قاری خاشع، اندیشه منجر به وسعت روحی دارد
کد خبر: 3640559
تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۲
راه‌های رسیدن به تلاوت خاشعانه/ حجت‌الاسلام آکوچکیان بیان کرد:

قاری خاشع، اندیشه منجر به وسعت روحی دارد

گروه فعالیت‌های قرآنی: حجت‌الاسلام و المسلمین احمد آکوچکیان رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه(رشد) ضمن تعریفی از خشوع، قاری خاشع را کسی دانست که در نسبت معرفتی با قرآن جریان اندیشه‌ای منجر به وسعت فکری و روحی دارد.

حجت الاسلام احمد آکوچکیان در گفت و گو با ایکنا/تلاوت خاشعانه
حجت‌الاسلام والمسلمین احمد آکوچکیان، رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه(رشد) در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) به ارائه تعریفی از خشوع، خشوع برای قاری قرآن و راه‌های رسیدن به این مقام پرداخت، همچنین وی در بخش دیگری از مصاحبه‌اش به تحلیل روایاتی که بیانگر مؤلفه‌های صوت احسن هستند، پرداخت و از روایاتی با محتوای محزون بودن قرآن و لزوم محزون خواندن آن رمزگشایی کرد. در ادامه مشروح این گفت‌وگو تقدیم مخاطبان می‌شود؛
آقای دکتر، در ابتدا تعریفی از خشوع داشته باشید.
با یک مثال خدمتتان این موضوع را روشن می‌کنم، خشوع یعنی حفظ نسبت فاصله انسانی که هدفش را شناخته، آرمان‌هایش را شناخته، الگوی زندگی‌اش را شناخته، با آن هدفی که دنبالش است، تکرار می‌کنم خشوع یعنی حفظ فاصله میان وضعیت موجود و مطلوب برای انسانی که تصویر روشنی از الگوی زندگی و مدل زندگی دارد که طبیعتا در جریان وجودی و در حالت‌های زندگی‌ چنین شخصی نیز این حالت وجود دارد.
به عبارت دیگر، منظور این است که فرد خاشع کسی است که بین موقعیتی که در حال حاضر در آن قرار دارد و موقعیتی که قرار است در آینده بدان دست یابد و برایش مطلوب است و به عنوان هدف اصلی او محسوب می‌شود، یک فاصله را در نظر می‌گیرد، به این معنا که هر روز به سمت بهتر شدن حرکت کرده و این بهتر شدن را حس می‌کند.
با این وصف، خشوع برای یک قاری قرآن چطور تعریف می‌شود؟
ببینید، قرآن کریم در خطاب خودش می‌فرماید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ»، قرآن، یعنی خدای کریم خواندنی، «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» یعنی قرائت اسم الله، قرآن کریم، کتاب خواندنی اسماء الهی است، قاری چه کسی است؟ قاری کسی است که از ادبیات و زبان گفتمان این کتاب شریف به سمت اثبات نسبت خودش با آن حقیقت نامتناهی الهی، یعنی خداوند حرکت کرده و این نسبت را حفظ می‌کند.
متاسفانه ما قاری قرآن را یک خوانای قرآن می‌دانیم، در حالی که در ادبیات قرآنی، قاری کسی است که این نسبت گفتمانی را با این کتاب خدا در نسبت وجودی خودش با آن اسماء الهی درک کرده است و گزارش می‌کند.
وقتی می‌گوییم قاری خاشع، یعنی آن خوانای متن قرآن کریمی که در نسبت معرفتی، شعوری، احساسی و وجودیِ با متن مقدس، جریان اندیشه‌ایِ منجر به یک وسعت فکری، سپس جریان روحیِ منجر به یک وسعت روحی و سپس رفتار متناسب با این وسعت فکری و روحی را دارد.
پس خشوع قاری قرآن کریم در واقع آن جریان وجودی و آن احوالات وجودی کسی است که این حفظ فاصله را دارد، این سلوک را شروع کرده و دائما دارد ظرفیت‌های فکری و روحی خودش را با آن هدف مطلوبی که به سمتش حرکت می‌کند، مقایسه و بازخوانی می‌نماید و کوشش می‌کند که این فاصله‌ها را جبران کند.
به نظر شما، راه رسیدن به این مقام چیست و قاری چه سیری را برای رسیدن به این هدف باید طی کند؟
ببینید، فرض کنید با یک اثر هنری روبرور می‌شوید، اثری که یک پیامی را برای ما منتقل می‌کند، مثلا عکس یک شهید یا مسجد امام اصفهان که اثر هنری ارزشمندی محسوب می‌شود، مخاطب وقتی با چنین اثری مواجه می‌شود چه جریانی باید در او به وجود آید؟
گام اول این است که دانا و آگاهِ به زبان این اثر باشد، طبیعتا وقتی من ادبیات عرب بلد نیستم وقتی قرآن را نگاه می‌کنم چیزی متوجه نمی‌شوم، گام اول دانستن آموزه‌های قرآن کریم است، گام دوم جریان فکری مبتنی بر آن فهم است که اصطلاحا به آن تدبر می‌گوییم، آن جریان اندیشه‌ای که منجر به تدبیر زندگی می‌شود.
تدبر یعنی جریان معرفتی منجر به تدبیر زندگی، بنابر این کسانی که ادعای فهم قرآن می‌کنند اما این اصل در زندگی آنها جریان ندارد، پس اهل تدبر نیستند، اهل تدبر خشوع دارند، یعنی کسی که این جریان فکری در او راه افتاده، حفظ فاصله می‌کند و تلاشش بر این است که این فاصله را جبران کند. در نتیجه گام دوم جریان فکری است که خود به خود منجر به وسعت فکری و آن ظرفیت فکری و معرفتی و شعوری برای فرد می‌شود.
گام سوم نسبت این جریان فکری با انگیزه‌ها و نظام احساسات وجودی شخص است که طبیعتا آن چیزی که می‌پسندد و می‌بیند را دوست می‌دارد و به آن علاقه‌مند می‌شود، گام این جریانِ خشوع چنین قاری که چنین نسبت‌هایی با قرآن کریم دارد، جریان روحی و احساسات و عواطف او است.
یعنی تجربه دوست داشتن‌ها و نسبت‌های چنین آدمی که از آموزه‌های قرآنی نور بگیرد، همان «سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم، یعنی همان «هل الایمان الا الحب و البغض» یعنی کسانی که لیاقت دارند عاشقی کنند، ایمان بورزند، به خود، خداوند، قیامت، هستی، ائمه، قرآن، مسیر درست و ... و بغض از کسانی که نمی‌خواهند خوب باشند، این کشش روحی و انگیزشی یک جریان روحی در شخص ایجاد می‌کند و به همین خاطر می‌بینیم کسانی که نسبت وجودی معرفتی با قرآن دارند هر لحظه لطیف‌تر و ظریف‌تر می‌شوند، نمونه آن علامه طباطبایی(ره) است.
کسانی که در فهمشان از قرآن کریم آرام آرام وجودشان در حال دگرگون شدن است، طبیعتا وقتی می‌گوییم ترتیل قرآن کریم یعنی جریان مستمرِ تلاوتی که به شما این امکان را می‌دهد که این جریان فکری و روحی را به صورت مستمری راهبری کنید، همان تعبیر تقوا، یعنی تدبیر همان جریان مستمر فکری و روحی.
گام چهارم چنین خشوعی، این است که شخص دائما تلاش کند این نسبت را با قرآن کریم و با اسماء الهی دقیق‌تر و نزدیک‌تر کند و به خصوص این که نسبت به کاستی‌ها و فاصله‌های خودش واقف باشد، طبیعتا یک قاری وقتی نوبت اول برای مثال الحمدلله را می‌بیند، باور می‌کند و می‌فهمد و این را به اعتقاد خودش وارد می‌کند که حمد یعنی مدیریت ظرفیت‌ها، بسم الله می‌گوید و شروع می‌کند.
در نوبت دوم که حمد را می‌خواهد تلاوت کند این نکته را دریافته که آیا به درستی فکرش احساسات و عواطفش را به درستی مدیریت کرده است؟ آیا از ظرفیت‌ها به درستی استفاده می‌کند؟ این جا است که نفس این فرد، میزان حمد خودش را خواهد داشت و دائما این بازخوانی‌ها ادامه می‌یابد و احوالات روحی و احساسی حاصل این جریان فکری و رفتاری، همان خشوع و حزنی است که برای چنین قاری اتفاق می‌افتد.
آقای دکتر، بحث را به سمت روایات موجود در این زمینه ببریم که به نحوی برخی از مولفه‌های یک تلاوت خاشعانه را برمی‌شمارد، برای نمونه رسول خدا(ص) در روایتی به بیان ویژگی صوت احسن می‌پردازند و در جواب سوال کسی که می‌گوید صوت چه کسی در تلاوت قرآن احسن است می‌فرماید: «مَنْ إِذَا سَمِعْتَ قِرَاءَتَهُ رَأَيْتَ أَنَّهُ يَخْشَى اللَّهَ»، این روایت را چطور تبیین می‌کنید؟
ببینید، فرض کنید که شما از یک مسافرت برگشته‌اید و مادر، خواهر و برادر و سایر عزیزان شما به استقبالتان آمده‌اند، وقتی این فرد مادرش را می‌بیند و به سمت او حرکت می‌کند نیازی نیست بگوید «جان من برای مادرم در می‌رود»، به این دلیل که همین حالت‌ها و کشش‌های طبیعی که در این فرد وجود دارد، نشان می‌دهد که او عاشق آن عزیزی است که سال‌ها او را ندیده است و به طرفش می‌رود.
ادب درست تلاوت و قرائت این است که وقتی کسی را می‌بینید که دارد قرائت می‌کند، این قاری در رابطه‌اش با قرآن حتی در زبان، نحوه خواندن، نوع نشستن و آن تمرکز که در ذهن می‌گیرد نشان بدهد که دارد با یک عزیز دردانه حرف می‌زند و با عزیز دل، رفیق و همراه و همدلش صحبت می‌کند و از او می‌آموزد، به همین خاطر است که «أَيُّ النَّاسِ أَحْسَنُ صَوْتاً بِالْقُرْآنِ قَالَ مَنْ إِذَا سَمِعْتَ قِرَاءَتَهُ رَأَيْتَ أَنَّهُ يَخْشَى اللَّهَ»، گویی که این قاری دارد، می‌بیند و باور می‌کند که با این عزیز زندگی می‌کند و حتی گاهی اوقات بدون این که دست خودش باشد از گوشه چشمش اشک جاری می‌شود.
یک وقت، قبل از انقلاب خدمت علامه طباطبایی(ره) رسیده بودم، از قرائت قرآن و قرآن می‌گفتند، بی اختیار، بدون این که تلاشی بکنند، وقتی داشتند در مورد قرآن گفت‌وگو می‌کردند، از گوشه چشمشان اشک می‌ریختند، کسی که دارد با عزیز دردانه خودش حرف می‌زند، حالت‌های خودش را نشان می‌دهد، طبیعتا این روایت رسول اکرم(ص) به این صورت تبیین می‌شود.
پاره‌ای از روایات درصدد برشماری آداب ظاهری تلاوت قرآن مانند مسواک زدن و استعاذه قبل از تلاوت هستند، آیا انجام این امور نیز در رسیدن به تلاوت مطلوب و خاشعانه موضوعیت دارد؟
بله، دقیقا همینطور است، ببینید شما وقتی می‌خواهید به مجلس عروسی یا یک مجلس جشن بروید، قطعا پیراهن سیاه نمی‌پوشید و لباس متناسب با آن مجلس را به تن می‌کنید در مورد مجالس عزا نیز همینطور است و باید لباس مناسب پوشیده شود، وقتی فرد در محضر عزیز دردانه خودش یعنی قرآن کریم و خداوند منان می‌نشیند و با خداوند حرف می‌زند و دارد آن آیه‌های عظیم انسان‌شناسی و هستی‌شناسی قرآن را حس می‌کند و دارد با آنها هم‌زبانی، هم‌اندیشی و هم‌گفتمانی می‌کند، طبیعتا هم باید درونیات و هم ظواهر این قاری با هم هماهنگ باشد.
طبیعی است که باید وقتی شما پیش عزیز خودتان می‌روید با لباس مندرس نخواهید رفت، از مسواک تا نحوه آرایش سر تا نحوه نشستن و ... همه آداب ظاهری است که موضوعیت دارد و باید نشان دهید که شما پیش عزیز دردانه خودتان نشسته‌اید نه پیش هر کسی.
در تجربه‌های وجودی هم به همین منوال است، اهل فکر و اندیشه‌ورزی باشید، اهل هماهنگی خلوت با جلوت و بیرون با درون باشید، هم مقامات و هم احوالات باید هماهنگ باشند تا نشان دهد من نسبتم با قرآن کریم، نسبتم با کتاب اسماء الله، نسبتی صادقانه است و ظاهر و باطن باید با یکدیگر هماهنگ باشند و با خشوع نشان دهد که من نسبتم با متن مقدس نسبتی صادقانه است.
سوال دیگری که ممکن است ایجاد شود این که، قاری به این مقام می‌رسد و تلاوت خاشعانه انجام می‌دهد، اما برای یک مخاطب غیر عرب‌زبان که ترجمه را نمی‌داند، این تلاوت قابلیت فهم و اثرگذاری دارد؟
به نظر من، چنین قاری حتما باید تلاش کند که از مقدماتی که در اختیار دارد مانند رسانه و تبلیغات و ... حتی المقدور این آگاهی اولیه را برای مخاطبانی که پای تلاوت او نشسته‌اند و گوش می‌کنند فراهم کند که دارد در مورد یک متن مقدس و کتاب راه‌ برنده به رشد است صحبت می‌کند و از آن خبر می‌دهد.
این اقدامات و رفتارهای مقدماتی بسیار مهم است و باید در خود مجلس هم بدان توجه شود، طبیعتا ممکن است قاری در کشور دیگری باشد، خود سلوک و رفتار قاری، ادبیات و آداب نشستن او، رفتار کردن او بسیار تاثیر گذار است، حتی زاویه‌ای که سرش را نسبت به قرآن و مردم می‌گیرد، زمانی که او وارد مجلس می‌شود او ابتدا سلام کند، نحوه برخوردش با افراد آن مجلس نشان دهد یک آدم نازنین وارد مجلس شده و دارد از متن مقدس سخن می‌گوید.
به همین خاطر سلوک شخصیتی چنین قاری به شدت برای مخاطبانی که زبان دیگری دارند تاثیر دارد، چون آنها که زبان را متوجه نمی‌شوند، اما از این ظواهر می‌توانند تشخیص دهند که طرف دارد درباره چه چیزی گزارش وجودی می‌کند.
نکته دیگر این که، چنین قاری در وقت تلاوت قرآن حتما باید به تعبیر خودمانی «حس بگیرد» و به گونه‌ای باشد که گویی دارد می‌بیند، تعبیری از امام علی(ع) است که خداوند را طوری عبادت می‌کنم که گویی او را می‌بینم، اگر یکی از عزیز دردانه‌های عبادت، قرائت قرآن کریم است، قاری در وقت قرائت باید به خشوعش توجه داشته باشد و بداند پیش کسانی که ناآشنا و غریبه هستند و تازه مقدمات آشنایی آنها با قرآن دارد فراهم می‌شود کوچکترین حرکت او آموزه‌های بلندی برای آنها دارد، به همین خاطر حس گرفتن او در وقت قرائت و آن حالت استعاذه بسیار اهمیت دارد.
منظور از این استعاذه چه چیزی است؟
استعاذه یعنی طلب پناه، مانند بچه‌ای که مادرش را گم کرده و گریه و زاری خاصی می‌کند و با استیصال گریه می‌کند و مادر را صدا می‌کند، چنین کسی گریه کردنش داد می‌زند که مادرش را گم کرده، استعاذه چنین قاری در قدم اول باید به گونه‌ای باشد که به مخاطبان نشان دهد که عصمت وجودی و احوالات با آن متن دارد شکل می‌گیرد و این بسیار می‌تواند تاثیرگذار باشد.
نکته دیگری که قاری باید در راستای آن تلاش کند بحث تسلط به قواعد، نحوه ذکر و نحوه نشست و برخاست است که باید رعایت شود، و نکته دیگر این که حتی المقدور تلاش کند که قبل از ورود به مجلس برخی از کلمات کلیدی آن متن را به زبانِ مخاطبان آن متن بداند، حتی گاهی اوقات بحثی در تلاوت کند و آن کلمات کلیدی را به زبان خودِ مخاطب به مخاطب بگوید.
آخرین نکته در این قسمت این که به هر حال نوع صوت هم بسیار موثر است، یعنی کسی که صوت خوبی ندارد و در این مجالس وارد می‌شود طبیعتا تاثیر مثبتی ندارد، آن قواعد موسیقایی قرائت هم با توجه به ساختار قرآن کریم که ساختار معانی، بیان و بدیع و آهنگ زبانی را دارد اثر می‌گذارد، لذا در مجالس باید از یک قاری متخصص در این زمینه استفاده شود.
اما دانستن و توجه به قواعد موسیقایی در تلاوت خاشعانه الزامی ندارد، درست است؟ همانطور که علامه طباطبایی نیز بدون رعایت این قواعد موسیقایی قرآن را تلاوت می‌کرد و تاثیرگذار هم بود.
دقیقا همینطور است، ببینید زیبا خواندن مؤخر از عمیق و تدبری خواندن است، زیبا خواندن از آداب ظاهر مجلس است، نسبت وجودی با متن از آداب باطنی مجلس است، شما مباحث مربوط به عاشورا که شهید مطهری آنها را مطرح می‌کند، بشنوید، ایشان در پایان بحث‌ها گزارش از عاشورا می‌دهند و روضه‌خوانی نمی‌کنند، اما بی‌‌اختیار گریه می‌کنند و من به عنوان دانشجویی که آن دوران خدمت ایشان می‌رسیدم شاهد این بودم که، بی این که کوشش کنند با تغییر لحن موسیقیایی احساسی در مخاطب ایجاد شود، خود مخاطب بی اختیار از صداقت آن گوینده منقلب می‌شود.
و در مورد علامه طباطبایی نیز همینگونه است که با آن شعور و فکر لطیف مخاطب را تکان می‌دادند و به همین دلیل ممکن است امروز نیز کسانی باشند که به ظاهر قاری قرآن باشند اما در سلوک چون با آن متن مقدس فاصله گرفته‌اند ذیل قرآن محسوب نشوند.
برخی دیگر از روایات صراحت در این دارد که قرآن را با الحان و اصوات عربی بخوانید، این روایات چگونه تبیین می‌شوند؟
ببینید، فقها می‌دانند که برخی از گویش‌ها درست است که امر هستند اما در ادبیات فقهی می‌گویند ترجیح آن است که با قرائت عربی باشد، طبیعی است که وقتی با یک عده‌ فارسی زبانی که عربی نمی‌دانند گفت‌وگو می‌کنید، اگر ترجمه را برای آنها بخوانید بیشتر متاثر می‌شوند تا خود متن عربی.
همچنین باید توجه داشت، حتی المقدور کوشش شود اگر قرار است قرائت با متن عربی خوانده شود با قواعد موسیقایی خود آن زبان باید باشد، کما این که اگر می‌خواهید شعر مولوی بخوانید و از لهجه ترکی استفاده کنید خوب نیست و زیبایی موسیقی فارسی جای خودش را دارد و ادبیات و زبان موسیقایی ترکی هم قاعده خودش را دارد، نتیجه این که آنچه که در روایت بدان اشاره شده وجه استحبابی قرائت قرآن به اصوات و الحان عربی است و به وجه ایجابی اشاره‌ای ندارد.
دسته دیگری از روایات بیان‌گر آن هستند که باید قرآن را با حزن تلاوت کرد، حتی طبق روایتی امام کاظم(ع) خودشان حین تلاوت قرآن اشک می‌ریختند، آیا منظور از این حزن همان غم و اندوهی است که در ذهن همه افراد متصور است یا معنای دیگری می‌توان برای آن مطرح کرد؟
ببینید اگر خشوع آن حسن نسبت فاصله است، حزن، بخشِ نسبتِ با گذشته وجودیِ آدم‌ها است، حزن یعنی حس فاصله کرده‌ها و داشته‌های پیشین من که موجب آن شده است که امروز من یک فاصله‌ای با هدف خودم پیدا کنم.
بیشتر توضیح می‌دهید.
ببینید، مثلا فرض کنید من دیروز منزل مادر بزرگم بودم و آنطور که باید و شاید ادب حضور را در محضر ایشان رعایت نکرده‌ام، امروز یادم می‌‌افتد که دیروز آنگونه ادب را رعایت نکردم و غصه می‌خورم که چرا دیروز آن فرصت لازم بیان محبت را از دست دادم، این حزن است، یعنی آدم می‌بیند که آن نسبت وجودی و آن حس عاشقانه نسبت به مادربزرگ را در لحظه‌ای که می‌توانست انجام دهد انجام نداده، این حزن است.
پس حزن یعنی حس خشوع، اما ناظر به داشته‌های پیشین و کرده‌های پیشین که موجب فاصله با هدف مطلوب ما شده است. این جنس از حس فاصله باید ایجاد شود، یعنی به گذشته‌اش تامل می‌کند که آن کرده‌ها با هدف این آدم فاصله ایجاد کرده است، حس حاصل این فاصله می‌شود حزن، نقطه مقابل آن نیز خوف است که مربوط به عملکردهای آینده است که ممکن است موجب فاصله شود و این دو، دو حالت روحی حس خشوع هستند.
در بخشی از صحبت‌های خودتان به تدبر اشاره کردید، برخی از روایات هستند که به صورت می‌گویند «علیک بتلاوه القرآن»، آیا منظور این است که صرفا قرآن بدون تدبر خوانده شود یا روایت درصدد بیان مطلب دیگری است؟
خیر، اصلا اینطور نیست که منظور صرف تلاوت باشد، ببینید عبارت «علیک بتلاوه القرآن» یک حکم عام است به این معنا که با قرآن نسبت گفتمانی داشته باشید، ما فارسی زبانان ممکن است معنای واژه تلاوت را متوجه نباشیم و آن را خوب ترجمه نکنیم و فکر کنیم تلاوت یعنی روخوانی قرآن در حالی این غلط است، ببینید تلاوت در ترجمه فارسی امروزی ما یعنی نسبت گفتمانی با قرآن گرفتن.
فرض کنید، شعر مولوی یا حافظ را که می‌خوانید علی القاده باید احساس کنید که آن را می‌فهمید که چه چیزی می‌گوید، حس گفتمانی، ترجمه فارسی تلاوت است نه روخوانی قرآن، اگر با عبارت «علیک بتلاوه القرآن» می‌گوید این ارتباط گفتمانی را با متن مقدس یعنی قرآن کریم داشته باشید، برای این که این رابطه گفتمانی در جنس زندگی و شعور ما ریشه بگیرد، نیاز به تدبر دارد.
منظور از تدبر چیست؟
تدبر به این معنا است که اگر تلاوت نماد و نمایه زبانی نسبت ما با قرآن کریم است، این نماد زبانی در من جریان فکری ایجاد کند، یعنی منجر به جریان فکری شود، آن جریان فکری می‌شود تدبر و جریان روحی حاصل این جریان فکری می‌شود خشوع.
سوال آخر در مورد برگزاری فستیوال‌هایی نظیر مسابقات قرآن و ... است، به نظر شما اینگونه مراسم چقدر می‌تواند ما را به تلاوت خاشعانه و مطلوب نزدیک کند؟
به این سؤال به صورت کلی نمی‌شود پاسخ داد، اما بنده عرض می‌کنم که برخی اوقات یادمان نرود که این ظواهر کم کم جای اصل را بگیرد، برخی اوقات این کنفرانس‌ها و جشنواره‌ها و این مراسم قرائت و ... آنقدر ظاهرش اصالت پیدا می‌کند که یادمان می‌رود قرار بوده در این مجلس چه اتفاقی بیفتد.
به خصوص این اواخر احساس می‌کنم ظاهر بر باطن مقدم می‌شود، اصل بر ایجاد جشنواره و اینگونه مراسم نیست، اصل بر این است که حتی المقدور از فرصتِ‌ نسبت‌دهیِ مخاطب با قرآن کریم بیشترین بهره اندیشه‌ای و رفتاری را بگیریم، به همین دلیل یک مقدار باید در این برگزاری‌ها تأمل و بازخوانی جدی‌تری انجام داد.
متشکر از این که وقت گذاشتید و به سؤالات ما پاسخ دادید، اگر نکته‌ای باقی مانده بفرمائید.
ان شاءلله هر کسی که  صادقانه در محضر قرآن کریم خدمت می‌کند، توفیق خداوند و قرآن کریم شامل او باشد.
captcha