نگذشته، خدايا چه بسيار طاعتى كه بنا كردم، و چه بسيار حالتى كه استوار نمودم. عدالتت اعتمادم را بر آنها ويران كرد، ولى فضل تو عذر مرا از آنها پذيراست. خدايا همانا میدانى هرچند طاعت از جانب من، بهصورت كار جدّى ادامه نداشته، ولى بهصورت محبّت و اراده ادامه داشته. خدايا چگونه تصميم بگيرم و حال آنكه تو چيرهاى؛و چگونه تصميم نگيرم درحالیكه تو دستوردهندهاى».
«خدايا تو خود را با لطف و مهربانى به من توصيف كردهاى پيش از پيدايش ناتوانى من، آيا آن دو را از من دريغ ورزى پس از پديد آمدن ناتوانیام، خدايا اگر زيبايیهايى از من نمايان شود، به فضل توست، و تو را بر من منت بسيار است، و اگر زشتیهايى از من ظاهر گردد، به عدل توست و تو را بر من حجت كامل است.
خدايا چگونه مرا وا مینهى در صورتىكه عهدهدار من شدهاى؟ و چگونه مورد ستم واقع شوم و حال آنكه تو يار منى؟ يا چگونه نااميد گردم، درحالیکه نسبت به من سخت مهربانی اينك به نيازم به تو، متوسل به توام، و چگونه متوسل به تو شوم به آنچه كه محال است به تو برسد، يا چگونه از حالم به تو شكايت كنم و حال آنكه بر تو پوشيده نيست؟ يا چگونه با گفتارم ترجمه حال نمايم».
«در حالیكه از تو براى تو واضح است؟ يا چگونه آرزوهايم را به عرصه نوميدى برى، در صورتیكه به آستان تو وارد گشته؟ يا چگونه احوالم را نيكو نگردانى، درحالیكه احوال من استوار به توست؟ خدايا چه اندازه به من لطف دارى. با اين نادانى فوقالعاده من، و چهقدر به من مهربانى، با اين عمل زشت من؟ خدايا چهقدر به من نزديكى، و من چهقدر از تو دورم، و چه اندازه به من مهر میورزى پس چيست.
آنچه مرا از تو در پرده میكند؟ خدايا از اختلاف آثار، و تغييرات احوال دانستم كه خواستهات از من اين است كه خود را در هرچيز به من بشناسانی تا در هيچ چيز نسبت به تو جاهل نباشم، خدايا هر زمان فرومايگیام از سخن مرا بازداشت، كرم تو گويايم نمود، و هروقت اوصافم نااميدم كرد، نعمتهايت به طمعم انداخت».
خدايا، در عين توانگری تهيدستم، پس چگونه در تهيدستى تهيدست نباشم، خدايا در عين دانايى نادانم، پس چگونه در عين نادانى نادان نباشم.
خدايا همانا اختلاف تدبيرت، و سرعت تغيير تقديراتت، بندگان عارف به تو را، از اطمينان به بخشش و نااميدى از تو در گرفتارى باز داشته است.
خدايا از من است آنچه سزاوار پستى من است، و از توست آنچه شايسته بزرگوارى توست».