احد دهبزرگی، از شاعران انقلاب در گفتوگو با
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) درباره اهمیت روز مباهله گفت: مباهله مسئلهای ریشهای است و در قرآن به صراحت به آن اشاره شده است. از اینرو یک اصل است و اهمیت ویژهای دارد، به طوری که در این روز اعمال و دعای خاصی وجود دارد که این دعا از امام صادق(ع) به یادگار مانده است.
وی افزود: متأسفانه شعر زیادی در رابطه با مباهله وجود ندارد و شاعران و اهالی قلم نسبت به این موضوع غفلت کردهاند؛ در حالی که شعر به به عنوان رسانه مهم و اثرگذار میتواند اهمیت این روز را به جامعه بهویژه نسل جوان یادآور شود و حقانیت ائمه معصومین(ع) را به گوش جهانیان برساند.
دهبزرگی ادامه داد: روز مباهله در شعر فارسی بهویژه در میان شاعران اهل بیت(ع) مهجور مانده است؛ در حالی که در این ماجرا، پنج ائمه معصوم(ع) حضور دارند و اتفاقاتی که در این جریان رخ میدهد میتواند مورد توجه اهل شعر و ادب قرار گیرد، اما اغلب شاعران و جامعه امروز به برگهای جوانه زده تازه، در حوزه دین و قرآن میپردازند و از ریشه غافلاند و نهتنها ماجرای مباهله، بلکه غدیر، بعثت، نیایشها و دعاها همان ریشه دین هستند و باید مورد توجه قرار گیرند.
این شاعر یادآور شد: نهاد و سازمانهای فرهنگی باید نسبت به این موضوع اقدام کرده و کنگره یا جشنوارهای را ویژه روز مباهله برگزار کنند تا شاعران نسبت به خلق اثر در این زمینه ترغیب شوند و بهنوعی جریانسازی کنند و از سوی دیگر این شعرها به دست مداحان برسد تا مردم بیش از پیش نسبت به این موضوع آگاهی پیدا کنند؛ چراکه کارکردی که شعر به عنوان رسانه اثرگذار دارد، سایر هنرها ندارند.
یادآور میشود، احد دهبزرگی در سال 1328 در شیراز به دنیا آمد. دارای
تحصیلات علوم قدیم است. رویکردش به شعر فارسی به زمان هفت سالگیاش بازمیگردد؛
چراکه شرکت وی در مراسم سوگواری ماه محرم و دستههای عزاداری، برای وی محل مناسبی
را برای سرودن فراهم آورد. وی تاکنون در همایشهای سراسری شعر دفاع مقدس، شبهای
شعر دفاع و مقاومت، جشنوارههای مختلف ادبی، شبهای شعر عاشورایی و... حضوری فعال داشته
است.
در ادامه شعری درباره روز مباهله از وی بخوانید؛
شعر از مه و مهر شب شکن باید گفت
از فاطمه و ابالحسن باید گفت
تا خاطره مباهله گم نشود
پیوسته سخن سخن سخن باید گفت
آیات چو آفتاب از خاور نور
نازل شده بر سینه پیغمبر نور
ابناء و نساء و انفس اقدس حق
یعنی حسنین و علی و کوثر نور
آن پنج وجود صاحب عصمت حق
یعنی همه عصاره خلقت حق
کردند فنا بنای اسقف بازی
با هیمنه شگفت و با هیبت حق
مهری که به شأنش آمد از حق لولاک
روشن شده از جلوه رویش افلاک
با یک زن و یک مرد و دو کودک آمد
تا ریشه تثلیث برآرد از خاک
دُردی کش جام درد باید بودن
آگاه دل از نبرد باید بودن
چون شیر خدا حقیقت حق محور
در جنگ عقیده مرد باید بودن
آن روز دو صف مقابل هم بودند
تحلیلگر دلایل هم بودند
آن سو همه در تجزیه یکدیگر
این سوی ولی مکمل هم بودند
فرمانده جنگ، مصطفی بود آن روز
سردار سپاه، مرتضی بود آن روز
لشگر، حسنین و فاطمه پشتیبان
درعرصه، سلاحشان دعا بود آن روز
آن روز نه سنگ و چوب و نه سنگر بود
نه نیزه جان شکار و نه خنجر بود
پیروزی پنج تن به اهل نجران
از باور بالنده بارآور بود
با ذکر علی الدوام، آن پنج نفر
کردند به پا قیام، آن پنج نفر
با باور خود به مشرکین حجت را
کردند به حق تمام، آن پنج نفر
فرمود نبی علی ولی الله است
خورشید ولایت و دلیل راه است
زهرا است دل من و حسن دلبندم
عشق است حسین و عشق حق دلخواه است
مهر آمد و پشت شب بیداد شکست
اندیشه تثلیثی شیاد شکست
هنگام مباهله ز اعجاز رسول
هم اسقف و هم صلیب فولاد شکست
اسقف که گل روی محمد را دید
افتاد صلیبش از کف و جامه درید
گفتا که به حق و راستی در انجیل
حق کرده وجود اقدست را تأیید
تنها نه که بر مسیح ترفند زدیم
بر گریه خلق خسته لبخند زدیم
ای ختم رسل ببخش ما را که دگر
دل را به ولایت تو پیوند زدیم
با آنکه گرفتار توهم هستیم
در پیچ و خم خیال خود گم هستیم
از عاقبت مباهله میترسیم
کوتاه سخن، اهل تفاهم هستیم
پیش تو صلیب را شکستن عشق است
بر خاک، به درگهت نشستن عشق است
زُنار بلند عقل خود را با صِدق
بر رشته دامن تو بستن عشق است
با اهل جدل مجادله باید کرد
با تیغ زبان مقابله باید کرد
بر منطق وحی سر اگر نسپردند
بی چون و چرا مباهله باید کرد
شعر از مه و مهر شب شکن باید گفت
از فاطمه و ابالحسن باید گفت
تا خاطره مباهله گم نشود
پیوسته سخن سخن سخن باید گفت