ثبت عکس شهدا/ روایت سربندی که 18 سال در جیبش بود
کد خبر: 3672661
تاریخ انتشار : ۲۳ آذر ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۵

ثبت عکس شهدا/ روایت سربندی که 18 سال در جیبش بود

گروه جهاد و حماسه: برادر شهید محمدصالحی در بخشی از خاطراتش با اشاره به اینکه برادرش عکس شهدا را بر بوم می‌کشید و حتی هزینه بوم را از خانواده‌های‌شان نمی‌گرفت، گفت: زمان‌هایی را شاهد بودیم که تا صبح بیدار بود و عکس آنها را می‌کشید و سپس نماز صبحش را می‌خواند و می‌خوابید. روح‌الله قبل از شهادت عکس خودش را هم کشید.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، در راستای گرامیداشت و تجلیل از مقام شهدای قرآنی و نیز تکریم خانواده شهدای قرآنی، دیدارهای هفتگی جامعه قرآنی از خانواده معظم شهدای قرآنی با حضور اساتید، قاریان و مدیران قرآنی در روزهای چهارشنبه هرهفته انجام می‌شود که این هفته میهمان خانواده شهید روح‌الله محمدصالحی بودیم.

 

ردنشود//شهید قرآنی که قبل از شهادتش عکسش را روی بوم به خاطره گذاشت

عصرروز چهارشنبه به اتفاق جامعه قرآنی به منزل برادر شهید محمدصالحی رفتیم. شهرک شهید محلاتی؛ ولایت 3؛ با نشانی که در دست داشتیم منزل برادرشهید را پیدا کردیم؛ مجتمع فرازبا حیاط و باغچه‌ای نسبتا بزرگ که گل‌های رزقرمز روی آن خودنمایی می‌کرد. وارد مجتمع می‌شویم و واحد مربوطه را پیدا می‌کنیم. خانه‌ای دنج مقابل‌مان قرار می‌گیرد. مردی با موهای سفید و با چشمانی درشت که اشک‌هایش در آن پنهان شده بود، به استقبال‌مان می‌آید. میزی در وسط اتاق پذیرایی که رویش یادگاری‌های شهید قرار گرفته است، زیبایی خاصی به اتاق بخشیده است. می‌‌گفتند پیکر شهید پس از هجده سال به وطن بازگشت و در این هجده سال سربند درون نایلونی در جیب شهید محفوظ مانده بود. سربند در دستان مهمانان قرار می‌گیرد و روی چشمان‌شان می‌گذارند. روی سربند سوره مبارکه صف آیه 13 نوشته شده بود: « نَصرُ مِن اللهِ و فَتحٌ قریب»؛ و الحق چه ایمان قوی شهدا من جمله شهید محمدصالحی داشت که چنین آیه زیبایی روی سربندش بود. وعده‌ای که خداوند داده بود، پیروزی نزدیک است. سربند را در میان دستانم می‌گیرم، بویش می‌کنم، حس عجیبی پیدا می‌کنم، دلم بی قرار می‌شود، اشک به چشمانم امان نمی‌دهد وگونه‌هایم خیس می‌شوند. 18 سال این سربند با شهید همراه بود، مگر می‌توان این حس را نادیده گرفت.

16 سال پس از شهادت روح‌الله مادر از دنیا می‌رود و همین موضوع سبب می‌شود که به سراغ برادر شهید برویم تا برای‌مان از خصوصیات روح‌الله بگوید.

اوگفت: رمز موفقیت روح‌الله قربة‌الی‌الله بود، او هر قدمی که برمی‌داشت برای خدا بود و شاید همین امر باعث شد که سال‌ها پس از انقلاب این شهید شناخته شود.

وی ادامه داد: روح‌الله متولد روستای دربندسر از منطقه شمیرات بود که اواخر خرداد سال 42 متولد شد. پنج ساله بود که توماری در مغزش مشاهده شد و مادر ایشان را نذر اهل بیت(ع) و قرآن کردند تا شفا یابد. از سن شش سالگی قرآن را فراگرفت و در جلسات استاد موسویان ومحمدی حضور داشت. همزمان آموزش خوشنویسی به سبک میرخانی و نقاشی را آغاز کرد.

برادر شهید ادامه داد: سال 59 بود که در مسابقات قرآنی که در مسجد صاحب‌الزمان واقع در خیابان پیروزی با حضور استاد پرهیزگار بود، حضور یافت ورتبه اول استان تهران را کسب کرد. در ادامه روح‌الله وارد سپاه شد و سال 61 در عملیات محرم مجروح شد و گلوله به جمجمه‌اش خورده بود و در بیمارستان ایلام بستری شد. پس از آنکه بهبود یافت، در عملیات مجنون به عنوان آرپی جی زن حضور پیدا کرد. در این عملیات دشمن آنها را محاصره کرده بود و باید چهارآرپی‌جی زن شیرمرد اعلام آمادگی می‌کردند تا آرپی‌جی می‌زدند و همزمان گردان عقب‌نشینی می‌کرد که در این عملیات هر چهارتای‌شان در آن عملیات شهید شدند و تا 18 سال نتوانستیم پیکرشان را به وطن بیاوریم.

یک مرد چقدر باید درد کشیده باشد که نتواند بغضش را نگهدارد ودر جمع اشک‌هایش روی گونه‌هایش بریزد. جملات در گلو ماندند و شانه‌ها لرزیدند. چند دقیقه بعد، صحبت‌‌هایش را ادامه داد: روح‌الله پیش از آنکه به سن تکلیف برسد، نمازش را می خواند و حتی نماز شب می‌خواند و در پایان نمازش توفیق شهادت را از خدا می‌خواست.

 ردنشود//شهید قرآنی که قبل از شهادتش عکسش را روی بوم به خاطره گذاشت

آن سو همسربرادر شهید در آشپزخانه نشسته بود. همزمان با آنکه همسرش از خصوصیات برادر می‌گفت اشک می‌ریخت و سعی می‌کرد با گوشه‌های چادرش آن را پنهان کند.

برادر از روزی صحبت می‌کرد که روح‌الله روز آخرش بود: روح‌الله روزی که برای بار آخر عزم رفتن داشت، احساس کردم دیگر او را نخواهم دید. نگاهی به قد و بالایش کردم و....شانه‌هایش می لرزید.

برادر هشت سال از شهید بزرگتر بود، او از هنر برادرش اینچنین گفت: عکس شهدا را بر بوم می‌کشید و حتی هزینه بوم را از خانواده‌های‌شان نمی‌گرفت. زمان‌هایی را شاهد بودیم که تا صبح بیدار بود و عکس آنها را می‌کشید و سپس نماز صبحش را می‌خواند و می‌خوابید.

وی ادامه داد: یک روز از مدرسه پدرم را خواستند و همه ما تعجب کردیم که روح‌الله چه کاری انجام داده که مدرسه پدرم را خواسته است. پدرم زمانی که به مدرسه رفت همه معلمان و مدیران مدرسه مقابلش به صف ایستادند و برای داشتن چنین فرزندی از پدرم تشکر کردند. پدرم آن روز با خوشحالی به خانه بازگشت.

برادر شهید با اشاره به توجه شهید به موضوع حق‌الناس گفت: روح‌الله در زمان جنگ روی رختخواب نمی‌خوابید و می‌گفت هم‌سنگری‌هایم در جنگ هستند و من نمی‌توانم اینچنین راحت بخوابم. همچنین موتورش را وقتی به کوچه می‌رسید خاموش می‌کرد تا صدای موتورهمسایگان را اذیت نکند.

وی به وصیت‌نامه شهید اشاره کرد و گفت: روح‌الله صبح روز یازدهم اسفند سال 62 وصیت‌نامه‌اش را نوشت و ساعت 12 و نیم شب شهید شد. روح‌الله را در امامزاده محمود به خاک سپردیم و مادرم 16 سال پس از شهادت روح‌الله به رحمت خدا رفت و خیلی دلش می‌خواست که پیکرش را ببیند که مادرم را کنار روح‌الله به خاک سپردیم.

برادرشهید محمدصالحی به خاطره جالبی از برادرش اشاره کرد و گفت: روح‌الله قبل از شهادت عکس خودش را کشید تا پس از شهادتش از آن عکس استفاده کنیم.

ردنشود//شهید قرآنی که قبل از شهادتش عکسش را روی بوم به خاطره گذاشت

 وی ادامه داد: از روح‌الله برای‌مان یادگاری‌های زیادی همچون سربند، انگشتر، قرآن، تسبیح و ساعت باقی ماند و البته از آنجا که شهید 18 سال درمیان خروارها خاک مانده بود، ساعتی که برایش خریده بودم، 18 سال روی دستانش بود که دیگر از کار افتاده بود. ساعتی که از کار افتاده بود را به ساعت فروشی بردم و قسمش دادم که هرطورشده این ساعت را برایم درست کنند. حتی حاضربودم پول زیادی برای درست شدن ساعت بدهم تا ساعت درست شود که خداروشکر این اتفاق افتاد.

درادامه صحبت‌های برادر، علی وکیلی هم‌محلی‌های شهید به خصوصیات روح‌الله اشاره کرد و گفت:چهره روح‌الله صمیمی و دوست داشتنی بود و همیشه به ما توصیه می‌کرد که در مقاطع مختلف زندگی‌مان از موضوعات قرآنی بهره کافی را داشته باشیم.

وی ادامه داد:روح‌الله همیشه به ما برادامه کلمه ص اصرار می‌کرد تا در قرائت نمازمان مشکلی ایجاد نشود.

صحبت‌ها تمام شد گرچه بسیاری از حرف‌ها باقیست. چقدر دوست داشتم مادروپدرشهید در قید حیات بودند و بیشتر برای‌مان از روح‌الله می‌گفتند.

ما با شهدا زندگی می‌کنیم؛ جمله‌ همسربرادر شهید بود. او می‌گفت هرلحظه روح‌الله در زندگی ما حضور دارد و برای من و خانواده‌ام برکات بسیاری دارد. هر زمان مشکلی داریم به روح‌الله می‌گوییم و سریعا مشکل‌مان حل می‌شود.

وقتی از روح‌الله می‌گفتند با خودم فکر می‌کردم چقدر دل شهدا بزرگ است که هنوز هم هوای خوانواده‌های‌شان را دارند. هنوز هم به فکرشان هستند تا در زندگی دنیوی کمتر با مشکلات روبرو شوند. خوش به حال شهدا که خوب هستند کاش ما هم ذره‌ای از وجود شهدا را درک می‌کردیم و همچون آنها کمتربه زندگی مادی توجه می‌کردیم.

ردنشود//شهید قرآنی که قبل از شهادتش عکسش را روی بوم به خاطره گذاشت

در این دیدار رحیم قربانی، مسئول سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ، محمدانجم شعاع؛ نماینده شورای توسعه فرهنگ قرآنی، اصغرامیرنیا؛ نماینده معاونت قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی و جمعی از همرزمان شهید و اصحاب رسانه حضور داشتند که در عصر یک روز پاییزی این خاطره خوب را در زندگی‌مان به ثبت می‌رسانیم.

در پایان بازدید هم همه میهمانان با خانواده شهید عکس یادگاری گرفتند و در آلبوم خاطرات به ثبت رساندند.

captcha