به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، زمان زیادی از پیام مهم و تاریخی سرلشکر قاسم سلیمانی به رهبر معظم انقلاب در خصوص پایان سیطره داعش بر اراضی تحت اشغالش نمیگذرد؛ این پیام تاریخی موجب خوشحالی مردم کشورهایی شد که سالهاست قربانی تروریسم بودند.
تروریسم، پدیدهای است که دهههاست گریبان ثبات منطقه را گرفته و در زمانهای مختلف با نامهای متفاوت همچون طالبان، القاعده، جبهه النصره، جیش العدل، سپاه صحابه، جیشالاسلام، شبکه حقانی، داعش و عناوین دیگری که همه آنها یک هدف واحد را دنبال میکنند، از گوشه و کنار این منطقه استراتژیک سر بر آوردند.
امروزه رهایی از مفهوم تروریسم چه در عرصه ذهنی و چه در عرصه عینی به معضلی تبدیل شده است. تروریسم یک مسئله غامض، پیچیده و تودرتو است که نمیتوان با جوابهای ساده آن را آسیبشناسی کرد. به همین دلیل پس از اعلام شکست داعش همچنان خطر افراطگرایی در منطقه باقی است؛ در این خصوص اکثر کارشناسان و اندیشمندان حوزه علم سیاست و جامعه شناسی سیاسی بر این باورند که داعش و گروههای تروریستی دیگر زاده بحرانهای محیطی هستند؛ یعنی عوامل محیطی که فرد در آن زندگی میکند بر آراء و عقاید او تأثیرگذاشته و در نهایت او را به عضویت گروههای تروریستی در خواهد آورد.
بحرانهای سهگانه، زمینهساز بنیادگرایی
هرایر دکمجیان در کتاب معروف خود به نام گونهشناسی جنبشهای اسلامی معاصر به صراحت گفته، رهیافت اجتماعی - سیاسی یکی از عمدهترین رهیافتها در تحلیل شرایط و علل پیدایی بنیادگرایان اسلامی است و بیان میکند: «برای هر گونه بررسی جامع بنیادگرایی اسلامی معاصر، باید در مورد ریشههای روانی، معنوی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن و محیطی که بسترگاه عقاید و اعمال بنیادگرایانه است، تحقیق به عمل آورد».
دکمجیان در ادامه از محیط عربی – اسلامی با عنوان محیط بحران یاد میکند و معتقد است که جهان اسلام، بیش از دو قرن شاهد بحرانهای اجتماعی - فرهنگی، اقتصادی و از همه مهمتر روحی بوده است و او در خصوص عوامل پیدایش تروریسم منطقهای، یک دستهبندی را ارائه داده که بحران هویت، تضاد طبقاتی و بحران فرهنگی جزئی از این آن قرار میگیرند که آنها منجر به خلق گروههای بنیادگرای اسلامی شدهاند.
تنوع هویتی؛ فرصت یا تهدید
اما در مورد بحران هویت به عنوان اولین مورد اشاره شده ابتدا لازم است تعریف کوتاهی از هویت ارائه داد و سپس مشخص کنیم که چه عواملی باعث شده تا تنوع هویتی در منطقه به جای اینکه به عامل پیشرفت در جوامع اسلامی تبدیل شود، بحرانهای اجتماعی - سیاسی را رقم بزنند. به طور خلاصه هویت مجموعهای از تعاریفی است که شخص از ویژگیهای شخصیتی، نژادی، ملی، قومیتی، مذهبی و تفکری خود ارائه میدهد. اگر حکومتی این تنوع هویتی را تجمیع و ذیل هویت ملی تعریف کند، میتواند بسترساز اتحاد ملی باشد اما اگر عکس آن اتفاق بیافتد بحرانهای اجتماعی در سطوح مختلف را به وجود خواهد آورد.
جوامع اسلامی غرب آسیا از جمله جوامعی هستند که هویتهای مختلفی را در خود جای دادهاند؛ تجربه تاریخی نشان میدهد که حکومتهای عربی این منطقه در گرد هم آوردن آنها ذیل مفهوم وحدت ملی عاجز مانده و به مرور زمان به نزاعهای داخلی در قالب بنیادگرایی ظاهر شدهاند.
در جوامعی که یک هویت واحد در آنجا وجود دارد، دولت در تثبیت ثبات و تقویت اتحاد ملی راه همواری را در پپیش دارد اما در جوامع اسلامی به ویژه عراق و سوریه که مهد پازلهای هویتی هستند، دولت برای وحدت ملی نیازمند اقدامات ویژهای است. همچنین در این جوامع اگر دولت نتواند با حفظ احترام به هویتهای مختلف، آنها را ذیل هویت ملی بازتعریف کند، با گذشت زمان و به صورت مقطعی جذب رادیکالیسمهای قومی و مذهبی میشوند.
نوذر شفیعی، استاد علوم سیاسی درباره رابطه بین بحران هویت و شکلگیری بنیادگرایی اسلامی در گفتوگو با ایکنا بیان میکند: عملکرد گروههای تروریستی پیوستگی عمیقی با ماهیت جامعه مولدشان دارند؛ یعنی عملکرد نامتوزانساز ساختار سبب شده تا هویتهای قومی و مذهبی بر ساختار این گروهها مستولی باشد و آنها با ارجاع به این هویتها، خشونت خویش را توجیه کنند.
هچنین در حوزه مفهوم هویت، اندیشمندان اسلامی بسیاری یافت میشوند که رهبری یک جریان فکری را به عهده گرفتهاند و با جذب افراد به مبارزه مستقیم با دولت حاکم روی آوردهاند. این موضوع بدین معنی است که متفکران و اندیشمندان اعتقادی، نقش مهمی در تشدید و یا آرام کردن فضای اجتماعی و بحرانهای هویتی دارند.
در اینباره مصطفی نوروزی، کارشناس مسائل سیاسی و مشاور عالی ریاست نهاد رهبری در دانشگاههها طی گفتوگویی با ایکنا، تفکرات برخی از علما و اندیشمندان اسلامی را در تشدید بحرانهای هویتی مهم دانسته و تأکید میکند: در قرن ۲۰ و ۲۱ متفکرانی در جهان اسلام بودند که میتوانستند مسیر پیشرفت و توسعه جهان اسلام را هموار کنند اما متأسفانه به دلیل نوع تفکراتشان به نقطه توقف جهان اسلام تبدیل و سبب ظهور جریانات سلفی شدند که به دلیل برداشتهای غلط آنها از قرآن و سنت رادیکالیسم کور را در جوامع اسلامی تئوریزه کردند.
یکی دیگر از موضوعاتی که ذیل بحران هویت مطرح میشود، بحران مشروعیت است که در این خصوص ضعف ساختارهای دموکراتیک و یا فقدان دموکراسی به چشم میخورد و اگر دموکراسیای هم وجود دارد، شکننده و بیشتر ابزار تبلیغاتی دست حکومتها است. دکمجیان اعتقاد دارد، بحران مشروعیت در کشورهای عربی نتیجه شکست نخبگان حاکم در حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است .
به عنوان مثال سوریه که قومیتها و ادیان گوناگونی را در خود جای داده، حکومت آن میتوانست با الگوبرداری از کشورهای موفق که توانستهاند، با حفظ هویتهای مختلف، هویت ملی واحد را به جامعه تزریق کنند، انسجام ملی سوریه را حفظ کند و اگر پیش از تشدید بحران به اصلاح ساختارهای دموکراتیک مبادرت میورزید، مانع بروز بحرانهای وسیع سیاسی و اجتماعی میشد و هیچگاه بنیادگرایی در این کشور عربی فرصت تهدیدزایی را در اختیار نداشت.
زمانیکه بسترهای دموکراسی در یک کشور فراهم نباشد آن جامعه سرخورده میشود. طبق تحقیقی که جامعهشناسان سیاسی انجام دادهاند بخش قابل توجهای از اعضای گروه تروریستی تکفیری داعش، متعلق به قشر طبقه متوسط و تحصیلکرده دانشگاهی هستند و چون نتوانستهاند با وجود برخورداردی از تحصیلات آکادمیک، جایگاه اجتماعی که در خور آنهاست را به دست آورند و همچنین نتوانستهاند در سرنوشت سیاسی کشورشان تأثیرگذار باشند، دچار سرخوردگی اجتماعی شدیدی شدهاند و برای پر کردن خلأهای عاطفی و اجتماعی راه نجات را در عضویت گروههای بنیادگرایی اسلامی یافتهاند که با دادن شعار و وعده رهایی همچون منجی برای این قشر تقدیس میشوند.
اما نکتهای که در این خصوص حائز اهمیت بوده این است که این افراد وقتی به منظور اصلاح ساختار دموکراسی وارد گروههای تروریستی میشوند، آرمان و مکتبی که این گروهها برای خود بر میگزینند، به ظاهر با سلطهجویی و قدرتطلبی مغایر است، اما خود آنها به حدی خودکامهاند که بر تبعیت و اطاعت بی چون و چرا تأکید میکنند.
سیداحمد موثقی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در گفتوگو با ایکنا، ضمن تأیید این موضوع که فقدان مشروعیت سیاسی جوامع در حال توسعه عامل مهمی در پدیدار شدن گروههای تروریستی به شمار میرود، تصریح میکند: بعضی جوامع عربی که ساختار سیاسی پدرسالارانه و غیر دموکراتیک دارند، فکر میکنند که دولت در ازای تأمین رفاه اجتماعی، دیگر وظیفهای در خصوص تحکیم پایههای دمکراسی ندارد، بنابراین به مرور زمان این نگاه مشکلساز خواهد بود و اینگونه دولتها باید نحوه تعامل با مردم کشورشان را اصلاح کنند.
وی ادامه میدهد: کشورهای منطقه که استعداد بروز پدیدهای همچون داعش را در داخل دارند باید فضای سیاسی کشورشان را تلطیف کنند و اجازه مشارکت سایر گروهها از هر طبقهای را در عرصههای کلان سیاسی بدهند. همچنین از همه مهمتر، دولتها باید برای مبارزه با فساد سیاسی هر اقدام مؤثری را انجام دهند.
رابطه دو سویه تضاد طبقاتی و شکاف اجتماعی در تشدید بنیادگرایی اسلامی
تضاد طبقاتی از دیگر عوامل شکلگیری رادیکالیسم اسلامی است که دکمجیان در این باره اعتقاد دارد، فساد حکومتها منجر به توزیع ناعادلانه ثروت و افزایش آشکار تفاوت و شکاف بین طبقات اجتماعی شده و شکاف وسیع میان غنی و فقیر یکی از مهمترین جنبههای سیاسی محیط بحران عربی است .
در واقع تضاد طبقاتی و شکاف اجتماعی هر دو رابطه نزدیکی با یکدیگر دارند و دو عنصر مهم تضعیف هنجارهای اجتماعی به شمار میروند. در هر جامعهای که شکافها کمتر باشد، آن جامعه از آسیبپذیری و تهدیدزایی کمتری برخوردار است. امروزه متأسفانه در دولتهای عربی برخی از اقدامات مانند اقدامات حساب نشده اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این شکافها را عمیقتر کرده است. برنامهریزی و بودجه-ریزی کشور میتواند این معضل را به تدریج از بین ببرد و یا بالعکس آن را تبدیل به گسل نماید.
موثقی توزیع ناعادلانه ثروت را در تشدید تضادهای طبقاتی و شکافهای اجتماعی مؤثر دانسته و در این باره به ایکنا میگوید: محرومیتهای اقتصادی، توزیع ناعادلانه و گزینشی ثروت کشور میان اقشار و طبقات مختلف جامعه، فضای اقتصادی کشور را به گونهای رقم میزند که اجازه مشارکت سایر مردم را در تولید و سایر فعالیتهای اقتصادی نمیدهد.
سید داود صالحی، سفیر سابق ایران در اسپانیا و کارشناس مسائل بینالملل درباره تأثیر تضاد طبقاتی بر بنیادگرایی اسلامی طی گفتوگویی با ایکنا تأکید میکند: مشکلاتی همچون تروریسم در منطقه خاورمیانه، ارتباط تنگاتنگی با وضعیت اقتصادی، اشتغال، توزیع ناعادلانه ثروت و عدم توازن در توزیع امتیازات اجتماعی دارد. این مشکلات گریبان امنیت منطقه و کشورهای اسلامی را گرفته است؛ بنابراین با تشدید بحران اقتصادی و شکافهای موجود در این حوزه ممکن است، فضای اجتماعی این کشورها بیش از پیش ملتهب شود.
تئوریزه کردن فرهنگ اسلامی در برابر فرهنگ غربی؛ راهکار نابودی تفکرات بنیادگرایی
متأسفانه فرهنگ از سوی برخی دولتهای عربی مورد مغفول واقع شده که بدین دلیل اسباب تضعیف فرهنگ ملی و اسلامی را فراهم کرده و در این گزارش از جمله عوامل تشدید کننده تروریسم منطقهای به شمار رفته است. روی آوردن حکوتهای جوامع عرب به فرهنگ سکولاریسم، تقلید کوکورانه از فرهنگ غرب، مرتجع دانستن آداب و سنن اسلامی، اهمیت ندادن به علوم اسلامی و غربی کردن سیستم آموزشی از جمله آفتهای فرهنگی به شمار میروند که زمینه شکلگیری گروهکهای تروریستی را فراهم کردهاند.
فرهنگ و باور عمومی هر جامعهای زمینهساز پیشرفت همهجانبه یک کشور در زمینه اقتصادی، سیاسی، اخلاقی خواهد شد. وقتی فرهنگ یک کشور سالم باشد زمینه فکر، فعالیت، رقابت و عملکرد سالم و در نتیجه تعالی، پیشرفت وامنیت جامعه را فراهم میسازد.
هرچند در اینگونه جوامع توسط مسئولان نسبت به نهادهای فرهنگساز، بی مهری میشود اما صاحبنظران عرصه فرهنگ به این باور رسیدهاند که ریشه سعادت جامعه آنها در ترویج فرهنگ و باور حقیقی اسلامی است و آن چیزی که در حوزههای فرهنگی توسط غربیها، نظریه پردازی شده است مختص همان جامعه غربی است و هیچ سنخیتی با اسلام ندارد و لذا نهادهای فرهنگی و فرهنگساز باید ورود به موقع و راهگشا داشته باشند. البته تنوع فرهنگی و عدم استفاده از این ظرفیت از سوی دولتها ذیل یک فرهنگ ملی، به جای ایفای نقش مثبت، یه ضد خود تبدیل شده و نوعی شکاف فرهنگی در این جوامع حکمفرما باشد.
آیتالله محمد حسن اختری، دبیرکل مجمع جهانی اهل بیت(ع) در گفتوگو با ایکنا، نقش نهادهای پژوهشی و آموزشی را در توسعه و ارتقای فرهنگ اسلامی مؤثر دانسته و میگوید: شکست داعش آغازگر فصل تازهای برای تقویت بنیانهای فرهنگی و رفع خلأهای موجود دراین حوزه است و دوره جدید نیازمند ورود دقیق مراکز علمی و پژوهشی است تا بتوانند جامعه مسلمان، اعم از سنی و شیعه را آگاه سازند و این هدف را، محور کار خودشان برای مقابله با اندیشه تروریستی - تکفیری قرار دهند. مراکز پژوهشی و تحقیقاتی باید آسیبهایی را که جهان اسلام از وجود این تروریستها متحمل شده است، مدنظر و مورد بررسی و پژوهش قرار دهند؛ و در آخر نتایج حاصله را در قالب مقاله، کتاب و یا گزارش و سخنرانی منتشر کنند.
همچنین منوچهر متکی نزاعهای موجود در جهان اسلام را مرتبط با ضعفهای فرهنگی موجود در جوامع اسلامی دانسته و تأکید میکند: اسلام مخالف نزاع است، چون نزاع باعث میشود استحکاممان از بین برود و به ضعف دچار شویم. قرآن هم بر وحدت و هم بر عدم تفرقه تأکید دارد؛ این فرهنگ باید در قالب مؤسسات مطالعاتی، فرهنگی، هنری و کتب مورد توجه قرار گیرد و بر هر چیزی که اندیشه را به زبان قابل فهم بتواند منتقل کند روی بیاوریم.
بنابراین اگر جوامع اسلامی، بخواهند دیگر شاهد معضلات تروریستی همچون داعش و دیگر گروهکهای مشابه نباشند باید در نظر داشته باشند که مدل غربی، مدلی نیست که بتواند جایگزین خوبی برای فرهنگ غنی اسلامی باشد و همچنین کشورهایی که دستخوش بحران شدهاند و یا آن کشورهایی که خطر تروریسم در آنجا وجود دارد، باید بر تقویت فرهنگ ملی و اسلامی خود تأکید کنند و مقابل تهاجم فرهنگی غرب بایستند.
در پایان باید یادآور شد اگر این ضعفهای سهگانه در جوامع عربی برطرف نشود علاوه بر منجر شدن به مشکلاتی که در مطالب فوق به آنها اشاره شد، همچنان به عنوان ابزاری برای ادامه سلطه قدرتهای فرامنطقهای و آتشافروزی آنها کاربرد خواهند داشت.
گزارش از سعید امینی