صد روایت از صد شخصیت در «قاب خاطره» منتشر شد
کد خبر: 3666105
تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۳۹۶ - ۱۷:۲۳

صد روایت از صد شخصیت در «قاب خاطره» منتشر شد

گروه ادب: کتاب «قاب خاطره» شامل صد روایت از صد شخصیت از سوی سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، کتاب «قاب خاطره» شامل صد روایت از صد شخصیت از نام‌آوران در حوزه «ایثار و حماسه»، «عالمان و فرزانگان»، «ادب و هنر»، «تاریخ و جامعه» و «رفتارها و گفتارها» به قلم حمیدرضا صادق محمدی گردآوری و تدوین شد.
این اثر که از سوی انتشارات جهاد دانشگاهی روانه بازار نشر شده است، در خاطرات این مجموعه، دو محور اصلی برای خاطرات محوریت یافته است که در درجه نخست، شخصیت‌ها و در ردیف دوم برجستگی حوادث و رویدادها هستند. مهم‌ترین ویژگی ساختاری خاطره، برجسته بودن و برجسته کردن حوادث است. به عبارت دیگر معمولاً واقعه‌ای را می‌توانیم به عنوان خاطره مطرح کنیم که در آن حادثه‌ای وجود داشته باشد و به عبارت روشن‌تر زیرساخت خاطره، خروج از حد معمول و عادی زندگی و وجوه روزمرگی باشد.
جالب بودن و خواندنی بودن و خروج از مرز عادی روزمرگی نباید سبب خروج از واقعیت شود، زیرا خاطره با داستان و فیلم و نمایش و اثر هنری تفاوت دارد و واقعی بودن(ارزش دهنده آن است و نه جالب و عجیب بودن). از این منظر مرز ممتاز شدن خاطره از مطالب به اصطلاح زردنویسی روشن می‌شود. مطالب زرد بدون دستکاری و فضاسازی برای خواننده جذب نیستند، اما خاطره فقط و فقط با صحت و واقعیت ارزش می‌یابد؛ از این رو واقع‌گرایی در خاطره‌نویسی یک اصل لایتغیر است.
در بخشی از این کتاب با عنوان «به اجرت یک شال نماز و روزه استیجاری» می‌خوانیم؛ حجت‌الاسلام سیدمحمود مرعشی نجفی، پسر ارشد آیت‌الله سیدشهاب الدین مرعشی نجفی(ره) خاطره زیر را از پدرش نقل کرده است؛ آیت‌الله مرعشی نجفی نقل می‌فرمود؛ از بازار نجف عبور می‌کردم، دیدم طلبه‌ها به یک مغازه‌ای خیلی رفت و آمد می‌کنند، پرسیدم که چه خبر است؟ گفتند؛ علمایی که فوت می‌کنند کتاب‌هایشان را اینجا حراج می‌کنند. رفتم داخل دیدم که عده‌ای حلقه زده‌اند و آقایی کتاب‌ها را آورده و چوب حراج می‌زند و افراد پیشنهاد قیمت داده و هر کس که بالاترین قیمت را پیشنهاد می‌داد، کتاب را می‌خرید. یک عربی نشسته بود در کنارش، کیسه پولی بود و بیشترین قیمت را او داده و کتاب‌ها را می‌خرید و به دیگران فرصت نمی‌داد.
متوجه شدم که ایشان فردی به نام کاظم، دلال کنسولگری انگلیس در بغداد است و در طول هفته کتاب‌ها را خریده و جمعه‌ها به بغداد برده و تحویل انگلیسی‌ها می‌داد و پولشان را گرفته و بعد دوباره می‌آید و کتاب می‌خرد.
ایشان از آن موقع تصمیم می‌گیرد که نگذارد کتاب‌ها را انگلیسی‌ها به یغما برده و ما را از درون تهی کنند و بعد از آن شب‌ها بعد از درس و بحث در یک کارگاه برنج‌کوبی مشغول کار می‌شود و با کم کردن وعده‌های غذا و قبول روزه و نماز استیجاری، پول جمع کرده و به خرید و جمع‌آوری کتاب‌ها اقدام می‌کنند.
captcha