به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، مرتضی امیری اسفندقه، شاعر برجسته آیینی، شب گذشته، 22 شهریورماه، در بزرگداشت غلامرضا شکوهی، شاعر پیشکسوت آیینی که در تالار نور اداره اوقاف و امور خیریه خراسان رضوی برگزار شد، با این توضیح که ما به شاعرانی مانند حافظ هر چند آمرزیده هستند، نمیگوییم خدا بیامرز یا روحش شاد چراکه زنده هستند، در وصف غلامرضا شکوهی، ادامه داد: این شاعر هم همینطور است هیچوقت نمرده و نمیمیرد، بیانش نازینه و رازینه و از لحن ویژه خودش سرشار است، هیچکس مثل او سخن نگفت و همه رفتارش چه عتاب، خشمش، مهر و محبتش برای من دلنشین بود.
وی همچنین اضافه کرد: شکوهی از ابتدا شاعر آیینی بود نه اینکه نبوده باشد و بعدها شاعر آیینی بشود، او روحانی بود و سرشار از ادب، مهر و محبت.
اسفندقه با اشاره به آخرین ساعتهای زندگی غلامرضا شکوهی، اظهار کرد: آن شب آخر برای اولین و آخرین بار بود که دست من را گرفت چراکه دست کسی را جز آنها که دلش میخواست و دوستشان داشت نمیگرفت، در خلوت خود تنها بود.
این شاعر با بیان این مطلب که شکوهی ترکیب زبان فارسی را به رخ کشید، وی را خلف صالح حکیم ابوالقاسم فردوسی خواند و افزود: واژهها در شعر او آشنا و مهربان در کنار یکدیگر ترکیب میشدند اما او ادعا نمیکرد که چنین قدرتی دارد.
اسفندقه با ابراز اینکه این پیشکسوت شعر آیینی هر وقت من را میدید عتاب داشت، ادامه داد: من از سه استاد سیلی خوردم که یکی از آنها شکوهی بود؛ ایشان در گوش من نزد اما از ایشان سیلیهای وحشتناکی خوردم و همهاش را هم دوست داشتم چون نفسانی نبود، روحانی بود.
وی با اشاره به کاغذ شعری که از غلامرضا شکوهی در دستش مانده بود، ابراز کرد: نمیدانم یکی از شعرهای نوشتهشده روی آن کاغذ چاپ شده یا نه اما تا روز چهلم استاد روی چشمم نگه داشتم و برای بیمارانی که میدیدم میخواندم و میگفتم این را روی چشمتان بگذارید که مقدس است؛ این کاغذ را تقدیم خانواده استاد میکنم اما میخواهم که تسبیحی که از استاد در دستم مانده را از من نگیرند.
اسفندقه در پایان با اشاره به آخرین شب زندگی غلامرضا شکوهی و همراهیاش با وی، بیان کرد: شکوهی خیلی شاعرانه رفت، دست در دست من در حال قدمزدن در پارک، زیر درخت افتاد و چشم از جهان فروبست و عزیز، ارجمند، راضی و خشنود از خدا رفت.