روزهایی را پشت سر میگذاریم که همه داغداریم و عزادار؛ عزای عمومی در کشورمان اعلام کردیم و هر کدام در حال پیگیری اخبار زلزله غرب کشور و میزان خسارت وارد شده در استانهای غربی هستیم و نگران خانوادههایی که کاشانه و خانوادههای خود را زیر آوار جا گذاشتهاند.
در جامعه خبرنگاران هر کدام به حوزههای خبریمان سر میزنیم و در خصوص رویکرد حوزهها خبری درباره این فاجعه، اقدامات و مأموریتهایشان جویا میشویم؛ هر کدام جوابی میدهند و باز تکاپوی ما اندکی کم نمیشود.
کمیته امداد، سازمانهای خیریه مردمنهاد، تامین اجتماعی، هلال احمر، وزارت کشور، آموزش و پرورش، اورژانس، وزارت بهداشت و..... همه بر اساس قانون و بیانیه ماموریت خود در این خصوص مسئولند. بماند که اقدامات خودجوش مردم از همه صنف خود پشتوانهای است که اجازه قامت راست کردن را به ایران میدهد.
اما ... نکتهای، خلائی، ابهامی همچنان این میان طلایهدار میدان است که ما از بازویی به نام وقف در کشورمان برخورداریم که در همان دقایق اولیه وقوع زلزله یاد سازمان متولی آن افتادیم اما به چه میزان موقوفه با نیت کمک در بحرانهایی همچون زلزله در کشور ما به ثبت رسیده؟ در پی پاسخ به این پرسش با گسیل کمکهای ادارات مختلف اوقاف به استانهای غربی روبرو شدیم؛ کمکهایی از جنس نیات خیرخواهانه نه بهرهبرداری از موقوفاتی که با این هدف ثبت شده اند.
جالب است که ما در گذشتههای دور برای در راه ماندگان، روشنایی راههای مسافران، کنیزان کوزه شکسته و بسیاری از نیازهای روز جامعه موقوفه داشتیم و مردم از نیاز شهر و محله خود باخبر بودند و وقف میکردند؛ این روزها در دوران رسانه و جابجایی اطلاعات ثانیهای، مردم ما از بسیاری از نیازهای حتمیشان بیخبرند! بیخبرند و الا خیران و واقفان ایرانی نیاز را بدانند و آستین بالا نزنند؟
با نگاه به زلزلههای سال اخیر کشور از زلزله بم با مقیاس ۶.۵ ریشتر در سال ۱۳۸۲ با حدود ۳۰ هزار نفر کشته تا زلزله مرداد ماه سال ۹۱ آذربایجان شرقی با بزرگای ۶.۴ که شهرستانهای اهر، ورزقان و هریس را لرزاند و ۳۰۶ نفر کشته، بیش از ۵ هزار نفر مجروح و تلفات جانی و خسارات زیادی را به دنبال داشت، متوجه میشویم زلزله اتفاق دور از احتمالی در کشور ما نیست اما چرا مردم از نیاز وقف در این حوزه بیخبرند و الا تاریخ ثابت کرده که هر جا نیازی بوده مردم دوشادوش مسئولان در رفع آن همت کردهاند.
اگر نهادهای متولی، استراتژی صحیحی در معرفی کارکردها و تاثیرات فردی و اجتماعی وقف در جامعه داشتند، اگر اعتماد از دست رفته مردم بازگشته بود، اگر موقوفات موجود در وضعیت مناسبی به بهرهبرداری میرسیدند، اگر طرحهای جدید و بهروز مانند وقف مشارکتی به ثمر مینشست و نیمهکاره رها نمیشد، اگر در برنامههای مختلف فرهنگی واقفان مطرح بودند و به آنها ارج نهاده میشد نه مسئولان، اگر ثمرات موقوفات شفاف بود و دهها طرح نیمهکاره تنها به نامی پرطمطراق منتهی نمیشد و هزاران اگر دیگر، در چنین روزهای بحرانی هموطنان ما از همان شب اول نه تنها سرمای هوا را لمس نمیکردند بلکه در آیندهای نزدیک نگران ترمیم و بازسازی بافتهای از دست رفته شهر خود نبودند، که وقف همراهشان بود؛ مرهمی که میتوانست در این هیاهوی خانمانسوز و از دست دادن عزیزان، اندکی از تالمات مردم را کم کند.
آنوقت وقف میتوانست سقف شود.